۱۳۸۴ دی ۱۰, شنبه

ادبيات چهار تا خواننده!

* هر كسي حتي يك گفته‌ي احمدي‌نژاد را تاييد كنه، «كيهاني» است!
* هر كسي حتي يك گفته‌ي احمدي‌نژاد را تاييد كنه، «كاملا تحت تاثير صدا و سيما» است!
* هر كسي حتي يك گفته‌ي احمدي‌نژاد را تاييد كنه، «ساده‌لوح» است و «فريب» مي‌خورد!
* هر كسي حتي يك گفته‌ي احمدي‌نژاد را تاييد كنه، «حماقت از سر و روي» او مي‌ريزد!
* هر كسي حتي يك گفته‌ي احمدي‌نژاد را تاييد كنه، اگر خبرنگار باشه كه اصلا نبايد روزنامه‌اش را خريد!
* هر كسي حتي يك گفته‌ي احمدي‌نژاد را تاييد كنه، بايد «جداً شرم کند»!
به خدا اين نظرات «اصلاحي» نيست، غير اخلاقي، انحصار طلبانه و احساساتي است.

بخوانيد چهار پيامي كه براي يادداشت قبلي‌ام با عنوان «پاسخي به خسرو ناقد» نوشته شده:

نويسنده: Choixe
soie_so[at]prohost[.]com
جالبه کاملا تحت تاثير صدا و سيما و بخش تبليغاتي اين رژيم قرار گرفته ايد تصور مي کردم روزنامه نگاران افراد باهوش تري نسبت به ساير قشرها باشند و تحت تاثير تبليغات فريبنده قرار نگيرند. يک کم تو همين اينترنت بگرد چند تا مطلب در مورد هولوکاست بخون تا مطمئن بشوي که چنين چيزي وجود داشته و خرافات نيست بلکه اين رييس جمهور محبوب شماست که مشکلات مردم کشورش را گذاشته رفته دنبال موضوعي که فقط نئونازي ها تکرارش مي کنند.

نويسنده: بالام جان
nadaram[at]yahoo[.]com
آقای علی اصغر شفیعیان حماقت از سر و روی این پست و وبلاگت می باره. این پستت که در نوع خودش بی نظیره با اون دلایلی که آوردی. آدم خنده اش می گیره. راه حل رفع ظلم از فلسطینیان قطعا انکار هولوکاست نیست. می تونی اینو بفهمی؟! راستی به نظرم اگه عنوان وبلاگت رو از گذر به دموکراسی به گذر به نئونازی تغییر بدی خیلی با فضا زندگیت هماهنگ تره.
نويسنده: چه فرقی داره
آقا شما تو کدوم روزنومه کار میکنی بگو دیگه نخریمش با این افاضاتت شرط می بندم کیهان باشی نه؟
نويسنده: شيرين
shirin62[at]hotmail[.]com
آقای شفیعیان راستش اگر من جای آقاي خسرو ناقد بودم اصلاْ حرفهای شما را جدی نميگرفتم. برين در يک از همين ماشين های جستجو ببينين آقای رئيس جمهورتان چطور آبروی ما را در دنيا برده. آدم ديگه نميتونه سرشو جلو اين و اون بلند کنه. آقای محترم که به اصطلاح خبرنگار هم هستید جداً شرم کنيد.

۱۳۸۴ دی ۹, جمعه

پاسخ به آقاي خسرو ناقد


جناب «خسرو ناقد» در اي‌ميلي درباره‌ي يادداشتم با عنوان «حمايت از موضع رييس‌جمهور؟!» به من يادآور شدند:

«برادر گرامي. صحبت سر مظلوميت فلسطيني‌ها نيست كه همه دنيا باور دارند بلكه سخن بر سر نفي يك واقعيت تاريخي است كه آقاي احمدي نژاد يا بي اطلاع است و يا عوام فريب. درباره كشتار يهوديان / و نه تنها يهوديان بلكه اصولاً دگرانديشان/ در دوران رايش سوم و فاشيسم هيتلري آنقدر اسناد و شواهد هست كه قابل كتمان نيست. كافي است سري به بقاياي اردوگاه هاي كار اجباري و كوره هاي آدم سوزي در آلمان بزني تا براي شما حقيقت مسلم شود. حالا آقاي احمدي نژاد در عوض دفاع از مردم فلسطين و محكوم كردن جنايات اسرائيل به نفي و كتمان يك جنايت تاريخي كمر بسته است و كشتار مظلومانه ي يهوديان را افسانه مي‌خواند. اين حرف را فقط نئو نازي‌ها و فاشيست‌ها مي‌زنند. و شما دوست جوان من چرا در دام اين سياست بازي ها و مردم فريبي هاي افتاده اي؟»

اولا از ايشان براي اينكه لطف كرده و تذكر داده‌اند تشكر مي‌كنم. ثانيا با كمال احترام براي آقاي ناقد، بايد بگويم متاسفانه گويا ايشان اطلاع ندارند كه اظهارنظر درباره‌ي هلوكاست و زير سوال بردن آن، حتي كوچكترين نظر متفاوتي از آنچه رسما در غرب روايت مي‌شود، در تعدادي از كشورهاي غربي جرم تلقي مي‌شود و مجازات دارد. يعني حتي كسي نمي‌تواند در اروپا بگويد تعداد قربانيان آن شش ميليون نفر نبوده، بلكه پنج ميليون و 999 هزار و 999 نفر بوده!

از طرفي بوده‌اند و هستند محققيني كه چنين به چنين روايتي رسمي اعتقاد داشته‌اند داشته‌اند كه با بسياري از آنها برخورد شده است. اكنون با اظهارات آقاي احمدي‌نژاد تعدادي از آنها سر بر آورده‌اند و خواهند آورد، براي من كه مثل روز روشن است. نمونه‌هايي از آن را مي‌توانيد اين روزها در رسانه‌ها ببينيد.

پروفسور «نورمن فينكل اشتاين»، يهودي سكولار و استاد دانشگاه «دپال» شيكاگو، در پرفروش‌ترين كتاب خود؛ يعني «صنايع هالوكاست» مي‌گويد: پناه بردن به هالوكاست، محملي براي رهايي از بحران‌ها در برابر اسرائيل است و با توجه به سرزنش‌ هالوكاست از سوي يهوديان، اين واقعه، اسرائيل و آمريكا را از سرزنش بيشتر در امان نگه مي‌دارد.

راستي، بحث اصلي احمدي‌نژاد كه از نظر من بسيار منطقي بود اين است كه در صورت وقوع چنين جنايتي با اين گستره از سوي اروپاييان، خود جنايت كاران بايد تاوان آن را بدهند، از آنها معذرت خواهي كنند و بخشي از خاك خود را به آنها ببخشند نه اينكه از كيسه‌ي خليفه، دياري ديگر را به زور از دستشان به در آورند و بخواهند جبران مافات كنند!

بالاخره همين طور كه آقاي ناقد نوشته‌اند، فلسطيني‌ها امروز مظلومند و يهوديان نيز ديروز مظلوم بوده‌اند، راه حل رفع ظلم از فلسطينيان چيست؟

۱۳۸۴ دی ۶, سه‌شنبه

بعد از آزادي گنجي


برايم جالبه بدونم اكبرگنجي بعد از اتمام دوره‌ي زندان چه كار مي‌كنه يا با اون چه كار مي‌كنند؟!

اصلا آزاد ميشه؟ يا پرونده‌هاي ديگري هم داره، البته مثل اينكه داره!

حبس گنجي تاكنون به نفع و ضرر چه كساني بوده و آزادي او در نهايت به سود و ضرر چه كساني است؟

رابطه‌ي اصلاح‌طلب‌ها و مرزهايشان با گنجي كجاست؟ آيا مرزها مشخص مي‌شود؟

چرا گنجي به اينجا رسيده كه چنين موضع مي‌گيرد؟

اگر هر كدام از ما كاره‌اي بود در قبال موضع‌گيري گنجي نسبت به نظام چه مي‌كرد؟

به اعتقاد من اكبر گنجي به يك مساله تبديل شده است، اما راه حل اين مساله چيست؟

۱۳۸۴ دی ۵, دوشنبه

انتخابات و تركمن‌هاي گلستان


امروز يكي از دوستانم به نام رضا ولي پور آمده بود پيشم. او تركمن و ساكن گرگان است، با او وقتي كه در دانشگاه آزاد علي آباد كتول درس مي‌خواندم آشنا شدم. عمويش در دور ششم مجلس نماينده‌ي مردم بندر تركمن بود.
از اوضاع و احوال سياسي منطقه پرسيدم و اينكه در انتخابات براي چه كسي فعاليت مي‌كرده؟ گفت ما كه تكليفمان معلومه، همه‌ي تركمن‌ها با دكتر معين بودند، اما فكر نمي‌كنم كه ديگر راي بدهند، چون به صندوق راي كاملا بي‌اعتماد شده‌اند. البته او چيزهايي هم گفت كه حكايت از تخلفات شديد و جابجايي افراد در انتخابات مجلس هفتم داشت ولي نمي‌توانم در اينجا بنويسم، در صورت صحت اين گفته‌ها اگر من هم بودم ديگر راي نمي‌دادم.
پس دو حالت دارد يا درست مي‌گويد و تخلف شده كه در آن صورت بايد واقعا دنبال راه چاره براي چنين تخلفاتي بود چون مردم را كاملا نااميد مي‌كند. اگر هم اين حرف‌هاي آقا رضاي ما نادرست است، باز هم بايد با برنامه‌هاي حساب شده در بين مردم منطقه به ويژه اقوام اعتماد سازي كرد و اين مساله را جا انداخت وگرنه چنين تصوري در مردم مي‌تواند تبعات امنيتي بدي داشته باشد.

۱۳۸۴ آذر ۳۰, چهارشنبه

چارچوب اصلاحات؟

دبير كل موتلفه به درستي گفته كه اصلاحات اصلا معني نشده است، مگر نه؟! من كه نمي‌توانم با اين گفته مخالفت كنم، چون هيچ تعريف واحدي از آن در اين چند سال از زبان اصلاح‌طلبان نشنيدم.

اگر كسي منكر آن است بگويد كه اشتراك مثلا قدرت الله عليخاني كه مي‌گويد ما مطيع مقام معظم رهبري هستيم با ابراهيم يزدي كه اصلا اعتقادي به ولايت فقيه ندارد در چيست؟ كروبي كه مي‌گويد اين قانون اساسي مطلوب است با علوي‌تبار كه اعتقاد دارد قانون اساسي فعلي ديگر جوابگو نيست، هاشمي رفسنجاني طرفدار اقتصاد آزاد و ميرحسين موسوي طرفدار اقتصاد دولتي، ... در چيست؟

تازه هنوز تعريف اصلاحات مشخص نشده كه گروهي معتقدند نظام اصلاح‌پذير است و گروهي معتقدند نيست!

بد نيست حالا كه همگي فراغ بال دارند بنشينند و مخاطبان را روشن كنند كه منظور از «اصلاحات» چيست؟

البته به شرطي كه معيارهايي قابل اندازه‌گيري ارائه شود نه اينكه مثلا يكي بگويد اصلاحات يعني اصلاح وضع موجود! اين را عمه جان بنده هم مي‌تواند بگويد و معناي واقعي آن اين است كه اصلاحات يعني راي به من!!!

معتقدم اگر معناي اصلاحات مشخص نشود هر روز از طرفداران آن كاسته مي‌شود.

مطمئن هستم اصلاح وضع موجود را همه مي‌خواهند، لذا من اين تعريف از اصلاحات را فريبنده ترين كار مي‌دانم چون مردم بسياري دل به آن خوش كرده بودند و به حتم واژه‌ي اصلاحات بدون تعريف و تعيين چارچوب آن، به حذف ابدي چنين اصلاح‌طلباني از سوي مردم مي‌انجامد.

پس بياييم يك بار هم كه شده تكليف خود و مردم را با تعريف اصلاحات، مشخص كنيم، نترسيم كه شايد اين كار به وحدت لطمه مي‌زند، معتقدم عدم شفافيت در اين عرصه بيشتر به وحدت لطمه خواهد زد.

۱۳۸۴ آذر ۲۸, دوشنبه

از استيضاح وزير دفاع حمايت كنيم


من به عنوان يكي از اعضاي جامعه‌ي رسانه‌يي كشور از استيضاح وزير دفاع، حمايت مي‌كنم چون:

1 - بايد به هر نحو ممكن براي پاسداشت ياد از دست رفته‌گانمان در حادثه‌ي سقوط هواپيما، پيگير علت وقوع آن باشيم، من به شخصه هيچ ديني را سنگين‌تر از اين بر دوشم احساس نمي‌كنم.

2 - استيضاح وزير دفاع اولين و ساده‌ترين و عملي‌ترين راه پاسخ خواستن از مسوولان در اين باره است تا حتي در صورت كوتاهي، وزير عزل شود.

3 - براي اولين بار نمايندگان مجلس براي چنين اتفاقي دست به استيضاح وزير زده‌اند و به نظر مي‌رسد به خواست مردم بسيار نزديك باشد، حداقل آنهايي را كه من مي‌شناسم از اين كار خشنود شده‌اند.

4 - چون استيضاح‌كنندگان اعضاي فراكسيون اقليت مجلس هستند، قطعا از اين دست اعلام حمايت‌هاي مردمي مي‌تواند نشان‌دهنده‌ي حساسيت‌ها باشد و موضع آنها را تقويت مي‌كند.

5 - بر خلاف تصور برخي كه اين كار تبعات منفي بين المللي دارد، به نظر من بسيار هم مثبت است!

مي‌تونيد توي سايت استيضاح که از طرف استیضاح کنندگان راه افتاده، فراخوان را بخوانيد. حتما مي‌دانيد كه استيضاح قرار است يكشنبه‌ي هفته‌ي آينده انجام بشود، آخرين خبر اينكه اطلاعات خلبانان در اختيار استيضاح كنندگان قرار گرفته. طبق فراخوان استيضاح كنندگان، اگه كسي اطلاعاتي درباره‌ي سانحه داره مي‌تونه به اين آدرس c130@estizah.com اي‌ميل كنه.

۱۳۸۴ آذر ۲۵, جمعه

آقاي سحرخيز! چرا؟


روز پنج‌شنبه، عيسي سحرخيز توي روزنامه‌ي شرق به طور وقيحانه‌اي اسماعيل عمراني، يكي از همكاران از دست رفته‌ام در سانحه‌ي اخير هماپيما را متهم كرد كه به ناچار به آن ماموريت رفته بود و بعد پرسيده بود كه «چه كسي مسوول است؟»! ما را هم متهم كرده بود كه قديمي‌ترها تمايل نداشته‌اند بروند و براي همين او را كه تازه كار بوده به جاي خود فرستاده‌اند!

ظهر جمعه يكي از همكاران اين مطلب را به بقيه اطلاع داد، بعضي‌ها گفتند بريم شرق و اعتراض كنيم، چند نفر گفتند طومار بنويسيم، بعضي هم پيشنهاد كردند كه از سحرخيز شكايت كنيم.

خيلي عصباني بودم، به موبايل سحرخيز زنگ زدم، گويا يكي از مديرانم دقايقي پيشش با او تماس گرفته بود و او را در جريان اعتراض ما قرار داده بود.

«10 دقيقه ديگر تماس بگير»
«چرا؟»
«مي‌خواهم به سايت بروم و مطلب رو بخونم»
«شما كه خودت مي‌دوني چي نوشتي»
«گفتم كه 10 دقيقه ديگه»
«چطور همه‌ي عالم و آدم فهميدن شما چي نوشتي، خودت نفهميدي؟!»
(و تلفن رو قطع كرد)

چند دقيقه بعد به يكي از مديران تماس گرفت و خواست كه توجيه كند، گوشي را گرفتم و با عصبانيت گفتم بايد بيايي اينجا و معضرت خواهي كني، همين مي‌خواهي با يك تلفن سر و ته قضيه را هم بياوري؟

گفت كه تا ده دقيقه ديگه مياد ايسنا، اما حدود ساعت دو بعدازظهر آمد، بچه‌ها در را بسته بودند، همين كه شنيدم آمده، رفتم جلوي در، چند نفر از بچه‌ها از پشت پنجره‌ها داشتند او را تماشا مي‌كردند، چند تايي هم توي حياط بودند اما جلوي در نمي‌آمدند، از پشت در با يكي دو نفر داشت حرف مي‌زد و مي‌گفت كه در را باز كنيد تا بيام تو و حرف بزنيم، اما ما مي‌دانستيم كه او حرف خود را در يادداشتش زده، به همه‌ي ما و مهم‌تر از همه مرحوم سماعيل عمراني، حالا اگر برداشتش از راه ندادن به داخل ايسنا، بي‌احترامي به خودش است، اشكال ندارد بگذار تا احساس كند كه بي‌احترامي چقدر بد است.

از پشت در مدعي بود كه نوشته‌اش در شرق همه‌ي آن چيزي كه نوشته است نبوده، شرق سانسور كرده است، اما جملاتي را كه نوشته بود و بخش‌هايي از آن را خواند، هيچ فرقي با اصل آن نداشت، هر چند كه من باورم نمي‌شود جرات كرده باشند نوشته‌ي او را بدون اطلاعش تغيير دهند چون ما خودمان اين تجربه را داريم كه اگر يك كلمه از حرف‌هاي ايشان در خبرها اشتباه باشد به پنج دقيقه نمي‌رسد كه از نگهبان دم در تا مديرعامل مي‌فهمند چه شده! كمي سرش داد زديم و نشان داديم كه او حرفش را در يادداشت زده، الان وقت معذرت‌خواهي است، خوب شد كه در باز نبود چون شايد دوستان جوانم كه هنوز در غم از دست دادن دو همكار خود هستند احساساتي مي‌شدند و اين براي آقاي سحرخيز بهانه‌ي خوبي مي‌شد تا آسمان را به ريسمان ببافت و چيزي هم به ايشان بدهكار شويم! دقايقي بعد ما جلوي در را خالي كرديم و او هم رفت.
.
آقاي سحرخيز! يادت هست چند ماه پيش با هم در مقابل مجلس خواستار معذرت خواهي رسمي به خاطر توهين يكي از نمايندگان به خبرنگاران شده بوديم، حالا موقع پس دادن امتحان خودت است!

در يادداشت سحرخيز به وبلاگي اشاره شده بود كه اين كشف را از آن نقل كرده است، مي‌گفت كه «شهرام شريف» آن را نوشته، به وبلاگش رفتم و مطلب را پيدا كردم. نوشته «تازه چند روزي بود كه براي كار به اين خبرگزاري آمده بود. بچه‌ها مي‌گويند وقتي كسان ديگري در سرويس سياسي حاضر به رفتن به اين سفر نشدند خيلي اتفاقي نوبت به او رسيد كه اولين و آخرين مسافرت خبري خود را رفت...»

با شهرام از سال 82 آشنا شدم كه براي حدود 40 روز به سرويس آي‌تي رفته بودم، خبرنگاري است كه به حوزه‌ي آي‌تي آشنا، اما متاسفانه برخي مواقع به مسائلي مي‌پردازد كه در حوزه‌ي تخصصش نيست، از جمله همين موضوع، توجيه او را بخوانيد. حدود ساعت سه و نيم بعدازظهر با او تماس گرفتم.

«سلام، فلاني هستم، خوبي»
«سلام، نه، خوب نيستم»
«چرا؟»
«با اين چيزهايي كه دوستانتون مي‌گويند...»
«آخه اين چيه نوشتي؟»
«مگه عمراني تازه‌كار نبوده، مگه نرفته»
«اين‌ها كه آره، يه روزنامه‌نگار بايد به رسالتش پايبند باشه، خودت مي‌دوني غير از اين چي نوشتي، ... اين رو از كجا كشف كردي؟!!!»
«شما هم برويد ثابت كنيد!»
(و تلفن رو قطع كرد)

آقاي شريف! اگر اسماعيل تازه كار بود، حسن قريب عزيز كه قديمي بود، تو كه پشت سر يكي از آنها بدون هيچ مسووليتي مطلب مي‌نويسي، درباره‌ي آن يكي هم چيزي بنويس، بلكه ثوابش را ببري!

روزي كه قرار بود يكي از خبرنگاران را بفرستند، به يكي از بچه‌ها كه بايد خبرنگار را معرفي مي‌كرد گفتم من داوطلبم كه بروم. امروز دو تا از بچه‌ها از جمله يكي از همكاران خانم هم مي‌گفت كه دوست داشته‌اند و پيشنهاد هم كرده بودند كه بروند، هر سه‌ي ما از سال 78 در ايسنا بوده‌ايم و قديمي محسوب مي‌شويم، البته من در آن سال به صورت افتخاري همكاري مي‌كردم.
.
اسماعيل عزيز! ببخش، ما را ببخش كه برخي دانسته يا ندانسته ارزش كار تو را كه همگي سعي مي‌كنيم مثل تو باشيم زير سوال مي‌برند و نمي‌دانند كه بچه‌هاي ايسنا، بي‌ادعا كار مي‌كنند و اكنون نيز به پاي صداقت و خلوص تو ايستاده‌اند.

حمايت از موضع رييس‌جمهور؟!

آيا بايد تا آخر عمر با تمام مواضع احمدي‌نژاد مخالف بود؟ مثلا مواضعش اخيرش درباره‌ي فلسطين كه خشم «دولت» هاي غربي را برافروخته!

وقتي دو روز پيش به چند تا از دوستانم گفتم كه موضع احمدي‌نژاد را درباره‌ي فلسطين و قضيه‌ي «هولوكاست» قبول دارم، البته اگر بتواند ماجرا را درست هدایت کند؛ آنها با من مخالفت كردند، يكي گفت چي شده رنگ عوض كردي؟ ديگري گفت كه شوخي مي‌كني! يكي هم به طنز روي يك كاغذ متني نوشت با اين مضمون كه احمدي‌نژاد به پاس قدرداني از اين پاچه‌خواري من را به مشاورت خود انتخاب كرده!

يكي ديگر از دوستان عضو يكي از احزاب اصلاح‌طلب هم به من توصيه كرد كه هيچ‌گاه موضعي همراه با احمدي‌نژاد نگيرم!

البته درك مي‌كنم كه به دليل عدم داشتن تجربه‌ي لازم، همه‌ي ما جماعت ايراني به جاي اينكه حرف آدم‌ها را بررسي كنيم، حرف‌ها را با گوينده‌ي آن مي‌سنجيم، مثلا چون احمدي‌نژاد مخالف سياسي ماست، تمام ديدگاه‌هايش غلط است!!!

متاسفم براي بخش عظيمي از دوستان اصلاح‌طلب كه در دوره‌ي خاتمي اين ايراد را به مخالفان اصلاحات مي‌گرفتند و الان خود پايبند اخلاق و سياست صحيح مبتني بر منافع ملي نيستند.

چرا نبايد حتي از یک كار احمدي‌نژاد حمايت كرد؟

و اما من تاثير حرف‌هاي منطقي احمدي‌نژاد درباره‌ي فلسطين قرار گرفتم و از آن حمايت مي‌كنم، هر كه هر چه مي‌خواهد بگويد. ما باید بتوانیم در هولوکاست شک کنیم، مگر شما آن را مقدس بدانید!
البته معتقدم اگر احمدی نژاد نتواند بازی را درست اداره کند، اتفاقا طرح این موضوع می تواند نتیجه ی معکوس بدهد و به ضرر مردم فلسطین تمام می شود.

۱۳۸۴ آذر ۲۳, چهارشنبه

معيشت

چه دليلي دارد كه از همه چيز بنويسم به جز وضع خودم و آنچه دغدغه‌ي زندگي‌ام است؟ امروز از عصري تا يك ساعت پيش مطهره خانم - همسر مهربانم - داشت با من درباره‌ي وضع معيشت و درآمدمان صحبت مي‌كرد.
حق دارد، حقوقم زير خط فقر است، در تهران خط فقر 250 هزار تومان است و من حدود 210 تا 230 مي‌گيرم، پس فقير به حساب مي‌آيم!

خدا را شكر كه مطهره هم كار مي‌كند، اما او به دليل استرس شديد كاري كه باعث بيماريش شده، خيلي دوست دارد كه مانند بسياري زنان ديگر خود را از كار خلاص كند، هر چند باورم نمي‌شود كه روزي از كار كردن دل بكند.

چند روز پيش يكي از همكاران سابقم را ديدم، مي‌گفت الان به طور همزمان در دو اداره‌ي دولتي كار مي‌كند، البته در يكي به صورت قراردادي، از يكي حدود 350 مي‌گيرد و از ديگري بيشتر از 400 يعني در مجموع ماهيانه بيش از 750 تومان درآمد دارد.

مطهره مي‌گويد كه «ببين، اون به فكر زندگي است، تو چي؟». البته حق داره كه مقايسه كنه، اما ...

با خودم فكر مي‌كنم آيا اين عدالت است كه دو نفر با يك سطح سواد، يك ميزان كار در روز، اينقدر اختلاف حقوق داشته باشند؟

البته آدم چيزهايي مي‌شنود كه شاخ درمي‌آورد، مثلا يكي از آشنايان چند وقت پيش مي‌گفت تو وزارت نفت بعضي‌ها هستند كه چند تا سمت دارند و به خاطر هر كدام جداگانه حقوق دريافت مي‌كنند و سر جمع آن سر به فلك مي‌گذارد!

واقعا من به چي دل خوش كنم، شانس، اقبال، ... برم دزدي، كلاه ديگران را بردارم، ... دستمال دست بگيرم و پاچه‌خواري كنم، ... ؟

از خودم مي‌پرسم حالا گيريم پاسخ مطهره را دادم، اما آيا اين عدالت است كه من دويست و خورده‌اي بگيرم و بعضي‌ها كه چند سر عائله هم دارند با 50 يا 80 و يا 100 زندگي كنند؟ پس آنها كه بي‌كار هستند چه مي‌كنند؟!
به راستي بعضي وقت‌ها همين معيشت در اولويت بالاتر از خيلي ارزش‌ها از جمله آزادي و مازادي و كوفت و زهرماري قرار مي‌گيرد، البته نه به اختيار بلكه جبر حكم مي‌كند!

۱۳۸۴ آذر ۱۹, شنبه

حق ما و حق فلسطينيان!

مطهره خانوم ـ همسر گرام بنده ـ توي رفتار و حركات من به يه چيزي از همه بيشتر حساسه، ميگه «چطور حواست به ديگران هست، اما من ...»

مردم هم نسبت به حكومت چنين نگاهي دارند، به كرات در بين مردم تو تاكسي و جمع‌هاي خصوصي مي‌شنويم كه گلايه‌هاي سياسي‌شون همراه با مثال‌هاي ساده‌اي است به اين مفهوم. مثلا مي‌گويند چرا بايد آب كارون رو به كويت بفروشيم در حالي كه مردم خوزستان با مشكل آب مواجه هستند؟ حالا كه به فكر فلسطين هستيد، حداقل كمي هم به فكر مردم خودمان باشيد! ...

حالا اشاره‌ام به حرف‌هاي آقاي احمدي‌نژاد است كه به حق درباره‌ي فلسطين اشغالي حرف‌هاي درستي مي‌زنه كه فلسطين مال فلسطينيان است و بس، اين حرف تازه‌اي نيست، خيلي‌ها مي‌زنند، اصلا دفاع از ملت فلسطين يكي از محور‌هاي دفاعي روشنفكران ما قبل از انقلاب بود، اما ...

اما آيا داشتن آسايش و امنيت حق مردم خودمان نيست، پس هر عملي و سخني كه اين حق را متزلزل كند مورد قبول نمي‌تواند باشد.
يا همه مي‌دانيم كه مرزهاي امروزين ايران نسبت به گذشته بسيار تنگ‌تر شده است، مثلا بسياري از كشور‌هاي آسياي مركزي بخشي از خاك ايران بوده‌اند، همچنين كشور‌ي شرقي و حاشيه‌ي خليج فارس.

اگر كسي مي‌خواهد حق سرزميني مردم جهان را از اشغالگران بگيرد، من كه شديدا استقبال مي‌كنم اما حقوق ايران عزيز و ايراني‌ها مقدم است!

۱۳۸۴ آذر ۱۶, چهارشنبه

در غربت قريب و يك سوال


«حسن قريب» امروز در اثر حادثه‌ي هواپيماي سي‌130 براي هميشه از پيش ما رفت، يك هم ولايتي، عكاسی جوان، خوش سليقه و درد كشيده‌ي روستايي، ساده و بي تكلف، ...

وقتي خبر حادثه رو شنيدم سريع به سرويس عكس رفتم، اشك‌هاي همكارانم خبر را تاييد مي‌كرد، اما تا دو سه ساعت هنوز انگار دلمون مي‌خواست خبر بياورند كه زنده است، تا اينكه حجله بر پا شد و صداي قرآن ...

قريب عزيز همولايتي‌ام بود از ديار مازندران، براي همين از وقتي به ايسنا آمد يه احساس نزديكي خاصي بين ما بود، انگار بايد هواي هم رو مي‌داشتيم. «حسن جان! كجه بوردي؟ امه دل ته ره تنگ وونه»

اما «اسماعيل عمراني» همكار كرماني كه تازه يك هفته بود به صورت آزمايشي كارش را شروع كرده بود را بيشتر بچه‌هاي ايسنا نمي‌شناسند ولي من اتفاقي شب قبل، آخر وقت كه مي‌خواستم برم خونهُ، يعني كمتر از 24 ساعت پيش از حادثه به اتاقي كه كار مي‌كند رفتم و با او هم صحبت شدم. يه خبر داشت مي‌نوشت كه بايد به من تحويل مي‌داد، حدود بيست دقيقه پيشش نشستم و براي او و يكي ديگه از بچه‌هاي آزمايشي درباره‌ي خبرنويسي صحبت كرديم. بچه‌ي شهرشتاني، ساده و باحالي بود، تو همين چند دقيقه خيلي خنديديم، آخه روش‌هايي كه من براي خبرنويسي به بچه‌هاي تازه كار مي‌گويم يه جورهايي خنده‌داره، مثلا براي توضيح قالب خبر عكس يه آدمك كشيده بودم، اسماعيل آخرش گفت كه دوست داشتم يه نفر ساده برام خبر نويسي رو توضيح بده. من رفتم خونه و اون نشست تا خبرش رو تموم كنه چون بايد صبح زود براي سفر آماده مي‌شد. اما چه كسي مي‌دانست كه مقصد اين سفر كجاست؟

و همكاران رسانه‌يي ديگرم «بقايي، افشار، برادران، ...» كه از آنها تنها خاطراتي مانده بر جاي! خدايشان بيامرزد، همه‌ي ما رفتني هستيم، اما ...

جالبه وقتي يه حادثه تو كشور ما اتفاق مي‌افته همه‌ي مسوولان لطف مي‌كنند و تسليت مي‌گويند تا نهايت ناراحتي خودشون رو نشون بدهند، البته ما هم عادت كرده‌ايم و فقط به دنبال آمار كشته‌شده‌‌ها هستيم تا علت كشته شدن! به جاي اينكه آماده‌ي بر سينه و سر زدن باشيم، بپرسيم چه شده و چرا؟

۱۳۸۴ آذر ۱۱, جمعه

اگر «دشمن» وجود نداشت!


حرف‌هاي بعضي از سياستمدارهاي خودمون، منو ياد فيدل كاسترو مي‌اندازد، او بيشتر از 50 سال است كه به بركت وجود «دشمن»، كوبا را سر پا نگه داشته و در سراسر دنيا هم كساني طرفدار او هستند.

كاسترو بسيار پير و بيمار است، اما وقتي چند روز پيش سازمان سيا از وخامت بيماري او شايعاتي را منتشر كرد، براي زنده نگه داشتن روحيه‌ي طرفداران و مردم كوبا، در يك مراسمي حدود پنج ساعت ايستاده سخنراني كرد.

البته وقتي جوانتر بود برخي از سخنراني‌هايش حدود هفت ساعت طول مي‌كشيد و همين كار نماد ايستادگي او در برابر دشمن و نظام سرمايه‌داري بود! طرفدارنش در سراسر دنيا حرف‌هاي او را مي‌خواندند.

اما مهم نتيجه‌ي كار است، وضع كوبا چطور است؟ تا آنجا كه شنيده‌ام معمولا در آمارهاي جهاني يكي از آخرين‌هاست! به به، چه نتيجه‌اي دارد اين دشمن تراشي!!! به نظر من كه سيستم فيدلي ديگر ناكارآمد است.

ما هم دچار بيماري كاستروييسم هستيم، هم در بين مسوولان و هم فعالان سياسي. در اظهارات مسوولان هميشه موانع به دشمن نسبت داده مي‌شود، اين هم به دولت جديد تنها مربوط نمي‌شود، مسوولان قبلي هم چنين فرافكني‌هايي داشتند.
همچنين فعالان سياسي حتي اصلاح‌طلب هميشه مشكلات و موانع را در دشمن مي‌ديدند و نه در خود! يادم هست كه چند وقت پيش دكتر آقاجري، اصلاح‌طلبان را به دوري از چنين روشي توصيه كرده بود.

«من و دوستانم پاك و منزه هستيم و دشمنان مانع رسيدن ما به اهداف متعالي هستند!». يه سوال: اگر «دشمن» وجود نداشت چي مي‌شد؟!

۱۳۸۴ آذر ۸, سه‌شنبه

علم و هنر و اصحاب قدرت

پوشكين براي روس‌ها مثل سعدي براي ماست، در شوروي سابق مسابقه‌اي از آثار هنري براي سالگردش برگزار كرده بودند كه در آن خالق يك مجسمه‌ي بزرگ از استالين برنده شد كه در حال مطالعه‌ي كتاب پوشكين بود!

در چنين جوامعي هنرمند، ورزشكار، دانشمند و غيره، آن كسي است كه حكومت را مدح و ثنا كند، ارزش او براي صاحب قدرت اصلا به همين است و چه بسيار كساني كه براي عدم تمكين به اين قانون سال‌ها مورد توجه قرار نمي‌گرفتند و صدايشان به مردم نمي‌رسيد. ورزشكاري كه حاضر نباشد مدح بگويد را به جام‌هاي جهاني راهي نيست، هنرمندان هم بايد گزينش شوند، تنها شاعري كه مدح كند شاعر ملي خوانده مي‌شود؛ اما، اما و اما ...

در زمان شاه! هم اينچنين بود كه مهندس و دكتر و عالم ديني كسي بود كه ثناگو بود يا حداقل اهل فزولي نبود. از چه تعدادي عالم علوم حوزه‌هاي مختلف، به عنوان عالم نامي برده نمي‌شد، به رسميت شناخته نمي‌شدند و ارتباطشان با مردم قطع بود، البته رسمی؟

نمي‌دانم آقاي حجت الاسلام دواني را مي‌شناسيد كه گاهي در تلويزيون نشانش مي‌دهند، چند برابر سال‌هاي عمرش كتاب نوشته كه چاپ شده، حتي در يكي از برنامه‌هاي تلويزيون يكي از مجموعه كتابهايش را از خاطر برده بود، اما برخي نويسندگان خودشان هم انگار سانسور مي‌شوند يا خودشان خود را پيش پيش سانسور مي‌كنند!

خدا پدر آقاي خاتمي را بيامرزد كه به وجود سانسور اعتراف داشت البته به شدت نسبت به آن شاكي بود و مي‌گفت كه به سانسور كنندگان توصيه مي‌كرده چنين نكنند چون فايده ندارد. مي‌گفت گفته‌ام حداقل خط قرمزها را شفاف بيان كنيد.

برخي از نوشته‌هاي صادق هدايت پس از اين همه سال هنوز مجوز چاپ نمي‌گيرد، بخش‌هايي از بوف كور سانسور مي‌شود، رماني كه في‌الواقع در داخل ايران مهجور ماند ولي جهاني شد. به جايش كتاب‌هاي برخي كه واقعا خريداري ندارد همين طور بدون كيفيت محتوايي ولي با بهترين كيفيت چاپي منتشر مي‌شود و رايگان يا با قيمت بسيار نازل در اختيار همگان قرار مي‌گيرد!

راستي! شاملو هم آيا شعر مي‌گفت؟ نمي‌دانم! آيا شاه از تختي خوشش مي‌آمد؟ رابطه‌ي اخوان ثالث در پيش از انقلاب با اصحاب قدرت چطور بود؟ ياد دكتر احمدي، پزشك معروف زندان‌هاي شاه به خير، با آمپول هوا چه زحماتي براي علم پزشكي كشيد! يا ...

۱۳۸۴ آذر ۶, یکشنبه

درباره‌ي حماسه

آقا سيد مصطفي تاج‌زاده در يادداشتي با عنوان «درباره‌ي حماسه» به تفاوت‌هاي انتخابات دوم خرداد با سوم تير اشاره كرده. البته من به هيچ وجه منكر برخي از آنها نيستم اما به نظرم نكاتي را ايشان فراموش كرده‌اند! چند تا از ويژگي‌‌هاي سوم تير به نظرم اينها بود:
1 - ايجاد اميد در دل مردم محروم از ثروت و قدرت و رسانه، كه تعدادشان كم نيست؛ به طوري كه در عين تبليغات وسيع عليه يك كانديدا(احمدي‌نژاد)، آنها توانستند كسي را كه ديگران نمي‌خواستند به قدرت برسانند، كسي كه از همه بيشتر توانست با آنها ارتباط برقرار كند.

2 - دور شدن مردم از احساسات و روي آوردن به عقلانيت در همه‌ي صاحبان حق راي؛ ديگر دچار نوعي فضاي دو قطبي نشدند، هر چند خيلي‌ها دوست داشتند فضا را اين چنين كنند اما حتي در يك خانواده امكان داشت به چند نفر راي داده باشند.
3 - تذكر و نشان دادن حساسيت به صاحبان تريبون و قلم درباره‌ي تندروي و سعي در ايجاد تغيير ناگهاني و واكنش در برابر بي‌توجهي به جان مايه‌ي فرهنگ مردم.
4 - مخالفت با آزادي به معناي ولنگاري و نيز تاكيد بر لزوم داشتن چارچوب. واقعا بسياري از متدينين از وضعيت فرهنگي جامعه راضي نبودند.
5 - زير سوال بردن گردش كشكي نخبگان در دولت‌هاي گذشته، به طوري كه مردم تا اين لحظه همه‌ي مديران را از يك حلقه‌ي ثابت مي‌دانند.

۱۳۸۴ آذر ۴, جمعه

زرافشان، گنجي و پورمحمدي


هفت سال پيش شايد براي اولين بار دولت اعتراف كرد كه بخشي از خود دولت مشغول قتل تعدادي از نويسندگان و فعالان سياسي بوده است اما هيچ گاه پرده كنار نرفت شايد به اين دليل بود كه به قول معروف چون در آن صورت «نه تو ماني و نه من»!
«اكبر گنجي» براي كنار زدن پرده تلاش‌هاي فراواني كرد و اكنون تاوان آن را پس مي‌دهد!
جناب «پورمحمدي» معاون «علي فلاحيان» در دوران وزارتش كه تنها اطلاعات اعلام شده درباره‌ي قتل ها مربوط به تخلفاتي در آن دوران مي‌شد، اكنون وزير كشور شده است، بدون اين كه كمترين پاسخگويي درباره‌ي آن مقطع صورت بگيرد!
«ناصر زرافشان» هم شايد به وكالت خانواده‌ي بخشي از مقتولان به زندان رفته است!
به اختلاف نظر سياسي با مقتولان قتل‌هاي زنجيره‌يي كاري ندارم، ياد همه‌ي آنها به خير، فروهرها، شريف و پوينده، ...

ملالي نيست، اوضاع به كام است!

۱۳۸۴ آذر ۳, پنجشنبه

عمق استراتژيك بسيج!

هفته ي بسيج است، يكي از مسوولان آن به نام آقاي «متفكر» داشت تو راديو صحبت مي كرد و مي گفت كه عمق استراتژيك بسيج امروز بسيار زياد شده، انشاءالله تا عمق استكبار پيش برويم و پرچم اسلام را در كاخ سفيد برافرازيم.

خدا پدر خاتمي را بيامرزد كه چه خوب پرسيد : «چه كسي به ما گفته وظيفه داریم همه ي دنیا را مسلمان كنيم؟»

آخه كساني كه نمي توانند شلوار خود را بالا بكشند و جلوي این همه فساد را در ايران بگيرند، چطور مي خواهند دنيا را مسلمان كنند؟

در ثاني اصلا به ما چه ربطي دارد كه دين ديگران چيست كه آن را يا حكومت ديگران را تغيير دهيم؟!

واقعا عده اي در اين كشور به ديگر ایرانی های غیر مسلمان اينچنين مي نگرند و انگار كه موظف هستند آنها را كه حيوان مي دانند به راه راست هدايت كنند؟!

به عنوان يك شهروند مي پرسم كه آيا واقعا بسيج براي خود چنين اهدافي دارد؟ راهكار رسيدن به هدفش كه همان كاخ سفيد است چيست؟!

۱۳۸۴ آبان ۲۸, شنبه

«ضد انقلاب»

تو ايران زياد پيش مياد كه آدمها از خودشون بپرسند آيا از غلظت انقلابي بودنم از سال 57 تا به حال كم شده؟ يا اصلا آيا من الان انقلابي هستم يا ضد انقلابم؟!

واژه ي ضد انقلاب در ادبيات كشورهايي كه انقلابي در آنها رخ داده تا سال هاي سال كاربرد دارد، ضد انقلاب ها كساني هستند مخاف آن كه مي خواهند از راه هاي خشن يا مسالمت آميز، آن را بر بياندازند.

اما به نظر من پس از انقلاب چون تمام اهداف و آرمان هاي انقلاب در برخي از افراد متبلور است لذا ضديت با اشخاص مي تواند ملاك انقلابي يا ضديت با انقلاب ارزيابي شود.

پس از گذشت چند سال كه آن شور انقلابي فروكش كرد، به تدريج اهداف انقلاب را بايد ملاك قرار داد چون شايد آن افراد انقلابي ديگر توان و يا شايستگي به يدك كشيدن اين واژه ها را نداشته باشند.

در انقلاب اسلامي 57 ارزش هاي انقلاب مردم چه بود؟ هدف دار بود يا نبود؟ آيا هدف برانداختن حكومت خودكامه ي پهلوي نبود كه در آن انتخابات فرمايشي برگزار مي شد، شهروندان خودي و غير خودي داشتند، فساد اداري و اقتصادي بيداد مي كرد، آزادي هاي عمومي در همه ي عرصه ها محدود بود، مخالفان و منتقدان سياسي به دادگاه و حبس كشيده مي شدند؟ ...

در ابتداي انقلاب ارزش هايي كه مردم به خاطرش انقلاب كرده بودند تا حد زيادي با ارزش هاي كساني كه مسووليت ها را گرفتند يكي بود، نشانه اش برگزاري انتخابات آزاد، برچيده شدن خودي و غير خودي، آزادي در همه ي عرصه ها به ويژه سياسي و ... و همه ي اين ها در زير پرچم همان نظام انقلابي جمهوري اسلامي.

اما طولي نكشيد كه سير فاصله گرفتن از آن ارزش ها آغاز شد در حالي كه ظاهر نظام همان بود و هست. يا آن كارها در آن زمان مردم فريبي بوده در حالي اين قانون اساسي اجازه ي آن كارها را نمي داده است، يا قانون اساسي آن ظرفيت را دارد و ما اكنون نمي توانيم از آن استفاده كنيم.

در هر حال مسوولان حكومت اكنون ارزش هاي حكومت را طوري متفاوت با آن زمان تفسير مي كنند كه گويي مردم انقلاب كرده بودند تا در انتخابات محدود باشند و در ابتداي انقلاب اشتباه صورت گرفته بود! يا آزادي هاي سياسي ابتداي انقلاب ولنگاري بوده و مردم بايد از اين كه در آن زمان آزاد بوده اند طلب مغفرت كنند چون خلاف قانون يا مصالح نظام بوده است!

و اما به عقيده ي من مردمي كه اكنون بين خود و مسوولان فاصله مي بينند، «ضد انقلاب» يا به دنبال براندازي آنچه برايش خودمان يا پدرانمان زحمت ها كشيده اند نيستند كه چنين كاري غير عقلاني است، بلكه مردم همان انقلابيون واقعي هستند و كساني كه ارزش هاي انقلاب را به انحراف كشانده اند ضد انقلابند.

«براندازي نرم» يا «مخملين»، بهتر از اين، كه «ضد انقلاب» هاي جديد در طول ساليان سال توانستند ارزش هاي انقلاب را به نفع خود تغيير دهند در حالي كه تنها ياد و خاطره اي از آن ارزش ها در يادها باقي است؟

بله بيشتر آقايان مسوول! تغيير كرده اند و انتخابات آزاد مانند رياست جمهوري اول را خواست دشمنان مي دانند نه مردم، آزادي هاي سياسي اجتماعي مانند سال هاي اول انقلاب را ولنگاري مي نامند و به اتهام آن برخورد مي كنند! و قس علي هذا ...

اين را نوشتم چون احساس كردم خيلي ها كه خود را از مسولان دور مي بينند تصور مي كنند از اهداف و آرمان هاي خود در سال 57 دور و يا به قولي استهاله شده اند و از ارزش هايي كه برايش زحمت كشيده اند بريده اند، در صورتي كه به عقيده ي من آن آرمان ها، اهداف و ارزش ها بسيار درست بود، فقط بايد بتوانند آن ارزش ها را كه در ابتداي انقلاب لمس كرده بودند به عنوان الگو از حاكمان بخواهند و دلشان قرص باشد كه مخالفان آن ارزش ها «ضد انقلاب» هستند كه تنها نام آن را با تغيير ارزش هايش به يدك مي كشند.

۱۳۸۴ آبان ۲۷, جمعه

سخنی با مراجع تقلید


نمي دانم CD احمدي نژاد را ديده ايد يا نه، من هم نديدم اما از قول چند نفر از نزديكان شنيدم كه داستان چه بوده، خيلي شاكيم، براي همين هم مي خواهم با مراجع عظام تقليدسخني را در ميان بگذارم و نظر ايشان را جويا شدم، اميدوارم پاسخ و آنها را نيز دريافت كنم.

علما و حضرات مراجع محترم تقلید!
اخيرا در گزارش ها آمده كه CD سخنان آقاي احمدي نژاد در ديدار با آيت الله جوادي آملي به سرعت در جامعه در حال تكثير است كه در آن او ضمن ارائه ي گزارشي از سفرش به نيويورك مدعي شده است: « در هنگام سخنراني من تمامي توجه سران معطوف به من بود و هيچكس در سالن مژه نمي‌زد. من به چهره يك، يك سران توجه كردم به نظر مي‌رسيد دستي آنها را نگه داشته است كه از جاي خود جنب نخورند. احساس كردم كه در حفاظی از نور قرار گرفته‌ام »!
با توجه به انتشار وسيع اين سخنان در بين توده ي مردم، از شما علماي ديني درخواست دارم نظر خويش را درباره ي امكان چنين اتفاقي بفرماييد. آيا مي توان چنين ادعايي را باور كرد؟ وظيفه ي يك مسلمان در قبال شنيدن چنين ادعايي چيست؟
اخيرا نامه اي دستخط منتسب به امام زمان(عج) به تعداد زياد در تهران و مسجد جمكران توزيع شده است. در زمان برگزاري انتخابات مجلس هم گفته شد كه ليست افراد انتخاب شده به امضاي امام زمان رسيده بوده است! آيا چنين امكاني وجود دارد؟ از كجا مي توان فهميد كه چه كساني با امام زمان ارتباط دارند و چه كساني شيادند؟
اين يادداشت را به صورت نامه براي حضرات مراجع عظام فاضل لنکرانی، موسوی اردبیلی، مکارم شیرازی، غروی، منتظری، صافی گلپایگانی، تبریزی، سیستانی و ...ارسال مي كنم.

۱۳۸۴ آبان ۲۶, پنجشنبه

در آستانه‌ي «تحقير» ملي هسته‌يي!

يخ كردم وقتي خبردار شدم كه گويا علي لاريجاني "تعطيلي نيروگاه اصفهان بدون اعلام علني" را به انگليس پيشنهاد داده؛ البته آنها هم نپذيرفته اند.

يك ماه پيش هند به واسطه ي ندانم كاري هاي مسوولان ايراني تازه نفس! در نشست شوراي حكام به مفتضح ترين نحو ما رو تحقير كرد و حالا دوباره همين مسوولان به دست و پاي غرب افتاده اند و مي خواهند ما را تحقير كنند آن هم با بده بستان هاي پشت پرده!

آقاي لاريجاني گفته توقف تاسيسات اصفهان محرمانه بماند، انگار ملت ايران محرم نيست اما براي ايشان انگليس محرم است! البته خانواده ي آقاي لاريجاني از قديم به تمايل به انگلستان متهم هستند، خدا داند، من نمي خواهم متهم كنم اما حق بدهيد كه آدم شك كند.

آيا آقاي لاريجاني درباره ي عملكرد دولت خاتمي در پرونده ي هسته يي چه مي گفت؟ بد نيست دولت احمدي نژاد براي آبروي خودش هم كه شده حالا كه مي خواهد «در غلتان» بدهد حداقل آن آب نبات را بگيرد!

آن وقت كه شعار مي داديد ما اين مي كنيم و آن مي كنيم، حواستان نبود كه نبايد انرژي هسته يي را به نظام گره بزنيد و آن را ملي بخوانيد، حالا نظام و ملت بايد هزينه بدهد.

در اين شرايط، سانسور هم آنقدر بالاست كه حرف هاي ناصحان دلسوز اصلا منعكس نمي شود، هر چند انتشارش هم در اوضاع تاثير ندارد، كو گوش شنوا ؟!

آدم شك مي كند كه نكند كساني پول گرفته اند تا نه تنها حق دستيابي به فناوري هسته يي رو نگيرند، بلكه باعث تحقير ملت بشوند يا موجبات جنگي ديگر را فراهم كنند!

از ما گفتن، اما سكوت جايز نيست، هزينه ي اين كارها را همه بايد بپردازيم، همه ي ملت، نه اينكه تنها دولت احمدي نژاد يا حاكميت.

۱۳۸۴ آبان ۲۳, دوشنبه

شيخ مهدي چه مي‌كنه؟!


شيخ مهدي كروبی آدم باهوشي است كه رگ خواب عوام را شناخته:

_ زمان انتخابات به درستي پيش بيني كرد كه الان شعار عوامانه ي 50 هزار تواني مي گيرد، شعار داد و خيلي ها به دنبالش راه افتادند، همانطور كه احمدي نژاد با شعارهايي مشابه برنده ي انتخابات شد. شيخ مهدي حتما بعد از اين هم چنين شعارهايی كشكي را سر خواهد داد.

_ او مي دانست كه شرايط مهياست تا پس از انتخابات كه راي نياورد بازي را بهم بزند و بگويد تقلب شده و خيلي ها باور كنند او راست مي گفته يا خيلي ها براي تاييد حرف هاي خودشان با كروبي در اين كه در انتخابات دخالت فراواني شده همراهي كنند

_ فهميد كه بهتر است با دست بردن در تاريخ، گذشته ي خود را كه همان مجمع روحانيون است تكذيب! كند و حزبي جديد راه بياندازد و خود را جديد جلوه دهد، چنانچه در انتخابات نهم هم اعضاي ستادش ديگر به او آيت الله يا حجت الاسلام والمسلمين نمي گفتند، آنها شيخ مهدي را آقاي كروبي! خطاب مي كردند

_ به دليل سكوت اصلاح طلبان چون عرصه ي مخالفان دولت را خالي ديد بهترين فرصت دانست تا خود را هر روز در رسانه ها مطرح كند، بنابر اين با طرح يك برنامه ي حساب شده بعد از انتخابات هر روز به نحوي ابراز وجود كرده و با استفاده از ارتباطات خود با رسانه ها، اخبار خود و حزب جديدش كه اعتماد ملي نام دارد هر روز در روزنامه ها منتشر مي شود

_ علي رغم اين كه از زمان انتخابات نهم بحث استفاده از تلويزيون ماهواره يي توسط طرفداران معين و هاشمي مطرح شد، اما لازم ديد تا خود را به طور جدي وارد اين عرصه كند و همين كار باعث شد تا راه ها تا حدي براي او باز شود. مي گويند كه قرار است هديه تهراني با آن ويژگي هاي جذابش! براي خيلي از جوان ها مجري تلويزيونش شود، وقتي اين را به پدرم گفتم، گفت اي واي، هميشه آخرش اينها به [...] مي افتند

_ انتخابات مجلس خبرگان از مهمترين نهادها در جمهوري اسلامي است و حساسيت ويژه اي در آينده ي نزديك درباره ي آن در بين سياسيون به وجود مي آيد، كروبي توانست با توجه به نفوذش در عرصه ي رسانه يي، در عمومي كردن اين بحث نيز پيشرو باشد

بالاخره اينچنين است دوست من، اين آدم دارد كار مي كند و حتما نتيجه اش را هم مي گيرد، آنكه نشست و دست روي دست گذاشت، باخت!

۱۳۸۴ آبان ۱۹, پنجشنبه

آلترناتيو تراشي خودي


شايد من توهم دارم از نوع توطئه، اما تحليلم اينه كه در حالي كه اصلاح طلب ها سكوت كرده اند دعواهاي زرگري جناح راست بر سر باقي مانده هاي كابينه فقط براي اين است كه:
نشان دهند مجلس مردمي و مستقل است !
هيچ زد و بند سياسي بين اصولگرايان وجود ندارد حتي در زمان يكدستي قوا.
دولت تنها و مظلوم است، بايد از مظلوم دفاع كرد.
و بالاخره بگويند كه اين است سختگيري ما، ساير وزيران هم با دقت انتخاب شده اند!
اين مصداق بارز پوپوليسم است كه در غياب نقادان واقعي بخواهيم با امثال اين كارها و نطق هاي تند افروغ و ديگراني از جناح اصولگرا، آلترناتيو آينده هم اصولگرا باشد!
حدادعادل رییس مجلس هم گفته که نمايندگان مجلس امروز چهره ديگري از اصولگرايي! را به نمايش گذاشتند.
توجه كنيد، الان آنها تمام فضا را گرفته اند، مردم هر روز سرگرم بازي هاي سياسي آنها می شوند. اگر اصلاح طلبان به سكوت خود ادامه دهند من مطمئن هستم كه الترناتيو راست، خودش خواهد بود.

۱۳۸۴ آبان ۱۷, سه‌شنبه

سر تك تك فرزند‌انم !

من كه جرات ندارم درباره ي اين اظهارات توضيح بدهم يا اظهار نظر كنم، لطفا خودتان قضاوت كنيد.

امروز خبرنگاري از مرضيه حديده چي دباغ - که اوايل انقلاب براي خود برو و بيايي داشته - پرسيد: « علت علاقه ي بي حد شما به امام (ره) چيست؟ » و او با صداي لزران گفت: « 65 سال از عمر من مي‌گذرد و حداقل نزديك به 50 سال آن را در حال مطالعه‌ مسائل اسلامي بوده‌ام. هر چه در اين سالها ياد گرفتم همه را در وجود ايشان يافتم. تمام ذهن و افكار و اعتقادات من در اين انسان پياده شده بود. (در حالي كه اشك خود را پاك مي‌كند ادامه مي‌دهد) امام اسلام مجسم بود. چطور مي‌شود به اين انسان عشق نورزيد؟ (با بعض ادامه مي‌دهد) من بارها در زمان حضرت امام نيز گفته‌ام كه اگر لازم باشد براي بقاء نظام اسلامي و پياده شدن ديدگاه‌هاي حضرت امام ايشان به من امر كنند كه سر تك تك فرزند‌انت را براي من بياور، اين كار را مي‌كنم. چون تمام زندگي اين انسان سنت پيامبر است. (دوباره اشك مي‌ريزد) وقتي از دنيا رفت هيچ چيز از خود نداشت جز يك كتابخانه و چند دست لباس. ( و اين بار اشك مجال ادامه صحبت را به او نداد)»


واقعا اين كه مي گويد يعني چه ؟ شماها اين حرف را درك مي كنيد؟

۱۳۸۴ آبان ۱۵, یکشنبه

چهار سال ديگه


فرض كنيد الان سال 1388 است، يعني چهار سال ديگه؛ وضع سياست خارجي در آن سال در نتيجه‌ي سياست مهرورزانه‌ي تهاجمي از الان پيداست، در اقتصاد هم كه به تبع اين سياست خارجي، ريسك سرمايه‌گذاري به شدت بالا مي‌رود، توليد به شدت كاهش پيدا مي‌كند و فقر با سياست‌هاي اقتصادي دولت، عادلانه بين همه‌ي مردم توزيع مي‌شود. فرهنگ در چهار سال سانسور و بها دادن به افراد غير هنرمند موسوم به ارزشي، به شدت دچار فقر و ابتذال مي‌شود و هنرمندان به كناره مي‌روند.
آن وقت 17 ميليون مردم بيچاره كه به دولت جديد راي داده‌اند به نتيجه‌ي مطلوب خود نرسيده و سرشكسته و نااميد مي‌شوند، آنها مي‌مانند و كسي كه شعارهاي خوب اقتصادي مي‌داد و بسيار ساده زيست به نظر مي‌آمد.

كساني هم كه اصلا راي نداند يا به غير از احمدي‌نژاد راي داده بودند حسرت مي‌خورند چون علي‌رغم اين كه جمع آرايشان حدود دو برابر آراي احمدي‌نژاد است اما الان در امور كشور تاثيري ندارند، تازه آن هشت سال اصلاحات كه نماينده‌ي اكثريت رييس جمهور بود هم تاثير نداشتند.

اصلاح‌طلبان كه مي‌گويند حكومت نمي‌گذارد ما كار كنيم! پس مردم به چه اميد در سال 88 به اصلاح‌طلبان راي دهند؟ مگر بلانسبت عقلشان را از دست داده‌اند؟ شايد اين بار هم خيلي‌ها به احمدي‌نژاد راي داده‌اند تا به قول بعضي از اصلا‌طلب‌ها حكومت يكدست شود و بهتر كار كند!
آيا آن موقع يعني سال 88 اين مردم به سمت اصلاح‌طلبان مي‌روند تنها به صرف اين كه حكومت در دستشان نيست؟ همين‌طوري؟ كشكي؟
واي خداي من! جامعه‌ي سرخورده از تمام نيروهاي اجتماعي، منتظر يك منجي مي‌شود، داخلي و خارجي‌اش ديگر فرق نخواهد كرد. خطر را احساس نمي‌كني؟
الان چه بايد كرد؟ اصلاح‌طلبان الان چه مي‌توانند بكنند؟ آيا تماشاي اوضاع و ايرادگيري‌هايي كه اين هشت سال هم مي‌كردند كفايت مي‌كند؟ به نظر من كه نه، همه مي‌پرسند كه در اين چهار سال چه كسي چه كرده؟ فرقي هم نمي‌كند كه مسوول بوده يا نه!

۱۳۸۴ آبان ۱۳, جمعه

مراجع تقليد و دو مساله

1- مگر مرجع تقليد هم رسمي و غير رسمي يا خودي و غير خودي دارد؟ واقعا ايران « ام القراي جهان اسلام » است؟ پس چرا در آن همه ي مردم نمي توانند از طريق رسانه هاي فراگير در جريان نظرات مراجع تقليد خود قرار بگيرند؟

آقايان صانعي، بهجت و لنكراني روز پنج شنبه را عيد فطر اعلام كرده اند ولي من در هيچ رسانه اي چنين خبري را نديدم و مطمعنم كه طبق روال منكس نشده است.

اين مساله چند سالي است اتفاق مي افتد كه نظر برخي آقايان تفاوت دارد ولي همه ي مقلدان آنها اطلاع پيدا نمي كنند و تنها برخي مراجع اين توفيق را دارند كه نظرشان از رسانه هاي فراگير خبري به ويژه راديو _ تلويزيون منعكس شود! يكي از مراجع چند سال پيش از اين مساله سخت شاكي شده بود، همچنانكه خيلي هاي ديگر به اين كار اعتراض دارند.

2 - چند سالي است كه مردم در پايان ماه رمضان از سويي نگران تعيين روز عيد فطر هستند چون روزه در آن روز حرام است و از سويي واقعا به اين بساط نحوه ي تعيين روز عيد شاكي هستند و گاهي هم آقايان را به تمسخر مي گيرند كه «اينها حتي نمي توانند با هم كنار بيايند»!

آقايان! مي توان با استفاده از تكنولوژي از ماه ها قبل زمان رويت ماه را تعيين كرد، تعلل نكنيد، مردم انتظار دارند از تكنولوژي در اينباره استفاده شود. چرا برخي كه معتقدند بايد به طور سنتي ماه رويت شود از ماشين به جاي الاغ استفاده مي كنند؟! به همان دليل هم مي شود از تلسكوپ و ماهواره در تعيين روز عيد فطر استفاده كرد.

در ثاني اين ايراد بسيار بزرگي است كه در يك كشور بين مراجع عظام تقليد هماهنگي در اين باره وجود ندارد! وقتي رويت حلال ماه شوال براي يكي از آنها اثبات شد چرا بقيه هم آن را ملاك قرار نمي دهند؟ مگر اين آقايان كه ما آنها را عظام مي دانيم و از آنها در اين امور تقليد مي كنيم به هم شك دارند و همديگر را قبول ندارند حتي در رويت حلال ماه؟!

از پدرم شنيدم كه رضا شاه يك بار چند تن از آقايان را كه با هم اختلاف نظر داشتند در يك ساختمان جمع كرد و گفت كه تا به توافق نرسيديد حق نداريد از اينجا بيرون بياييد!

۱۳۸۴ آبان ۱۱, چهارشنبه

20 هزار هكتار زمين ساحلي من!


امروز صبح وقتي داشتم مي‌رفتم سر كار، راديو روشن بود، نماينده‌ي بهشهر كه اصولگراست 10 دقيقه از تريبون مجلس درباره‌ي « 20 هزار هكتار زمين ساحلي » خودش صحبت كرد! داشتم شاخ در‌مي‌آوردم كه يعني چي؟

هميشه فكر مي‌كردم يك هكتار زميني كه تو شهرستان به بابام ارث رسيده خيلي زياده و هميشه هم ذهنم مشغول اينه كه آيا اين درسته؟

فكر مي‌كردم اصولگرايان ساده زيست تر باشند و در ظاهر هم كه شده به اقتصاد مردم فكر كنند، نمي‌دونستم يكي شون كه تازه به قيافه‌اش هم نمي‌آيد، 20 هزار هكتار زمين داره و همه‌ي مشكلش اينه كه مسائل شخصيش رو تو مجلس حل كنه!

چند وقت پيش هم صداي آقاي جمشيدي را از راديو مي‌شنيدم. او يك آخونده، از تريبون مجلس داشت مي‌گفت در زمان شاه هر ماه حدود 9 تومان (90 ريال) درآمد داشته و با دو تومان روضه مي‌خونده!

الحمدالله اين مشكل كه حل شده و الان بعضي‌هاشون چند ده و بعضي هم چند صد هزار تومان براي يه روضه مي‌گيرند.

يا يك بار ديگه همين آقا گفته بود يك ميليون و 100 هزار تومان عيدي و پاداش امسالش « بسيار ناچيز » است! و مدعي شده كه ماشين خودش رو فروخته و پولش رو به فقرا داده!

واقعا اگه ماشيني كه مجلس بهش داده رو فروخته تا به فقرا بده، چرا يه ذره از اين 20 هزار هكتار زمين‌هاش رو نمي‌فروشه؟

چرا از تريبون مجلس چنين درخاست‌هاي شخصي مطرح مي‌شود؟ چرا كسي تو مجلس به اين بابا اعتراض نكرد؟ حداد هم كه گفت «آقاي جمشيدي حق دارد»! چرا مردم اين بابا رو انتخاب كردند؟ نقش ما در انتخاب شدن امثال اين بابا چي بوده؟

۱۳۸۴ آبان ۱۰, سه‌شنبه

ادبيات زشت اصلاح‌طلبي!


يك sms از يكي از دوستان اصلاح‌طلب روي موبايلم دريافت كردم كه : (احمدي نژاد تاكيد كرد كه هيچ كالايي در دوره‌ي من گران نمي‌شود الا لبنيات به احترام 17 ميليون گاوي كه به من راي دادند)

توي يك sms ديگر هم نوشته شده بود: (من احمدي نژادم، هم زشت و هم جوادم، گويم سخن فراوان، با آنكه بي سوادم، ...)
البته چند تا ديگه هم بود كه مضماين مشابهي داشت، تمسخر احمدي‌نژاد!

علي پيرحسين لوي عزيز، بلاگر وبلاگ « الپر » كه مشاركتي است و مثل من به شدت از آقاي دكتر معين حمايت مي‌كرد هم در يكي از يادداشت‌هايش ديدم كه نوشته : (رئيس جمهور كشور « افسارش » را داده دست ... ) يا در جاي ديگر نوشته (... كه كسي از پشت كوه بيايد و دري به تخته بخورد و رئيس‌جمهور شود و ... )
محمد جواد روح گل، روزنامه نگار و فعال سياسي اصلاح‌طلب نيز در وبلاگش نوشته: (... نه يك نفر كه يك شبه شهردار شده باشد و از آن خنده دارتر رئيس جمهور! )
اميدوارم اين دو دوست از دستم ناراحت نشوند، اما واقعا درسته؟ ضد اخلاقي نيست؟ قطعا طرفداران احمدي نژاد را تحريك مي كند و خود احمدي‌نژاد رو تو موضع مظلوميت قرار مي‌دهد.

خدايي‌اش من در اين چند سال چنين ادبيات مبتذلي از جناح راست درباره‌ي خاتمي نشنيدم. يا گير دادن به قيافه و لباس احمدي نژاد كه اصلا كار درستي نيست. هر روز به غير از اين نوشته‌هاي تو سايت‌ها و وبلاگ‌هاي تعدادي از اصلاح‌طلب‌ها، وقتي شاهي هم با هم صحبت مي‌كنند همه‌اش فحش و فضاحت است كه به منتخب 17 ميليون راي مي‌دهند.

آيا كساني كه چنين چيزهايي درباره‌ي انتخاب احمدي نژاد توسط آن 17 ميليون آدم مي گويند حاضرند درباره ي خاتمي هم بگويند؟ مثلا بگويند « دري به تخته خورده و ... » يا « 22 ميليون گاوي كه به خاتمي راي دادند ... » ؟!

ريشه‌ي رواج اين ادبيات زشت و غيراخلاقي برخي از دوستان به اصطلاح اصلاح طلب ما چيست؟

۱۳۸۴ آبان ۸, یکشنبه

«اصلاحات دوم» را كليد بزنيم

معتقدم بايد اصلاح‌طلبان اصلاح شوند تا از دل آن دور دوم اصلاحات متولد شود. به نظرم پيش‌نياز دور دوم اصلاحات، نقد اصلاحات اول است، نقادي بنيادي و البته منطقي حاصل از ماه‌ها گفت‌وگو و تظارب آرا.

به شدت معتقد به مبنا قرار دادن اصل اصلاحات هستم نه اصلاح‌طلبان؛ براي همين هم هيچ توصيه نمي‌كنم كه اصلاح‌طلبان فعلي يا دور اولي‌ها بايد پا پيش بگذارند تا نقدها را مطرح كنند، بلكه بايد كساني كه تاكنون در حاشيه قرار داشتند به ميدان بيايند و به اظهارنظر و نقادي دور اول اصلاحات بپردازند.

البته اصلاح‌طلبان دور اول نبايد كنار بايستند، بايد در افكار عمومي نقد شوند ولي نه در دادگاه براي مجازات، براي در عرصه‌اي براي تجربه‌اندوزي جنبش اصلاحات در دور دوم. كسي هم نبايد خود را بي‌نياز از نقد بداند، اصلاحات در دور اول دچار مشكل شد بايد اين بيمار مداوا شود.

داروي اصلاحات، پالايش سياسي اصلاح‌طلبان و روش‌هاي اصلاحي دور اول است، اما هدف همچنان يكي است، پيشرفت و توسعه‌ي سياسي به عنوان پيش‌نياز توسعه‌ي اقتصادي و عدالت احتماعي.

زين پس مي‌خواهم نقادي كنم البته نقادي از حاكمان در اين فضاي مجازي اجازه نمي‌خواهد، مي‌خواهم به نقادي از خود بپردازم، «نقد اصلاح‌طلبان»؛ آيا اجازه مي‌فرماييد؟

۱۳۸۴ آبان ۷, شنبه

«فلسطين»، ملت و ج.ا.ا

آيا اکنون مساله ي فلسطين براي ما اولويت است يا بايد باشد؟ اگر آنها انسان و مسلمان هستند و مظلوم واقع شده اند، در ايران خودمان چه بسيار مسلمانان و هموطناني كه براي برآورده كردن نياز آنها چهار سال بسيار كم است، پس بهتره احمدي نژاد وقت را غنيمت بشمارد و بداند كه رييس جمهور ايران است.
اظهارنظر اخير احمدي نژاد مبني بر ابراز اميدواري براي محو اسرائيل، به نظرم بی جا بود و بی موقع، البته همين اسرائيل هميشه به دنبال دخالت در امور همه از جمله ايران است. سرنوشت فلسطين را مردم آن بايد تعيين كنند؛ هر طوری هم تصمیم گرفتند روی چشم.

فكر نمي كنم كه راه حل مساله ي فلسطين الزاما محو رژيم اسرائيل باشد، مانند خيلي از اتفاقاتي كه دچار مرور زمان مي شوند، شايد اين خواسته هم الان عملي نباشد. به نظرم خود فلسطينيان بهتر از هر كسي مي دانند بايد چه كنند، يك راه حل البته دشوار براي آنها برگزاري رفراندوم است بين همه ي فلسطينيان ساكن و آواره.

من اگر جاي ديگر كشورها بودم با شنيدن حرف احمدي نژاد كه مي خواهد «اسرائيل از نقشه ي جهان محو شود» ، به راحتي باورم مي شد كه او به دنبال بمب اتمي برود تا به هدفش برسد، واقعا كمي فكر بايد كرد و بعد زبان در دهان چرخاند.

واقعا مي ارزد كه براي كشوري ديگر در اين وضعيت طوري اظهارنظر شود كه تمام دنيا به غلط يا درست عليه ما به اجماع برسند؟
چقدر يك روزنامه نگار مي تواند احمق باشد يا گاف دهد كه در كيهان بنويسد: مي گويند امام زمان(عج) زماني ظهور مي كند كه جنگ بين جهان اسلام و كفر صورت گيرد. چرا مراجع تقليد ما عليه اسرائيل حكم جهاد نمي دهند؟ (كيهان و خوانندگان)

تفاوت هاي خاتمي با اين مرد كوچك روز به روز نمايان تر مي شود، مجمع عمومي سازمان ملل در نشست هفته ي گذشته ي خود قطعنامه ي گفت و گوي تمدن ها را كه پيشنهاد خاتمي بود با اجماع تصويب كرد. خاتمي وقتي شعار مرگ بر آمريكا را مي شنيد مي گفت حرف از مرگ نزنيد و آقاي احمدي نژاد چند روز پيش وقتي حاضران شعار مرگ بر آمريكا سر دادند، مي گفت بلندتر!(منبع)

۱۳۸۴ آبان ۱, یکشنبه

شب هاي معنويت در تهران

امشب چه شبي بود، من با مطهره خانوم به چند جا سر زديم، در كانون توحيد كه بيشتر فضايي روشنفكري دارد چه جمعيتي آمده بودند مانند هر سال شايد هم بيشتر، در آنجا كديور صحبت مي كرد درباره ي حب متقابل خدا و بندگان. از جمع وبلاگ نويسان، الپر، هادي حیدري و تاجزاده رو ديدم، مي خواستم راه اندازي وبلاگ تاج زاده رو تبريك بگم اما دور نشسته بود، نشد چون دعا كه شروع شد بايد به دانشگاه تهران مي رفتيم. به مسجد دانشگاه تهران نيز وسط دعا رسيديم، جمعيت مردم و دانشجويان خيلي زياد بود. به دانشگاه تربيت مدرس هم رفتم، دانشجويان در مسجد دانشگاه در حال خواندن صد ركعت نماز به مناسبت شب قدر بودند. تا دم در كوي دانشگاه تهران هم رفتم اما وارد آن نشدم، هر سال كه از جمعيت پر پر مي شود، امشب هم همينطور به نظر مي رسيد. تو چند نقطه از جمله خيابان هاي خوش، هاشمي، كارگر شمالي، يادگار، آزادي، ميدان حر و چند جاي ديگه هم كه رد مي شدم حضور مردم در مساجد بسيار چشمگير بود و تهران امشب غرق در معنويت بود.
جالب تر اينكه شايد به تيپ مردم و جواناني كه مي آمدند اگر نگاه مي كردي مي گفتي كه مگه اينها هم مسلمانند، آخه ماشاالله به بركت [...] آدم ها ظاهر بين شده اند و ديگه آدم زياد راحت نيست كه هر چي بخواهد بپوشد. نمونه اش خود من كه بعضي وقت ها دوست دارم پيراهنم را روي شلوارم بياندازم يا گاهي وقت نمي كنم ريشم را بتراشم، اصلا نگاه مردم به آدم عوض مي شه، به راحتي احساس مي كني، بعضي ها اون روز بيشتر تحويلت مي گيرند و بعضي ها هم كمتر از ديروز و مي گويند كه بالخره دولت عوض شده و تو هم بله! انگار خيلي پر چونگي كردم، اصلا داشتم درباره ي يه چيز ديگه مي نوشتم. انشاءالله عبادت هاي همه ي مومنان در اين شب عزيز قبول حق باشه، يا علي.
اگه فرصت داشتيد خطبه ها ي نهج البلاغه رو با ترجمه اش بخوانيد، خيلي جالبه که حکومت مدعي را با حکومت علوي مقايسه کنيم!

۱۳۸۴ مهر ۳۰, شنبه

لاريجاني، شيرين عبادي و البرادعي

جناب علي لاريجاني در سال 2003 هنوز رييس صدا و سيما بود كه شيرين عبادي جايزه ي صلح نوبل را دريافت كرد و او با بي اعتنايي از كنار آن گذشت.
امروز اما در خبرها خواندم ايشان در قامت دبير شوراي عالي امنيت ملي، اختصاص جايزه ي صلح نوبل 2005 به محمد البرادعي و آژانس انرژي اتمي را تبريك گفته: «خبر دريافت اين جايزه سبب خرسندي اينجانب شد»! (ایرنا)

محافظه كاران كه دو سال پيش اهداي اين جايزه را سياسي مي دانستند چطور حالا اختصاص آن را باعث مسرت مي خوانند؟ آيا براي اين است كه شيرين عبادي ايراني است و البرادعي خارجي؟! آيا براي اين است كه شيرين عبادي اولين زن مسلمان و شيعه بود كه اين جايزه را دريافت مي كرد و البرادعي زحمت زمينه سازي حمله ي غرب به عراق را فراهم كرد و ايضا به دنبال ايران است؟

من معتقدم تفاوت در اين است كه متاسفانه البرادعي زور دارد و جو آن بعضي ها را گرفته و بايد به عبارتي پاچه خواري او را كنند!
واقعا فرق نوبل صلح خانم عبادي و آقاي البرادعي در چيست؟ آقاي لاريجاني! اگر قرار است چنين كنيد حداقل با مردم خود كنيد نه با دشمن و بيگانه.

۱۳۸۴ مهر ۲۹, جمعه

تماس آمريكا و ايران

از سال ها قبل يك گزينه ي آمريكا در برابر ايران، معامله ي بزرگ بود آن هم در شرايطي كه روابط در بدترين وضع ممکن باشد، مانند الان.

ميگن سياست پدر و مادر نداره، اتفاقا وقتي قرار باشه رابطه ي آمريكا و ايران با اين خصومت ظاهري دولت ها برقرار بشه قبلش براي هم شاخ و شونه ي شديد خواهند كشيد.

روز چهارشنبه خانم «رايس» وزير خارجه ي آمريكا گفته كه كشورش در حال بررسي آغاز تماس‌هاي مستقيم با ايران است و در عين حال گزينه ي نظامي رو در برابر ايران رد نكرده(تايمز) و آقاي «آصفي» سخنگوي وزارت خارجه ي ما هم درخواست آمريكا رو رد نكرده ولي گفته كه اين درخواست با رويكرد و عملكرد آنان تناسبي ندارد(ايسنا).

البته چشمم آب نمی خوره که ارتباطی این دفعه برقرار بشه اما زمینه ها در حال فراهم شدنه، هر دو طرف فهمیدن که خصومت خرکی بی فایده است، شعارهای پوپوليستي هم دیگه جواب نمي دهد كه «ايران محور شرارت» و «آمريكا شيطان بزرگ» است!

متاسفم كه كارشناسان و فعالان سياسي از بحث درباره ي رابطه با آمريكا از جنبه هاي مختلف محرومند، براي همين قطعا ما در مقابل چنين اظهارنظرهاي مقامات آمريكا نمي توانيم ارزيابي درستي از فضا براي پاسخ درست داشته باشيم.

خدايش بيامرزد عباس عبدي را كه نتيجه ي نظرسنجي اش از مردم درباره ي رابطه با آمريكا كار دستش داد، به نظرم حدود 74 درصد مردم گفته بودند خواستار برقراري رابطه هستند. نمي دونم آیا واقعا چنین آماري درست بوده است؟
راستي امروز قراره آقاي خامنه يي نماز جمعه ي تهران رو بخونه، فکر مي کنيد در اين باره هم چيزي خواهد گفت؟

۱۳۸۴ مهر ۲۷, چهارشنبه

كدام منصفه!

متاسفم كه بگم نظرم درباره ي هيات منصفه ي دادگاه مطبواعت كه تازگي دوباره تشكيل شده كاملا منفي است.
1 - تركيب اين هيات كاملا غير مردمي است، يعني نماينده ي افكار عمومي نيست بلكه نماينده ي حكومت است، پس اعضاي آن الزامي ندارند كه افكار عمومي را نمايندگي كنند.

2 - نظر هيات منصفه هيچ تضمين عملي نداره، بلكه تنها جنبه ي تزئيني و مشورتي داره و اگر نظر قاضي چيز ديگري باشه، مخالف هيات موسوم به منصفه حكم مي دهد.

بهترين راه، اجراي قانون هيات منصفه ي واقعي مصوب مجلس ششم است كه مردم اعضايش را انتخاب مي كردند اما متاسفانه مجلس هفتم قانون را به حالت قبل برگرداند. الان هم دير نشده، بايد راه اجرايي شدنش رو پيدا كرد.

جالبه كه كسي حاضر نيست به صراحت درباره ي اين موضوع اظهارنظر كنه كه واقعا لازمه براي دادگاه مطبوعات وقت چند نفر را تحت عنوان هيات منصفه گرفت؟ شايد هم به قول يكي از دوستان اين كار در راستاي اشتغال زايي است!

۱۳۸۴ مهر ۲۶, سه‌شنبه

ايران تو بمان!



اهواز باز هم در خون غلتيد، هموطنانم كشته و زخمي شدند و اين فقط يك نتيجه دارد، تفرقه بين قوميت ها و تهديد جغرافياي «ايران».
ايران عزيزم! همانطور كه تاكنون مانده اي بمان. من عقلم قد نمي دهد كه تاكنون چطور مانده اي، استوار و سرفراز.
اشك در چشمانم حدقه زده، نگرانم، نمي دانم چه كسي يا كساني، اما قصد ايجاد تفرقه دارند، بين من فارس، توی عرب، هموطن ترك، كرد، بلوچ، ...
راه حل چيست؟ ما بايد تو اين شرايط چه كنيم؟ آيا اين توجيه كافيه كه چون « تو حكومت نيستيم » پس بايد دست روي دست گذاشت؟
خيلي شاكيم، چرا كسي درباره ي اين مساله ي مهم نمي نويسه؟ شايد هم نوشتيد و من نديدم!
لينك به « اهواز درخون » نوشته ي يدالله اسلامي

۱۳۸۴ مهر ۲۴, یکشنبه

خاطره ي سراج از فاتح

سراج الدين ميردامادي در وبلاگش درباره ي مدير سابق ما نوشته:
« شخصيت ابوالفضل فاتح بسيار قابل احترام و دوست داشتنی است . فاتح از همان زمان که دانشجو بود و عنوان دبير انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران را چند سالی با خود داشت خوب سخنرانی می کرد و خوب می نوشت. دانشجوی جوان شاهرودی خيلی زود پلکان ترقی را بالا رفت درست زمانيکه ما در شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت مورد آماج حملات تند اقتدارگرايان بوديم يک جريان اقليت محافظه کاری را در مجمع عمومی اتحاديه رهبری می نمود. در يکی از ديدارهای خصوصی که با رهبری داشتيم ايشان از عملکرد آقای فاتح بعنوان الگو ياد کردند و از ما خواستند که مثل ايشان باشيم اما ما که خودمان را نماينده دانشجويان بيش از شصت دانشگاه کل کشور می دانستيم فکر می کرديم که روش آقای فاتح مورد پسند اکثريت دانشجويان نيست. در نشستهای شورای عمومی و شورای تهران تحکيم من و فاتح دو طرف هميشگی بحث و جدل بوديم. خلاصه کلام مواضع ما توسط آقای ميرحجازی بيت رهبری مورد اعتراض قرار می گرفت و فاتح مرتب از سوی دفتر رهبری چراغ سبز دريافت می کرد. از سوی ديگر فاتح با هوش و ذکاوت بالايی که داشت مرتب به آقايان خط امامی آنروز و اصلاحگرای امروز مثل محتشمی و سيد هادی خامنه ای و فخرالدين حجازی و بهزاد نبوی و... سر می زد و سعی می نمود ايشان ذهنيت خوبی نسبت به وی داشته باشند. البته همين روش را بعدا با اکثر اعضای روحانيون مبارز ، مشارکتی ها و مجاهدين هم در پيش گرفت. بدين ترتيب بود که فاتح ،فاتح شد و مديرعامل دومين خبرگزاری مهم کشور شد. تأکيد می کنم که وی شخصا لياقت اين مسئوليت را داشت اما اگر با هنرمندی، ارتباطات قوی با سران جناحهای سياسی کشور برقرار نمی کرد فقط قابليتهای فردی ويرا به اين حد نمی رساند. اما نبايد از حق گذشت که ايسنا سهم مهمی در اطلاع رسانی سالهای بعد از دوم خرداد دارد که جای تقدير و تشکر می باشد. ايسنا عملکرد خوبی داشت. برای ايشان در هر مسئوليتی آرزوی موفقيت دارم. »

۱۳۸۴ مهر ۲۳, شنبه

ماقبل اصلاحات

از خودشان نظر در وكردند و از خودمان نظر دروكرديم كه اصلاحات برگشت ناپذير بيد! (مثال 1، 2، 3، 4، ...)

ديروز دبير هيات دولت اسلامي احمدي‌نژاد وگوئد كه « اصلا نيازي به سخنگو نبيد، اخبار دولت به صورت رسمي اعلام وشد».

واي، واي، ... اين از صد تا فحش و فضيحت بدتر بيد، يعني اين كه اصلاحات و پيش‌بيني‌هاي ما كه از خودمان دروكرديم همه كشك! هر چي خاتمي رشته بيد، پنبه وشد.
جالب بيد، نبيد؟ به همين راحتي! دولت بي سخنگو! حتما بعدا هم به مردم وگويند كه پاسخگويي وقت ما رو وگرفت، وخواهيم به جاي حرف، از خودمان كار دروكنيم. از نظر ما اشكالي نداره، بسم الله! اما اگر كار در نوكردين، پوستتان ر وكنيم!

رييس جمهور دولت اسلامي هم فرمايش وكردند در جلسه‌ي بعدي سران قوا «ديگه در خدمت خبرنگاران نخواهيم بيد»!
يعني پاسخگويي ورفت رو هوا!
فقط يك جا ديده بيدم كه عماد باقي گفته بيد «اين كه مي‌گويند اصلاحات برگشت‌ناپذير است، نمي‌تواند درست باشد، چون در تاريخ مثال‌هاي زيادي در برگشت‌پذيري آن ديده مي‌شود، مثل افغانستان كه پس از خروج شوروي يك حكومت مردمي نسبي به وجود آمد، اما طالبان به قدرت رسيد و افغانستان عقب‌گرد كرد. تجربه‌ي تاريخ نشان مي‌دهد امكان بازگشت به عقب هست و اگر اين‌ها به قدرت برسند ما به عقب برمي‌گرديم، نه به قبل از دوم خرداد.» /باقي، 29 خرداد 84/

۱۳۸۴ مهر ۲۲, جمعه

عاقبت فزولي يك خودي


دادگاه، سايت باحال « بازتاب » رو « توقيف موقت و مسدود » كرد و آنها هم به راحتي قبول كردند. براي بازتابي‌ها متاسفم كه اجازه مي‌دهند اين چنين مانع فعاليتشان شوند. /اصل خبر/
فرضيه‌ي اول: دوستان بازتابي طبق گفته‌ي خود اطلاع ندارند كه نمي‌توان سايت‌هاي اينترنتي را توقيف كرد، پس تمكين كرده‌اند.
پاسخ: در هيچ قانوني نيامده كه مي‌توان سايت‌هاي اينترنتي را توقيف كرد، به راي صادره اعتراض كنند، اما زير بار حكمي كه قانوني نيست نروند.
فرضيه‌ي دوم: مي‌دانند كه اينترنت قانون ندارد، اما تمكين كرده‌اند.
پاسخ: اگر مي‌خواهند به پاچه خواري متهم نشوند از تمكين به آن خودداري كنند تا آنها طبق قانون برخورد كنند.
فرضيه‌ي سوم: «نامه‌ي شوراي عالي امنيت ملي در ماه‌هاي گذشته و برخي تخلفات» دلايل مطرح شده براي توقيف موقت و مسدود شدن سايت اعلام شده است و از جزئييات آن خبري نيست.
پاسخ: طبق قانون بايد اتهام مشخص باشه، حال آنكه طبق اعلام سايت بازتاب نبوده‏، پس اين حكم غير قانونيه و نبايد به آن عمل كرد.
فرضيه‌ي چهارم بر اين مبناست كه احتمالا خداي نكرده دلايل را مي‌دانند و نمي‌خواهند به اطلاع مردم برسانند!
پاسخ اين فرضيه اين است كه مردم را محرم ندانسته‌اند، پس دعوا يا نمايشي بين خودي‌ها بوده است!
اميدوارم هر چه زودتر بازتاب باز هم بازتاب دهنده‌ي اخبار و تحليل‌هاي قوي و خوب باشد مثل سابق.

۱۳۸۴ مهر ۲۱, پنجشنبه

گلدكوئيست و قانون


همه ي كارها با تصويب قانونی جديد و تكراري حل نمي شه، مثلا براي مبارزه با گلدكوئيست اين مجلس هفتمي ها قانونی وضع كردند، در حالي كه گولدكوئيست كلاهبرداريست و نيازمند قانون جديد نبود، مشكل اجراي قانونه.

ارديبهشت 82 حدودا چهل روز مسوول سرويس IT ايسنا بودم، توي اون مقطع « تجارت الماس » بازارش خيلي داغ بود، روش كاري هم مثل گولدكوئيست داشت. شروع كردم به تهيه و توليد اخباري درباره ي تجارت الماس، (دو مثال 1 و 2) دو روز بيشتر نگذشته بود كه موضوع به مساله اي فراگير تبديل شد به طوري كه موضوع بحث ويژه ي خبري شبكه ي اول تلويزيون قرار گرفت و مسوولان انتظامي و قضايي به سرعت وارد مساله شدند و تجارت هرمي الماس مرد. اون روزها يادم هست كه خيلي ها از جمله جوون ها و زنان خانه دار تماس تلفني مي گرفتند و مي گفتند كه واقعا كلاهبرداريه؟! ما هم چندين ساعت بايد در همين باره توضيح مي داديم.
موضوع از اين قراره كه در اين نوع كلاهبرداري هر كس كه وارد مي شود كلاهش رو بر مي دارند و مي گويند اگر بتواني كلاه 6 نفر را برداري يه كلاه مال خودت! از اون به بعد هم هر چقدر اون بنده ي خداها بتونند كلاه ديگران را بلند كنند، به خودشان هم درصدي تعلق مي گيره!

من واقعا براي مجلسي ها كه وقت ملت را در راه قوانين تكراري صرف مي كنند آرزو مي كنم كه به راه صحيح هدايت شوند.

از همه جالب تر اينكه بي.بي.سي كه هميشه دنبال عدم كار و تلاش مردم و علاقمند كردن آنها به كارهاي بي ارزش هست، البته خبر مصوبه ي مجلس رو منتشر كرده اما به نوعي القا كرده كه علي رغم غيرقانوني شدن گلدكوئيست، فعالان آن به كارشان ادامه مي دهند!

۱۳۸۴ مهر ۲۰, چهارشنبه

گذار به كهنگی !

دوست و همكار خوبم « محمد تاجيك » براي يادداشت « پرسش هاي جنگ ايران و عراق » پيامي گذاشته به اين شرح:
من نمي دونم چرا كسي نسبت به اين حرفهاي مزخرف شفيعيان واكنش نشون نمي ده .شايد مردم حرفهاي اونو جدي نمي گيرند. ببين اصغر نمي خواد تو وبلاگت استفراغ حرفهاي ابراهيم يزدي وعبدالله نوري را بياري چون غير از اينكه سرتو به باد بدي كار ديگه اي نمي كني. حرف هايي كه تو وبلاگت مي زني خيلي كهنه است اين حرفات 7- 8 سال پيش مي شد تو روزنامه هاي جامعه و توس پيدا كرد. اسم وبلاگت رو هم بگذار گذار به سوي كهنگي و چرنديات. از حرفاي منم تعجب نكن چون من حاج كاظمم!

فقط مي تونم بگم كه محمد جان متاسفم كه اكثر مردم ما از اصلاحات تدريجي خسته هستند، براي همين وقتي نقدهاي اصلاحي مي نويسي بهت فحش و فضيحت مي دهند يا ميگن كه پول گرفتي اين طوري بنويسي!

در هر صورت من هنوز از اصلاحات خسته نشده ام و نخواهم شد، اساسا آدم پوست كلفتي هستم و تا نتيجه نگيرم كوتاه نمي آيم و فكر هم مي كنم راهي جز اين نداريم، اگه كسي راه ديگه اي رو مي شناسه بگه تا عملي كنيم، بيرون گود نشينه بگه لنگش كن!

۱۳۸۴ مهر ۱۷, یکشنبه

پرسش هاي جنگ ايران و عراق

پرسش ها درباره ي هشت سال جنگ ايران و عراق زياده، اما اصلا حق داريم بپرسيم يا نه؟

چند روز پيش كه هفته ي دفاع مقدس بود، سردار صفوي _ فرمانده ي سپاه _ تو تلويزيون داشت صحبت مي كرد كه يك دفعه مجري گفت خيلي از مردم براشون سواله كه چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ رو ادامه داديم؟

مجري بعد از پرسيدن اين سوال وقتي قيافه ي سردار رو ديد فهميد كه انگار بد سوالي پرسيده براي همين هم چند دقيقه درباره ي آن توضيح داد.

سردار قبل از اين كه به پرسش جواب بده گفت كه اين پرسش رو نهضت آزادي ها مطرح كردند و گفت كه آنها در جنگ شركت نداشتند.

بعدش سردار گفت كه اين جنگ بركات بسياري داشته و اساسا اين سوال غلطي است چون آن موقع تضمين بين المللي براي خاتمه ي جنگ و گرفتن غرامت وجود نداشت!

سردار گرامي! الان 16 يا 17 سال از پايان جنگ مي گذره، هنوز هم غرامتي دريافت نشده! كدوم آش، كدوم كشك؟

200 هزار شهيد، 300 هزار جانباز، 40 هزار آزاده (كه يادشان گرامي باد) و بي نهايت خسارات روحي، مادي و معنوي، هزينه ي هشت سال جنگ شده، حالا حتي پرسيدن چنين سوالاتي هم غلطه ؟ !
ما به شهدا، جانبازان و آزادگان و همه ي مردم مديونيم اگر نپرسيم و مسوولان مديونند اگر پاسخ ندهند.

۱۳۸۴ مهر ۱۱, دوشنبه

مسجد در خدمت دولت

الان مساجد برخلاف گذشته كه هميشه باز بودند، فقط در آنها چند ساعت در روز باز است و اين واقعا باعث تاسفه، اون هم تو كشوري كه همه‌ي مردمش مسلمانند، اين طور نيست؟
انگار قرار است مساجد وابستگي بيشتري از لحاظ مالي هم به دولت پيدا كنند. به خدا قسم كه اين كار به ضرر مردم است. آي و واويلا كه قرار نبود مساجد مردمي را حكومتي كنند.
جالبه كه بعضي‌ها براي توجيه اين كار ميگن كه دولت مي‌خواهد كمك مالي به مساجد بده‏، همين و بس!
مگه وابستگي چطوري ايجاد مي‌شه؟ پول كه به مساجد دادي‏، آنها وابسته به آن پول مي‌شوند و بعدا مي‌توان با اين ابزار آنها را كنترل كرد، به همين راحتي! نه؟
البته تا همين الان هم با وجود ستاد ائمه‌ي جمعه و جماعات‏، تا حد زيادي مساجد از حالت قديمي و مردمي افتاده. ديگر كمتر كسي براي نماز به مسجد ميره، اونجا پايگاه بسيج شده و بيشتر يك طيف سياسي خاص مي‌تونه در آنجا حضور پيدا كنه.
من منكر اين نيستم كه اصلاح‌طلب‌ها خودشون رو از مساجد دور كردند، اما حكومت و دولت هم تو اين پروسه بي‌تاثير نبودند.
الان بايد براي حفظ مسجد به عنوان كانوني مردمي تلاش كنيم‏، كمك دولت و حكومت با هر نيتي در نهايت به ضرر مساجد تمام مي‌شه. كسي براي اين كار پيشنهادي نداره؟

۱۳۸۴ مهر ۹, شنبه

فاتح عزيز ايسنا


اين يادداشت رو درباره‌ي كسي مي نويسم كه در ركابش شش سال از بهترين دوران عمرم رو گذروندم.

فاتح امروز از ايسنا رفت و ما مانديم، با بار مسووليتي سنگين، بس سنگين ز ديروز؛ و با كوله باري از تجربياتي كه با هم آموخته ايم.

مسير طولاني بود، شيب جاده تند و انگيزه بالا؛ هيچ چيز تغيير نكرده، همچنان مسيری طولاني باقيست با شيب تند و انگيزه ي بالا.

فاتح رفت، ما هم روزي مي رويم، همچنان كه گذشتگان آمدند و رفتند؛ و همين است رسم روزگار.

از بهمن 78 يعني دو سه ماهگي ايسنا افتخار همكاري با دكتر فاتح را داشتم، او به امثال من فرصت رشد داد، و اين آنقدر مهم است كه ديگر چيزها در برابر آن ارزشی ندارد، و اين بيشترين كاري است كه مي توان براي يك جوان با انگيزه كرد. او مديرعامل بود اما در كارها دخالت نمي كرد، البته اشتباهات را تذكر مي داد، اما اجازه ي اشتباه هم مي داد چون آن را اقتضاي كار با جوانان مي دانست.

من يك سال و سه ماه افتخاري در شهرستان بودم، سه ماه گرگان، يك سال هم نوشهر تا اينكه فروردين 80 خبرنگار رسمي سرويس سياسي دفتر مركزي شدم و تا به حال از اين سرويس به اون سرويس، و از پايين به بالا شدم.

در مسائل سياسي با او اختلافاتي داشتم، چندين باز به شدت انتقاداتم را مطرح كردم، رك و صريح. خيلي استقبال مي كرد كه انتقاد كني، هر چند كه شايد پس از ساعت ها بحث، طرف مقابل توجيه نمي شد.
شايد مهمترين ويژگي فاتح اين بود که خودش بود، يعني از كسي خط نمي گرفت، براي خودش معياري داشت و طبق اون عمل مي كرد، آهسته و پيوسته. من موقعيت هاي شغلي خيلي خوبي با مدرك مهندسي برق مي توانستم داشته باشم اما به خاطر همين ويژگي ها بود كه ايسنا در اين چند سال خانه ي من و بچه هاي آن خانواده ام شده بود.
چه شب هايي كه با فاتح، ايسنا را تنها نمي گذاشتيم، هنوز هم شب تمام نشده، اين راه نيازمند ما بوده و هست، چراغ اطلاع رساني امثال ايسنا بايد روشن بماند.
هر چند نه خودش معتقد بود نه ما كه با توجه به محدوديت ها، همه ي حقيقت را در اين چند سال ايسنا منعكس كرده، اما حداقل هيچ گاه دروغ نگفتيم.
مطمئنم من و همكارانم از اين پس بيشتر كار خواهيم كرد و بايد چنين کنيم. خداحافظي امروز با فاتح سخت بود، بسيار سخت، خدايا فاتح هر جا مي رود به سلامت دارش.

۱۳۸۴ مهر ۷, پنجشنبه

دُر بدون آب نبات

  • کشف خطای احمدی نژاد
واقعا وضعيت در هم ريخته است ها، محسن رضايي كه راستي هم هست، با اون تجربه ي فرماندهي سپاد تو دوران جنگ با عراق، صداش درآمده كه « ابتكار هسته‌يي احمدي نژاد توي سازمان ملل، يك خطاي ديپلماتيك بود». خب «آقا محسن» راست مي گه بنده ي خدا و بهتر هم همينه كه بگه؛ بلكه گوش شنوايي پيدا بشه. (منبع)
  • مصوبه ي بي سابقه

خيلي از دست نمياندگان نخبه ي مجلس هفتم شاكيم. بعد از 23 روز تعطيلي مجلس، وقتي به مجلس تشريف آورده اند، طرحي را تصويب كرده اند كه توي تاريخ هيچ كشوري سابقه نداره؛ طرح تعليق اجراي پروتكل الحاقي به NPT در حالي كه ايران اصل پروتكل رو هنوز تصويب نكرده !!! اين خنده دار نيست كه وقتي ايران پروتكل را امضا نكرده، اجراي اون رو به تعليق دربياره؟! البته اين تناقض رو تنها من كشف نكردم، تعداد زيادي از نمايندگان فرياد زدند و هشدار دادند، اما كو گوش شنوا.

  • دُر بدون آب نبات

لاريجاني هم كه زمان خاتمي مي گفت دُر داده اند و آب نبات گرفته اند، حالا كه خودش دبير شوراي عالي امنيت ملي شده، امتياز خط لوله ي گاز ايران را به هندي ها نشان داد، آنها هم به جايش به قطعنامه ي شوراي حكام عليه ايران راي مثبت دادند! به عبارتي حتي آب نبات هم ندادند، و لاريجاني مي گويد كه «مايه ي تاسف است، هندي ها قول داده بودند»! البته اپراتور دوم تلفن همراه رو هم مجلس هفتم از تركيه گرفت و دولت جديد به آفريقاي جنوبي داد كه اونها مثل هند به ايران توي شوراي حكام آب نبات هم ندادند! (منبع)

  • آهاي

با اين مجلس و دولت كه به خاطر كوتاهي قدشان اينقدر گاف مي دهند آن هم گافهايي كه امكان دارد به قيمت تهديد يا حتي از دست دادن تماميت ارضي ايران منجر بشه، بايد چه كار كرد؟ من كه فقط مي تونم تو وبلاگم فرياد بكشم، آهــــــــــــاي ...

  • خوشحالم

فقط از يك طرف خوشحالم كه بالاخره صداي اصلاح طلب ها درآمد، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي يه بيانيه صادر كرده و گفته : با توجه به قطعنامه ي اخير شوراي حكام و نزديك شدن خطرات احتمالي، ناگزير از اعتراض و هشدار نسبت به تصميمات و برخي عملكرد‌هاي شعاري كنوني و عواقب زيانبار آن هستيم. مسووليت عواقب و چالش‌هاي موجود را متوجه آمران و عاملان اجراي سياست‌ها و تصميمات كنوني مي‌دانيم و مي خواهيم كه در فرصت محدود باقيمانده از تمامي امكانات براي جلوگيري از ارجاع پرونده‌ي ايران به شوراي امنيت و مختومه شدن آن بهره گيرند. (منبع)

  • نمازجمعه ي مهم

نماز جمعه ي اين هفته ي تهران رو هاشمي رفسنجاني مي خونه، حتما موضع مهمي درباره ي پرونده ي هسته يي مي گيره، توصيه مي كنم كه گوش بدين.

۱۳۸۴ مهر ۶, چهارشنبه

عقده ي سمت در دولت جديد

بعضي آدمها استثنايي هستند، هم توانايي دور زدن قانون رو دارند، هم همزمان چند تا كار رو با هم انجام مي دهند(بخوانيد نمي دهند)!

يعني واقعا قحط الرجاله و اصولگراها هيچ نيرويي ندارند و مجبورند از بعضي آدم ها در دو مسووليت استفاده كنند؟

مثلا «جمال كريمي راد» هم وزير دادگستريه هم سخنگوي قوه ي قضاييه! اگه يه وقت مساله اي بين قواي مجريه و قضاييه پيش بياد - كه تو حكومت يك دست بعيده - خود آقاي كريمي راد به نمايندگي از دو قوه، مساله رو با خودش در ميون ميذاره و حلش مي كنه!
«محمد جهرمي» همزمان عضو شوراي نگهبان و وزير كار شده. مساله پيچيده نيست؛ يا تو شوراي نگهبان كار نمي كنه، يا تو وزارت كار كاري نداره، يا تو هر دو تاي اين مسووليت ها كار داره و الان به هر دوتاش نمي رسه.

«غلامحسين الهام» هم مثل جهرمي، عضو شوراي نگهبان است و الان رييس دفتر رييس جمهور شده ولي شوراي نگهبان رو ول نمي كنه!

از توي شوراي شهر هم كه سه نفر تا به حال مسووليت گرفته اند، «مسعود زريبافان» مشاور رييس جمهور و دبير هيات دولت؛ «نسرين سلطانخواه» معاون رييس جمهور و رييس مركز امور مشاركت زنان و «مهدي چمران» مشاور رييس جمهور درامور شوراها و شهرداري‌ها شده اند اما مي گويند كه از شوراي شهر بيرون نمي روند!

به خدا وقتي از بيرون به اين مسخره بازي تو ايران نگاه مي كنند به همه ي ما مي خندند. حالا فردا كه بلانسبت مثل خر تو گل گير كرديد و نتونستيد جواب مردم رو بدين، وقت گريه ي شما هم مي رسه. مگه اصلاح طلبها شاخ و دم داشتند كه مردم تو اين انتخابات به آنها اقبال نشان ندادند؟ يعني قدرت اين قدر به دهن بعضي ها شيرينه كه نمي توانند از يه قسمتش هم دل بكنند؟!

۱۳۸۴ مهر ۴, دوشنبه

انگيزه هاي دفاع از كشور !

به خدا نمي خواهم آيه ي ياس بخونم اما بايد مقايسه كنيم كه ...

وقتي عراق به ايران حمله كرد، ملت ما هشت سال براي دفاع هزينه داد. دفاع از چه؟ ايران، اسلام، نظام، ...

اصلا انگيزه هاي رزمندگان در آن موقع چه بود؟ ايرانيت، اسلام، رهبري كاريزماتيك، ...

وضعيت اين عوامل موثر، الان چطوره؟

اگه خداي ناكرده امروز بر سر همين مسائل هسته يي ايران جنگي دربگيره، تو حاضري بجنگي يا دفاع كني؟ چرا؟

من قبول دارم كه دستيابي به فناوري هسته يي حق ماست و غربي ها دارند زور مي گويند، اما ...

متاسفم كه بگم من تا به حال براي دفاع از فناوري هسته يي به اين شكل كه اوضاع پيش مي ره قانع نشده ام كه هزينه ي سنگين بدهم. چرا؟

۱۳۸۴ شهریور ۲۹, سه‌شنبه

خطر! جنگ و تحريم


بوي جنگ و تحريم اقتصادي مي آيد، من مي ترسم، تو نمي ترسي؟ ياد هشت سال دفاع مي افتم، بدنم مي لرزد.
از سويي، به طور طبيعي تماميت ارضي ايران برايم بسيار مهم است، اما ...
تازه 17 سال از آن جنگ لعنتي گذشته، مردم خسته اند، طاقتي وجود ندارد، ملت نمي كشد.
خب، آمريكا بخواهد، ما نمي خواهيم، نبايد بگذاريم اوضاع بحراني شود، نمي توانيم؟ نمي شود؟
هر چقدر هم كه حق باشيم، فضا مهيا نيست كه مردم دنيا را متوجه كنيم، فرصت و امكانات نيست، افكار عمومي دنيا مغلوب تبليغات آمريكا مي شود، مثل افغانستان و عراق.
اگر پرونده ي هسته يي ما به شوراي امنيت برود و كسي هم آن را وتو نكند، يا تحريم مي شويم يا ابرقدرت ها به سوي ما حمله ور مي شوند، ...
بوي فقر، عقب ماندگي، جنگ، نابساماني، ... مي آيد.
چه بايد كرد؟ ما بايد چه كنيم؟ چه كاري از دستمان بر مي آيد؟ ...

۱۳۸۴ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

غير مجاز جايز نيست!

تيتر اول روزنامه ي سراسری «ايران» كه تيراژش حدود 500 هزار نسخه است، اين بود:

پاسخ مقام معظم رهبري و آيات عظام
به استفتاي اتحاديه ي تهيه كنندگان سينماي ايران:
تكثير غير مجاز آثار هنري جايز نیست

برداشت شما از اين جمله چيست؟

۱۳۸۴ شهریور ۱۴, دوشنبه

شهردار قاليباف



بالاخره آقاي قاليباف هم يه كاره اي شد، شهردار تهران!
چه شود؟!
فقط انگار سر محسن رضايي بنده ي خدا از بين چهار كانديداي اصولگرا با سابقه ي سپاهی، بي كلاه مونده!
خدا بزرگه! نمي شود زير دستان سابق سر كار باشند اما فرمانده ي سابق سماق بمكد!
انشاءالله از امروز همه ي شهروندان گرامي تهرانی بايد در ميادين شهر مراسم صبحگاه برگزار كنند!
شوخي کردم، اميدوارم سردار گرامي در اداره ي كلان شهر تهران موفق باشد، ما كه حسود نيستیم.

۱۳۸۴ شهریور ۱۲, شنبه

رابطه با «اسرائيل»!


چهارشنبه وقتي روزنامه ي دست راستي «سياست روز» رو ديدم با يكي از نمياندگان پارلمان رژيم اشغالگر قدس مصاحبه كرده و تازه تيتر دومش هم كرده، اولش داشتم شاخ در مي آوردم.
كمي كه فكر كردم ديدم اين آدم ها اين قدر هم درك نمي كنند كه مخالفت با آن دولت خود خوانده يعني به رسميت شناختنش، هيچ توجيهي هم نداره.

اين آقايون دست راستي فكر مي كنند كه براي مردم به ويژه فعالان سياسي، اشغالگران فلسطين مثل آمريكا مي مانند، در حالي كه روشنفكران ايراني از قبل از انقلاب از مردم فلسطين حمايت مي كردند و هيچ ارتباطي با حكومت نداشتند.

آزادي فلسطين آرمان روشنفكران و آزادي خواهان ايران و جهان بوده و هست، چه دوره ي حكومت محمدرضا باشد چه آيت الله خميني يا ...

البته توجيه روزنامه اين است كه دكتر «احمد الطيبي» كه با او مصاحبه شده، مسلمان است و از فلسطينيان حمايت مي كند، اما يكي نيست به آقاي يوسف پور - مدير مسوول روزنامه ي سياست روز - بگويد كه به رسميت شناختن نام جعلي اسرائيل كه شاخ و دم ندارد، شما با اين كار قبح چنين كاري را مي ريزيد، فلسطين آرمان مظلومان و آزادي خواهان است، آن را به بازي نگيريد.

آقاي يوسف پور! هيچ از خود پرسيده ايد اگر خداي ناكرده كاري به مراتب ساده تر از سوي روزنامه هاي به قول شما «زنجيره يي» انجام مي شد، چه مي كرديد؟ البته شايد براي شما اين مساله كم اهميت باشد و بنابر مصالحي حتي بگوييد كه دولت جديد مي تواند با مقامات دولت خودخوانده ي آنجا مذاكره كند!
__ این دو عکس ( یک و دو ) رو ببینید، فقر چه ها که نمی کنه!

۱۳۸۴ شهریور ۷, دوشنبه

اجلاس خبرگان رهبري


86 روحاني كه تقريبا همگي پير هستند، چند روز ديگر باز هم بعد از شش ماه دور هم جمع مي شوند، اما انگار نه انگار كه خبرگان رهبري هستند!

خيلي ساده بگويم، مجلس خبرگان دو وظيفه دارد، 1 - انتخاب رهبر در صورت فقدان رهبر، 2 - نظارت بر رهبر و خلع او در صورت لزوم.

وقتي اين مجلس هر شش ماه تشكيل مي شود، انگار درباره ي هر چيزي صحبت مي كنند الا اصل قضيه، يعني نظارت بر رهبري.
البته جلسات به غير از بخشي از افتتاحيه و اختتاميه، داخلي است و خبرنگاري در آن حضور ندارد، قانون اين كار هم تصميم خودشان است با اين دليل كه «صلاح نيست»!

پيارسال با يكي از آنها _ هاشم زاده هريسي _ صحبت مي كردم، مي گفت نظارت طبق قانون اساسي بر عهده ي همه ي نماينده هاست، اما طبق آيين نامه ي داخلي، كميسيون 11 نفره ي «تحقيق» اين كار را مي كند، اما فقط هر سال يك بار مي گويد «تحقيق كرديم، شرايط خوب است»!

تازه، اسامي اعضاي جديد اين كميسيون كه اسفند 84 براي مدت دو سال انتخاب شده اند، منتشر نشده، اما تركيب اعضاي سابق خيلي جالب بود، از جمله هاشمي شاهرودي، احمد جنتي، محمد يزدي، ... كه منصوب رهبري در مناصب مهم كشور هستند، خودشان قرار است تحقيق كنند كه آيا رهبر هنوز شرايط رهبري را دارد يا خير؟!

بگذريم، بعضي از دوستان مي گويند اي بابا، اين حرف ها چيه، ما اصلا مي خواهيم زيرآب اين نهاد رو بزنيم. عده اي هم به خاطر تقدسي كه براي آنها قائل هستند، اصلا وارد بحث و بررسي عملكرد مجلس خبرگان رهبري نمي شوند!

اما من معتقدم اولا نقد و نظارت طبق قانون اساسي، حق مردم است، ثانيا اگر كسي طرفدار نهادي هم باشه، بايد به فكر نقد باشه تا دچار فساد نشود، ثانيا بهترين راه براي محدود كردن قدرت، افزايش و تقويت ابزارهاي نظارت بر آن است.

خيلي دوست دارم كه هر كسي هر چي درباره ي اين موضوع مي دونه يا هر پرسشي داره مطرح كنه، چون همين آگاهي از مهمترين نهاد ناظر شايد به محدود كردن قدرت كمك كند.

۱۳۸۴ شهریور ۶, یکشنبه

سنتي باشيم يا مدرن؟


امروز احسان شريعتي - پسر مرحوم دكتر شريعتي - اومده بود ايسنا، وقت زيادي نداشت، فقط چند كلمه اي صحبت كرديم، بيشتر نصيحت بود، نه تنها به ما، بلكه به همه ي ايراني ها، به ويژه دانشجوها و روشنفكران.
در يك كلام، مي گفت كه بايد تعادلي بين سنت و مدرنيسم برقرار بشه، بعضي ها از اين ور بوم مي افتند و بعضي از اون ور. مي گفت دكتر براي اين ماندگار شد كه راهي كه ارائه كرد، اعتدال بين اين دو بود.

چند شب پيش با همسرم، مطهره خانم رفته بوديم عروسي پسر عمه ام، رضا. عروس خانم از اقوام نسبتا نزديك مشهورترين روحاني ايران پس از انقلابه(خدا بيامرزدش)، اما اين كجا و آن كجا.

از لباس پوشيدن ها تو اين جشن مختلط كه بگذريم، اينقدر به مظاهر مدرنيته علاقه نشون مي دهند كه حتي عاقد كه معمولا روحاني بود، نه تنها تو اين جشن روحاني نبود، بلكه كراوات هم زده بود، شايد هم براي همين 300 هزار تومان گرفت تا يه خطبه ي عقد بخونه.
يه نكته ي خيلي جالب براي من اين بود كه گروه موزيك كه نمي دونم چقدر هم پول گرفته بود تا آهنگ هاي لس آنجلسي بخونه، به عنوان آخرين آهنگ، سرود « اي ايران » رو خوند.

اين وضع حجاب هم خيلي افتضاح شده، پري شب با مطهره رفتيم تو خيابان ولي عصر، ديگه مانتوي كوتاه كه آستينش تا پايين آرنج باشه يا شلواري كه تا زير زانو باشه، طبيعي شده، تازگي يه چيزي مثل كمربند از روي مانتو، روي باسن ميندازند تا وقاحت رو به حد اعلا برسانند! انگار مطهره با دولت جديد، نسبت به نحوه ي برخورد با بدحجابي به نتايج جديدي رسيده، مي گفت كه بايد احمدي نژاد با بخشي از اين وضعيت برخورد بكنه! بعد كه به برخورد فكر كرد، ياد تجربيات گذشته افتاد، دچار تناقض شد!

اين برهنگي ها رو وقتي در كنار بيانيه ي تشويق به بگير و ببند انصار حزب الله و طرح لباس ملي اصولگراها مي گذارم، ياد شريعتي مي افتم، جمع وتعادل بين سنت و مدرنيته.

۱۳۸۴ مرداد ۳۱, دوشنبه

تريبون هاي سنتي


شايد براي خودم هم تا قبل از اين انتخابات لعنتي نهم، فكر كردن به تريبون هاي سنتي براي فعاليت سياسي، خيلي كم اهميت بود، اما ...
الان كه فكر مي كنم، مي بينم واقعا اصلاح طلب ها _ منظورم همه آنهاست _ با از دست دادن تريبون هاي سنتي يا به عبارت درست تر، غفلت از آنها، از قشرهاي وسيعي از مردم فاصله گرفتند.
به نظرم ما رو جو گرفت، فكر كرديم نوشتن تو روزنامه كافيه، تريبون هاي سنتي را ولش كن، وقتي اونها رو هم بستند، فكر كرديم اينترنت كه هست! وقتي سايت ها رو فيلتر كردند گفتيم نمي دانند كه فيلترشكن كشف شده!
اما چند نفر روزنامه مي خوانند؟ ضريب نفوذ اينترنت تو ايران چقدره؟
قبل از اين كه روزنامه هاي دوم خردادي راه بيفتند، فعالان سياسي به تجمعات خيلي بها مي دادند، اما الان تو تجمعات معمولي آنها به سختي 100 نفر جمع مي شوند!
چند روز پيش تو دانشگاه تهران چند تا برنامه از طرف فعالان دانشجويي عضو انجمن اسلامي برگزار شد كه از تعداد انگشت هاي دست هم كمتر تماشاچي داشت! فقط دلشون به اين خوشه كه برنامه چقدر برد رسانه يي داره؟!
واقعيت اين است كه اصلاح طلب ها دارند خودشون رو به تريبون هايي محدود مي كنند كه ذاتا محدود هستند.
نمي گويم كه مي توان با راديو تلويزيون فراگير _ كه در اختيار جناح راست است _ برابري كرد، اما چرا نبايد اصلاح طلب ها در عين حالي كه از رسانه ها و تريبون هاي جديد استفاده مي كنند، توي هيات ها و مساجد هم تريبون داشته باشند؟
وقتي مي گي هيات و مسجد، بعضي ها دماغشون رو بالا مي كشند كه پيف پيف! چرا نمي خواهند باور كنند كه ما مسلمانيم، ملت مسلمان است، اين ها هم پايگاه هاي مردمي سنتي است كه به اين زودي ها اين تريبون ها جاي خودشون رو به رسانه هاي جديد نمي دهند.
بعضي ها از روي حماقت فكر مي كنند كه دموكرات كسي است كه اسم مسجد، هيات و حسينيه رو نبايد بياره! آخه تا كي تعارف كنيم يا دندان روي جگر بگذاريم از ترس مخالفان؟ بايد خود و دوستانمان رو نقد كنيم.
شب هاي عزاداري يا جشن هاي مذهبي كه مي شود، اصلاح طلب ها يا توي خونه هستند يا تو حسينيه ي ارشاد، البته اين « حسينيه » براي آنها استثناست! اصولگراها اما تو هر محله اي چند تا هيات، حسينيه يا مسجد دارند!
... و اين يكي از غفلت هاي ما بود، هست و خواهد بود، خدا نكند!

۱۳۸۴ مرداد ۲۶, چهارشنبه

غزه، كابينه و حج عمره

بالاخره اين صهيونيست هاي اشغالگر دارند جول و پلاسشون رو از نوار غزه جمع مي كنند، خيلي خوشحالم. ايشالا كه اين آغاز شكست مفتضحانه ي اونها در فلسطين بشه، مردم آواره ي فلسطين بعد از نيم قرن به كشورشون برگردند و با آسايش توش زندگي كنند.

خيلي جالبه، روشنفكرهاي ما هميشه از مردم فلسطين به شدت دفاع مي كردند، اما تو اين چند سال اينقدر كه مسوولان اين بحث ها رو حكومتي كردند، متاسفانه بعضي از روشنفكران جديد ديگه دشمني با صهيونيست هاي اشغالگر رو كه مي بينند پيف پيف مي كنند! نمونه اش آقاي زيدآبادي است، خيلي هم اطلاعات خوبي از اونجا داره اما نمي دونم اصلا بحث هاش رو درباره ي اوضاع فلسطين نمي پسندم، اون ميگه كه با عمليات استشهادي مخالفه، اما نمي گه كه پس اين فلسطيني هاي بدبخت كه به تنگ آمدند بايد چه كار كنند؟ همه با خشونت مخالفيم، اما اشغالگر رو بايد چه کار کرد، نوازش؟ (خبر خوشحالی فلسطینی ها)

خيلي باحالند اين اصولگراها، هنوز هيچي نشده كابينه ي پيشنهادي احمدي نژاد رو هوا كردند رفت پي كارش! اختلاف توي خودشون بالا گرفته، به شدت.

آخه احمدي نژاد هم با اين كابينه چيدنش گند زده، فكر ميكنه بچه بازيه، چهار تا بچه جقل رو به مجلس معرفي كرده، بعدش هم شعار اولين دولت اسلامي سر ميده، مطالبات رو بالا برده حالا همشون توش موندند كه با اين كابينه، اون شعارها محقق نمي شه!
خب معلومه، همه ي اصولگراها كه مغز خر نخوده اند امروز پشت سر احمدي نپاد وايستند به حساب اين كه در اعضاي دولت تحول ايجاد كرده، اما فردا معلوم بشه اين تحول مثبت نيست، سقوطه!
البته بايد ياد همه باشه كه دولت احمدي نژاد وقتي روي كار اومده كه نفت بشكه اي 67 دلاره، 30 ميليارد دلار هم ذخيره داريم، اما خاتمي كه اومد، نفت بشكه اي كمتر از 10 دلار بود، تازه 25 ميليارد دلار هم بدهي داشتيم. شايد اگه هر كس ديگه هم الان رييس جمهور بود خوشي زير دلش رو مي زد، شروع مي كرد به جفتك پرت كردن!
نقد یك اصلاح طلب و یك اصولگرا به كابينه؛ گزارشی از اختلافات اصولگراها

اين نماينده هاي مجلس هفتم آخرش هستند. چند تا از از اونها با رانت نمايندگي به حج عمره رفته اند، «كامران» نماينده ي اصفهان تو مجلس تذكر داده كه چرا به كارشون نمي رسند و به حج عمره مي روند؟ يكي از اون نماينده ها شاكي شده كه چرا آقاي كامران اين حرف ها رو تو مجلس زده؟ شايد تشويش اذهان عمومي بشه، بگويند كه نماينده ها كار نمي كنند!

امروز كامران داشت به اون نمايندهه تذكر مي داد كه چرا شاكي شده، حدادعادل - رييس مجلس - بهش گفت كه اگه از اين سفرها شكايت داري چرا به «نيره اخوان» - ديگر نماينده ي اصفهان - كه همسرته نمي گي؟ (اصل خبر)

اين وضع مملكتمونه، انگار دعوا سر لحاف ملاست، افشا نكن تا افشا نكنم! اگه بگي، منم مي گم!

۱۳۸۴ مرداد ۲۱, جمعه

حق هسته يي، سكوت اصلاح طلبان


وااسفا! كه طيف اصلاح طلبان به پنج دليل غير موجه درباره ي بحران هسته يي در سكوت مطلق به سر مي برند. آنها خود را به خواب زده اند در حالي كه شايد اين بحران، تماميت ارضي ايران عزيزمان را تهديد كند.
1 - بي تفاوتي و بي برنامه بودن نسبت به مساله

بعضي ها مي گويند كه «بحث كردن درباره ي مسائل هسته يي، هزينه ي سياسي داره، الان هم اولويت ما چيزهاي ديگري است، اما حتما بايد درباره ي آن بحث كنيم چون حق ماست»
پاسخ: شما توي ساير مسائل هم همين طوري تصميم گيري مي كنيد؟ اولويت شما براي پرداختن به مسائل چيست؟ شايد براي اين كه تا به حال هم در هر مسووليتي بوديد همين طوري كشور رو اداره كرديد نتيجه ي انتخابات اين طوري شد.
2 - بي تاثير دانستن دخالت در موضوع
برخي هم معتقدند «ما فقط مي تونيم داد و فرياد بزنيم، اما اونها كار خودشون رو مي كنند. كاري از دستمون بر نمياد.»
پاسخ: چطوريست كه درباره ي مساله اي مثل بازداشت يك فعال سياسي، دانشجويي يا روزنامه گار، - كه البته اين ها كم اهميت يا بي اهميت نيستند - يقه ي خودتون رو پاره مي كنيد، اما درباره ي اسن موضوع فوق مهم، دريغ از يك خط بيانيه يا اظهار نظر با پشتوانه ي منطقي يا حتي غير منطقي!
شما كه مي گوييد مي خواهيد از طريق جامعه ي مدني بر روند هاي موجود تاثير بگذاريد، چرا از همين مساله شروع نمي كنيد؟
3 - استفاده از فشارهاي خارجي براي مقاصد داخلي
يك سري هم مي گويند كه «بذارين فشارها روي اينها باشه وگرنه همين قدر نفسي هم كه الام مي كشيم ديگه نخواهيم كشيد» بعضي هم كه اصلا اميدشان به خارجي ها بيشتر از اين حرف هاست!
پاسخ: چرا رك و پوست كنده اين حرف ها رو نمي زنيد؟ مگر مردم غريبه هستند؟ مگر دوران «آگاهي حق مردم است» گذشته؟ بگوييد تا مردم شما را بهتر بشناسند كه حاضر هستيد ايران تهديد بشه اما بلكه از قدرت مانور محافظه كاران كم بشه.
اصلا قصد مقايسه ندارم، اما به خاطر بياوريد كه بيگانگان در سال 32 چطور از اختلافات آيت الله كاشاني و دكتر مصدق بر ضد دولت مردمي كه دستاورد ملت بود استفاده كردند.
4 - حمايت از حق هسته يي، حمايت از نظام است
خيلي ها تصور مي كنند كه اگر بگويند انرژي هسته يي حق ايران است، از نظام حمايت كرده اند، براي همين هم مي گويند «الان مسوولان منتظرند تا ما از انرژي هسته يي حمايت كنيم تا به حساب حمايت ما از نظام بگذارند در صورتي كه ما مخالف اين نظام يا حداقل مسوولانش هستيم، براي همين هم نظراتمان را درباره ي انرژي هسته يي اعلام نمي كنيم»
پاسخ: شايد بخش هايي از حكومت، حمايت هايي را از اين دست به پاي حمايت از خود بگذارد، اما آيا اين بايد باعث شود شما از منافع ملي بگذريد؟ مي خواهيد دستور داده شود كه حمايت از منافع ملي به معني دفاع از تفكر شما باشد؟! يا من بگويم كه حمايت از حق استفاده از انرژي هسته يي، حمايت از من است؟!

5 - ساير
اين يكي رو خالي گذاشتم چون چيزي به عقلم نرسيد، شايد دليل ديگري به غير از چهارتاي بالا باشه كه من نمي دونم!

جبهه ي مشاركت، نهضت آزادي، مجمع روحانيون، ملي مذهبي ها، كارگزاران، روزنامه نگاران، انجمن هاي اسلامي دانشجويان، ... اصلا الان كجاييد؟ توي باغ هستيد يا نه؟ مي دونيد كه پرونده ي ايران در چه وضعيتي است؟
اي اعضاي جامعه ي مدني كه مي خواهيد نقش ناظر را بازي كنيد، كمي به خود بياييد، آژيرها به صدا در آمده، وضعيت بحراني است، ايران نيازمند توجه همه ي ماست، ديگر حكومتي و غير حكومتي ندارد، منافع ملي در خطر است.