۱۳۸۵ آذر ۹, پنجشنبه

فتواي قتلي ديگر


آيت الله فاضل لنكراني از مراجع عظام تقليد حكم واجب بودن قتل عاملين توهين به پيامبر اكرم (ص) در روزنامه‌ي " صنعت " كه در جمهوري آذربايجان منتشر مي‌شود را صادر كردند؛ يكي آنها "رفيق تقي" نويسنده و ديگري "سمير صداقت اوغلو" سردبير آن روزنامه هستند.)(متن كامل فتوا)(.


در تشبيه شرايط زماني و مكاني صدور اين حكم به حكمي كه امام خميني درباره‌ي سلمان رشدي در آن شرايط صادر كردند شك دارم، نمي‌دانم آيا اگر آن مرحوم زنده بودند چنين حكمي صادر مي‌كردند؟


من كارشناس فقه و شرع نيستم اما چند سوال مي‌بينم كه جوابش لازم است داده شود: آيا مي‌توان حكمي اين چنين را درباره‌ي كسي كه در محدوده‌ي كشوري ديگر زندگي مي‌كند صادر كرد؟ در ايران خودمان هستند كساني كه از دين اسلام خارج مي‌شوند، آيا اگر كسي آن‌ها را بكشد قانون به او ايرادي نمي‌گيرد؟ همين كه تشخيص داديم فردي مرتد است مي‌توان آن را كشت؟ جايگاه قانوني اين عمل چيست؟ آيا مي‌توان با استناد به نظر شخصي قاتل و يا نظر يكي از مجتهدين دست به قتل زد؟ نظر باقي مجتهدين چه مي‌شود؟ يعني نظر يكي از مجتهدين براي اجراي حكم كافي است؟ پس جايگاه ولي فقيه در چنين مواردي چه مي‌شود؟ آيا در جمهوري اسلامي كه قانون اساسي با نظر مراجع عظام تقليد تهيه شده و با راي مردم تاييد شده است، در چنين مواردي مصلحت را بايد در نظر گرفت يا نه، مثلا احتمال دارد بين دولتين ايران و كشوري كه شخص توهين كننده در آن حضور دارد كدورتي پيدا شود؟


انتظار دارم به اين پرسش‌ها جدي پاسخ دهيم تا ندانستن چنين مسائلي باعث تمسخر و يا سوء استفاده‌ي ديگران نشود.


دو يادداشت مرتبط پيشين:


۱۳۸۵ آذر ۸, چهارشنبه

پس از ائتلاف

بالاخره اصلاح طلبان بعد از چند سال به ائتلافي رسيدند؛ هر چند تا انتخابات شوراي شهر 15 روز ديگر باقي است اما همين هم غنيمت است، اما ...

اماي مهم، قدم سومه؛ قدم اول همين بخش بود، دومي انتخاب مردمه و سومي كار گروهي در شوراي اسلامي كلان شهر تهران است.
كار بدون اتحاد به هيچ دردي نمي‌خورد براي همين معتقدم اصلاح طلبان بايد يكصدا با مردم تعهد دهند كه اين بار اشتباه دوره‌ي اول شوراي شهر تهران اتفاق نخواهد افتاد، كاري كه قطعا در تصميم مردم تاثير دارد.

اتحاد براي كار مكمل ائتلاف كنوني است كه به تنهايي تاثير نخواهد داشت، آن هم با اين ائتلافي كه نام‌هاي اعلام شده در آن مانند آش شعله قلم كار مي‌ماند و با كشمكش‌هاي فراوان و سهميه بندي تك تك 15 نفرشان تشكيل شده و تازه غضنفرهايي پيدا شده‌اند كه چون در آن حضور ندارند به موش دواندن روي خواهند آورد و اينقدر بحث‌هاي سبكي را در رسانه‌ها مطرح خواهند كرد تا به قول معروف «ديگي كه براي من نجوشه، مي‌خوام سر سگ توش بجوشه». يعني برخي واقعا به شوراي شهر به چشم يك كار اقتصادي نگاه مي‌كنند!

من با احترام به كار جمعي اصلاح‌طلبان، به فهرست كامل ائتلاف اصلاح طلبان در انتخابات دوره‌ي سوم شوراي اسلامي شهر تهران راي مي‌دهم؛ و انتقادهايم را به احترام همين تصميم جمعي به كنار مي‌نهم فقط انتظار دارم هر كدام به شوراي شهر راه يافتند با ساير اعضاي شوراي شهر چه از همين گروه باشند و يا جناح رقيب، در ساختن تهران با هم شور كنند و از جار و جنجال سياسي بپرهيزند.

محمدعلي نجفي، احمد مسجد جامعي، معصومه ابتکار، پيروز حناچي، زهرا صدر اعظم نوري، قاسم تقي زاده خامسي، حبيب زاده، الهه راستگو، دوستي، تقوي نژاد، کريمي، نوذر پور، شهاب الدين طباطبائي، هادي ساعي و ابوطالبي.

دهكده‌ي سوراخاني


چند روزي است خانه اي را كه در مركز شهر باكو اجاره كرده بوديم تحويل داديم و به مهمانسراي كارخانه در روستاي سوراخاني كوچ كرديم. سوراخاني در حدود 15 كيلومتري مركز باكو و جزو حومه ي باكو به حساب مياد.


خب از چند لحاظ به نفعمان شد، ديگه اجاره نمي ديم، محل كار من با زندگي مون يكي شد، زمستون نمي شد هر روز اين فاصله رو رفت و برگشت. نزديك اينجا يه بازار توي ميدان سوراخاني هست كه همه چيز داره، ميوه و تره بار و باقي مايحتاج زندگي كه با يك كورس ميني بوس 5 دقيقه يي بهش مي رسيم.


اينجا برعكس تهران ميوه ها و سبزي ها تميز تميزه. البته ناهار كه آشپزهاي كارخانه مي پزند و معمولا مطهره خانم هم از دست پختشون مي خوره. عصري بعد كار هم اگه حال داشته باشيم با يك كورس ميني بوس و مترو يه سري ميريم مركز شهر باكو، يه خريدي مي كنيم، دوري مي زنيم و بر مي گرديم.


مهمانسراي كارخونه خوبه و بزرگ، اما همين بزرگي عيبش هم هست چون نمي شه به راحتي گرمش كرد، همون طوري كه تو تابستون نمي شه سردش كرد، به هر حال جابجايي خودش يه مقدار گرفتاري داره كه در حال انجام اونهاييم. مثلا امروز رفتيم بازار واسموي، نزديكاي ميدان عزيزبايف، يه كمد كشويي كوچك مي خواستيم كه تهيه كرديم.


باكو هوا سرد شده، برق منطقه ي بلبله - بخشي از سوراخاني كه كارخونه توشه - امروز صبح تا عصري رفته بود، گاز شهريشون هم فعلا خيلي ضعيفه تا وقتي كه قول اداره ي گاز عملي بشه، براي همين وسايل گرمايشي فعلا برقي است.


آتشكده ي معروف باكو توي سوراخاني است، جاشو پيدا كردم اما وقت نكرديم بريم، چند روز ديگه كه رفتيم درباره اش مي نويسم. البته سوراخاني روستاي روستا هم نيست، الان ديگه بزرگ شده، فرمانداري هم داره اما هنوز شبيه روستاست.


اينجا درخت زيتون زياد است، درخت هاي زينتي كنار خيابان هاي سوراخاني هم زيتونه. كلا سر سبزه، توي كارخانه هم فضاي سبز داريم، هوا هم كه بيشتر وقت ها ابري و باروني ميشه ياد نوشهر مي افتم و پدر، مادر و برادرم. يادش به خير.


نه اين كه نمي خواستم درباره ي سوراخاني بنويسم، اما ديدم امروز حسين آقاي نوراني نژاد پيغام فرستاده كه به فلاني بگين بابا دست از سر سياست برداره، گفتم حرف حسين آقا رو رو زمين نندازم وگرنه حسين آقا تا دلت بخواد سوژه ي سياسي هست كه دوست دارم بنويسم.
عكس: پارك روبروي ميدان 28 ماي مركز شهر باكو در كنار مجسمه ي مرحوم حيدر علي اف رييس جمهور سابق جمهوري آذربايجان.

۱۳۸۵ آذر ۷, سه‌شنبه

نظر فاتح چيست

دكتر فاتح پدر معنوي ايسناست، فرزندي از نهاد انقلابي جهاد دانشگاهي، هر چند فاتح الان در ايران نباشد، اما راهنمايي‌هايش براي بچه‌هاي ايسنا مهم است، به خصوص در شرايط سخت. چند شب پيش با او صحبت مي‌كردم، ماحصل اين گفت‌وكوي ما كه به درازا كشيد اين بود كه ايسنا سرمايه‌ي اين كشور است، متعلق به مردم پاك ايران اسلامي است، براي همين همه خواهند كوشيد كه حفظ شود.
راه‌اندازي ايسنا محصول يك كار جهادي بود، ادامه‌اش هم به اين بستگي دارد. آقاي فاتح كه از قبل جهادي بوده بهتر از ما با ديدگاه‌هاي آقايان منتظري و طيبي روساي قبلي و جديد جهاد آشناست، هر دو را از نيروهاي خوب جهاد مي‌شناسد براي همين هم به ادامه‌ي مسير جهاد دانشگاهي با قوت و قدرت بيشتر معتقد است.
شايد ديدگاه شخصي آقاي منتظري با ايسنا متفاوت بود، اما دكتر منتظري، دكتر طيبي، دكتر فاتح و همه‌ي بچه‌هاي جهاد از جمله جهادي‌هاي ايسنا به كارشان با ديد جناحي و شخصي نگاه نمي‌كنند براي همين هم ايسنا ايسنا شده است.
هيچ مدعي نيستيم كه به مدير جديد جهاد براي ايجاد تغييراتي در سيستم و روش‌هاي گذشته وارد نمي‌شود، همچنان كه پيش از اين نيز اينچنين بود اما جهاد چه در سطح مديران عالي و چه در سطح دانشگاه‌ها هميشه مستقل بوده و مواضع معتدلي داشته و به اين راه ادامه خواهد داد، چون اين استقلال جزو مشخصه‌هاي هويتي اين نهاد است.

الان زمان اين است كه بچه‌هاي جهادگر ايسنا بيش از هر زماني هوشيارانه با عزمي قوي‌تر ديروز مسير گذشته را ادامه دهند.

نكته‌اي ديگر هم در پايان مي‌افزايم، كساني كه دنبال موش دواندن هستند دنبال بهانه مي‌گردند تا بتوانند جهاد را از جهادي عمل كردن بياندازند، بچه‌هاي ايسنا بايد حواسشان را جمع كنند و تا جلب اعتماد كامل رييس جديد بسيار محتاط عمل كنند، اگر خداي ناكرده گاف خبري بدي داده شود موش دوانان مي‌گويند «ديدي، گفتيم كه فلان جا رو بايد اصلاح كني»!
راستي آقاي فاتح احوال همه‌ي بچه‌ها رو پرسيد، احوال خودش هم خوبه، گرفتار درسه، تازه دانشگاهش رو عوض كرده چون استادش از دانشگاه قبلي رفته بود، كلا اوضاعش بد نيست؛ سلام هم براي همه‌ي بچه‌ها ايسنا فرستاد.

۱۳۸۵ آذر ۶, دوشنبه

"هلال شيعي" عامل ثبات

پيروزي شيعيان بحرين در انتخابات پارلماني و شوراهاي شهرداري هاي آن كشور موضوع "هلال شيعي" را بيشتر به ياد مي آورد. هر چند من هم مانند علامه فضل‌الله و آقاي خامنه اي معتقدم كه طرح واژه ي "هلال شيعي" به خاطر ترساندن اهل سنت منطقه و در كل غير شيعيان است و از طرف مخالفان مسلمانان با هدف "اختلاف بيانداز و حكومت كن" طرح مي شود اما انگار دارد جدي مي شود، مهم نيست كه با برنامه بوده يا نه.

البته من آن را با برنامه نمي دانم، مگر پيروزي يكباره ي چپ هاي آمريكاي لاتين، مگر پيروزي مخالفان سر سخت آمريكا در ايران و آمريكاي لاتين، مگر روي كار آمدن تندروها در آمريكا كه مصداق آن جورج بوش پسر است و روي كار آمدن تندروها در ايران كه نماد آنها احمدي نژاد است با هماهنگي هم بود؟ پس چرا بايد فكر كنيم كه پيروزي شيعيان در عراق، پيروزي هاي نسبي شيعيان در لبنان، پيروزي گروه هاي تند روي اسلامي در ايران، پيروزي شيعيان بحرين و حتي روي كار آمدن حماس كه بيشترين قرابت را با ايران دارد حاصل يك برنامه ريزي است آن هم براي تقابل با ديگران؟

به هر حال طرح واژه ي "هلال شيعي" موضوعي با غرض ورزي است وگرنه در واقع اين اتفاق افتاده كه بر عكس اين مي تواند باعث ثبات و امنيت در منطقه باشد، همچنانكه در چند سال گذشته شيعيان ثابت كرده اند به دنبال حفظ آرامش و صلح در خاورميانه هستند. تنها بايد بتوانيم با برادران سني در دوباره ساختن خاورميانه ي بزرگ اسلامي كه از حداقلي از ثبات و پيشرفت برخوردار شود همكاري كنيم.

۱۳۸۵ آذر ۵, یکشنبه

رد صلاحيت آقاي جنتي

چند سال پيش فقط امثال ابراهيم يزدي رد صلاحيت مي شد، چرا چون به ولايت فقيه از ته قلب اعتقاد نداره، بعدها به بهزاد نبوي و محسن آرمين ارتقا پيدا كرد ماشالله، چرا چون مي گويند كه جمهوري اسلامي هم جمهوري است هم اسلامي، پس حق انتقاد دارند، پار سال مصطفي معين را هم فاقد صلاحيت دانستند تا اينكه فرشته ها به دادش رسيدند، حالا هم كه شيخ مجيد انصاري صلاحيت ندارد در پست هاي حكومتي باشد چون اين دفعه اسمش رو مبصر توي بدها نوشته! كسي كه عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و عضو فعلي همين مجلس خبرگان است. يا "نجفقلي حبيبي" كه عضو هيات بازنگري قانون اساسي در سال 68 بوده هم به دليل عدم وفاداري به قانون اساسي رد مي شود تا كانديداي مجلس قانون گذاري نشود!

اين جوري كه داريم پيش ميريم، توي انتخابات بعدي، اعضاي شوراي نگهبان خودشان را هم رد صلاحيت كنند، بعد از خودشان تجديد نظر خواهي كنند و احتمالا جواب منفي بگيرند!

بعد منتظر حكم حكومتي مي شوند تا با تكليف شرعي خودشان را تاييد كنند!

بعد شوراي نگهبان قبول نمي كنه و ميگه كه نظر رهبري ارشادي بوده نه مولوي، براي همين رد صلاحيت شدن آقاي "..." به قوت خودش باقيه!

بازم بعدش چون خود يكي از اعضا خودش توي اين ماجرا دست داره و به خودش راي عدم صلاحيت داده، با خودش درگيري پيدا مي كنه، كار به زد و خورد ميكشه، حالا يكي بايد پيدا بشه بتونه بين اون آقا و خودش رفع كدورت بكنه، . . .

چونكه رد صلاحيت ها هر سال مطابق نرخ تورم بالا ميره، تا اون وقت مي بيني فقط چند تا شهر كانديداي تاييد صلاحيت شده خواهند داشت، براي همين در يك عمل ابتكاري به منظور با بردن رقابت انتخاباتي، همه ي حوزه هاي انتخاباتي در هم ادغام ميشه تا تعداد كانديداها بيشتر جلوه كنه، اگه بازم خيلي كم بودن، آيين نامه ي انتخابات خبرگان به راحتي قابل تغييره، تعداد كرسي هاي خبرگان رو كم مي كنند.

پس نوشت:
الان كه به كل اين نوشته نگاه مي كنم مي بينم چرا بايد وقتمان را براي مسخره كردن و پرداختن به اين كارهاي سبك كنيم؟ چرا كساني اعمال محير العقول مي كنند تا وقت همه ي ما در ايران اسلامي گرفته شود؟ به خدا به جاي اين كارها كه به غير از وقت و نيرو تلف كردن هيچ بهره اي ديگر ندارد، چه كارهاي سازنده اي كه مي توانستيم انجام دهيم ...

آقاي عبدي نظر سنجي كن

20 روز تا انتخابات شوراها مونده، تو تهران و باقي شهرها كي برنده ميشه، توي خبرگان چطور(هر چند كه تعداد كانديداهاي خبرگان تو بعضي استان ها برابر با ظرفيت مجلس است)؟

توي آمريكا، فرانسه، انگليس و كشورهايي مانند اينها پيشرفته، از قبل انتخابات همه ي نظرسنجي ها نشان ميدن كه نتيجه ي انتخابات چيه اما اينجا برعكسه، نظرسنجي ها با هدف كلك، تبليغات و يا براي محض خنده انجام ميشه كه نظرسنج در واقع نظر خودش رو گزارش ميكنه، براي همينه كه اصلا علمي نيست چون نتيجه ي نظرسنجي كه نديد معلومه.

نمونه اش توي مرحله ي اول انتخابات سال گذشته ي رياست جمهوري هيچ كدام از نظرسنجي ها نشان نمي داد كه احمدي نژاد رييس جزو دو نفر اوله و ترتيب چطوري ميشه.

نظرسنجي يه علمه، همين كه از مردم نظرشونو به ادبيات خودمون بپرسيم كه نظرسنجي نيست، موسسات نظرسنجي كارشون همينه، چه براي كارهاي اقتصادي، فرهنگي يا سياسي كار مي كنند، اما كسي سراغشون نميره، به آنها كمتر سفارش ميدن.

يادش به خير موسسه ي عباس عبدي رو كه نظرسنجي مي كرد، اگه الان هم اصلاح طلب ها ازش براي اين كار كمك مي گرفتند خيلي خوب ميشد، چند نفر را مي فرستادند زير دستش، تا انتخابات هم ازش مي خواستد گزارش روزانه بده، 20 روز مونده نه مي دونيم چند نفر تو انتخابات شركت مي كنند، نه مي دونيم مزه ي دهنشون چيه، نه مي دونيم چرا خيلي ها شركت نمي كنند يا توي انتخابات قبلي شركت نكردند، ...

البته نظر سنجي فقط به درد انتخابات نمي خوره، توي هر كاري مهمه، از جمله اقتصادي، مطمئنم كه اگر عبدي موسسه ي نظرسنجي اش رو به راه بندازه قطعا وضع اصلاح طلب ها هم تكاني مي خوره چون از اين طريق با بطن جامعه ارتباط برقرار مي كنند، آن هم در شرايطي كه درهاي ديگر به روي آنها باز نيست.

۱۳۸۵ آذر ۴, شنبه

ترور عليه سوريه و لبنان

ترور سياسي "پيير جميل" وزير جوان وزارت صنايع لبنان فقط مي تواند به دست 1 - مخالفان آرامش لبنان 2 - ناراضيان دوستي سوريه و لبنان 3 - گروه هاي مخالف حزب الله به عنوان مخالف دولت "سينيوره" نخست وزير، انجام شده باشد. بنابر اين هيچ دليلي ندارد كه يك لبناني، چه مسلمان، مسيحي، يا هيچ يك از اهالي ديگر كشورهاي منطقه دست به اين كار بزنند چون به يكي از دلايلي كه نوشتم نمي توانستند بهانه اي براي اين كار داشته باشند.

"جميل" مسيحي بود، اين ترور مي تواند با تحريك مسيحيان منجر شود و اوضاع بلبشوي لبنان را بدتر از اين كند، براي همين هم مسيحيان و مسلمانان لبنان بايد هوشيارتر از هر زماني ببينند كه اصلا آيا دليلي داشته كه باعث شود مسلماني عليه يك مسيحي دست به ترور بزند؟ آن هم كشوري كه در آن مسلمانان و مسيحيان مسالمت آميز در كنار هم زندگي مي كنند.

از طرفي دولت سينيوره تحت فشار شديد داخلي است، حزب الله خواستار بركناري دولت و تشكيل دولتي جديد است، اين ترور يك عضو كابينه مي تواند باعث تحريك موافقان دولت سينيوره شود و مخالفان دولت را به اين كار متهم كنند، در حالي كه در واقع حزب الله عليه رژيم اشغالگر قدس هم دست به ترور نمي زند چه برسد به دولت ضعيف سينيوره كه خود به خود تا چندي ديگر مجبور بود كناره گيري كند. بنابر اين موافقان و مخالفان دولت هم در اين ترور منفعتي نمي بردند، پس دليلي نداشت كه هيچ كدام دست به اين كار بزنند الا كساني كه از بيرون دوست دارند بين آن دو تنش بالا بگيرد.

مهمتر از همه، بحث مواضع جميل در مخالفت با سوريه است كه به اين دليل هم نه لبناني ها از اين موضوع منفعتي نمي برند و هم سوري ها براي مواضع مخالف يك عضو كابينه ي لبنان دست به ترور او نمي زنند، تازه مرحوم پيير جميل ماضع معتدلي نسبت به سوريه داشت و مخالفتش به آن اندازه اي نيست كه رسانه هاي غربي در بوق كرده اند. لذا اين ترور مي تواند با هدف بدبين كردن لبناني ها به سوريه شود مانند ترور رفيق حريري كه غرب سعي كرد آن را به گردن سوري ها بياندازد. در اين مورد هم دو كشور بايد درك كنند چه كساني از اين آب گل آلود به دنبال ماهي گيري هستند.
بد نيست در اين باره به اظهارات دخالت آميز كارآگاه "جان بولتن" مقام بلند پايه ي آمريكايي توجه كنيم كه براي ايجاد اختلاف بين لبنان و سوريه، اين ترور را گردن سوريه انداخته. اين همان كاري است كه عليه سني ها و شيعيان به نام ديگري در عراق انجام مي شود و آمريكايي ها از آن سود مي برند.

۱۳۸۵ آذر ۳, جمعه

معني انتخابات بي رقيب

آقا سيد احمد خاتمي كه عضو هيات رييسه ي مجلس خبرگان است در نماز جمعه ي امروز گفته با تدابير انديشيده شده انتخابات مجلس خبرگان در هيچ يك از استان‌هاي كشور بدون رقيب برگزار نمي‌شود!

حداقل وجود رقيب، وجود دو برابر صندلي هاست، مثلا در استاني كه يك نماينده مي خواهد بايد حداقل دو كانديدا باشد، حالا با استفاده از راه هاي فرار قانوني، از جاهاي ديگر كانديدا به اينجا قرض مي دهند، در استاني كه دو نماينده مي خواهد بايد چهار نفر كانديدا باشند، همين طور به بالا. اما جالب است كه از آقاي سيد احمد آقاي خاتمي بپرسيم آيا براي استاني كه سه نماينده مي خواهد، وجود چهار كانديدا يعني وجود رقيب؟!

اين كاملا بديهي است كه 144 كانديدا براي 86 كرسي يعني در اين انتخابات خبرگان رهبري، رقيب براي همه ي صندلي ها وجود ندارد، تنها راهش تاييد صلاحيت كانديداهايي است كه ردصلاحيتشان سياسي بوده، و شوراي نگهبان مي توانست با نگاهي متفاوت بيشتر كانديداها را تاييد صلاحيت كند.

در هر حال اگر قرار به برگزاري انتخاباتي با وجود رقيب بود الان كه ديگر دير شده است، الان نمي توان به عقب برگشت، هر چند برگزاري انتخابات با همين شرايط كه آقاي خاتمي گفته بهتر از برگزاري انتخاباتي به يك كانديداست، كاري كه فقط صدام مي كرد، حتي ژنرال پرويز مشرف هم چند تا برگ خشك به عنوان رقيب! در كنار خود مي گذارد. گاهي آدم به ياد اين عرب هاي حوزه ي خليج فارس مي افتد كه اصلا انتخابات برگزار نمي كنند و ادعايي هم ندارند، لذا برگزاري انتخاباتي با يك كانديدا در بعضي از استان ها از برگزار نكردن انتخابات خيلي بدتر است، خدا خير بدهد امثال آقاي سيد احمد آقاي خاتمي را كه براي حفظ ظاهر هم كه شده بر انند تا كانديداهايي از يك استان به ديگر استان ها صادر شود تا به قول خودش شبه رقابتي شوند انتخابات آن حوزه ها!

فرق فوتبال و انرژي اتمي

بالاخره فيفا فوتبال ايران را محروم كرد، به دليل دخالت دولت در امور فدراسيون فوتبال. شرط هايي هم تعيين كرده براي عبور از اين شرايط كه قطعا دولت مجبور است آن را بپذيرد و در واقع استقلال فدراسيون فوتبال را بپذيرد.

اولا مردم ايران كه يكي از تنهاترين شاديشان همين فوتبالست، روي آن حساس هستند و فشار خواهند آورد تا دولت شرط هاي فيفا را بپذيرد، براي همين دولت امكان اين را ندارد كه روي آن تبليغات كند و بگويد كه غرب غلط مي كند و ...

ثانيا فوتبال از حوزه هاي واقعا پيچيده اي است كه وقتي با چنين تبليغاتي غرب توانست به مردم بگويد كه بايد فلان حوزه ي داخلي شما از دولتتان مستقل باشد سنگ بناي كشيدن پاي حوزه هاي ديگر را هم مي گذارد، فردا به سراغ فرهنگ مي رود و بعد اقتصاد و سياست. فوتبال واقعا پيچيده است، ابزاري براي سياستمداران پيچيده. اينچنين است كه ناخودآگاه متوجه جهاني سازي مي شويم، دولت حتي رييس فدراسيون فوتبال را هم نمي توان تعيين كند!

در مساله ي انرژي هسته يي، تبليغات كرديم كه چنين كرده اند و چنان، انرژي هسته يي حق ماست، به فناوري آن دست پيدا كرده ايم، دانش سانتريفيوژ، يوسي اف، راكتور آب سنگين و ... همه را داريم و غيره، مردم كه از ريز جزئيات مساله مطلع نيستند، حمايت آنها ضرري هم ندارد براي همين حمايت مي كنند، اما درباره ي فوتبال يك بچه ي دبيرستاني از من هم بيشتر مي داند داستان از چه قرار است و حق با كيست، براي همين مردم با آگاهي تمام منتظر پاسخ دولت هستند و اين مساله براي آنها از انرژي هسته يي مهمتر است، باور نمي كنيد ببينيد فردا چند نفر سراغ اين خبر را مي گيرند؟

شرط هاي فيفا "تشكيل كميته‌ي ساماندهي فدراسيون، اصلاح اساسنامه بر اساس اساسنامه‌ي فيفا و برگزاري انتخابات جديد تحت نظر فيفا" است. با اين توصيف، فيفا براي ما هم اساسنامه تعريف كرده، هم راي دهندگان را بررسي صلاحيت مي كند و هم انتخابات برگزار خواهد كرد.

اين تنها شمه اي از برنامه ايست كه جهاني سازي براي همه ي امور كشورها در پي دارد، روزي فرا خواهد رسيد كه برگزاري تمام انتخابات هاي سياسي و تصويب امور اقتصادي از همين طريق پيروي كنند. چون فوتبال فقط فوتبال نيست.

و يك جمله: طنز شايد هم اين كار پرسپوليسي هاست كه پول داده اند تا نگذارند استقلال در بازي هاي جام آسيا بازي كند!

۱۳۸۵ آذر ۱, چهارشنبه

من، ايسنا، منتظري

دو روز پيش آقاي طيبي رييس جديد جهاد دانشگاهي از ايسنا بازديد كرد، البته او چند روز ديگر بر صندلي مديريت خواهد نشست، فعلا در حال ايجاد هماهنگي با زير مجموعه هاي جهاد و زمينه سازي آغاز مديريتش است.


نگراني ام براي ايسنا بوده و هست كه مرا واداشت تا اولين كسي باشم كه از بركناري دكتر منتظري رييس جهاد دانشگاهي به عنوان پدرخوانده ي ايسنا مطلع شوم. براي ايسنا خيلي زحمت كشيديم و البته آقاي منتظري علي رغم تمام اختلاف نظراتي كه با او دارم و ديگر دوستانم داشتند اما به هر حال در اين سال ها فضايي را فراهم كرد تا در آن ايسنا متولد شد و آنچنان پيشرفت كرد.


ياد دكتر فاتح عزيز به خير كه توانست در جهاد دانشگاهي ظرفيت سازي كند، هر وقت آقاي منتظري ايرادي به خبرها داشت به او زنگ مي زد و انتقاد مي كرد اما آقاي فاتح سعي مي كرد اول او را آرام كند و بعد ببيند دليل ارسال آن خبر به آن شكل چه بوده، البته خدايي آقاي منتظري هم شايد اگر آن ايرادها را نمي گرفت تا به حال در ايسنا را بسته بودند.


شنيدم به بچه هاي ايسنا گفته شده است(چه كسي گفته؟ بماند!) كه نگران نباشند، حاجي نادعلي زاده مدير عامل ايسنا خواهد ماند! بعضي از بچه هاي ايسنا مي گفتند كه از ظاهر آقاي طيبي خوششان آمده، باطنش را خدا مي داند، اما بالاخره وقتي سال ها همكار آقاي احمدي نژاد در دانشگاه علم و صنعت بوده و حالا با حكم او كه رياست شوراي عالي انقلاب فرهنگي را عهده دار است بر مسند جهاد قرار مي گيرد قطعا پايش را از رشته ي تحصيلي اش كه برق است فراتر مي گذارد و به مهمترين بخش سياسي جهار دانشگاهي كه ايسناست هم نگاهي خواهد داشت.


چه نگاهي؟ تغيير سياست، هر چند ايسنا آن ايسناي قبل نيست اما همين را هم تحمل نمي كنند، اوايل آبان كه در ايران بودم روزي به ايسنا رفتم، يكي از مديران ايسنا(كه به دلايلي دوست ندارم فعلا از او نام ببرم) درد دل مي كرد كه "فلاني تاب و تحمل ها خيلي كم شده، خط قرمزهايشان را پايين كشيده اند، فشار خيلي زياد شده"
بعد از روي كار آمدن دولت آقاي احمدي نژاد، دكتر فاتح رفت به انگليس براي ادامه ي تحصيل، چند سالي بود كه بورسش آماده بود اما هي مي گفت كه اين انتخابات مهم است، باشد سال بعد، تا اين كه بعد از آن انتخابات ديگر صلاح ديد كه براي كاهش فشارها خودش برود، اما طرف كوتاه نيامد، همه اش را مي خواست، فشارها زياد شد، من كه در آن چند ماه دبير سياسي در حوزه ي دانشگاه ها بودم بدون تغيير لحن و سياست كار را ادامه دادم، تلفن ها بود كه مي شد و از گوشه و كنار انتقادها را مي شنيدم، در جلسات حضوري با مخالفان اصلاحات كه در حاشيه ي بازديدها و يا ميزگردها و مصاحبه ها داشتيم، به صراحت به سياست هاي كاري ام انتقاد مي كردند، انتقاد كه طلب كار بودند، تيكه هم مي پراندند كه "شما ديگر بايد برويد". تا وقتي اين فشارها از بيرون بود مشكلي پيش نمي آمد تا اين كه روزهاي پاياني اسفند ماه فهميدم اگر بخواهم در ايسنا باشم بايد از سرويس سياسي بروم، همين شد كه بعد از تعطيلات نوروز يك ماه بيشتر در ايسنا نماندم و با استعفا از آن بيرون آمدم، كاري كه اشكم را درآورد، ايسنا خانه ي من بود.


حالا داستان آقاي منتظري است كه بايد صندلي اش را ترك كند، خدا حفظش كند، اما دوست داشتم خاطره ي خوب متولد شدن ايسنا در دوران او اين شكلي برايم تمام نمي شد. 14 اسفند ماه 84، تشكل دانشجويي موازي كه چند سالي است به موازات اتحاديه ي انجمن هاي اسلامي دانشجويان دانشگاه هاي سراسر کشور(دفتر تحكيم وحدت) تشكيل شده و به نامش فقط "مستقل" را اضافه كرده، نامه اي سرگشاده به آقاي دكتر منتظري نوشت و به قول خودش پيشنهاد داد كه سياست هاي ايسنا نقد شود، نامه اي 15 صفحه يي كه يك نسخه ي آن را هم همراه با سي دي آن براي من فرستاد، يكي هم براي آقاي نادعلي زاده.(لينك به متن كامل نامه)


در آن نامه ي بلند بالا كه سايت خبري سازمان بسيج دانشجويي آن را به طور كامل منتشر كرد برخي دغدغه هاي آنها كه به درستي نوشته اند به طور حضوري و تلفني قبل از آن با بخش دانشجويي سرويس دانشجويي(از جمله خود من و همكاران خبرنگارم) در ميان گذاشته بودند را تكرار كردند. عقده هاي دروني جناح راست نسبت به جايگاه ايسنا را به خوبي مي توان در آن نامه ديد. از جمله انتشار نظرات خاتمي، ارائه ي تصویري غير واقعي از فضاي دانشگاه و اعلام درست جايگاه تشكل هاي دانشجويي در دانشگاه. آنها به صراحت از اين كه گزارش از وضعيت دفتر تحميم وحدت دو ماه در قسمت پايين صفحه ي سياسي قرار داده شده بود انتقاد كرده بودند چون در آن به طور بسيار كامل و جامعي مشخص شده بود كه طيف شيراز تحكيم حدود 5 حق راي دارد، در مقابل طيف اكثريت مطلق علامه كه بيش از 60 حق راي دارد.


در آن نامه چند مورد درباره ي اخبار خودشان هم نوشته شده بود كه به تفصيل پاسخ به آن بندها را از طريق آقاي نادعلي زاده به دست آقاي منتظري رساندم اما به 10 روز نكشيد كه بوي الرحمان گرفتم.


باز هم تاكيد مي كنم كه با اين يك سال اخير كاري ندارم، چشم هايمان را بايد بر اشتباهات جزئي ببنديم، بالاخره كه بايد مي رفتيم، يكي زودتر، يكي ديرتر، يكي با استعفا، يكي با عدم تمديد رياست.

۱۳۸۵ آبان ۳۰, سه‌شنبه

توان خبرگان رهبري

حال يادداشت نوشتن ندارم، فقط يه نكته رو يادآوري مي كنم كه درباره ي مجلس خبرگان رهبري فقط دو سه اصل توي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نوشته شده، اما نكته‌اي دارد كه قدرتي فراي همه‌ي قوانين به آنها مي‌دهد.
اصل۱۰۷ : «پس‏ از مرجع عاليقدر تقليد و هبر كبير انقلاب‏ جهاني‏ اسلام‏ و بنيانگذار جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ حضرت‏ آيت‏ الله‏ العظمي‏ امام‏ خميني‏ "قدس‏ سره‏ الشريف‏" كه‏ از طرف‏ اكثريت‏ قاطع مردم‏ به‏ مرجعيت‏ و رهبري‏ شناخته‏ و پذيرفته‏ شدند، تعيين‏ رهبر به‏ عهده‏ خبرگان‏ منتخب‏ مردم‏ است‏. خبرگان‏ رهبري‏ درباره‏ همه‏ فقها واجد شرايط مذكور در اصول‏ پنجم‏ و يكصد و نهم‏ بررسي‏ و مشورت‏ مي‏ كنند هر گاه‏ يكي‏ از آنان‏ را اعلم‏ به‏ احكام‏ و موضوعات‏ فقهي‏ يا مسايل‏ سياسي‏ و اجتماعي‏ يا داراي‏ مقبوليت‏ عامه‏ يا واجد برجستگي‏ خاص‏ در يكي‏ از صفات‏ مذكور در اصل‏ يكصد و نهم‏ تشخيص‏ دهند او را به‏ رهبري‏ انتخاب‏ مي‏ كنند و در غير اين‏ صورت‏ يكي‏ از آنان‏ را به‏ عنوان‏ رهبر انتخاب‏ و معرفي‏ مي‏ نمايند. رهبر منتخب‏ خبرگان‏، ولايت‏ امر و همه‏ مسيوليت‏ هاي‏ ناشي‏ از آن‏ را بر عهده‏ خواهد داشت‏. رهبر در برابر قوانين‏ با ساير افراد كشور مساوي‏ است‏.»
اصل ۱۰۸ : «قانون‏ مربوط به‏ تعداد و شرايط خبرگان‏، كيفيت‏ انتخاب‏ آنها و آيين‏ نامه‏ داخلي‏ جلسات‏ آنان‏ براي‏ نخستين‏ دوره‏ بايد به‏ وسيله‏ فقها اولين‏ شوراي‏ نگهبان‏ تهيه‏ و با اكثريت‏ آرا آنان‏ تصويب‏ شود و به‏ تصويب‏ نهايي‏ رهبر انقلاب‏ برسد. از آن‏ پس‏ هر گونه‏ تغيير و تجديد نظر در اين‏ قانون‏ و تصويب‏ ساير مقررات‏ مربوط به‏ وظايف‏ خبرگان‏ در صلاحيت‏ خود آنان‏ است‏.» اصل ۱۱۱ : «هر گاه‏ رهبر از انجام‏ وظايف‏ قانوني‏ خود ناتوان‏ شود يا فاقد يكي‏ از شرايط مذكور در اصول‏ پنجم‏ و يكصد و نهم‏ گردد، يا معلوم‏ شود از آغاز فاقد بعضي‏ از شرايط بوده‏ است‏، از مقام‏ خود بر كنار خواهد شد. تشخيص‏ اين‏ امر به‏ عهده‏ خبرگان‏ مذكور در اصل‏ يكصد و هشتم‏ مي‏ باشد. در صورت‏ فوت‏ يا كناره‏ گيري‏ يا عزل‏ رهبر، خبرگان‏ موظفند، در اسرع‏ وقت‏ نسبت‏ به‏ تعيين‏ و معرفي‏ رهبر جديد اقدام‏ نمايند. تا هنگام‏ معرفي‏ رهبر، شورايي‏ مركب‏ از رييس‏ جمهور، رييس‏ قوه‏ قضاييه‏ و يكي‏ از فقهاي‏ شوراي‏ نگهبان‏ انتخاب‏ مجمع تشخيص‏ مصلحت‏ نظام‏، همه‏ وظايف‏ رهبري‏ را به‏ طور موقت‏ به‏ عهده‏ مي‏ گيرد و چنانچه‏ در اين‏ مدت‏ يكي‏ از آنان‏ به‏ هر دليل‏ نتواند انجام‏ وظيفه‏ نمايد، فرد درگير به‏ انتخاب‏ مجمع، با حفظ اكثريت‏ فقها، در شورا به‏ جاي‏ وي‏ منصوب‏ مي‏ گردد. اين‏ شورا در خصوص‏ وظايف‏ بندهاي‏ ۱ و ۳ و ۵ و ۱۰ و قسمت‏ هاي‏ ( د ) و ( ه‏ ) و ( و ) بند ۶ اصل‏ يكصد و دهم‏، پس‏ از تصويب‏ سه‏ چهارم‏ اعضا مجمع تشخيص‏ مصلحت‏ نظام‏ اقدام‏ مي‏ كند. هر گاه‏ رهبر بر اثر بيماري‏ يا حداكثر ديگري‏ موقتا از انجام‏ وظايف‏ رهبري‏ ناتوان‏ شود، در اين‏ مدت‏ شوراي‏ مذكور در اين‏ اصل‏ وظايف‏ او را عهده‏ دار خواهد بود.»
كاملا پيداست كه قدرت رهبري در جمهوري اسلامي چقدر است، خبرگان هم مسووليت نظارت بر وي را بر عهده دارند، اما بر طبق اصل ۱۰۸، قانون‏ مربوط به‏ تعداد و شرايط خبرگان‏، كيفيت‏ انتخاب‏ آنها و آيين‏ نامه‏ ي داخلي‏ جلسات‏ آنان‏ در صلاحيت خودشان است. مثلا بر فرض محال اگر بخواهند و اراده كنند مي توانند بر اساس قانون داخلي خودشان، خود را مادام العمر كنند، انتخابات را به جاي هشت سال يك بار، هر ۵۰ سال يك بار تصويب كنند، هيچ مرجع قانوني هم نمي تواند بر اساس قانون به آنها ايراد بگيرد! حالا الان همه اعتراضات خود را به شوراي نگهبان متوجه كرده ايم، در حالي كه اين خبرگان بوده اند كه با مصوبه ي خود اين حق را به شوراي نگهبان داده اند كه هر طور مي خواهد نظارت كند. براي همين بهتر است الان كه هنوز خبرگان تصميم دارند انتخابات برگزار كنند از كانديداها بخواهيم اگر به داخل آن راه يافتند راه حلي براي اين مساله بيابند چون هيچ راه قانوني براي منع آنها از حركات غير قانوني نيست، همچنانكه آيت الله اروميان عضو فعلي خبرگان براي انجام وظيفه ي نظارتي خود بر رهبري تشكيلاتي درست كرده بود، يا در هيات تحقيق خبرگان بر امور رهبري، بيشتر منصوبان ايشان در جايگاه هاي عالي حكومتي عضويت دارند.
هر چند نمي خواهم زياد بنويسم اما چه كنم كه همه اش نكته است، نوشته ام "... از كانديداها بخواهيم اگر به داخل آن راه يافتند..."، در حالي كه شانس همه ي كانديداها براي ورود به خبرگان حدود ۶۰ درصد است چون ۱۴۴ نفر كانديداي ۸۶ صندلي هستند، يعني براي هر صندلي دو نفر هم كانديدا نداريم، در بعضي استان ها كه يك كانديداي يك صندلي، دو كانديداي دو صندلي، سه كانديداي سه صندلي هستند، در بعضي ديگر هم دو برابر درخواست نيستند.
نكته ي اين يادداشت كوتاهم تنها اشاره به توان بي همتاي خبرگان است كه هيچ ابزاري براي كنترل آن وجود ندارد، حتي مي توانند ديگر به راي مردم هم احتياج نداشته باشند چون هيچ منع قانوني براي آن ندارند.

۱۳۸۵ آبان ۲۸, یکشنبه

تخريب روابط تهران باكو چرا

بي دليل چرا روابط حساس تهران - باكو را تخريب مي كنيم، اين شعارهاي زشت چيست كه در ايران عليه دولت جمهوري آذربايجان داده شده است؟

نويسنده ي نشريه ي غير دولتي "صنعت" كه چند وقتي است در باكو پايتخت جمهوري آذربايجان به چاپ مي رسد در يادداشتي به پيامبر اسلام (ص) توهين كرده، موضوع هم مثل گذشته متهم كردن به خشونت است. در هفته ي گذشته كه آن يادداشت منتشر شد همان شب در تلويزيون آذربايجان اعتراض ها را ديدم كه منعكس شد، معترضان معتقد بودند نويسنده بايد به قتل برسد، از طرفي با نويسنده هم مصاحبه كرد كه ضمن معذرت خواهي، خواستار رسيدگي قانوني به اعتراضات بود. دو روز پيش هم دادستاني جمهوري آذربايجان هم "رفيق تقي" نويسنده و هم "سمير صداقت اوغلو" سردبير آن روزنامه را به دو ماه زندان محكوم كرد.

اعتراض به چنين اتفاقاتي كه احساسات مذهبي و اعتقادات مردم را برمي انگيزد كاملا طبيعي است، اما در چند روز گذشته كه در تبريز، اردبيل و امروز هم در تهران تجمعاتي مقابل كنسولگري و سفارت جمهوري آذربايجان انجام شد نكته اي كاملا مشهود است و آن اعتراض عجيب و تاكيد بر تحريك دولت جمهوري آذربايجان است با شعارهايي از قبيل :

- دولت آذربايجان،‌ با اسرائيل هم‌كلام
- ننگ بر دولت آذربايجان
- دولت آذربايجان مايه ننگ اسلام
- آذربايجان اوياختي مكتبينه داياختي

در اين اعتراضات خواهان عذرخواهي و توضيح دولت آذربايجان شده اند، اما به چند دليل واضح نيازي به اين كار نبوده و نيست:
1 - اين نشريه دولتي نبوده است.
2 - دولت آذربايجان خود آن حركت را پيگيري حقوقي كرده و برخورد حقوقي هم شده است.
3 - در ايران هم نمونه هاي تحريك مذهبي و قومي در نشريات داشته ايم اما دولت معذرت خواهي نكرده است. تنها در مورد اتفاق روزنامه ي "ايران" چون دولتي بود دولت بايد پاسخگو مي بود.

در تجمع امشب كه ساعتي پيش در تهران در مقابل سفارت انجام شد، دبير سياسي بسيج دانشجويي دانشگاه امام صادق (ع) سخنراني كرده و خطاب به دولت آذربايجان گفته كه "دولت آذربايجان به جاي اين كه مسلمانان كشورش را بفروشد در راه دين و اسلام حركت كند."

مگر بسيج دانشجويي زير مجموعه ي سپاه پاسداران نيست؟ مگر نبايد در سياست دخالت نكند؟ از آنجايي كه اين بخش بحث خيلي تكراري است از آن مي گذرم، اصلا فرض كنيم كه بايد دخالت كند، اما حالا كه حاكميت يكدست شده ديگر چرا زير مجموعه هاي سپاه با مواضع دولت آقاي احمدي نژاد هماهنگ نيستند؟ (اصلا دوست ندارم به مخيله ام خطور كند كه دولت هم اينچنين تصور مي كند).

به هر حال من حالا كه در باكو هستم بيشتر به حساسيت روابط دو تهران - باكو پي برده ام و براي همين خواستم تذكري داده باشم.

آمريكا مقابل دنيا

تصويب قطعنامه‌ي مجمع عمومى سازمان ملل در محكوميت اسراييل طبيعي است چون نقض حقوق بشر از طرف آن رژيم در فلسطين كاملا براي همه‌ي جهانيان پيداست، اما هفت كشور به اين قطعنامه راي منفي دادند:

ايالات متحده‌ى آمريكا و خود اسراييل، كشورهاى استراليا، جزاير مارشال، ميكرونزى، نائرو و پالاو. چهار تاي آخري را كه تا به حال نشنيده بودم وجود دارند، خود اسرائيل هم در حالت طبيعي بايد به نفع خود عمل مي‌كرد كه كرد. استراليا را هم بالاخره انشاءالله كه حواسش نبوده! اما ايالات متحده چطور؟ چطور رويش مي‌شود از حقوق بشر دم بزند؟ تازه اين قطعنامه چون توسط آمريكا در شوراي امنيت وتو شده بود به مجمع عمومي آمده بود.

والله اين‌چنين دفاع كردن از جنايت‌هاي اسرائيل خيلي رو مي‌خواهد كه آنها دارند، آنها منظورم دولت آمريكاست نه مردم آن كشور. براي همين هم معتقدم نبايد به مردم آمريكا به عنوان حاميان جنايات بنگريم، حداقل در اين انتخابات مياندوره‌يي مجلسين كه مشخص شد مردم آن كشور با سياست‌هاي ضد بشري دولتشان در خاورميانه مخالفند.

اين حمايت‌هاي آمريكا از اسرائيل هم مانع به اجرا در نيامدن قطعنامه‌ها مي‌شود و هم تكرار آن جنايات و به تبع آن واكنش گروه‌هاي فلسطيني و تقويت راديكاليسم در منطقه.

حالا پارلمان اروپا هم كه سربازانشان به همراه آمريكايي‌ها در عراق هر روزه باعث جناياتي مي‌شوند، در محكوميت نقض حقوق بشر در ايران قطعنامه‌اي صادر كرده! چندي پيش آقايي به نام زندي كه خبرنگاري قديمي است و در حال حاضر براي دو شبكه‌ي خارجي در ايران گزارش تهيه مي‌كند با شبكه‌ي صداي آمريكا مصاحبه مي‌كرد، اتفاقي آن مصاحبه را ديدم كه به نظر مي‌رسيد صداي آمريكا به دنبال كشيدن حرف‌هايي از او بود كه بگويد در ايران دارد نقض حقوق بشر مي‌شود. اما آقاي زندي مي‌گفت «بالاخره در كشوري با 70 ميليون جمعيت چند نفر هم مخالف پيدا مي‌شوند و برخوردهايي هم مي‌شود اما اين را نبايد آگراديسمان كرد، مگر شما اينقدر كه به دنبال اين چند نفر در ايران هستيد اخبار زندان‌هاي آمريكا را هم منتشر مي‌كنيد يا به اخبار عراق مي‌پردازيد؟ نمي‌گويم هيچ اتفاقي نمي‌افتد، البته قبول دارم كه مساله‌ي زهرا كاظمي هم پيش مي‌آيد. اما آزادي در ايران هست و من به عنوان خبرنگار خارجي به راحتي در ايران خبر تهيه مي‌كنم فقط نبايد اخبار را آگراديسمان كنيم.»

واقعيت همين است، اين درست كه حقوق بشر و يا از ديد ما مسلمان‌ها، حقوق اسلامي انسان‌ها در كشور ما به طور كامل رعايت نمي‌شود و مشكلاتي دارد، اما همين وضعيت زندان‌ها و زندانيان ما را با 10 سال، 30 سال و 100 سال قبل مقايسه كنند ببينند چقدر پيشرفت كرده‌ايم؟ روزنامه‌ي شرق را هيات نظارت بر مطبوعات بست، اما خيلي از روزنامه‌هاي اصلاح‌طلبان در سال‌هاي 79 و 80 با دادگاه و زندان مسوولان آنها توام بود، قبل از آن هم كه در زمان رژيم گذشته روزنامه‌نگاران ناپديد و كشته مي‌شدند، اين سير صعودي ماست و بهتر است نظر آقاي عماد الدين باقي را در اين باره بشنويم كه رييس انجمن دفاع از زندانيان است. اما چرا پارلمان اروپا به جاي ايران، اسرائيل را در قطعنامه‌اي به نقض حقوق بشر محكوم نمي‌كند؟ چرا آمريكا را به خاطر شكنجه در زندان‌هايش محكوم نمي‌كند؟ چرا هيچ كدام برخورد اخير سربازان آمريكايي با اين دانشجوي بدبخت ايراني را محكوم نمي‌كنند؟ فيلمش را حتما ببينيد، آخر خشونت است.

به هر حال اين براي شان آمريكا و به ويژه مردم آمريكا افت دارد كه در مقابل تمام دنيا به خاطر حمايت از جنايات اسرائيل بايستد.
حاشيه : وبلاگ خبري پیک روز، كه ادامه‌ي فعالیت وبلاگ انتخاب 84 است از طرف آقاي رضا آزاد راه افتاده.

۱۳۸۵ آبان ۲۷, شنبه

قدرت براي چانه‌زني

آقاي محمد رضا ويژه كامنتي در ذيل يادداشت ««امان از مشارکتي‌ها»!» كامنتي گذاشته بودند و من هم در يادداشت «چرا بايد در قدرت بمانيم» پاسخي به آن دادم؛ اكنون آقاي ويژه پاسخي ديگر داده‌اند. ضمن تشكر از ايشان و درج آن پاسخ، چند سطري هم به آن جواب داده‌ام. پيش از آن از آقاي ويژه به دليل اين كه در بررسي موضوع انصاف را رعايت كرده‌اند تشكر مي‌كنم.

پاسخ دوم آقاي ويژه

«با سلام آقاي شفيعيان گرامي. با سپاس از پاسخ مفصل جنابعالي كه نشانگر استقبالتان از ديالوگ با ديگران است. نكاتي چند را فرموده بوديد كه يك به يك به آنها مي پردازم : به مشكلات اصلاح طلبان اشاره فرموده بوديد، كاملاً درست است ولي اينها هزينه اي بود كه براي فعاليت در عرصه ي سياسي بايد پرداخت و اختصاص به اصلاح طلبان هم ندارد و البته فراموش نكنيم كه ديگران بسيار بيش از آن را پرداخته اند. فرموده بوديد كه اصلاح طلبان براي حقوق و مزايا اين كار را نمي كنند. حاشا و كلا كه همه ي اين گروه را محكوم كنيم گو اينكه بسياري هم سوداي آن داشتند و البته بهره ها بردند ( آمار سوء استفاده هاي كلان مسئولان دولت پيشين در چند ماه آخر را كه نبايد ناديده گرفت) ولي مسئله ي اصلي حقوق نيست كه نفس ماندن در چرخه‌ي قدرت است كه به آنها قدرت چانه زني مي دهد. مدعاي من اين است كه براي افزايش اين قدرت چانه زني اصلاح طلبان هر امتيازي را مي دهند. اين اشكال كار آنها است.اما اصلاحات كه فرموده بوديد كسي نمي تواند منكر دستاوردهاي خوبي باشد كه در اين چند سال حاصل شد ولي آيا دستاوردها با هزينه ها و انتظارات برابر بود؟ به يقين پاسخ شما هم نمي تواند مثبت باشد. پرسش همين است چرا دستاوردها كمتر از حد معمول بودند و چهار سال آخر كه هيچ بودند؟ آيا معتقد نيستيد كه اصلاح طلبان به دور خود مي چرخيدند و نمي دانستند كه چه مي خواهند؟آيا بسياري از مصوبات مجلس ششم كاملاً سياسي نبود و آيا كار كارشناسي روي آنها انجام شده بود؟ به عنوان كسي كه بخشي از عمرم را صرف اين موضوع كرده ام پاسخم منفي است و بيشتر مصوبات واكنشي بود. اكنون نيز همين است اصلاح طلبان واكنشي عمل مي كنند و هميشه هم اينگونه بوده اند : روي جوانان كار مي كنند تا آنها را به ميدان بياورند بعد تا همين جوانان (تحكيم) مواضعي ديگر اتخاذ مي كنند آنها را تخطئه مي كنند.حالا هم روي مشكلات معيشتي تمركز يافته اند چون ديدند سال گذشته رقيب با همين شعار برنده خارج شد. شعار ايران براي همه ايرانيان چه شد؟ جبهه ي دموكراسي خواهي و حقوق بشر نطفه اش هم بسته شد؟ قضاوت در مورد اين مسائل را بر عهده ي خود شما مي گذارم و خود بر اين فعاليتها نامي بگذاريد. از اينكه كامنت طولاني شد پوزش مي خواهم و پيروزي همه‌ي جوانان اصلاح طلب را در دستيابي به آرمان‌هاي والاي خويش كه همانا آرمان‌هاي همه‌ي ماست از ايزد منان خواستارم.»

پاسخ دوم به آقاي ويژه

۱ - اين «آمار سوء استفاده هاي كلان مسئولان دولت پيشين در چند ماه آخر» چيست؟ چرا من آنها را نديده‌ام؟ اولا لطفا نشاني آنها را بدهيد. در ثاني فساد اداري در كشورهاي جهان سوم بسيار عادي است، كسي كه شعار اصلاحات مي‌دهد يعني كه از ميزان آن مي‌كاهد، به سرعت نمي‌توان آن را قطع كرد.

۲ - «ماندن در چرخه‌ي قدرت براي حفظ قدرت چانه زني» اگر در جهت رسيدن به اهداف اصلاحي باشد چه اشكالي دارد؟ به نظر من كه براي رسيدن به هدف سياسي بايد قدرت به دست آورد، حال اين قدرت در هر جايي باشد فرقي ندارد. آيا همين ديگران نيستند كه گاهي حتي به پاچه‌خواري امثال آقاي كروبي هم تن مي‌دهند تا مشكلي از آنها حل كند و به چانه‌زني بپردازد؟ پس جنبش اصلاح‌طلبي چانه‌زن هم لازم دارد، همچنان كه به همه نياز دارد.

۳ - دستاوردها با هزينه‌ها و انتظارات برابر نبود، قبول است، توان آنها آنچنان بود، كس ديگري مي‌تواند ياعلي، آستين‌ها را بايد بالا زد. كار كارشناسي آن طرح‌هاي كيلويي كم بود اما اشكال به ما هم بر مي‌گردد كه نظارت خوبي بر كارهاي آنها نكرديم، چرا نخبگان طرح‌هايي را به آنها پيشنهاد نكردند و پي‌گير آن نشدند و كمك كارشناسي ندادند؟ چرا احزاب و گروه‌ها براي پشتيباني نرم‌افزاري از كساني كه به حكومت فرستادند برنامه نداشتند؟

۴ - داشتن ارتباط احزاب و تشكل‌هاي دانشجويي براي رسيدن به هدفي مشترك و همكاري در پروژه‌هاي سياسي البته نمي‌تواند الزاما نفي شود مگر اين كه كسي بخواهد دانشجويان را تحت سيطره‌ي خود دربياورند و از آنها به عنوان عمله‌هاي پيشبرد آن برنامه استفاده كنند. در آن صورت هر دو طرف خطا كرده‌اند هم جامعه پويايي نيروهاي جوان خود را براي مدتي از دست مي‌دهد و هم دانشجويان با شكست در يك پروژه‌ي سياسي تا مدتي از سياست كناره مي‌گيرند.در وضعيت كنوني دانشجويان سياسي قطعا هيچ كدام به صورت محض مقصر نيستند، وضعيت بلبشوي جامعه و سرعت بالاي اتفاقات سياسي داخلي و بين المللي حول مساپل ايران در چند سال اخير باعث وضع موجود است. دو طرف مي‌توانند مشوق حركتي در يك مقطع و تخطئه كننده‌ي حركتي در مقطع ديگري باشند. به هر روي، نقش و تاثير عوامل بيروني را در ارتباط دانشجويان سياسي و اصلاح‌طلبان نبايد ناديده گرفت.

5 - درباره‌ي مشكلات معيشتي، البته نياز جامعه به آن انكار نشدني است و اصلاح طلبان هم به آن كم توجه بودند، البته در انتخابات سال گذشته به دليل اين كه ادبيات آنها با مردم نزديك نبود مردم به خوبي نمي‌دانستند كه اين شعارهاي اصلاح طلبان از جمله مردم سالاري، اقتصاد آزاد و تنش زدايي چه تاثيري بر معيشت آنها دارد. شعارهاي گذشته همه باقي است و از آنها عقب نكشيده‌ايم، هر چه هم جلوتر مي‌رويم بيشتر به ضرورت آن پي مي‌بريم. تنها همفكري با همديگر، پيشنهادات و انتقادات و نظارت گروه‌هاي مختلف غيرمردمي بر هم مي‌تواند به رسيدن به هدف مشتركمان كمك كند.

پيشنهاد راهبردي براي خبرگان

بي‌توجهي آقاي خاتمي و مجمع روحانيون مبارز به عنوان گروه‌هايي كه مشي اصلاح طلبي را انتخاب كرده‌اند واقعا ناراحت كننده است. وقتي كه آقاي خاتمی چندي پيش گفته بود كه « من از نظر وضعيت كنوني تركيب نيروها براي آينده‌ي انقلاب اسلامي و رهبري احساس خطر مي‌كنم. يعني در مجلس خبرگان ممكن است مسير به سمتي برود كه كساني كه دقيقاً با انقلاب سازگاري نداشتند ابتكار عمل را در دست بگيرند. كساني كه مطلقاً سازگاري نداشتند. اين مسأله خطرناكي است كه مطمئنم اين طيف نه رهبري را قبول دارند نه قانون اساسي را و نه ... اين خطر وجود دارد.» پس حالا كه انتخابات مجلس خبرگان است بايد نشان دهند كه واقعا نگرانند و مي‌خواهند براي جلوگيري از آن حركت كنند اما درست برعكس با بي توجهي كامل از كنارش گذشتند به طوري كه:

عده‌اي از اعضا و نزديكان اين گروه روحاني اصلاح طلب كه امكان كانديداتوري داشتند اصلا كانديدا نشدند از جمله آقايان خاتمي، موسوي خوئيني‌ها، محمد توسلي، كروبي، موسوي بجنوردي، موسوي لاري، اسدالله بيات، سيد حسن خميني، طاهري اصفهاني. تعدادي هم به بهانه‌ي اين كه نبايد از آنها امتحان گرفته شود در آن شركت نكردند، از جمله آقاي مجيد انصاري؛ البته من هم معتقدم اين روش تشخيص صلاحيت صحيحي نيست، هم از جهت مرجع تشخيص صلاحيت و هم از جهت كانديداتوري امتحان گيران در انتخابات؛ به طوري كه آقاي اسماعيلي از اعضاي شوراي نگهبان در انتخاباتي كه خودشان برگزار كننده‌اش بودند اول شده است! آقاي انصاري هم كه همين الان عضو مجلس خبرگان است صلاحيتش را زير سوال برده‌اند و خواسته بودند دوباره امتحان بدهد. اين كارها حداقل از لحاظ شكلي اشكال دارد و باحث خنده‌ي ناظراني مي‌شود كه به تحولات داخلي ايران نگاه مي‌كنند.

بگذريم، وقتي عده‌اي ابراز نگراني از شرايط پيش آمده مي‌كنند پس ناز كردن آنها ديگر چيست؟ حالا كه اصلاح طلبان درباره‌ي اين انتخابات مي‌توانستند موفق عمل كنند و تعدادي اصلاح طلب را به مهمترين نهاد در جمهوري اسلامي بفرستند اين كوتاهي را چه كسي پاسخ خواهد داد؟ آيا واقعا مجلس خبرگان رهبري از طرف اصلاح طلبان دست كم گرفته نشده كه به همين راحتي حالا مي‌گويند درباره‌ي خبرگان شايد ليست نداديم؟

پيشنهاد من اين است كه:

1 - آقايان خاتمي، كروبي، موسوي خوئيني، توسلي و كساني در اين رده به ديدار آقاي خامنه‌اي بروند و با ايشان در اين باره صحبت كنند و مصرانه بخواهند كه جلوي اين نحوه‌ي برخورد در انتخابات از سوي شوراي نگهبان گرفته شود. حتي از نظر معتقدان به شهروند درجه‌ي يك و دو و سه و الي آخر، امثال مجيد انصاري درجه‌ي يك محسوب مي‌شود، اگر نمي‌شود تكليفش را بگويند تا كساني كه در رديف‌هاي بعدي هستند براي خود فكري ديگر كنند! مگر مي‌شود آقاي مصباح يزدي با آن برداشت‌هاي خود از جمهوري اسلامي داراي صلاحيت باشد اما مجيد انصاري نباشد؟!
فقط از آقاي خاتمي انتظار دارم به غير از گفت و گوي تمدن‌ها و كرات آسماني و كهكشان‌ها كمي هم به مسائل داخلي بپردازد! جايگاه خاتمي برگرفته از جنبش مردم ايران در دوم خرداد است، پس بايد كمي بيشتر به مسائلي توجه كند كه نزديكي بيشتري با مردم دارد.
چنين رايزني مشابهي را ديگر گروه‌هاي اصلاح‌طلب نيز مي‌توانند با ديدار مراجع عظام در قم انجام دهند و با آنها درباره‌ي موضوع خبرگان و نحوه‌ي بررسي و رد صلاحيت حتي ياران رهبر انقلاب صحبت كنند.
فقط يك نكته اين كه در اعتراض به ردصلاحيت‌ها بايد متانت خود را حفظ كرد، نگذاريم بحث‌ها سطحي شود، اين به نتيجه‌گيري و تاثيرگذاري اعتراض بسيار لطمه مي‌زند.

2 - اصلاح طلبان حتي در صورت كانديدا نداشتن هم برنامه‌ي شفاف از اندك كانديداهاي باقي مانده بخواهند و از آنهايي كه اكنون عضو آن مجلس هستند هم گزارش عملكرد بخواهند كه در هشت سال گذشته چه كرده‌اند؛ چه آنهايي كه براي مجلس آتي كانديدا شده‌اند چه ديگران. مثلا از آقايان طاهري اصفهاني، هاشم زاده هريسي، نورمفيدي، مجيد انصاري، هاشمي رفسنجاني، اميني، ...

3 - اصلاح طلبان از ميان همين كانديداهاي باقي مانده‌ي انتخابات خبرگان از آنهايي كه اصلاح طلب يا نيروهاي مستقلي از دو جناح سياسي هستند حمايت كنند. در اين انتخابات مجلس خبرگان همانطور كه قبلا هم گفته بودم اصلاح طلبان اصلا امكان اكثريت پيدا كردن نداشتند، حتي اگر اكثريت مردم به نفع آنها به پاي صندوق بيايند هم براي اين منظور فايده ندارد، چون واجدان شرايط شوراي نگهبان در بين اصلاح طلبان كم است، اما بايد دانست كه حضور يك نفر مانند مجيد انصاري در مجلس سوم خبرگان با آنها كاري كرده كه با او چنين رفتاري كنند، واي به روزي كه تعداد چنين كساني به تعداد انگشتان دو دست برسد. واقعا تشكيل اقليتي با تفكر اصلاحي در مجلس خبرگان مي‌تواند باعث تاثيرگذاري بالايي شود و كل آن مجلس را به تحرك و پويايي وادارد.

۱۳۸۵ آبان ۲۵, پنجشنبه

اعلام جنگ با يهود؟

سخنان اخير آقاي رحيميان، نماينده‌ي رهبري در بنياد شهيد درباره‌ي يهوديان بسيار شگفت‌زده‌ام كرد، آخر مگر مي‌شود اين طور بخشي از مردم ايران و جهان را عليه ايران تحريك كرد؟

«يهوديان و طرفداران آنها ايران را سرسخت‌ترين دشمنان خود مي‌دانند.»

يك يهودي ايراني درباره‌ي اين حرف چه فكر مي‌كند؟ اگر يك يهودي اهل فرانسه اين حرف را بشنود چه مي‌گويد؟ فردي يهودي در فلسطين اشغالي كه مخالف سياست‌هاي رژيم اشغالگر باشد چه؟

ايشان همچنين فرمايش كرده كه «در واقع جنگ 33 روزه‌ي حزب الله لبنان اولين جنگ عليه اسرائيل در طول تاريخ موجوديت نامشروع اسرائيل بود ... همه بر اين امر آگاهند كه جنگ حزب الله با اسرائيل، جنگ اسرائيل با ايران بود.»

جناب آقا! حزب الله جنگ را آغاز نكرد، براي پس گرفتن اسراي خود، تنها گروگان گرفت ولي در جواب آن مجبور به دفاع شد - و البته چه خود دفاع كرد - بعد هم گفت كه اگر مي‌دانست اينچنين مي‌شود دست به آن كار نمي‌كرد. پس حزب الله از نظر خود دفاع كرد نه حمله. اما اگر شما مي‌گوييد كه جنگ بين ايران و اسرائيل بوده و اولين جنگ عليه آنها هم بوده، قطعا اطلاعات شما بيشتر است و به صحت نزديك‌تر!

در جاي ديگري هم «يهود سرسخت‌ترين دشمن مومنان است و جنگ اصلي و سرنوشت ساز بشر براي برقراري حكومت جهاني اسلام و ظهور حضرت عصر، جنگ بين اسرائيل و شيعه خواهد بود.»

ايشان بر «نابودي يهود» هم تاكيد كرده، چيزي كه آقاي احمدي‌نژاد بارها بر اشتباه بودن آن تاكيد كرده و بين دين يهود و رژيم صهيونيستي تفاوت قائل شده است. درباره‌ي اظهارات آقاي احمدي‌نژاد خيلي از مخالفانش تنها به تندي و زمان طرح آن سخنان عليه رژيم صهيونيستي ايراد مي‌گرفتند اما سخنان آقاي رحيميان اعلام جنگ عليه يكي از اديان الهي است.

اما واقعيت از نظر من اين است كه صهيونيست‌ها هيچ پايبندي‌اي نسبت به دين يهود ندارند، رژيمي نژادپرست و غاصب است كه بر خلاف حقوق مردم بومي مرزهاي فلسطين تشكيل شده، نيت كساني كه باني آن هم بودند در بهترين شرايط اين بوده كه مي‌خواستند ظلم‌هايي كه عليه پيروان دين يهود در اروپا كرده بودند را جبران كنند لذا با آواره كردن مردم فلسطين از ميهنشان، كشوري براي آن يهوديان دست و پا كردند! آن هم فقط براي حقوق بشر.

يكي از وظايف آقايان در مجلس خبرگان رهبري، تذكر چنين مواردي است كه از هيچ كانال ديگري قابل پيگيري نيست. آيا به واقع چنين اظهاراتي مورد تاييد رهبري است؟ به نظر نمي‌رسد چنين باشد، پس اين بي نظمي چرا؟ اگر مجلس خبرگاني زنده و پويا داشته باشيم چنين اظهاراتي كه باعث ايجاد تفرقه شود هم تكليفشان مشخص خواهد شد.

لينك به متن كامل سخنان آقاي رحيميان

يك نظر :

محمدحسن روزی‌طلب كه از دوستان دست راستي است: «سلام. اين كه يهودي ها بزرگترين دشمن اسلام و سرسخت ترين آن ها هستن كه آيه قرآن است. لن ترضي عنكم ايهود و ...»

پاسخ : آيا يهوديت برابر با صهيونيسم است؟ تصور نمي‌كنم به اين معتقد باشي دوست عزيز! حرف‌هاي آقاي احمدي‌نژاد كه قطعا حامي او هستي هم چنين نيست و بين آن دو تفاوت قائل است. حتما به خاطر داري كه چند ماه پيش تعدادي از خاخام‌هاي يهودي مخالف صهيونيست‌ها به ايران آمده بودند و در دانشگاه‌ها سخنراني كردند.

۱۳۸۵ آبان ۲۴, چهارشنبه

چرا بايد در قدرت بمانيم

آقاي محمدرضا ويژه، دوست خوبم نوشته: «با سلام آقاي شفيعيان. واقعاً مشي فعلي اصلاح طلبان را تاييد مي‌كنيد؟ ماندن به هر بهايي! به نظرم اصلاح طلبان از ابتداي كار خود و حتا پيروزي خود در سال 1376 برنامه‌اي نداشتند و بسيار مقطعي عمل مي‌كردند و اكنون هم فقط مي‌خواهند بمانند و مطرح باشند. مردم هم اين را فهميده‌اند و علت شكست آنان در سال گذشته نيز همين بود. مردم به خوبي فدا كردن ارزش‌ها را به پاي مصلحت مي‌فهمند و مي‌دانند كساني كه اينگونه عمل مي‌كنند چندان قابل اعتماد نيستند. پيروز باشيد.»

آقاي ويژه‌ي عزيز! ماندن در كجا و كدام صندلي؟ در آن صندلي كه سعيد حجاريان بر رويش نشست و سعيد عسگر ها تحملش نكردند، يا آن صندلي كه 85 نفرشان را ردصلاحيت كردند، تعدادي از آنها دادگاهي شدند، محمدرضا خاتمي و چند تاي ديگر از نمايندگان مردم در مجلس ششم هنوز به دادگاه براي وكالت مردم رفت و آمد دارند، يا آن صندلي كه علي اكبر موسوي خوئيني برايش به دادگاه رفت؟ اگر اينها بر اصلاح ساختار قدرت تاثير نداشتند يا حاضر به كوتاه آمدن از حق مردم بودند كه اين عاقبتشان نبود.
البته در اين كه مقطعي عمل شد شكي نيست، طرف مقابل فرصت نمي‌داد، ديگراني هم در بيرون گود نشستند و فقط گفتند كه لنگش كن! مگر در سال 76 فقط چند نفر و يك گروه بود كه پيروز شد، آيا ديگران به وظيفه‌ي خود به طور كامل عمل كردند؟ قبول دارم كه مشكل زياد بود و هست اما بهتر است بگوييم كه الان بهترين راه چيست نه اين كه از حركت ديگران هم جلوگيري كنيم.
صرف حضور در انتخابات اشكال ندارد، چگونگي حضور و نيت مهم است، فكر مي‌كني آيا نيت همه‌ي كانديداهاي اصلاح طلب براي دست پيدا كردن به صندلي شوراي شهر است؟! مگر چقدر حقوق و مزايا دارد؟! آيا امثال مسجد جامعي، معصومه ابتكار، اسحاق جهانگيري، غلامرضا ظريفيان، علي محقر، محمد علي نجفي و اشرف بروجردي، براي كسب حقوق كانديداي شوراي شهر شده‌اند؟ هر چند قطعا در بين كانديداهاي موسوم به اصلاح طلبان كساني پيدا مي‌شوند كه تنها هدفشان كسب قدرت است و بس همچنانكه در دور اول انتخابات شوراها با همين انگيزه از اقبال عمومي به اصلاحات وارد آن شدند و از اصلاحات سابقه‌ي بدي در ذهن‌ها گذاشتند.

آقاي ويژه‌ي عزيز! ورود به نهادي انتخابي با هدف تاثير گذاري بر ساختار سياسي، اقتصادي و اداري كشور و اصلاح آن به طوري كه اكثر مردم بخواهند در هيچ زماني ايراد ندارد، حتي اگر راه اصلاح سياسي آن كم رنگ باشد، مانند شوراهاي اسلامي شهر و روستا، چه برسد به مجلس خبرگان رهبري. براي همين معتقدم بايد در قدرت بمانيم براي اصلاح آن.

البته اين را هم يادآور مي‌شوم كه مشي جبهه‌ي مشاركت همانطور كه آقاي عبدالله رمضان‌زاده، قائم‌مقام دبيركل جبهه گفته‌اند اين است كه «اگر يك نفر هم از مشاركت در ليست نباشد ائتلاف مي‌كنيم تا خطرها را دفع كنيم». بنابر اين براي دوستان من اين صندلي نيست كه ارزش دارد.

حاشيه : امروز وقتي در وبلاگ سعيد نوايي، همكار سابقم در ايسنا خواندم كه از ايسنا رفته است، خيلي شدم.

۱۳۸۵ آبان ۲۳, سه‌شنبه

«امان از مشارکتي‌ها»!

ديدم علی آقاي اکرمی عزيز وبلاگ نويسي رو از سر گرفته و در بادداشتي درباره ي انتخابات با عنوان «امان از دست این مشارکتي‌ها» به ليست اوليه‌ي 50 نفره ي اصلاح طلبان در انتخابات شوراي شهر تهران اعتراض كرده. هر چند اين ليست به مشاركت ربطي ندارد و جبهه ي مشاركت بنايش در اين انتخابات بر كار جمعي با ديگر اصلاح طلبان است، اما اين دوست خوب نهضتي به مشاركت گلايه كرده «۴۹ تا اسم ردیف کردند که حتی خبرنگارها هم خیلی هاشون رو نمی شناسند ولی حتی برای خالی نبودن عریضه حاضر نشدند اسم چند نفر از نهضت و یا دیگر گروههای دگر اندیش رو هم ولو نمایشی هم که شده ته این لیست بگذارند. نمی دانم برای تائید صلاحیت شدن واقعا تا این حد عقب نشینی از اصول لازمه؟»(لينك به وبلاگ آقاي اكرمي)

آقاي اكرمي در وبلاگ حسين نوراني‌نژاد (مسوول روابط عمومي حزب) هم كامنتي گذاشته كه «یک سوال از شما و جمیع اصلاح طلبها داشتم، یعنی در جماعت تحکیمی - نهضت آزادی و ملی مذهبی و دیگرون حتی یک نفر در سطحی نبود که در این لیست نامش برده بشه؟» و حسين پاسخ داده كه «انتقادت به ستاد وارده.ولی ستاد ائتلاف با دفتر دایمی انتخابات مشارکت فرق داره».

دوست خوبم! در این چند سال در قبال حمایت از آنهایی که حکومت آنها را غیر خودی می خواند کدام گروه سیاسی بیشتر هزینه داده و پا پیش گذاشته؟ واقعا الان جای این حرف هاست؟ پیگیری موضوع نهضت آزادي در مجلس ششم را فراموش کرده ایم؟ همکاری در جبهه ی دموكراسي و حقوق بشر را فراموش کرده ایم؟ حالا هم اگر بخواهیم این انتخابات مانند گذشته نشود البته باید شایسته ترین ها را انتخاب کنیم و من هم معتقدم قطعا در آن طیف فکری کسانی بوده اند که می توانستند جای امثال هادی ساعی و برخی دیگر که دوست ندارم حالا درباره ی حضورشان در این لیست اعتراض کنم اما قبول کن در این لیست اولیه ی پرتعداد، افراد با کفایت به اندازه ی کافی پیدا می شوند و دعوا بر سر حضور در این لیست دردی را دوا نمی کند. معتقدم بهتر بود اصلا چنین لیست اولیه ای منتشر نمی شد تا باعث کدورت هم نشود.آقای اکرمی عزیز! حداقل انتظار از دوستان نهضتی این است که مشی آقای دکتر یزدی را در این گونه موارد پیش بگیرند و از نیش های بیهوده پرهیز کنند.

۱۳۸۵ آبان ۲۲, دوشنبه

ضرورت سكوت اصلاح طلبان

اكنون وقت سياست سكوت است، حتي اگر ردصلاحيت اصلاح طلبان در انتخابات خبرگان، انتخابات شوراها و ميان‌دوره‌يي مجلس زياد هم باشد كه هست، بهتر است سكوت كنيم به چند دليل:

- كشيدن موضوع به طور گسترده در رسانه‌ها طبق تجربه‌ي چند ساله‌ي گذشته هيچ نتيجه‌اي نداشته است كه اين بار داشته باشد.

- در صورت اعتراض به ردصلاحيت به طور آرام نتيجه مي‌تواند مثبت‌تر باشد چون از لحاظ رواني بار اصلاح اشتباهي كه در بوق نشده باشد براي ردصلاحيت كنندگان كمتر است.

- برخي از فرصت طلبان درون جبهه‌ي اصلاح طلبي از اعتراض كردن خودداري مي‌كنند و به زد و بند با طرف مقابل مي‌پردازند همچنان كه قبلا آن را مشاهده كرده‌ايم!

- مردم در چند سال گذشته از تنش سياسي خسته شده‌اند، براي همين شايد برعكس به اين اعتراضات واكنش نشان دهند.

- اعتراضات شديد كه بخشي از آن به دليل به دست آوردن فرصت انتخاباتي فرض مي‌شود در مخاطبان تاثير بسيار شديدي نسبت به سيستم ايجاد مي‌كند كه حتي خود كانديداي ردصلاحيت شده هم آن قدر ناراحت نيست چون مي‌داند كه كاري سياسي است و راه حل سياسي دارد، لذا چنين مخاطباتي در موقعيت‌هاي بعدي هم يا در انتخابات شركت نمي‌كنند يا ديگر آن گروه سياسي را فاقد ثبات نظر سياسي قلمداد خواهند كرد.

اين مشي ابراهيم يزدي را خيلي مي‌پسندم كه علي‌رغم رد صلاحيت تمام كانديداهاي نهضت آزادي به راحتي گفته به ليست اصلاح طلبان راي مي‌دهيم.

بهترين راه پيشنهادي من اين است كه ضمن تغيير روش اعتراض به ردصلاحيت‌ها و رايزني براي متقاعد كردن مسوولان فعلي انتخابات به برخورد مصلحت‌آميز با اين مساله، ليستي از كانديداهاي باقي‌مانده تهيه كنند و با سكوت كامل به استقبال انتخابات بروند.

۱۳۸۵ آبان ۲۰, شنبه

آذربايجان ايران

وقتي در همان روزهاي اول از زبان يكي از كارشناسان سفارت ايران در باكو شنيديم كه تحريفات شديدي نسبت به تاريخ منطقه مي‌شود فكر كردم چرا تا به حال حركتي براي جلوگيري از آن انجام نمي‌شود، اصلا چرا اين دوستان خودشان دست به كار نمي‌شوند؟


مطهره خانم كه آن حرف‌ها را شنيده بود هم مثل من بسيار از اين مساله ناراحت بود، حالا كه كار خبرنگاري‌اش را در اينجا دنبال مي‌كند خبري از او ديروز منتشر شد مبني بر «معرفي مجعول تاريخي و جغرافيايي تبريز در سايت گوگل» كه مي‌تواند شروعي براي جلوگيري از اين تحريف تاريخي باشد. واكنش‌هاي اوليه‌ي غير رسمي (1 _ 2) به اين خبر كه خوب بود هر چند نياز به پشتوانه‌ي دولتي هم دارد.


از مطهره براي اين خبر تشكر كردم، خودش هم خيلي از انتشار آن خوشحال شد. جدي جدي خيلي‌ها در اينجا تحت تاثير همين تحريف‌ها باور مي‌كنند كه آذربايجان هم شمالي و جنوبي دارد و ايران بخشي از آن را اشغال كرده!


ديگر دوستانم در ايسنا هم سنگ تمام گذاشته‌اند. چند روز پيش كه به ايران رفته بودم درباره‌ي اين قضيه با آقاي نادعلي‌زاده صحبت كرده بودم. بحث به گوگل ختم نمي‌شود، به جمهوري آذربايجان هم همچنين، اين دخالت‌هاي فرا منطقه‌يي است كه مي‌خواهد بين مردم منطقه تفرقه بياندازد، بهتر است به دور از احساسات بتوانيم كم كاري چند ساله‌ي خودمان را نسبت به تاريخ ايران جبران كنيم.
پي نوشت: البته در گوگل آن مساله ديشب اصلاح شد و نوشت كه «تبريز شهري در شمال غربي ايران است. مردم آذري يکي از مهم‌ترين اقوام در استقرار فرمان‌روايي در فارس هستند». اما اصل مساله هنوز باقي است.

۱۳۸۵ آبان ۱۹, جمعه

حرمت فحشا

حريم خصوصي كدام است، كاملا با اطلاع بوده، يكي از دوستي آن فيلم سكس معروف به فیلم خواهر بهروز را به طور كامل ديده بود! گفت كه قطعا آنها(بازيگرانش!) از فيلمبرداري اطلاع كامل داشته‌اند، اما نمي‌دانم آيا انتشارش هم با تصميم خودشان بوده يا نه. بالاخره اين مساله افكار عمومي را چند روزي به خود مشغول كرد و براي همين به انگيزه‌ي آن مشكوكم.
اما عمق فاجعه است كه اينها الگو باشند و براي ما نقش بازي كنند، گاهي فوتباليست‌ها يا ديگر افرادي كه مشهور مي‌شوند واقعا الگوي جوانان هستند، پس طبيعي است كه اين رفتارهاي آنها هم به راحتي قبحشان بريزد و رواج پيدا كند، خب وقتي فلاني كرده پس اشكال ندرد!
يادتان هست عباس جديدي طلا گرفت و گفت با «يا علي(ع) به روي تشك رفتم»، بعد معلوم شد كه در كنارش دوپينگ هم كرده بود. او يكي از كساني بود كه قبح دوپينگ را در ايران شكست.
فساد اخلاقي كه در بين بازيگران سينما فراوان است ماشالله! معتقدم بهتره كساني كه چنين اخلاقي دارند به جاي سينما به شهرنو بروند. اين دقيقا همان نصيحتي است كه براي وعاظ بي عمل دارم، بايد از بالاي منبر پايين بيايند و به دزدي و دغل بازي بپردازند.
خدايا ببين دنيا به كجا رسيده كه اين گونه واعظاني مردم را نصيحت مي‌كنند.

۱۳۸۵ آبان ۱۷, چهارشنبه

چه كنيم با صدا و سيما

پيشنهاد مي‌كنم اصلاح‌طلب‌ها در درخواستي مكتوب از رييس صدا و سيما، شوراي نظارت بر آن بخواهد كه در انتخابات‌هاي آتي دخالت نكند. اين اخبار ويژه‌ي شبكه‌ي خبر كارش فقط ايجاد اختلاف در بين اصلاح‌طلبان و ديگر مخالفان گرايش فكري مديران صدا و سيماست، حتي به بعضي از گرايش‌هاي داخل جناح راست هم رحم نمي‌كند.
مي‌دانم كه خيلي از دوستان مي‌گويند كه اي بابا مگر توي باغ نيستي، چقدر نامه بنويسيم، چقدر گلايه كنيم، ...
نه منظورم فحش دادن و از موضع غريبه برخورد كردن نيست، باز هم گلايه كنيم، طوري كه ناصحانه باشد و در طرف اثر كند وگرنه ايراد قطعا از ماست كه در توجيه راخ درست ناتوانيم.
اگر راه ما اصلاح طلبي است كه هست پس باز هم تلاش مي‌كنيم. نمي‌دانم شايد بازم باشد جلساتي با آنها داشت و راضيشان كرد كه به دلايلمان گوش دهند، انتخابات به تنهايي چاره ساز نيست، مگر در دوره‌ي اصلاحات اعضاي شوراي نظارت بر صدا و سيما همه اصلاح‌طلب نبودند؟ چه شد؟ شايد برخوردمان غلط بوده وگرنه بايد اصلاحات را به كنار گذاشت و به دنبال انقلاب يود.
بالاخره صدا و سيما رسانه‌ي فراگير اين كشور است و تاثيرش از هر رسانه‌ي ديگري بيشتر است و بدون آن اصلاح ناشدني است، اول از همه خود آن بايد اصلاح شود. در اين مقطع هم تاثير آن بر جامعه به راحتي مي‌تواند نتيجه‌ي انتخابات را تغيير دهد و با تاثير ريادي بر آن بگذارد.

۱۳۸۵ آبان ۱۶, سه‌شنبه

انصراف كانديداي تركمن خبرگان

يكي از دوستانم از تركمن صحرا از انصراف تنها كانديداي تركمن انتخابات دوره‌ي چهارم مجلس خبرگان رهبري خبر داد و اظهار ناراحتي كرد.
آخوند اراز قليچ مقامي‌نيا به فرمانداري گرگان رفته و از كانديداتوري انصراف داده است، اما باور اين كه اين كار به خواست خود و در شرايط طبيعي صورت گرفته باشد برايم سخت است.
اقليت‌هاي قومي و مذهبي طي فرايندي به تصميم شركت و كانديداتوري مي‌رسند كه بر همين مبنا انصرافشان نمي‌تواند طبيعي باشد، حداقل جاي سوال آن باقي خواهد ماند.
البته اين دوست تركمن من مي‌گفت كه شنيده در پي درخواست‌هايي! مجبور به انصراف شده است. اين به نظر حقيقي‌تر است چون تركمن‌ها همواره در انتخابات كانديدا داشته‌اند، هشت سال پيش هم كه من در آستانه‌ي انتخابات دوره‌ي سوم در منطقه‌ي گرگان بودن آقايي به نام آخوند اونق كانديداي تركمن‌ها بود، در يكي دو ميزگردي هم كه سخنراني كرد شركت داشتم.
اين بار تركمن‌ها كانديدايي به نسيت جوان را كانديدا كرده بودند كه اينچنين انصراف داد، آقاي مقامي‌نيا بين 40 و 50 ساله است.
كانديداهاي مطرح استان گلستان براي مجلس خبرگان، مثل سابق آقايان آيت الله نور مفيدي و آيت الله طاهري هستند. نورمفيدي گرايش چپ خط امامي دارد و طاهري در اردوگاه جناح راست است. اما امسال اين حوزه يك كانديداي ويژه دارد، آقاي ابراهيمي كه تحصيل‌كرده‌ي حوزه‌ي مشهد و از وابستگان به طيف آيت الله مصباح يزدي است.
به هر حال مي‌خواستم ضمن رساندن ناراحتي اين دوست تركمنم از آن مساله، به گستره‌ي كانديداهاي طيف مصباح در همه‌ي كشور اشاره كنم.

۱۳۸۵ آبان ۱۲, جمعه

جريمه‌ي جرم ناكرده

ظهر امروز راديوي ماشين روشن بود، سخنراني آقاي جنتي درباره‌ي حكومت اسلامي و عدالت و از اين جور نصايح را داشتم مي‌شنيدم، توي مسير غرب به شرق خيابان جمهوري اسلامي، به تقاطع ولي عصر(عج) كه رسيدم چراغ سبز شد و من حركت كردم، وسط چهارراه بودم كه ماشين سمت راستي قصد گردش به چپ كرد و به آهستگي از جلوي من عبور كرد، اينقدر كه در اين فاصله چراغ زرد و قرمز شد. گردش به چپ در اين تقاطع ممنوع است و جريمه دارد و اين را با اشاره به آن راننده گفتم اما اعتنا نكرد. ماشين‌ها از پايين به بالا جركتشان شروع شده بود و من به سختي خودم را به آن طرف رساندم، يكهو مطهره خانم گفت كه پليس مي‌گويد پرايد وايستا. سريع ايستادم و پياده شده كه ديدم دارد برگه‌ي جريمه مي‌نويسد، دو مامور بودند، گفتم شما كه ديديد من تقصير نداشتم، آن ماشين را كه بر خلاف قانون گردش به چپ كرده را بايد جريمه مي‌كرديد كه نكرديد نه من را، اما بدون توجه كار خودش را كرد و 20 هزار تومان جريمه نوشت. يك جوري هم گفت كه پسر خوب بالاخره مجبورم حالا جريمه‌ات كنم! منظورش را فهميدم، منظورش پرداخت نقدي بود! مجبور بودم آنجا خونسردي به خرج بدهم وگرنه بيشتر مي‌نوشت، فقط تشخيص حقيقت را به آن دنيا خواله كردم. اما چه فايده؟ 20 هزار تومان براي راهنمايي و رانندگي اهميت زيادي دارد و هيچ برايشان مهم نيست چطور بايد تهيه شود. بگذريم كه بعد از چنين ناحقي‌هايي، آدم از بالا تا پايين را به باد فحش مي‌كشد و تا ساعت‌ها حرص مي‌خوري و فكر مي‌كني چرا و چطور بايد حقوق اين آقايان را تامين كني؟

دو كلمه هم درباره‌ي داربي : راستي چه بازي بي حالي بود اين داربي 61، از قبل معلوم بود كه آبي‌ها مي‌بازند، براي همين هم امروز زياد كركري نخواندم! تغيير يك سرمربي، چهار تغيير مديرعامل در عرض چند ماه، اظهارات متناقض وزير جديد رفاه، همه دست به دست هم داده بود تا لنگي‌ها امروز برنده شوند. البته بردن بعد از 6 سال كار شاقي نبود، به هر حال به قرمزها تبريك مي‌گويم، تيمشان امروز قشنگ بازي كرد

۱۳۸۵ آبان ۱۰, چهارشنبه

تغيير رييس جهاد دانشگاهي


امروز براي خريد چند كتاب درباره‌ي «كاغذ» داشتم از جلوي ساختمان مركزي جهاد دانشگاهي در خيابان انقلاب مي‌گذشتم، كلاغي! خبر داد كه «دكتر حميدرضا طيبي» جايگزين آقاي منتظري خواهد شد.

اين آقاي طيبي، رييس جهاد دانشگاهي واحد علم و صنعت، رييس پژوهشكده‌ي برق جهاد دانشگاهي و مدير مسئول فصلنامه مهندسي برق و مهندسي كامپيوتر ايران است در تابستان امسال با حضور دكتر حداد عادل در بخش ويژه ي مراسم سالگرد جهاد مورد تقدير قرار گرفت.

آقاي طيبي از نيروهاي نزديك به احمدي‌نژاد است كه در انتخابات از او حمايت كرده بود و هر دوي آنها سالها در دانشگاه علم و صنعت با هم همكار بوده‌اند.

آقاي احمدي‌نژاد هم الان كه رييس جمهور شده و رييس شوراي عالي انقلاب فرهنگي. انتخاب رييس جهاد دانشگاهي به پيشنهاد هيأت امنا و تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي انجام مي‌شود براي مدت سه سال.

شوراي عالي انقلاب فرهنگي در جلسه‌ي 13 آبان 1382 براي آخرين بار به انتخاب مجدد آقاي علي منتظري مقدم به عنوان رييس جهاد راي داده بود. چهارم آذر ماه 76 براي اولين بار دكتر منتظري به اين سمت انتخاب شده بود. او دكتراي تخصصي بهداشت و پزشكي اجتماعي دارد.

قبل از او مهندس محمد رحمتي وزير كنوني راه رييس جهاد بود كه كارشناس ارشد عمران است.

با شنيدن اين خبر اول تعجب كردم، آقاي منتظري از لحاظ سياسي با دولت مشكلي ندارد، پس شايد براي فشار بر ايسنا باشد. به هر حال چند روز ديگر بايد صبر كنيم، زمان اعلام راي شوراي انقلاب در اين باره همين روزهاست، امروز سه سال آقاي منتظري تمام شده است.

عكس : رييس آتي جهاد دانشگاهي