۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

تفاوت عمل رامین با قانون و نظر رهبری


رویکرد جدید دولت آقای احمدی نژاد از آغاز دوره ی دوم، یعنی در همین شش ماهه باعث محدودیت شدید مطبوعات، دادن تذکرات بسیار و توقیف و لغو امتیاز آنها شد، اما آیا این رفتار دولت احمدی نژاد قانونی است؟ اصلا رهبری از برخورد اینچنینی با مطبوعات و رسانه ها راضی است؟

محمد علی رامین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد احمدی نژاد شخصیت جالبی دارد، او علاوه بر این که شخصیتی ضد قانونی است، اما این ولایت ولایت کردنش هم ظاهری است وگرنه اینگونه قلع و قم مطبوعات را نه قانون می پذیرد و نه رهبری؛ این روش را تنها رژیم های دیکتاتوری می پسندند و چه خوب آقای رامین توانست در این مدت کوتاه تبلیغاتی اسرائیل پسند درباره ی نظام جمهوری اسلامی بکند.

به هر حال، آقای رامین در عمل انتقاد به دولت را هم خط قرمز می داند، اساسا از منتقدانش و منتقدان دولتش و منتقدان نظام هراس دارد، چون اینقدر ضعف دارد که نمی تواند کلمه را با کلمه جواب بدهد و چون وحشت دارد، راه را در اعدام روزنامه ها و خفه کردن قلم ها می بیند و بس. و چون آقای رامین را با قانون کاری نیست، پس بیاییم نظر رهبری را با عملکرد رامین مقایسه کنیم و ببینیم او که در اینقدر غلیظ نسبت به رهبری ابراز تبعیت می کند، در عمل هم آیا اینطور بوده است؟

سوال: آیا رهبری با نقد دولت در مطبوعات مخالف است؟ اصلا آیا رهبری با تحمل کردن نوشته های ضد دولت مخالف است؟ یک قدم جلوتر؛ آیا رهبری با انتشار نقد نظام در روزنامه ها مخالف است؟ یا این هم هیچ، آیا رهبری با انتشار نوشته های ضد نظام در مطبوعات مخالف است و اساسا رهبری به چه میزان آزادی در مطبوعات قائل هستند؟

اگر این سوال ها را از آقای رامین بپرسید، احتمالا مدعی می شود که رهبری موافق این کارهایی است که رامین با مطبوعات کرده است، می گوید که رهبری اینچنین و آنچنان! و همه در تایید صحبت های خودش خواهد بود ولاغیر؛ همان توجیهی را که برادر حسین شریعتمداری درباره ی روش روزنامه ی کیهان می آورد.

البته رامین از واژه ی مخصوص خودش استفاده می کند یعنی "امام خامنه ای"، واژه ای که تصور نمی کنم خود رهبری به کار بردن آن را بپسندند، بالاخره واژه ی "امام" برای امام خمینی در زمانی انتخاب شد که هنوز نه قانون اساسي بود، نه جمهوري اسلامي بود. آیا الان درد مردم ما این است که چرا از واژه ی امام برای رهبری استفاده نمی شود و داغ تر از آقای رامین هم برای جا انداختن این واژه پیدا نمی شود؟!

اما درباره ی نظر رهبری، بهتر است آن را از زبان خودشان نقل کنم و توصیه می کنم جناب رامین حتما آن را برای یک بار هم که شده بخواند:
اولی مربوط به ديدار نويسندگان، صاحبنظران و كاركنان رسانه هاي گروهي در سال 1371 است:
امروز انبوهي از روزنامه ها و مجلات در سايه ي وجود آزاديمطبوعات در ايران انتشار مي يابند و مطبوعات كشور آزادانه انتقاد مي كنند و بطور علني و صريح سياست هاي دولت را زير سؤال ميبرند. اكنون برخي از قلم زنان شاهنشاهي و مرعوبين دشمنان با استفاده از آزادي مطبوعات به كار انتشار مجلات پرداخته اند و اما نظام اسلامي از اينكه آنها به بيان ضديت و مخالفت خود بپردازند، واهمه اي ندارد.
دومی هم مربوط به ديدار مردم گرمسار در سال 1385، یعنی سال دوم روی کار آمدن احمدی نژاد:
... ما هم در عمل نشان داديم كه مطبوعات آزادند؛ اين عملكردهايى كه از نظر ما بسيار منفى است، وجود دارد؛ اما مطبوعات آزادانه دارند همان كارها را مى‏كنند. اين، خود رد عملىِ كسانى است كه معتقدند آزادى بيان نيست؛ نخير، آزادى بيان، نشانه‏اش همين مطبوعاتى است كه عليه دولت، عليه نظام و عليه سياستهاى كلى، آزادانه هر چه مى‏خواهند مى‏نويسند؛ كسى هم متعرض آنها نمى‏شود...

البته این متعرض نشدن، تا زمان روی کار آمدن آقای رامین(که متقارن ببا کنار گذاشتن قاضی مرتضوی از دستگاه قضا بود) یک طوری بود و الان یک طور دیگر؛ یعنی نحوه ی تعرض آقای رامین به مطبوعات به اندازه ای بوده که امثال احمد توکلی هم صدایشان درآمده است. حالا دوباره سوال می کنم، آیا سیاست رامین احمدی نژاد در نحوه ی برخورد با مطبوعات مطابق نظر رهبری است؟ آیا هنوز کسی در جواب به این پرسش شک دارد؟


پی نوشت :
امروز بعد از ماه ها انتظار، سایت کلمه یادداشت مهمی را با عنوان "توافق نانوشته اپوزیسیون ضد انقلاب و حلقه محفلی قتل های زنجیره ای" منتشر کرد که در آن نسبت به "اپوزیسیون ضد انقلاب" و "برانداز خواندن سبزها" به شدت موضع گیری شده است.

کلمه در این یادداشت به دنبال پر رنگ کردن خطوط و نقاط افتراق اساسی با کسانی است که منافقانه خود را همراه شعارهای رسمی اعلام شده از سوی مهندس موسوی از جمله بازگشت به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نشان می دهند اما در واقع به دنبال براندازی هستند.

همچنین کلمه نشان داده که نسبت به علت عدم مخالفت علنی با جنبش سبز از سوی این جریان آگاه شده، می داند که برخی از آنان با ادعای همراه دانستن خود با جنبش سبز قصد سوء استفاده از اعتراضات.

اعلام صریح این مسائل به نظر اتفاق مبارکی است که البته بهتر بود از زبان خود مهندس موسوی مطرح می شد، اما همین قدر هم جای شکر دارد. نباید از ریزش در بدنه ی این جریان واهمه داشت. 

البته در این یادداشت کلیدی، تندروی هایی هم شده؛ از جمله فحاشی هایی افراطی که به جریان کیهان شده است و این راه را باز می گذارد که آنها هم به فحاشی های خود و اتهاماتی که به جریان ما می زنند ادامه بدهند.

بله، به نظر من هم کیهان که حرف خاندان منحوس پهلوی را فقط برای تخریب ما منتشر می کند، در اشتباه است اما بالاخره کیهان برای سوءاستفاده قطعا از رضا ربع پهلوی و فرح متشکر است که آن حرف ها را زده اند، بنابر این باید مدنظر داشته باشیم که سخنان ما اگر در رسانه های براندازان در بوق می شود، یک جای کارمان می لنگد و آنها هم حرف ها ما را قابل سوءاستفاده می دانند که آن را تبلیغ می کنند.

پینوشت دوم:


خدا را شکر. از خبر آزادی خانم منصوری بسیار خوشحال هستم. امیدوارم تمام زندانیان ماه های اخیر، به ویژه دوستان ما در حزب مشارکت هرچه سریعتر آزاد شوند و همگی نوروز را در کنار خانواده بگذرانند.




داخل پرانتز درباره ی محمدعلی رامین :
( به نظرم آقای رامین به یک روانپزشک مجرب احتیاج دارد، توهماتی او نسبت به مخالفان سیاسی به اینجاها ختم نمی شود، مثلا سال گذشته که برای انجام مصاحبه ای خدمت ایشان رسیده بودیم، عکس هایی را نشان داد که خودش از تعدادی سجاده گرفته بود و معتقد بود که نقش هایی در این سجاده ها کشف کرده که علامت شیطان پرستی است یا چنین چیزهایی؛ و آن را سیاست دشمنان می دانست که می خواهند روی مسلمانان از این طریق تاثیر بگذارند! شاید کشف زن رقاصه در لوگوی روزنامه ی تهران امروز یا آن عمل شنیع در لوگوی روزنامه ی اعتماد هم کار آقای رامین است، بعید نیست. )

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

وزن کشی چهارشنبه سوری؟

برای دوستانی که می خواهند همه چیز را از جمله چهارشنبه سوری، سیاسی کنند، یک پیشنهاد دارم تا به وزن کشی ملموسی تبدیل شود؛ پیام یا بیانیه بدهید و به طرفداران خود بگویید که در چهارشنبه سوری امسال، کسی ترقه و نارنجک نترکاند.

این کار چند تا حسن دارد، اول اینکه شرکت در این وزن کشی را بدون هزینه می کنید و هم از طرفی از آلودگی صوتی و وحشت آفرینی هایی که سالهاست به اشتباه جای یک رسم قدیمی را گرفته، جلوگیری خواهید کرد. به خدا خیلی ها می آیند و دست و پای شما را هم می بوسند، اما اگر کسی بگوید که مردم! روز چهارشنبه سوری به خیابان بیایند و آتش بسوزانند، این به یک "طرح هخایی" می ماند، وقتی می گفت که مثلا توی خیابان ها راه بروید!

روزهای چهارشنبه سوری، بخش های زیادی از مردم در کوچه و خیابان ها آتش روشن می کنند، البته این آتش ها ماندد گذشته نیست و و به جای کمی کاه، با بنزین و آتش زدن لاستیک هم گاهی همراه می شود و ترقه ها که چه عرض کنم، نارنجک هایی می ترکانند که زن حامله  با شنیدنش بچه اش سقط می شود و کهنسالان سکته می کنند، کار و کاسبی در آن شب تعطیل می شود و چه نوجوان ها و جوان هایی که بر اثر ترکیدن مواد منفجره راهی بیمارستان ها و تعدادی هم راهی گورستان ها می شوند و خسارت های دیگر.

تقریبا همه تایید می کنند که شب های چهارشنبه سوری در این سالها اصلا با آرامش توام نیست، از بعدازظهر خیلی ها کارشان را تعطیل می کنند، ماشین کمتر بیرون می آورند، سعی می کنند که قراری برای شب با کسی نگذارند و در داخل خانه ها بمانند، آنها هم که بیرون می روند واقعا آتش می سوزانند تا آتش بازی کنند و لذت ببرند. از آن طرف، پلیس هم هر ساله می آید و برخورد می کند و البته چند ساعتی کار از دست پلیس در می رود.

در چنین شرایطی، اگر کسی بیانیه ندهد، اوضاع مانند هر سال است، اگر کسی بگوید که این روز را سیاسی کنند، اوضاع از این هم که بوده فقط کمی بدتر می شود، اما نمی شود اسم آن را وزن کشی گذاشت. برای همین پیشنهاد می کنم که یا بی خیال سیاسی کردن این گونه روزها شوید، یا اگر خواستید چنین کنید، بگویید حامیان ما در آن روز ترقه و نارنجک نیاندازند تا حداقل کار خیری هم صورت گرفته باشد.

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

تاج زاده شب انتخابات چه گفت

مهم نیست که کسی تکذیب کند یا خیر، برای امثال من مهم بیان این حقیقت است که وقتی مهندس موسوی پیش از آغاز شمارش آرای انتخابات مدعی پیروزی قطعی خود شد، ساعتی پس از آن، مصطفی تاجزاده چه گفت؟

آن گفته ی تاج زاده دلیل مظلومیت او و جریانی است که در این سالها همواره از سوی "جناح راست و نیز چپ های سنتی مانند جریان آقای کروبی و مهندس موسوی"، «تندرو و افراطی» خوانده می شدند.

در اوج هیجان فضای سیاسی، تاج زاده به مثابه یک اصلاح طلب واقعی، حاضر نشد چارچوب اصلاحات را بشکند و به وادی دیگر! بیافتد؛ زیرا هدف، برنامه، راه و نیز خط قرمزهایمان مشخص است و هیچگاه اصلاحات را از راهی غیر از راه قانونی و درونی نخواسته و نمی خواهیم. همواره بر فعالیت حزبی برای نظم بخشیدن به پیگیری مطالبات جامعه و معیار بودن صندوق رای تاکید کرده ایم و هیچ گاه اساسا تمایلی به تزریق هیجانات بی نتیجه و کشاندن مردم به خیابان و نمایش های اینچنینی نداشته ایم.

لذاست که تاج زاده در نیمه شب شنبه یعنی چند ساعت پس از اعلام آنچنانی پیروزی مهندس موسوی(که درباره ی آن یادداشتی جداگانه خواهم نوشت)، در جمع اعضای ستاد کوشک(یکی از ستادهای مهندس موسوی) خطاب به حاضران با اشاره به نتیجه ی رسمی اعلام شده، گفت که به خانه ها برویم و پرونده ی این انتخابات را ببندیم تا انتخابات آینده.

مصطفی تاج زاده  تا عصر آن روز(شنبه) که گویا به دستور همان جریان متخلف در جنایت کهریزک بازداشت شد، این سخن را بارها تکرار کرد، هرچند با "پیگیری قانونی" ادعاها کاملا موافق بود، اما او که خود سالها در وزارت کشور انتخابات برگزار کرده، خوب می دانست اگر تخلفاتی هم شده باشد نمی تواند تاثیرگذار باشد و اگر تخلف بزرگی شده، همان شانتاژهای آقای احمدی نژاد در مناظره ها و سوءاستفاده های دولتی در تبلیغات بوده است؛ نه تقلب های گسترده در زمان شمارش آرا.

اما چرا مصطفی تاج زاده و باقی دوستان ما با این دیدگاه ها به زندان افتادند؟ یقین دارم اگر تاج زاده را بازداشت نمی کردند با لشکرکشی های خیابانی به شدت مخالفت می کرد و با حضور این جریان معقول و اصلاح طلب، قطعا قضایای بعدی اینچنین رقم نمی خورد. اما جریانی که نماد آن روزنامه ی کیهان است، پیروزی خود را در عدم حضور تاج زاده و امثال او می دیدند تا جریان مسالمت آمیز، پاک و سبز را به رادیکالیزم بکشانند؛ و چه خوب به هدفشان نائل شدند.

مسوولان امر باید برخلاف خواست و فشار بخشی افراطی جریان اصولگرا، با تصمیمات مدبرانه، به امثال جبهه ی مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی، امکان فعالیت بدهند تا فضای سیاسی موجود با حضور نیروهای قانونمند و سازمان های سیاسی شناسنامه دار به تعادل و آرامش برسد؛ اگر اعتراضی هست که هست از راهش پیگیری شود و اگر انتقادی هست که هست با ملاحظه ی چارچوب های قانونی طرح شود.

قطعا اکنون انتقادات درونی جدی در جریان سبز وجود دارد، اما صرفا به دلیل فشارهای بیرونی به آنها پرداخته نمی شود، اما همین که فشارها کاهش یابد ما به انتقاد از راه های اشتباهی که در نه ماه گذشته طی شده است می پردازیم؛ به اشتباهات خود اعتراف می کنیم؛ همچنانکه این وضعیت در طرف مقابل هم صدق می کند، بخش اصلی اصولگرایان در این ماه ها تنها به واسطه ی فضای سیاسی موجود حاضر شدند انتقادات خود را از سیاست ها اشتباه و کابینه ی ضعیف احمدی نژاد مخفی نگه دارند.

اکنون بهترین عیدی نوروز برای ما، ادامه ی آزادی بازداشت شدگان سیاسی از جمله مصطفی تاج زاده، باز شدن فضای سیاسی و مطبوعاتی و نیز برگزاری دادگاه جنایات کهریزک و محاکمه ی مجرمان است که متهمان اصلی آن سالهاست متهم به کاشتن تخم نفرت و رانده شدن بخشی از مردم از نظام بوده اند و اگر درایت رهبری نبود، ادامه ی حرکت های آنها اوضاع را به مراتب بدتر ازاین می کرد و نفتی بر آتش بر پا شده بود.

پی نوشت:
امروز خبری را در سایت کلمه خواندم با عنوان «تجمع گسترده مادران و خانواده های زندانیان در مقابل زندان اوین». در بخش هایی از خبر آمده که
 «... شامگاه دوشنبه ۱۷ اسفندماه، علی رغم هوای بسیار سرد، جمعیت متحصنین به ۸۰۰ تن رسید ... همچنان تحصن خود را تداوم بخشیدند، ... دهها تن از ماموران انتظامی نیز در محل تجمع حضور دارند ... درخواستهای تجمع کنندگان که “آزادی تمام بازداشت شدگان” اعلام شده ... این تجمعات که تحت تدابیر امنیتی و حضور ماموران برگزار می شود، خانواده ها با در دست داشتن تصاویرِ فرزندان خود و شیرینی و گل، منتظر آزادی آنها بوده ... »
اتفاقا آن شب قرار بود یکی از دوستانمان آزاد شود و از قبل اطلاع داده بودند، برای همین من و همسرم به مقابل زندان اوین رفته بودیم؛ که البته آن شب آزاد نشد. کسانی هم که آمده بودند همه کسی را داشتند که قرار بود آزاد شود. من کسی را که «تحصن» کرده باشد ندیدم، اصلا تعداد افرادی که آنجا بودند حدود 100 نفر بودند، نمی دانم کلمه این تعداد را از کجا پیدا کرده است؟ هیچ عکسی هم دست کسی ندیدم. ماموری هم آنجا نبود، غیر از چند سربازی که نگهبان معمولی آنجا هستند. هیچ کسی برای درخواست آزادی نیامده بود، همه ی آنها برای تحویل گرفتن کسانی که از قبل اعلام شده بود قرار است آزاد شوند به آنجا مراجعه کرده بودند.
متاسفانه به نظر می رسد دوستانی که خبرهای اینچنینی منتشر می کنند انگار دنبال سیاسی و امنیتی کردن بیشتر فضا هستند و برای آن دست به خبر سازی می زنند اما این خبرها بیشتر مخاطبان را متوهم می کند و کسانی که واقعیت را نمی دانند با چنین تصوراتی، نتیجه گیری ها عجیبی هم می کنند. به نوبه ی خودم متذکر می شوم که چنین حرکت های اشتباهی، ادامه ی اشتباهاتی است که تا به حال انجام شده است.