۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

آقای معاون اول دوباره دکتر شد

پس از آبروریزی تقلبی بودن مدرک دکترای مرحوم آقای کردان، وزیر کشور وقت دولت اول آقای احمدی نژاد انتظار می رفت که باب این نوع دروغ ها بسته شود اما داستان معاون اول کنونی آقای احمدی نژاد همان داستان است و علی رغم تمام شواهد همچنان دکتر خوانده می شود.

دیروز جناب آقای محمدرضا رحیمی به کرمان رفته بود تا كارخانه ی بازيابي هماتيت کرمان را افتتاح کند، روی سنگ یادبود افتتاحیه نام او را به همراه عنوان دکتر حکاکی کرده اند تا بلکه به این ترتیب این عنوان در جلوی نام ایشان تا ابد ماندگار شود.

منبع عکس: جام جم آنلاین
البته متن لوح کلا خواندنی است؛ مثلا بالاتر هم نوشته اند که "در دوره ی زعامت و رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)" که به نظرم بدعتی است چون در زمان امام خمینی هیچ گاه چنین عباراتی به کار نمی رفت. در ذیل آن هم که نوشته شده "با حضور جناب آقای دکتر رحیمی، معاون اول محترم ریاست جمهوری اسلامی ایران".

آقای دکتر رحیمی سالها البته عنوان دکترا به خودش داده بود و در دانشگاه آزاد هم با همین عنوان تدریس می کرد تا اینکه پس از ماجرای مرحوم کردان، رسانه ها به مشابهت مدرک دکترای آقای رحیمی پرداختند اما آقای رحیمی در پاسخ گفت که مدرکش را از یکی از دانشگاه های کانادا گرفته است اما به زودی معلوم شد که اساسا دانشگاهی با آن نام که آقای رحیمی مدعی است در کانادا و بلکه در هیچ جای دنیا وجود خارجی ندارد.

آقای رحیمی به درستی قبلا پرسیده بود که "مگر همه مشکل مملکت مدرک تحصیلی من است؟" اما نگفته بود و آقای احمدی نژاد نیز نمی گوید که پس این اصرار بر تکرار یک دروغ و دکتر جا زدن آقای معاون اول برای چیست؟ آیا اگر به ایشان دکتر گفته نشود به جایی بر می خورد؟ راستی دستور آقای احمدی نژاد برای بررسی مدرک تحصیلی ها چه شد؟

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

بي اخلاقي در جنگ نرم

در نمایشگاه رسانه های دیجیتال که وزارت ارشاد آن را برگزار کرد، "علامتی با دست" به عنوان علامت شیطان پرستی به نمایش گذاشته شده بود که با علامت دست آقای احمدی نژاد در یکی از سخنرانی ها مطابقت داشت.

در بخشی از نمایشگاه رسانه های دیجیتال، تابلوهایی نصب شده بود که بخش جنگ نرم با عنوان "بصیرت بسیجی" نام داشت. زیر آن تابلوها نام سه نهاد درج شده بود "معاونت فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران، کانون جوانان خیبری ( جبهه فرهنگی نایبین شهدا ) و معاونت فرهنگی اجتماعی سپاه محمد (ص)".

اکثر تابلوهای این بخش روایت تصویری اظهاراتی است که روزانه از سوی کیهان و جوان آنلاین و فارس درباره ی اتفاقات پس از انتخابات مطرح می شود.

در بین آن تابلوها، یکی هم عنوانش "دست شیطان" بود و در زیر عنوان تابلو نوشته شده بود "علامت ارادت به شیطان، دست شیطان یا دست شاخدار". توضیحی هم در این باره نوشته شده بود از جمله "... بسیاری از سران و عوامل استکبار از این علامت در اجتماعات این گروه استفاده می کنند ...". در تصویر این تابلو تصاویری از برخی سیاستمداران و شخصیت های خارجی از جمله پاپ، برلوسکونی، بوش، کلینتون، اوباما، ساراپلین، سارکوزی، هیلاری کلینتون دیده می شد.

مشاهده ی آن علامت یادآور عکسی از آقای احمدی نژاد بود که انگشتانش را دقیقا مانند این شخصیت ها به جمعی که داشت برایشان در تبریز سخنرانی می کرد نشان می داد؛ تصاویر آن اتفاق را خبرگزاری ها منتشر کرده بودند از جمله خبرگزاری فارس.

سخنرانی تبریز - عکس: فارس
تابلوی نمایشگاه بدون احمدی نژاد
تصویر اصلی با عکس احمدی نژاد


با جستجوی عبارت "علامت شیطان پرستی" در سایت گوگل، تصاویر دست آقای احمدی نژاد جزو اولین ها بود و جالب اینکه تصویر آن تابلو که در نمایشگاه به عنوان "دست شیطان" به نمایش گذاشته شده بود قبلا طراحی شده بوده است فقط با یک تفاوت؛ عکس آقای احمدی نژاد هم در میان آن جمع بوده و برگزار کنندگان نمایشگاه با حذف تصویر آقای احمدی نژاد از آن طرح، تصویر شخص دیگری را در تابلوی نمایشگاه جایگزین کرده اند.

البته معلوم نیست که تصویر موجود در برخی سایت ها طراحی چه کسی و دقیقا مربوط به چه زمانی است اما آن تصویر طراحی شده ی اصلی بر روی یادداشتی مربوط به زمستان سال گذشته(1388) قرار داشته است و طبیعی است که تابلوی موجود در نمایشگاه دیجیتال کپی همان تصویر است البته با جایگزینی فقط دو تصویر؛ تصویر آقای احمدی نژاد و یاسر عرفات!

تصور نمی شود که قصد آقای احمدی نژاد از نشان دادن آن علامت خدای ناکرده شیطان پرستی بوده باشد اما پرسش اینجاست که آیا هدف وسیله را توجیه می کند و می شود به بهانه ی شباهت حالت دست اوباما و سارکوزی و پاپ و دیگران، آنها را شیطان پرست بخوانیم چون که غیر هستند و یا با ما عناد دارند؟!

۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

نسبت جبهه مشارکت با قانون و اصلاحات

دلیل دستگیری دکتر شکوری راد در نگاه اول اعتراضش به اظهارات سخنگوی دستگاه قضا درباره ی جبهه ی مشارکت به نظر می رسد و نه دلیلی "امنیتی" که آقای دادستان تهران به آن اشاره کرده است. حرف شکوری حرف همه ما بود، انتقادی در چارچوب قانون و از سر دلسوزی و به امید رسیدگی.

پایبندی به قانون همواره شعار جبهه ی مشارکت ایران اسلامی بوده و هست؛ و الحمدالله بی قانونی های طرف مقابل در اتفاقات یک سال و اندی اخیر نیز نتوانسته مشارکت را به ورطه ی خروج از قانون بکشاند چون امید به راهکارهای قانونی از آن گرفته نشده است؛ آن روز که چنین امیدی دیگر وجود نداشته باشد روز مرگ اصلاحات فرا رسیده است. برای این ادعا به چند نکته اشاره می کنم.

بردن شکایت چهره های شاخص مشارکت و مجاهدین انقلاب از سخنان سردار مشفق به دستگاه قضایی نشان دهنده ی میزان اعتماد و امیدواری دوستان ما به اجرای قانون است و لذا اعتراض خود را طبق قانون اعلام کرده اند و همچنان منتظر رسیدگی قانونی به آن هستند. امیدوار و خوشحالیم از اینکه سخنگوی دستگاه قضا دو هفته پیش درباره ی این شکایت به خبرنگارن گفت که "قوه قضاییه به هر شکایت واصله در چارچوب قانون رسیدگی خواهد کرد و اینکه شکایت از طرف چه کسی علیه چه کسی است، ملاک ما نیست".
اما اگر امیدی نداشتیم و اعتمادمان به کل سلب شده بود هیچ دلیل منطقی برای شکایت بردن نزد عدلیه ای وجود نداشت که باور داشته باشیم به آن رسیدگی نمی کند و اگر تصمیم به پیگیری از راهی غیر از قانون می داشتیم راهکار قانونی پیش نمی گرفتیم.

از نظر دوستان ما دور نمی ماند که قوه ی قضاییه در اقدامی تحسین برانگیز قاضی مرتضوی - و دو نفر از دوستانش - به عنوان نماد تندروی سالهای اخیر را از مسوولیت قضایی برکنار و سپس از قضاوت تعلیق کرده است. بنابراین می توان امید داشت که عقلایی در دستگاه قضایی بتوانند مانند گذشته بخشی از انتظارات قانونی ما را برآورده کنند.

رسیدگی مستقلانه ی شعبه ی 27 مجتمع قضایی شهید بهشتی به شکایت جبهه ی مشارکت از کمیسیون ماده 10 احزاب و صدور حکم لغو مصوبه ی توقیف پروانه ی فعالیت حزب، ما را بیش از پیش به دادخواهی نزد چنین قضاتی شجاع و بی طرف امیدوار نگه می دارد. بر همین اساس دوستان ما زیر بار حرف آقای محسنی اژه ای نرفته اند چون حکم قاضی شعبه ی 27 صادر شده و در دست است، ایشان فقط سخنگوی قوه ی قضاییه است اما حتی رییس قوه حق دخالت در روند قضایی را ندارد. چطور یک ماه و چند روز پس از صدور آن حکم در شعبه ی 27 ادعا می شود که دادگاهی پیش از آن تشکیل شده و حزب را محکوم کرده است؟ کدام دادگاه، چه زمان، بدون حضور و اطلاع متهم؟ بدون ابلاغ حکم؟ بیایند و توضیح بدهند و توجیه کنند.

اعتراض حق قانونی جبهه ی مشارکت است و عدم پیگیری و گذشتن از حق قانونی منطقی نیست. انتظارمان از مخالفان هم این است که حداقل ظاهر اقدامات خود را به رنگ قانون درآورند. الحمدالله آقای دولت آبادی - برعکس آقای محسنی اژه ای - اعلام کرده است که مشارکت و مجاهدین انقلاب می توانند نسبت به آن حکم - که تاکنون به احزاب ابلاغ نشده است - اعتراض کنند. لذا تا پایان مهلت تجدیدنظرخواهی و رسیدگی به اعتراض حزب، حکم اجرایی نمی شود و حزب هم منحل نیست.

ما همچنان به نظام و پیگیری قانونی مطالباتمان امیدواریم، وگرنه دلیلی نداشت و ندارد که بخشی از دوستانمان با دادخواست قاضی مرتضوی هنوز در زندان باشند و بی قانونی هایی از بقایای آن جریان را همچنان شاهد باشیم اما حاضر نشویم خلاف قانون عمل کنیم یا قانون را دیگر مبنا ندانیم. دکتر شکوری راد از همین منظر سخنگوی معترضانی بود که تخلف از قانون را برنمی تابند و با دستگیری او چیزی تغییر نکرده است. به علاوه ی اینکه دوستان اصولگرا را توصیه می کنیم به بالا بردن تحمل و ظرفیت انتقادپذیری.

گردن همه ی ما در مقابل قانون از مو باریک تر است اما در مقابل بی قانونی کوتاه نمی آییم و از حقوق قانونی نمی گذریم. امروز همگان بیش از گذشته به مبنا قرار دادن قانون محتاجیم؛ حتی اگر زمانی در دو سوی گود سیاست کفه ی احساسات سنگین تر از عقلانیت بود. از این منظر از اصولگرایان انتظار می رود راه نقد و راه قانونی شکایت را باز کنند، لااقل کمی باز کنند، لااقل نبندند تا عقده هایی مانند سال گدشته شکل گیرد و به صورت هیجانات ناگواری که شاهد آن بوده ایم سر باز نکند.

پی نوشت: امیدواریم دوستانمان هر چه زودتر از زندان رهایی یابند، وضعیت امنیتی از سیاست دست بردارد و البته اگر اتهامی وجود داشت مطابق قانون رسیدگی شود.
پی نوشت 2 : متاسفانه جوان آنلاین و خبرگزاری فارس در روزهای اخیر در حال تحریک برای برخورد با مجمع روحانیون مبارز و حزب کارگزاران سازندگی هستند. دوستان اصولگرا توجه ندارند که با محدودیت احزاب فقط به زیرزمینی شدن و غیر رسمی شدن ها کمک می کنند و در واقع اعتراضات به صورت کنترل نشده رادیکال خواهد شد؛ این روندی کاملا طبیعی و قابل پیش بینی است که دلسوزان همواره نسبت به آن هشدار داده اند.

۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه

دوران محرم علی خان گذشته آقای رامین


محمدعلی رامین این روزها کاملا عصبی به نظر می رسد، کنترلش را از دست می دهد و احتمالا به زودی سرنوشتش برکناری خواهد بود مانند تمام افراطی هایی که بدون درس گرفتن از گذشته می آیند و وقتی می روند هیچ کس نمی گوید جایشان خالی. مانند قاضی مرتضوی که بعد آن همه تلاش امروز حتی یک اصولگرای تندرو حاضر نیست از او حمایت کند و همه در حال تبری جستن از اویند.


اینچنین معاونی بی فرهنگ با رفتارهایی غیر اسلامی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی واقعا باعث سرشکستگی است چه دولت اصلاح طلب یا اصولگرا و یا دیگری باشد. او اخیرا در برنامه ی زنده ی رادیویی در پاسخ به مجری برنامه درباره ی مصاحبه ی اخیرش با همشهری ماه خطاب به مجری برنامه می گوید:
رامین: قبل از اینکه جواب سلام شما را بدم، این جمله را شما از کجا مطرح کردین؟
مجری رادیو: والله این جمله را برای من نوشته اند قربان
رامین: غلط کرده اند نوشته اند، این توهین به بنده است
مجری: یعنی شما منکر این گفتگو می شوید؟
رامین: شما غلط می‌کنید از قول من این اراجیف را بگید!


آیا این نحوه ی حرف زدن به لات ها و چاقوکش ها می ماند یا معاون وزارت فـــــــــــرهنگ و ارشــــــــــاد اســــــلامی؟ این چه بلایی است که بر سر کشور ما آمده که زمانی مرحوم احمد بورقانی معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد بود و امروز که باید جلوتر می رفتیم به دامان عنصر فاقد فرهنگی مانند محمد علی رامین افتاده ایم؟

این توضیح ضروری است که آقای رامین در مصاحبه با همشهری ماه از ضرورت بازگشت روحانیت به مساجد سخن گفته بود ولی بعد از چاپ آن و واکنش هایی که به آن به وجود آمد دستپاچه آن را تکذیب کرد اما بچه های همشهری هم گفته اند که فایل صوتی آن مصاحبه موجود است. رامین اما چون معاون مطبوعاتی است تصور می کند می توان با زوربری واقعیت را تکذیب کرد.
چرا درس نمی گیریم از تاریخ، چرا رامین وقتی سکان معاونت مطبوعاتی ارشاد را می گیرد تصور می کند که در جای "محرم علی خان" سانسورچی معروف زمان رضا شاه و پسرش نشسته، تصور می کند تا دنیا هست شمشیر سانسور هم در دستان توانمند محمد علی خان خواهد بود!

"محرم علی خان" استوار شهربانی از زمان رضا شاه تا اواخر دوره ی محمدرضا مسوول سانسور مطبوعات بود. کله ي خربزه ای، کلاه شاپو و سیگاری با چوب سیگار به علاوه ي بي سوادي كامل از وي‍گي هاي بارز محرم علي خان بود. او تمام انتشاراتی ها را می شناخت و اگر کاغذی چاپ شده به اندازه ی یک کف دست به او نشان می دادند در یک نگاه می گفت که آن را کدام چاپخانه چاپ کرده است. اينقدر محرم علي با مطبوعات عجين شده بود كه وقتي مي خواست شناسنامه بگيرد فامیلی خود را "مطبوعات" گذاشت. او "محرم علي مطبوعات" معروف به "محرم علی خان" بود.
یک بنده ی خدایی می خواست حافظ را چاپ کند، محرم علی گفته بود که اسم اعلی حضرت بدون القاب کامل نمی شود! طرف با تعجب پرسید چه ربطی دارد؟ محرم علی گفت آنجا نوشته ای "رضا به رضای توام"، اینجا باید القاب کامل اعلی حضرت رضا شاه را بنویسی! طرف گفت که این رضا یعنی رضایت. محرم علی بعد از کمی تامل گفت می دانم که تقصیر تو نیست، پس " رضا " را بکن " تقی "!

محمد علی رامین گویا مي خواهد محرم علی خان باشد، تلاش های فراوانی کرده که در این مدت رهبری را به مقام امامت برساند و واژه ی "امام خامنه ای" را جابیاندازد، اما حتی سایت رهبری هم در اردیبهشت ماه امسال(1389) در گزارشی این پاچه خواری های رامین را به تمسخر گرفته بود و با ادبیاتی جالب توجه به دست و پا زدن های رامین اشاره کرد.

محرم علی خان رامین در همین مدت کم در معاونت مطبوعاتي اینقدر کینه تولید کرده است که تصور نمی کنم دیگر کسی با رفتن او مخالفتی داشته باشد و امیدواريم اصولگراها بدون توجه به اصولنماها، برای حفظ آبروی باقی مانده ی خود او را مانند قاضی مرتضوی کنار بگذارند و عنصری معتدل را جایگزین کنند چون برای اصولگرایان نیز رامین دیگر قابل دفاع نیست و می توان به راحتی مطمئن بود که در روزهای آینده گاف هایش بیش از این حرف ها خواهد بود.

چند روز پیش که "خبر برکناری رامین" منتشر شد روزنامه نگاران چپ و راست به قدری شاد شده بودند که سر از پا نمی شناختند. عصر آن روز آن خبر را شایعه خواندند، هر چند به نظرم خبر درست بوده و بقای او در معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد حاصل لابی فراتر از وزارتخانه بود وگرنه تکذیب آن خبر یک نیم روز طول نمی کشید. بد نیست پرسیده شود چرا این مرد اینقدر نفرت انگیز است که حتی روزنامه نگاران در آن چند ساعت از شایعه ی برکناری اش هم شاد شده بودند.

جناب آقای رامین! سی و دو سال پیش در این کشور انقلاب شده، مردم سانسور و قلدری را اگر می خواستند همان محرم علی خان ماندگار می شد؛ دوران محرم علی خان ها گذشته است و شما دوام نخواهید آورد؛ به عبارتی "شتر در خواب بیند پنبه دانه، گهی لپ لپ خورد، گه دانه دانه".

پی نوشت 1 : دوستان آقای رامین برای سرگرمی درباره ی کار و بار آقازاده های ایشان از وی بپرسند و یا داستان هفت کشتی مرکبات غرق شده ی پدر آقای رامین در خلیج فارس را جویا شوند.
پینوشت 2 : بعد از یادداشت "بگومگو با محمد علی رامین در نمایشگاه قرآن" به فاصله ی چند روز وبلاگ بنده فیلتر شد. در آن یادداشت به ادبیات توام با بی ادبی، توهین و اتهام آقای رامین اشاره کرده بودم و از شنیده ای مبنی بر برکناری او خبر داده بودم. یکی از سایت های خبری افراطیون به نام "افق" در خبری نوشت که من با اعلام خبر برکناری رامین، بر اساس "مانیفستی" به دنبال "ایجاد حاشیه و تنش" برای "شکارچی های بی بصیرت ها و فتنه گران" هستم!
چند روز بعد از آن(28 شهریور 89) رامین در گفتگو با ایسنا در پاسخ به اين سوال كه آيا اخبار مربوط به رفتن وي از معاونت امور مطبوعاتي صحت دارد يا خير؟ با مزاح گفت: شتر در خواب بيند پنبه دانه.
زیاد طول نکشید یعنی روز 5 مهرماه خبر برکناری رامین از سوی خبرگزاری مهر منتشر شد ولی توانست با لابی از برکناری فرار کند اما با این ادبیاتی که اخیرا پیش گرفته تصور نمی کنم بیشتر بتواند دوام بیاورد.

۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

ابطال رای توقیف فعالیت حزب مشارکت در دادگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

دبیر محترم كمیسیون ماده ۱۰ احزاب
با سلام

مستحضر هستید كه به دنبال تصمیم آن كمیسیون دائر بر توفیف پروانه فعالیت حزب جبهه مشاركت ایران اسلامی و دستور توقف همه فعالیتهای حزبی ، شكایتی از سوی حزب بر اساس تبصره ۲ ماده ۱۵ قانون” فعالیت احزاب ، جمعیتهای سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیتهای شناخته شده” (كه مشروعیت آن كمیسیون وابسته به همین قانون است) ، علیه تصمیم ان كمیسیون در محاكم دادگستری اقامه شد.

اینك شعبه بیست و هفتم دادگاه عمومی حقوقی مجتمع قضایی شهید بهشتی تهران رای قطعی خود را به شماره دادنامه ٨٩۰٩٩۷۰۲۲٨۷۰۰۴۱٩ صادر نموده است. به موجب این حكم تصمیم مورخ ۲٣/۱/۱٣٨٩ آن كمیسیون ابطال شده است.

علیهذا خواهشمند است به همه مراجع ذیربط كه به دنبال رای آن كمیسیون تضییقات زیادی برای حزب ایجاد كرده و با اقدامات خود فعالیت طبیعی یك حزب قانونی را مختل كرده اند ابطال آن تصمیم را ابلاغ فرمایید و با به رسمیت شناختن همه حقوق مصرح در قانون اساسی و قانون احزاب ، به رای دادگاه تمكین كنید.

جبهه مشاركت ایران اسلامی


پی نوشت بلاگر: زنده باد قضاتی که مقهور فضای سیاسی و فشارهای روانی اصولنمایان افراطی نمی شوند. سال گذشته نیز بنده در دو دادگاه بدوی و تجدیدنظر از اتهامات وارده از سوی سرهنگ پاسدار امن الله طایران، فرمانده ی سابق بسیج وزارت علوم تبرئه شدم. ابتدا باور نمی کردم اما واقعیت داشت. چنین قضاتی ما را امیدوار می کنند که دستگاه قضا علی رغم تمام انتقاداتی که به آن وارد است اما همچنان می تواند مورد اعتماد نسبی قرار گیرد حتی اگر چنین احکامی با برخی اعمال نفوذها در مراحل بعدی دچار تغییر شوند.