۱۳۸۴ اسفند ۸, دوشنبه
تغيير ايدئولوژي!
يادداشت وارده
قبول است، تسليمم، براي آنها به جاي خودش ميپردازم، خيلي هم نگرانم، البته بي كار هم نيستم، اصلا مگر كار ديگري هم دارم؟يك چيز هم بگويم، نبايد يه طرفه به قاضي رفت، چرا همهي اعضاي يك گروه را با يك چشم بايد ديد؟ به ويژه كه من دربارهي دين افراد اصلا خط كش نميگذارم، مگر من دستگاه سنجش دين دارم كه بفهمم برداشت فلاني از اسلام درست است يا نه؟ من شلوار خودم را نميتوانم بالا بكشم، چه برسه به اين كه بگويم اين هنوز مسلمان است و آن ديگر نيست! تو دوست عزيز را نميدانم، شايد بتواني.
۱۳۸۴ اسفند ۶, شنبه
نمونهي فرم ثبت نام شهادتطلبي
ستاد پاسداشت شهداي نهضت جهاني اسلام
فرم ثبت نام اوليهي داوطلبان عضويت در يگانهاي شهادت طلب
نام: ... نام خانوادگي: ... نام پدر: ... محل تولد: ... سال تولد: ... شماره شناسنامه: ... تحصيلات تا مقطع: ... رشتهي تحصيلي: ... محل تحصيل: ... شغل: ...
اينجانب مايل به انجام عمليات استشهادي عليه:
... اشغالگران قدس شريف
... سلمان رشدي مرتد(نويسندهي كتاب موهن آيات شيطاني)
... اشغالگران سرزمينهاي اسلامي و متجاوزين به اموال و نواميس مسلمين
ميباشم.
نشاني: ... تلفن منزل: ... تلفن همراه: ... تلفن محل كار: ...
... مايل به عضويت فعال ستاد در پاسداشت شهداي نهضت جهاني اسلام
تاريخ:
ــــــــــــــــــــــــــ
اين فرم دو قسمت داره، روي هر دوتايش شمارهي سريال درج شده، اين قسمت بايد تحويل مسوول ثبت نام بشه و قسمت پايين آن كه مشخصات داوطلب مجددا نوشته ميشه پيش خودش ميمونه و بايد خيلي خوب ازش محافظت كنه چون روش نوشته: «در صورت مفقود شدن اين برگه، داوطلب از شركت در مراحل بعدي ثبت نام محروم خواهد بود»!
توي اين قسمت تلفن روابط عمومي ستاد پاسداشت شهداي نهضت جهاني اسلام هم نوشته شده: 09122053914
من كه به اين شماره زنگ نزدم، اگه كسي زنگ زد لطفا بپرسه چند نفر تا حالا ثبت نام كردهاند و نتيجه رو به من خبر بده. فعلا، يا علي.
۱۳۸۴ اسفند ۳, چهارشنبه
ملاقات خالد مشعل
بگذريم، خالد مشعل ديروز مصمم بود و بسيار هم صميمي؛ وقتي عربي صحبت ميكرد تقريبا آدم ميفهميد، و البته درك هم ميكرد. به قول معروف هم دلي از هم زباني خوشتر است.
ديروز داشتم براي بابام تعريف ميكردم كه من و اكثر جوانان ايراني نسبت به اتفاقات خاورميانه نگاه مثبتي داريم، پيروزي شيعيان در عراق، پيروزي اخوان المسلمين در مصر، پيروزي حماس در فلسطين عزيز، ارتقاي جايگاه حزب الله لبنان، استقامت سوريه و ايستادگي افغانها؛ خوشبين هستيم.
احساس غرور ميكنم كه توانستهايم تا حدي حقانيت خودمان را به جهانيان ثابت كنيم، مگر در عراق، افغانستان، لبنان و فلسطين انتخابات برگزار نشد و در ايران نميشود؟ ما هم دموكراسي را قبول داريم و به آن پايبنديم، هيچ باكي هم از آن نداريم، هر چند هنوز نتوانستهايم فرهنگ آن را نهادينه كنيم و جامعهي مدني را محقق كنيم.
بخش زيادي از انرژي دنيا زير پاي ما مسلمانهاست، هر چند معتقدم دكتر مصدق حرف خوبي زده بود كه اي كاش اصلا نفت نداشتيم تا بيگانگان اينقدر به خاطرش به جانمان نيافتند، اما حالا كه داريم، غرب با ما چه ميخواهد بكند، مگر ما آشغال هستيم، ما الان در منطقه به قدرت رسيدهايم و در حال رسيدن به وحدت بين كشورهاي منطقه هستيم. اين احساسات با ديدن مشعل برايم يادآوري شد.
راستي معتقدم دو تا فرضيه بيشتر دربارهي انفجار در حرم امام هادي عليه السلام در سامرا وجود نداره، يا آمريكاييها اين كار رو كردهاند تا ماندنشان را توي عراق به بهانهي ناامني توجيه كنند، يا برادران مسلمان خودمون اين كار رو كردهاند تا بلكه به قول خودشون «بركت» داشته باشه و مسلمانهاي جهان با هم متحد بشوند! كه البته نميدنم چرا به دلم برات شده اين يكي احتمالش بيشتره! به هر حال بايد حواسمون جمع باشه كه مهمتر از همه اينه كه نيت عواملش كشف بشه وگر خيليها دوست دارند از آب گلآلود ماهي بگيرند.
۱۳۸۴ اسفند ۲, سهشنبه
فعالان دانشجويي!!!
توي اين زمينه يه چيز ديگه هم شنيدهام كه فردا مينويسم، تصميم هم دارم يه وبلاگ بر ضد اين تجارت هرمي رااندازي كنم، انشاءالله فردا، آخه الان ساعت يك نصفه شبه و من خيلي خستهام، بايد بخوابم، فردا خيلي كار دارم.
۱۳۸۴ اسفند ۱, دوشنبه
«گنجي آزاد» باورم نميشه
گنجي اونقدر هم كه ازش ميترسند براي نظام خطرناك نبود، اتفاقا منتقدي جدي براي هر نظامي لازمه، اما خطرناكش كردند، اينقدر آنتريك شد كه الان بسيار راديكال است.
واقعا چه لزومي داشت كه با خانوادهاش بدرفتاري بشه و مثلا توي اتاق خواب زنش هم مامورهاي مرد بروند و بازرسي كنند، اين نه بدسليقگي است، بلكه حماقت است.
فكرش رو بكنيد كه اكبر بعد از آزادي دوباره يه روزنامهنگار بشه، يادداشت بنويسه! دوست دارم بدونم اولين يادداشتي كه مينويسه دربارهي چيه؛ اصلا تا آخر عمر ميتونه بنويسه يا نه؟
استقبال متفاوت اصلاحطلبها و اپوزسيون و حكومت با گنجي خيلي جالبه، قطعا يه سري از نيروهاي اصلاحي دوست دارند از شش سال صبر و تحمل اكبر استقبال كنند، اما با مواضع فوق راديكال چند ماه اخير او واقعا نميدانند چه كنند.
تازه يه سري از اصلاحطلبها كه تا به حال از گنجي حمايت ميكردند بعد از آزاديش ميخواهند به نقد نظرات او بپردازند، اما مطمئن هستم راديكالهاي راست اين اجازه رو نميدهند.
روز آزادي گنجي از طرفي با روز ملي شدن صنعت نفت يكي شده و از طرفي دو سه روز قبل از آن چهارشنبه سوري است، اين تلويزيونهاي فارسي پدرسوخته از الان دارند روز چهارشنبه سوري تبليغات ميكنند تا ازش سوءاستفادهي سياسي خودشون رو ببرند. توي اون فضا كه تعدادي از گروهها هم قطعا برنامههايي را براي استقبال با نيتهاي مثبت و منفي خواهند داشت، به نظر من قطعا گنجي آزاد نميشود، اگر بشود شق القمر است! نه؟
ايران امروز
سه روز پيش وقتي رفته بودم مركز تجاري ولنجك، ديدم فروشگاههايشان داشتند قرعهكشي ماهيانه ميكردند، شايد بيشتر از صد نفر آنجا بودند، مجري گفت كه به احترام محرم اين دفعه برنامهي موسيقي نداريم، زمان شروع قرعه كشي از پشت ميكروفون صلوات فرستاد اما هيچ كس پاسخش را نداد. توي برنامههاي كانون توحيد به مناسبت محرم، شبي كه كديور سخنراني كرد آنجا بودم، با كمال تعجب وقتي برنامه تمام شد هيچ كس صلوات نفرستاد، حتي چند نفري براي او كف هم زدند!
يكي از فاميلهايم كه وضع مالي خيلي خوبي يا به قول معروف توپي دارد، سرمايهاش را دارد از كشور خارج ميكند و ميگويد كه اينجا ديگر امنيت و ثبات اقتصادي ندارد! جوانهاي فاميل هم قربانشان بروم همگي بيكار هستند، برادرم، پسر عمو، پسر عمه، پسر خاله، ...
شنيدهام به چند مجتمع مسكوني اخطار داده شده كه تا چند روز ديگر بايد آنتنهاي ماهواره را از روي سقف خانههايشان جمع كنند! الان توي تهران تقريبا روي تمام ساختمانها آنتن هست؛ آخه نيست كه همه مشكل دارند، ميخواهند از شيطان كه در اين شبكههاست درس بگيرند!
واقعا ما داريم به كجا ميرويم؟!
۱۳۸۴ بهمن ۳۰, یکشنبه
عقب نشيني در برابر دانشگاه
۱۳۸۴ بهمن ۲۹, شنبه
خمير شدن كتب زنان!
اين خيلي نامردي است كه كتابهايي كه با مجوز چاپ شدهاند را به دليل اينكه مخالف نظر نسرين خانم سلطانخواه - رييس جديد مركز - است معدوم كنند.
شنيدم حتي نميگذارند كسي يك جلد از اون كتابها رو كه الان توي مركز انبار شده از مركز بيرون ببرد، نگهبان گذاشتهاند و همهي كارمندان آنجا را هم ميگردند، كتابها را خودشان به تدريج با ماشين به زنجان ميبرند و خمير ميكنند!
زنان مسلمان ايراني كه در طول تاريخ به دلايل مختلف و شرايط عقب نگه داشته شدهاند، تنها راه پيشرفتشان به آگاه شدنشان بستگي دارد و البته اينكه بايد انتخاب راه با آنها باشد نه اينكه فلان ديدگاهها را به اين شكل سانسور كنيم، نتيجه نميدهد، والله جواب نميدهد، ...
خمير كردن اين كتابها چه فايدهاي دارد، اگه فايده دارد پس خود زنان را هم خمير كنند! شايد بهتر است، بعد كه خمير شدند، از آنها مرد بسازند، بهتر نيست؟!
اين خبر خيلي ناراحتكننده بود، نميدانم چطوري ميشود جلوي اين كار را گرفت، اصلا كسي از اين مساله خبر داره يا نه؟
۱۳۸۴ بهمن ۲۷, پنجشنبه
دولتي از بند ناف
زمان انقلاب 57 تنها نهاد غير دولتي گستردهاي كه وجود داشت روحانيت بود و تنها مكانهاي انقلاب كه از نگاه معطوف به قدرت دور بود، مسجدها، تكايا و حسينيهها بودند اما امروز تمام حوزههاي علميه از بودجهي دولت استفاده ميكنند، هياتها و حسينيهها هم همينطور، تمام مساجد و حسينيهها بايد زيرنظر دولت باشند، كاملا دولتي، مساجد كه بيشتر ساعتها بسته هستند، سخنرانان آنها هم از يك طيف خاص سياسي كه حاكم باشد.
۱۳۸۴ بهمن ۲۶, چهارشنبه
سراج، محمود و سياست
۱۳۸۴ بهمن ۲۴, دوشنبه
ساعتي با فاتح ايسنا
۱۳۸۴ بهمن ۲۳, یکشنبه
كاريكاتور هولوكاست من!
نميدونم مفهوم هست يا نه؟ وقتي به سعيد نوايي نشونش دادم نامرد زد زير خنده. منم به شوخي گفتم كه «از تو به يك اشاره، از ما به سر دويدن»! آخه مساله رو كه آقاي احمدينژاد مطرح كرده و روزنامهي همشهري هم مسابقهي كاريكاتور گذاشته.
اما من واقعا به واقعي بودن ابعاد هولوكاست در اين حدي كه صهيونيستها و غربيها مدعي آن هستند معتقد نيستم، هر چند تا نباشد چيزكي، مردم نگويند چيزها. اما چه آتيشي زده اين حرفهاي احمدينژاد به اين غربيهاي مرعوب صهيونيسم جهاني، من كه خيلي حال ميكنم.
من موضعم با حمايت از دكتر معين توي انتخابات نهم كاملا مشخصه، اما توي اين مورد به نظرم ميرسه همونطور كه احمدينژاد گفته، مردم جهان از مرعوب شدن دولتهايشان در برابر صهيونيستها واقعا ناراحتند، فقط به اجبار اين وضع را پذيرفتهاند.
اصلا نميخواستم بنويسم، اما مثل اينكه خيلي شد. تا بعد.
۱۳۸۴ بهمن ۲۲, شنبه
غنيسازي موبايل!
انگار معتقدند كه تو فرهنگ ما چي به كي ربط نداره كه اين يكي نداشته باشه، مهم اينه كه «انرژي هستهيي حق مسلم ماست». اما خدا وكيلي مسخره نيست؟
البته فناوري اطلاعات و فناوري هستهيي در «فناوري» مشترك هستند. شايد هم آقاي وزير ارتباطات ميخواهد در آيندهي نزديك ارتباطات رو توي چند سايت غنيسازي كنه؛ البته براي استفادهي صلح آميز.
ما و شما نداريم، اين مرزبنديها كه وزير ارتباطات فقط به ارتباطات بپردازه و وزير خارجه به سياست خارجه مال اين كشورهاي سوسول موسوله. وضع ما به همين خر تو خري است كه ميبينيد، من هر گهي كه بخواهم دربارهي ديگران ميخورم، ديگران هم همينطور!
جناب وزير ارتباطات! به شما چه ربطي داره كه له يا عليه سياستهاي فلان وزارتخانه بيانيه صادر كنيد؟ وانگهي، جناب آقاي وزير خارجه! شما چرا جلوي اين بي در و پيكري را نميگيريد؟ اگر فردا يكي از وزارتخانههاي بي ربط ديگرخواست بيانيهاي صادر كند كه در آن بخشي از سياستهاي شما زير سوال برود، آيا ميپذيريد؟
۱۳۸۴ بهمن ۲۱, جمعه
شلاق زدن به جمهوري اسلامي
در اين موقعيت حساس بينالمللي براي ايران، فكر ميكنم هيچ چيزي جز آن آشتي ملي كه دكتر يزدي از سه سال پيش فرياد ميزد نيست و قبول واقعيات انقلاب همانطور كه در اين فيلم بخشهايي از آن پخش شد. به خدا اگه توي سالگرد انقلاب به جاي اينكه بگويند فقط فلان شخص و فلان گروه انقلابي بودند، قبول كنند كه همه با هم بودهاند، در وحدت و آشتي ملي خيلي موثر است، هر چند آن گروهها و افراد ديدگاههاي متفاوتي هم داشتند و بر اثر بد سليقگي و حماقتهايي در اوايل انقلاب خيلي از آنها از هم جدا شدند.
جوانان امروز وقتي درست از اوضاع آن وقت اطلاع نداشته باشد فكر ميكند كه تنها يك گروه انقلاب كرد و ديگران ضدانقلاب بودهاند، ميدانيد اين چه تبعاتي دارد؟ من به هيچ وجه معتقد به طرفداري صرف از بعد از انقلاب نيستم، من معتقد به خود انقلاب و خواستههاي مردم در آن هستم. دكتر عماد افروغ كه البته به عنوان كانديداي اپتلاف آبادگران به مجلس راه پيدا كرده، حرف خوبي ميزند كه من با او موافقم، ميگويد: «ميبايست ملاكهاي به دست آمده از انقلاب اسلامي را اساس شلاق زدن به جمهوري اسلامي قرار ميداديم، چراكه بايد مدام جمهوري اسلامي را شلاق زد، بايد موارد مطابق با ملاكها و معيارها را ستايش كرد و بر غير آن موارد خرده گرفت، ايستاد و مقاومت كرد»[منبع].
توي اين فيلمي كه گفتم تلويزيون پخش كرد، مردم در سال 57 شعار ميدادند كه «جمهوري اسلامي، مظهر عدل و داد است». در آن وقت كه جمهوري اسلامي عملكرد خود را نشان نداده بود، پس اين بيان مطالبات آنها بود. يا خيلي شعارهاي ديگر كه خواست مردم را نشان ميداد، حالا بايد ببينيم در اين 27 سال آيا مظهر عدل و داد بوده است؟ آيا مردم آنچه را 27 سال پيش ميخواستند و 98 درصد به آن راي دادند همين است؟ آيا امروز كسي از وضع موجود و روند فعلي براي اصلاح امور ناراضي هست يا همه راضياند؟ كاملا؟!
زبان ديپلمات ويژه
خدا كند كه اشتباه شنيده باشم وگرنه خيلي مسخره و غفلت است كه در چنين مسالهي مهمي براي ندانستن زبان انگليسي سرمان كلاه برود، آن هم كلاهي انگليسي!
در كنار دانستن زبان گفتوگو، طرز و طريق هم بسيار مهم است، همين كه مثلا بعضي وقتها آقاي رييس جمهور در اظهاراتش از لحن سبكي استفاده ميكند به غير از اين كه سبك است و طرف را جريتر ميكند، اصلا در شان سخنگويي مردم ايران زمين نيست. نميدانم آيا مسوولان ما در مذاكرات مستقيم هم همين طوري صحبت ميكنند يا نه؟
مثلا تصور كنيد كه يكي از مسوولان بگويد كه «بدبختهاي غير مسلمان و نجس! الان بر سرتان خيلي منت گذاشتهايم كه داوطلبانه غنيسازي را متوقف كردهايم در حالي كه به هيچ كس هيچ ربطي نداشت، ديگران هم غلط ميكنند بخواهند فزولي كنند، ما نميگذاريم، قلم پايشان را ميشكنيم، بروند از ناراحتي بميرند». اگر شما بوديد چه واكنشي نشان ميداديد؟
رحمت، عطوفت، مهرباني، ادب، نزاكت، صلح، ... همگي بايد در زبان يك مومن، مسلمان و ايراني موج بزند، وگرنه به جرات ميگويم كه نميتواند ادعا كند ايراني مسلمان است.
۱۳۸۴ بهمن ۲۰, پنجشنبه
۱۳۸۴ بهمن ۱۹, چهارشنبه
مخالف مواضع هستهيي دولت
BBC كه تكليفش معلوم است و براي من كار طبيعياش را ميكند، داخل هم كه برخي آقايان در حال نمايش برداشت خود از حكومت عدل علي(ع) هستند. علي(ع) بدون خواست و نظر مردم حكومت نكرد، حال چطور برخي از او دم ميزنند و حاضر به شنيدن حرف مخالف نيستند؟ البته چه آنها بخواهند و چه نخواهند، بايد با اقتدا به سرور آزادگان، امام حسين(ع)، هر جا ايرادي بر حكومت ديده شد، فرياد زد؛ آهاي! آيا گوش شنوايي هست؟
۱۳۸۴ بهمن ۱۸, سهشنبه
اداي تسخير سفارت!
اولا من نميفهمم با آتش زدن و ورود به داخل سفارت چه چيزي عايد ما ميشه؛ ثانيا يه مساله هيچ وقت برام حل نميشه كه چطور بسيجيها كه زير مجموعهي يك مجموعهي نظامي هستند كارهاي سياسي سر خود يا به عبارتي «خودجوش» ميكنند! بگذريم.
راستي، يه بندهي خدا جوگير شده و به وزير بازرگاني نامه نوشته كه براي اعتراض به اين توهين روزنامهي دانماركي، اسم شيريني دانماركي رو تغيير بدن به «گل محمدي» وقتي خانم محمدپور _از همكارانم است _ اين خبر رو داد يهو گفتم پس از فردا بايد به دانمارك بگيم گلمحمد و به دانماركيها هم بگيم گل محمدي! آخه بابا اين هم شد فكر كردن و راه حل دادن! يه كم وقار و سنگيني هم بد نيست والله.
از اينها بگذريم هنوز همهي مسلمونها دارند به اين قضيه واكنش نشون ميدهند و طرف مقابل هم در پاسخ به برخي تندرويهاي ما مسلمونها واكنشي متقابل نشون ميدهد؛ در حدي كه راديو دويچهولهي آلمان گفته «گفتوگو ميان فرهنگها» ضروريه! هيچ اشارهاي هم به خاتمي نكرده! كه پيشنهادش براي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها با تصويب سازمان ملل توي دنيا فراگير شد و سال 2001 يك براي همين به اين عنوان نامگذاري شد. يادش به خير، بن لادن اون سال چه گفتوگويي رو آغاز كرد!
راستي سايت خاتمي دیروز راه افتاده، منم براي او يه پيام تبريك گذاشتم. سايتش خيلي قشنگ و بومي طراحي شده، به ديدنش ميارزد.
۱۳۸۴ بهمن ۱۷, دوشنبه
تكليف جمهور
چرا اين عده تكليف مردم را روشن نميكنند كه بالاخره مردم را طبقهبندي ميكنند و گوسفنداني بدون حق راي ميدانند يا اينكه فهم و شعور را نسبي ميدانند و براي همهي مردم به يك اندازه در ادارهي مملكت حق قائل هستند؟
البته جمع كثيري از مردم در 22 بهمن راهپيمايي ميكنند اما نه براي تاييد همهي روندهاي موجود، بلكه براي تاكيد بر خواستههاي خود در انقلاب كه تاكنون هم بخشهاي زيادي از آن محقق نشده است، استقلال، آزادي و پيشرفت توام با معنويت. نه استقلال ظاهري به معناي جدايي از ديگران، نه آزادي تنها براي عدهاي و نه به جاي پيشرفت، پسرفت اقتصادي، فساد اداري، ... معنويت هم كه قربانش بروم از هر زماني ظاهريتر شده و آلوده به خرافات و البته رسمي!
۱۳۸۴ بهمن ۱۶, یکشنبه
زنداني سياسي؟ استغفروالله!
تو فارس خوندم كه همايشي رسمي براي تجليل از زندانيان سياسي قبل از انقلاب قراره برگزار بشه. جالب اينجاست كه وقتي عدالتخانه از سال 61 تا به حال لايحهي جرم سياسي رو آماده نكرده و به همين بهانه هم گفته ميشه كه ما اصلا زنداني سياسي نداريم پس چطور ميگويند كه اين همايش براي زندانيان سياسي قبل از انقلابه؟! مگر معتقدند نعوذ بالله پس از انقلاب هم كسي به جرم سياسي زنداني شده!
روزنامهنگارها و مطبوعات كه به جرم جنايي طبق قانون اقدامات تاميني، دادگاهي و روانهي زندان ميشوند!
مجلس ششم هم كه آقاي مشكيني چند روز پيش گفته بود هر وقت چيزي رو تصويب ميكرد دلمان ميلرزيد، اتفاقا يكي از مصوباتش همين «جرم سياسي» بود اما شوراي نگهبان كوتاه نيومد و توي مجمع تشخيص بايگاني شد.
الان چند وقتيه قوهي قضاييه ميگه كه ميخواهد لايحهي جرم سياسي رو به مجلس بفرسته، معلوم نيست كه توش چي نوشتهاند، خدا رحم كنه! با خودم فكر كردم اگه يه دست راستي كه تمام قوا دستشه بخواهد جرم سياسي رو تعريف كنه چي ميگه؟ چارچوبهاش چيه؟ مثلا آقاي مصباح اصلا تحزب رو قبول نداره يا از اينگه گفته ميشود سياست ما مثل ديانت ماست، جرم سياسي رو هم جرم ديني ميدونند؟!
۱۳۸۴ بهمن ۱۵, شنبه
انتقاد به پاپ!
راستي چه حالي كردم با واكنش بي نظير علماي اسلامي و عموم مسلمانهاي جهان به اين به اصطلاح كاريكاتورنما! اون بابا كاريكاتوريسته كه اصلا هنر رو زير سوال برده، و همهي طرفداران آزادي بي قيد و بند به چيز خوردن افتادند و فهميدند كه نميشه با مقدسات اسلام شوخي كرد، حداقل آنها اينقدر فهميدند كه چنين كارهايي باعث اتحاد مسلمانها ميشود كه به نفع دولتهاي غربي نيست، پس براي همين هم شده حواسشون رو جمع ميكنند!
۱۳۸۴ بهمن ۱۴, جمعه
خاتمي جانشين كوفي عنان
دبيركل سازمان ملل بايد يه مصلح باشه و خاتمي هم اينچنين شخصيتي داره. خاتمي تو هشت سال رياست جمهورياش نشان داده كه كاركرد مصلح بودنش خيلي به كارهاي اجرايي ميچربه.
الان يكي از مهمترين اتفاقات ناگواري كه داره تو دنيا ميافته، پيشبيني هانتينگتون يعني برخورد تمدنهاست كه از همه مهمترش بين اسلام و غربه. به نظر ميرسه، خاتمي هم كه برداشت بسيار مناسبي از اسلام و شناخت كاملي از جهان اسلام داره، از طرفي به غرب هم اشراف خوبي داره، پس گزينهي خوبي است، هر چند ما براي رياستجمهورياش به او انتقادهاي خيلي زيادي داشتيم. بالاخره هر آدمي به درد يك كاري ميخوره، خاتمي رو هم به عقيدهي من بايد به اين درد دنيا زد!
براي اينكه خاتمي نامزد دبيركلي بشه بايد گروههاي اجتماعي به سازمان ملل معرفيش كنن، حالا نميدونم كي و چطوري بايد اين كار رو كرد؟ اما تو اصلش شك ندارم. فقط خدا كنه كسي با اين پيشنهاد سياسي برخورد نكنه.
۱۳۸۴ بهمن ۱۳, پنجشنبه
ما و اتم
اتفاقا بعضي از استراتژيستهاي معروف دنيا معتقدند كه ايران اتمي كمخطرتر از ايران فعلي است، اين حرف بي منطق نيست، فكر پشتش خوابيده، نميشه دشمن اصلي ما تو منطقه سلاح هستهيي داشته باشه اما ما نداشته باشيم. من كه اميدوارم يه بمبي، منبي، چيزي تو اين چند سال ساخته باشيم يا بسازيم كه تكليف خاورميانه معلوم شه. راه ديگهاش هم اينه كه اول از همه اسرائيل خلع سلاح هستهيي بشه، در آن صورت ما هم بمب نميخواهيم.
متاسفانه فهم و درك خيلي از دوستان به اصطلاح اصلاحطلب ما نميرسه كه حداقل بايد از دستيابي به فناوري هستهيي دفاع كرد در عين حال كه به نحوهي ديپلماسي انتقاد داشت و اتفاقا آن را هم بايد فرياد بزنيم. مردم قاضي هستند و از كسي كه منافع ملي را در نظر نگيرد و بخواهد كوتاه بيايد خوششان نميآيد. نگرانم كه اصلاحطلبها تو همين مساله از غافلهي مردم جا بمانند، كاملا. من دليل سكوت مسخرهي اصلاحطلبها تو اين قضيه رو اصلا درك نميكنم، يا نميفهمند كه تو چه شرايطي هستيم، يا ميدانند و بيمسووليت هستند، يا فكر ميكنند كه اگه مسالهي هستهيي حل بشه ديگه فشار خارجي روي حكومت نيست براي همين حكومت تو داخل فشار رو روي آنها بيشتر ميكنه؛ متاسفم كه بگويم اكثر نيروهاي به اصطلاح اصلاحطلب چنين عقيدهاي دارند.
آقايان! بوي جنگ ميآيد، و چه بوي گندي هم هست. يكي از نزديكان احمدينژاد گفته «باید برای مقابله با تجاوز نظامی، مردم آماده شوند». آمريكاييها آماده هستند؛ هشدار ميدهند، حتي خودمان هم اين را فهميدهايم. هر چند آنها در پيروزي برنامهي خود ترديد دارند، اما بايد فعالانه كار كرد و دست روي دست نگذاشت، مطمئن هستم كه ما ميتوانيم سربلند از اين بحران بيرون بيائيم.
پيشنهاد من فعال شدن نهادهاي مدني است، فكر كنند، پيشنهاد خودشان را به هر كسي كه فكر ميكنند بدهند، بايد به قول تاجزاده با صلح طلبان جهان متحد شد و جلوي ديوانگي غرب را گرفت. اگر اين كار را نكنيم، اتفاقي شايد بيافتد كه هيچ هموطن ايراني از نتيجهاش راضي نباشد، فاجعه. آن وقت است كه همگي بر سر خود ميكوبيم و از خداوند ميخواهيم كه ما را از اين كوتاهي كه مرتكب شدهايم ببخشد! همين.
۱۳۸۴ بهمن ۱۲, چهارشنبه
سفر به خليج فارس
2 - مسووليت توري كه ما باهاش رفته بوديم با چند تا از اعضاي بسيج دانشجويي دانشكدهي روابط بينالملل وزارت خارجه بود كه با واسطهي يكي از دوستان مطهره خانم، ما هم همراهشان رفتيم. تيپ يكي دو تا از بسيجيها تو كيش ديدني بود، شلوار جين، صورت تيغ زده، يكي هم ريش پرفسوري بدون سيبيل. نوع حركات و رفتارش هم در نوع خود جالب بود، اصلا به نظر نميرسيد كه عضو بسيج باشه، ميگفت كه شش ماه از سربازيش با رفتن به بسيج كم ميشود!
3 - فقط به خاطر همراهي مطهره خانم رفته بودم و همين راضي كننده بود وگرنه، كيش كه اينقدر ازش تعريف ميكنند هيچي نداره به غير از چند تا هتل و چند تا فروشگاه كه مسافران بيچاره بايد عين حمالها از اين يكي به اون يكي بروند و به قول خودشون سوغات بخرند؛ اما اين سوغات مال اونجا كه نيست، مال فرنگه! پاهام ديگه زق زق ميكرد، له و لورده شده بودم، خير سرم دو روز مرخصي گرفته بودم كه استراحت كنم. در كل خوب بود، اما به هيچ كس توصيه نميكنم كه به كيش بروند مگر اينكه همسر مهربانشان از آنها خواسته باشد!