۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

جنتی، کروبی، موسوی یا احمدی نژاد

اگر انتقادی به دوستان ما وارد باشد که البته هست از سر برخی بی تدبیری های دو طرف ماجراهای بعد انتخابات است و ادعای آقای جنتی درباره ی پرداخت یک میلیارد دلار آمریکا به آقایان موسوی و کروبی ادعایی کاملا کذب و سیاسی است، مگر اینکه منظور از "سران فتنه" همان سران واقعی فتنه یعنی بیگانگانی باشد که زمینه ساز اختلافات شدند.

آقای جنتی متاسفانه قدر اطمینانی که رهبری به ایشان کرده است را نمی داند. چه کسی است که نداند رهبری  در یک سال گذشته برای حمایت از شورای نگهبان چقدر مایه گذاشت و ایستادگی کرد تا رای شورای نگهبان حتی اگر اشتباهاتی کرده باشد اما نقض نشود.

هنوز یک ماه از حکم جدید رهبری برای آقای جنتی به عنوان دبیر شورای نگهبان نگذشته اما چرا آقای جنتی با سوءاستفاده از این حمایت ها دوباره همان راهی را می رود که بخش قابل توجهی از مردم را نسبت به شورای نگهبان و جمهوری اسلامی بی اعتماد کرده بود؟

آیا حوادث سال گذشته دلیلی غیر از واکنش به جهت گیری جناحی شورای نگهبان داشت؟ اگر آقای جنتی و الهام و امثال ایشان قبل از انتخابات آنچنان موضع گیری در حمایت از احمدی نژاد نداشتند آیا همه ی مردم قضاوت و رای شورای نگهبان را نمی پذیرفتند؟

آقای جنتی با اظهارات اخیر خود در مسجد جمکران اشتباه بزرگی را مرتکب شد مگر اینکه بیاید و اثبات کند که منظورش از سران فتنه چه کسانی است و اسنادی که مدعی شده را رونمایی کند. مطمئنا سندی ندارد وگرنه تاکنون هزاران بار آن را نشان می دادند.

البته اگر آقای جنتی سندشان را نشان بدهند و ثابت کنند که آقایان موسوی و کروبی چنین پولی گرفته اند مطمئن باشند که به شخصه پیشگام کسانی خواهم بود که خرخره ی موسوی و کروبی را خواهیم جوید و بدانید که تمام دوستان ما در جبهه ی اصلاح طلبان چنین خواهند کرد.

اما حضرت آیت الله جنتی! اگر نتوانید ثابت کنید که در محکمه ی الهی مجبورتان می کنند که جواب پس بدهید و مجازات خواهید شد؛ بر عکس این دنیا که وقتی آقا مصطفی تاج زاده شاکی شما بود حتی در دادگاه حضور هم نیافتید.

به اصولگرا توصیه می کنم بروند و با آقای جنتی جلسه بگذارند و ایشان را توجیه کنند که این گونه اظهارات و ادعاها هم به ضرر اصولگرایان است، هم شورای نگهبان و هم جمهوری اسلامی است؛ و قبل از همه خیانت به رهبری است که اینقدر از شما حمایت کرده است.

در مقطع افزایش فشارهای بین المللی و تحریم ها باید انسجام و اتحادمان را بیشتر کنیم نه اینکه مجبور شویم مارادونا را ول کنیم و غضنفر را بچسبیم. ماه هاست که نشسته ایم و دعوای غضنفرهای این جناح و آن جناح را تماشا می کنیم و نمی دانیم که آخرسر کدام یکی بیشتر می توانند موفق باشند در تخریب بنایی که در سی سال گذشته و با دادن خونهای بسیاری ساخته شده است، جنتی یا کروبی یا موسوی یا احمدی نژاد؟

پینوشت 1 :
جوان آنلاین مدعی شده که سران حزب مشارکت صدور بیانیه های اخیر حزب مشارکت جعلی است. اولا برخی دوستانی که جوان آنلاین از آنها نقل قول کرده، ادعای جوان آنلاین را تکذیب کرده اند از جمله سعید شریعتی در فیس بوک خود نوشته است:
در سايت رجا ديدم كه به نقل از سايت جوان نوشته كساني با من تماس گرفته‌اند و در مورد بيانيه جبهه مشاركت درباره اظهارات آيت الله جنتي از من استعلام كرده اند! مكررا اعلام مي كنم كه من با هيچ يك از سايت‌هاي نشان داري كه عليه اصلاح طلبان و به ويژه جبهه مشاركت با جعل خبر همت مضاعف مي‌گمارند به هيچ عنوان مصاحبه نكرده و نمي كنم و در مورد بيانيه هم با كليت مفاد آن موافقم . خداوند به آقاي جنتي سلامتي عاجل عنايت بفرمايد.
در ثانی به اطلاع دوستان در جوان آنلاین می رسانم که هم بیانیه ها واقعی است، هم شورای مرکزی حزب تشکیل می شود و فعالیت ها الحمدالله ادامه دارد و تا زمانی که دادگاه درباره ی فعالیت حزب نظری نداده اعضا مانند گذشته فعالیت خواهند کرد. البته درب ساختمان حزب را زنجیر کرده اند اما نه فعالیت جا و مکان می خواهد و نه فکر را می شود به زنجیر کشید.

پینوشت 2 :
امروز عکس تبلیغات شرکت نستله را در یک سایت خبری دیدم که به خط عبری نوشته شده بود. احتمالا در راستای "دوستی با ملت اسرائیل" باشد، همان طرح حضرت آیت الله العظمی اسفندیار رحیم مشایی، مقام عظمای ریاست محترم دفتر رییس محترم جمهور دامت همه چیزوهم. بالاخره برای برقراری ارتباط با دوستانشان باید هم زبان رسمی رژیم اشغالگر فلسطین را بیاموزند و تبلیغ کنند.

۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

آستان قدس پس از دانشگاه آزاد

 نمی شود شعار بدهیم که هیچ پستی در کشور نباید مادام العمر در اختیار کسی باشد بعد از مادام العمر بودن ریاست دانشگاه آزاد دفاع کنیم. رهبری هم در این کشور تحت نظارت مجلس خبرگان است و صلاحیتش را بررسی می کنند آن وقت آیا عقلانی است که بگوییم جناب آقای دکتر عبدالله جعفر علی جاسبی مادام العمر بر صندلی ریاست دانشگاه آزاد تکیه بزند؟

چند سال پیش که احمدی نژاد نوک پیکان حملاتش را به سمت جاسبی گرفت در یادداشتی نوشتم که این بازی به اصلاح طلبان مربوط نمی شود و ما نباید خودمان را واردش کنیم؛ چون فی الواقع جاسبی باید عوض بشود و آدم جدیدی مدیریت دانشگاه آزاد را تجربه کند.

دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد از جمله خود بنده می دانیم که هر چند جاسبی به عنوان مدیر در پرورش دانشگاه آزاد اسلامی طی این سی سال زحمات زیادی کشیده اما فضای دانشگاه آزاد بسیار بسته است. اینکه آقای رسایی اصولگرای افراطی را به دانشگاه آزاد راه نمی دهند تنها دلیل بسته بودن فضا نیست، اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب را هم راه نمی دهند؛ فقط کسانی را که دوستان آقای جاسبی باشند می توانند به آن راه پیدا کنند.

این توضیح ضروری است که این دانشجویان و فارغ التحصیلان که اشاره کردم اینطوری فکر می کنند جدای از فارغ التحصیلان و دانشجویان و اساتیدی مانند جناب آقای دکتر رحیمی(معاون اول احمدی نژاد) و مرحوم کردان(وزیر سابق کشور دولت احمدی نژاد) هستند.

آقای دکتر جاسبی سابقه ی عضویت در شورای مرکزی هیات موتلفه را دارد و تفکراتش نزدیک به آنهاست و مدیرانش در واحدها نیز معمولا به این طیف نزدیک هستند، یادمان نمی رود در سال 76 دانشگاه آزاد برای آقای ناطق نوری خودکشی می کرد. سال 80 هم به نفع خود آقای جاسبی تلاش کرد و 84 نصف برای احمدی نژاد و نیمی برای هاشمی؛ پارسال اما از لج احمدی نژاد از طرف های مقابل او، از هر سه نفرشان.

به هر حال امیدوارم که روزی آقای جاسبی از صندلی ریاست دانشگاه بعد از این همه سال کنار برود و در واقع کنار گذاشته شود. هر چند از این هم خوشحالم که احمدی نژاد پنج سال است نتوانسته به نام دولت با زوربری رییس یک دانشگاه نیمه خصوصی را کنار بگذارد اما الان موقعیت مناسبی است که رهبری به نوعی وساطت کرده است موقعیت برای استعفای خود جاسبی فراهم است، استعفا کند و قال قضیه را بکند.

و اما ...

بعد از دانشگاه آزاد نوبت به آستان قدس می رسد که از سوی طرفداران احمدی نژاد مورد توجه قرار گیرد. این نه تنها یک پیش بینی که نتیجه ی بوهایی است که می آید. طرفداران احمدی نژاد بر برخی چیزها به درستی دست می گذارند، چیزهایی که افکار عمومی از آنها حمایت می کنند مثلا همین آستان قدس و دم و دستگاهی که آقای واعظ طبسی برای خودش درست کرده است؛ حداقل در افکار عمومی این طور جا افتاده که آقای واعظ خودش یک حکومت جدا دارد؛ که یک خراسان است و آقای طبسی.

البته این واقعیتی است که آستان قدس سالهاست که به یک تراست اقتصادی تبدیل شده و اگر به سپاه ایراد گرفته می شود که نباید وارد اقتصاد شود ورود آستان قدس و امثالهم به اقتصاد می تواند مضر باشد. بنگاه عظیم اقتصادی آستان قدس تحت نظارت یک نفر آیا می تواند به خوبی و به دور از مفسده اداره شود؟ آن هم با مدیریت مادام العمر؟ الان 32 سال است که آیت الله واعظ طبسی تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده دارد. یعنی کفایت نمی کند؟

وقتی شما این همه وقت در یک جا ماندی و جا خوش کردی حتی اگر پسر پیغمبر هم باشی بالاخره شل می شوی، آدمی است دیگر. عباس پالیزدار از دوستان سابق آقای احمدی نژاد درباره ی آقازاده ی آقای واعظ طبسی گفته بود که:
معدن ذغال سنگ طبس، دوازده تا از معادن در استان ‏خراسان توسط آقاي واعظ طبسي. پرونده المكاسب مال پسر آقاي واعظ طبسي [است].‏

حالا می گوییم پالیزدار اشتباه کرده بود و شاید قرص اکس انداخته بود یا بهش انداخته بودند اما واقعیت های سال 1381 انکار نشدنی است و خبرش هم منتشر شد که:
چهار متهم اصل پرونده المكاسب در مجتمع ويژه جرايم اقتصادي تبرئه شدند. پرونده واگذاري شركت المكاسب از بانك ملي به چند خريدار بخش خصوصي به واسطه حضور ناصر واعظ طبسي (فرزند توليت آستان قدس رضوي) در جمع خريدارانش بزودي به خبري داغ تبديل شد و برخي رسانه‌ها جريان واگذاري اين شركت را ارزان و غير عادي به نفع خريداران عنوان مي‌كردند. سرانجام با گذشت بانك ملي از شكايت خود، قاضي پرونده نيز درباره جنبه عمومي جرم و شكايت مدعي العموم، به دليل «جهل متهمان اين پرونده به قانون»، آنها را تبرئه كرد.
این که دیگر توهم نیست، واقعیت است؛ تبرئه شدن آقازاده ی ایشان هم معلوم است پشت پرده ای دارد. واقعیت است که تجمع قدرت باعث فساد می شود چه "دکتر" جاسبی باشد و چه "آیت الله" واعظ طبسی.

۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

روایتی از کهریزک

هر بار اسم کهریزک را می شنوم به یاد اتفاق پنج ماه قبل از ماجرای کهریزک برای خودم می افتم؛ در ابتدای بازداشت تهدید شدیم که ما را به کهریزک می فرستند و چون فردای آن روز به اوین رفتیم خدا را شکر می کردیم اما نمی دانستیم که کهریزک آنقدر فجیع بود.

بعدازظهر جمعه 18 بهمن ماه 87 در کلانتری قلهک به اتفاق شش نفر دیگر منتظر تعیین تکلیف بودیم که مربوط به پرونده ی حسینیه ی ارشادی می شود و آن اتهامات واهی. آقای حیدری فرد در آن زمان دادیار شعبه ی اول دادسرای امنیت دادگاه انقلاب بود و آن روز آمده بود تا در کلانتری بازپرسی اولیه را انجام دهد. بعد تهدید کرد که "می فرستمتان به کهریزک". البته من نمی دانستم وضعیت کهریزک چطور است اما بعضی ها که می دانستند درباره اش تعریف کردند. فردایش به اوین منتقل شدیم و خدا را شکر کردیم که به کهریزک نرفته ایم.

بعد از فجایع سال گذشته در کهریزک گفته می شد که فرستادن آن بازداشتی ها به خاطر کمبود جا در سایر بازداشتگاه ها بود وگرنه فقط ارازل و اوباش را به آنجا می فرستاده اند. من چنین ادعایی را باور نمی کنم چون حداقل خودم به آنجا تهدید شده بودم و نمی دانم چه شد که آقای حیدری فرد نظرش عوض شد.

ظاهر و عمق فاجعه

زمستان پارسال با همسرم - مطهره خانم - برای مصاحبه با پدر محمد کامرانی از کشته شدگان جنایات کهریزک به خانه ی آنها رفته بودیم. شب بود و خیلی سرد. همان دم در ایستادیم و مطهره همانجا مصاحبه کرد. صحنه ی آزاردهنده ای بود، پدر محمد تقریبا در تمام طول مصاحبه گریه می کرد. آن زمان تازه خبر تشکیل دادگاه را داده بودند. او وقتی از خلق و خوی پسرش می گفت، از زمان بازداشت و خبر کشته شدن او در بازداشتگاه می گفت، موی بدن آدم سیخ می شد.



غیر از خبرهای منتشر شده، چندین بار با واسطه و یک بار هم از زبان یکی از بازداشت شدگان کهریزک از آن روزهای سخت شنیده ام. حتی از لحظاتی که آن چند کشته شده در حال جان دادن بودند. فاجعه ای بوده که زبان از گفتن آن قاصر است. فقط باید آنجا می بودیم تا درک کنیم که چطور مانند حیوان با بازداشت شدگان برخورد می شده است. نحوه ی بازداشت، برخوردهای در بازداشتگاه، محل نگهداری، وضعیت بهداشتی، حتی کیفیت و میزان اب و غذایی که در آن روزها به آنها می داده اند.

حرکت انتحاری کروبی

معتقدم اگر آقای کروبی آن طور به موضوع کهریزک وارد نمی شد و بهانه به دست رسانه های بیگانه نداده بود رسانه های داخلی بیشتر می توانستند از واقعیت های آنجا مطلع شوند. آقای کروبی بیجا خود را جلو انداخت و مثلا ادعای تجاوز را مطرح کرد که ادعای اصلی عموم بازداشت شدگان نبوده است. به نظرم طرح موضوع به نحوی که کروبی مطرح کرد ترمزی برای بازشدن آن شد. آقای کروبی به جای آن حرکت انتحاری که باعث بسته شدن روزنامه ی اعتماد ملی شد می توانست موضوع کهریزک را با هوشمندی و البته به صورت منطقی برای مردم باز کند.

احمدی نژاد سند دارد / ندارد

جناب آقای دکتر محمود خان احمدي نژاد که الحمدالله درباره ی همه چیز اظهارنظر می کنند و این البته بسیار مفرح هم هست، در ششم شهریور ماه پارسال در نماز جمعه تهران با خبری همه ی عالم و آدم را شوکه کرد:

"مي خواهم اعلام کنم کارهايي که در کوي دانشگاه و بازداشتگاه [کهریزک] انجام شد، از اجزاي سناريوي دشمن بود و به وسيله وابسته هاي براندازي انجام شد."

البته جناب احمدی نژاد ده روز بعد از آن روز یعنی شانزدهم شهریور ماه در یک کنفرانس خبري درباره ی اسناد این ادعایش با آرامش تمام فرمودند:

"ما شواهد و اسنادي داريم. افراد نفوذي در اين مکان ها حضور داشتند و اقداماتي را انجام دادند و باور من اين است که بعضي از اتفاقات ناشايست رخ داده در کوي دانشگاه و برخي از بازداشتگاه ها، يکي از حلقه هاي سناريوي آشوب بود."

مستر پرزیدنت هیچ گاه این اسناد و شواهدش را به مردم نشان نداد و ما همچنان دستمان را زیر چانه زده ایم و منتظریم که اعلام بفرمایند اما اینقدر ایشان مشغول چرخاندن چرخ های سنگین اقتصاد جهانی بودند که هیچ وقت نکردند این اسناد را رونمایی کنند. اما کسی شک نکند که اسنادش موجود است!

از شوخی گذشته، بالاخره یک رییس جمهور وقتی چنین حرف هایی را می زند باید دلایل مستند باشد. همین دو جمله ی احمدی نژاد یعنی اینکه حمله کنندگان به کوی دانشگاه و جنایتکاران کهریزک همگی آدم های وابسته به دشمن بوده اند و سناریوشان هم آشوب آفرینی بود! اگر کسی مدعی است که این یک حرف مفتی نبود که احمدی نژاد زده است لطفا آن اسناد را به مردم اعلام کند.

شیفت مرتضوی از قضا به دولت

خدا خیرش بدهد رییس جدید قوه ی قضاییه را که دکتر جعفری  دولت آبادی را جایگزین سعید مرتضوی کرد؛ علی رغم تمام انتقاداتی که می تواند به دولت آبادی وجود داشته باشد ولی واقعا آنها زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند. احمدی نژاد اما در یک اشتباه استراتژیک و حساسیت زا که باعث تحریم مردم شد، قاضی مرتضوی را فوری به سمتی دولتی منسوب کرد. گماردن مرتضوی به ریاست ستاد مبارزه با قاچاق هیچ خیری غیر از تحریک معترضان به فاجعه ی کهریزک ندارد. هر چقدر آن برکناری تاثیر مثبتی داشت، این انتصاب منفی بود.

از احمدی نژاد و طرفداران افراطی او جالب تر، منتقدان ساختگی دولت مانند آقای زاکانی یا احمد توکلی است. آنها باید یادشان باشد که سالها قبل از اینکه شماها به خطاهای امثال قاضی مرتضوی پی ببرید، این اصلاح طلبان بودند که همین ایرادها را به او می گرفتند اما امثال زاکانی آن زمان در راس سازمان بسیج دانشجویی از او دفاع می کردند و سینه چاکش بودند. یاد محسن آرمین به خیر که در مجلس ششم چگونه شجاعانه درباره ی مرتضوی نطق می کرد. او امروز در اوین است و نمی تواند ببیند که حالا چه کسانی ضد مرتضوی شده اند.

سعید امامی، کردان، مرتضوی

عاقبت سعید امامی چه شد؟ پشتش را خالی کردند و با مخ زمین خورد. عاقبت مرحوم کردان بنده ی خدا چه شد؟ احمدی نژاد حتی در جلسه ی استیضاحش حاضر نشد و همان فشارها باعث سکته اش شد. قاضی مرتضوی برای منتقدانی از جمله زاکانی شاید مثل سعید امامی و کردان است که وقتی تاریخ مصرفشان تمام شد دیگر کسی از آنها پشتیبانی نخواهد کرد.

چند اتفاق خوب البته در مورد کهریزک بسیار امیدوار کننده است:

  1. دستور رهبری برای بسته شدن کهریزک
  2. برکناری قاضی مرتضوی، معاونش قاضی حداد و دادیار آن شعبه آقای حیدری فرد از سوی دستگاه قضایی
  3. محکوم کردن اصل فاجعه ی کهریزک از سوی عموم مردم و مسوولان فارغ از جناح بندی های سیاسی
  4. صدور حکم دادگاه برای قصاص نفس دو تن و مجازات مابقی متهمان نظامی به شرط قطعی شدن احکام


اما شاید دو چیز می تواند افکار عمومی را به مختومه شدن پرونده ی کهریزک راضی کند:

  1. رسیدگی به پرونده ی فوت مرموز رامین پوراندرجانی، پزشک کهریزک
  2. رسیدگی قاطع به اتهامات آمران حادثه به ویژه قاضی سعید مرتضوی در دادگاه

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

محکومیت اتفجار زاهدان

انا لله و انا علیه راجعون.

کشته و زخمی شدن تعدادی از هموطنانمان در انفجارهای مسجد جامع زاهدان باعث تاثر بسیاری شد. خدا مسببانش را لعنت کند.

آیا با کشتن مردم دل بمب گذاران خنک می شود؟ چطور شب خوابشان می برد؟ آیا آدم می تواند اینقدر قصی القلب باشد؟

امیدوارم نیروهای اطلاعاتی و امنیتی به زودی این تروریست ها را بگیرند تا مثل ریگی به سزای اعمالشان برسند. انشالله.

۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

نقد یادداشت تدابیر مواجهه با قطعنامه

یادداشتی درباره ی "تدابیر" مواجهه با قطعنامه ی اخیر تحریم ایران اخیرا از سوی یکی از مخالفان دولت (یا حکومت؟!) منتشر شده است. انگار " تقدیر " ملت ایران این است که دولتی آنچنان و مخالفانی اینچنین دارد.

ببینیم واقعا امروز که تمام دنیا دست به یکی کرده اند از شرق تا غرب، از چین گرفته تا آمریکا، در چنین موقعیتی که همگی قطعنامه ی تحریم  1929 را امضا کرده اند آیا وقت صدور یادداشت یا بیانیه ای با هشدارهای عجیب و غریب و کوبیدن بر طبل نامشروع بودن این و آن است یا وقت تقویت اتحاد ملی؟

آیا این عقلانی است که اگر انتقادی به دولت داریم به همان شیوه یا حتی بدتر از آن عمل کنیم؟ اگر تصور می کنیم که احمدی نژاد برای ژست گرفتن گاهی حرف هایی می زند که ناپسند است، چرا خودمان به جای محکوم کردن صریح تحریم کنندگان، بر عکس برای صدور آن قطعنامه توجیه می آوریم؟ اینها چه کم از بذله گویی فلان کس دارد؟

ژست روشنفکرانه ی سال گذشته چه نتیجه ای داشت که امروز با چنین ژست های نابجا بخواهیم نفتی بر آتش افروخته بریزیم به جای تقویت اتحاد ملت در مقابل تحریم کنندگان. مردم از سیاسی کردن همه چیز خوششان نمی آید، این طور نمی شود حمایت شان را جلب کرد که هیچ؛ فقط کسانی برایمان دست می زنند که نمی دانند چه خاکی با این خودزنی ها بر سرمان می شود. به خدا همه ی اتفاقات جهان پس از 22 خرداد 88 به آن انتخابات برنمی گردد؛ از جمله اتفاقات اخیر بازار تهران هیچ ربطی به جنبش سبز ندارد که دوستان بدشان نمی آید همه چیز را به آن ربط بدهند.

دولت های قلدر جهان از روسیه و چین تا آمریکا و اروپایی ها خود به خوبی می دانند که اگر ما مردم دولت را "نامشروع و سرکوبگر و در حال جنگ با ملت" بدانیم، چنین دولتی "نمی تواند در مقابل تهدیدات بیگانه مقاومت نماید". آنها اساسا دنبال یک چراغ سبز و تبلیغات بر روی آن هستند تا بر فشارها بیافزایند و آتش بگشایند؛ آن را هم که ما به دست خود می نویسیم و پایش را امضا می کنیم.

مگر آمریکا که میدان داری این دشمنی ها با کشور ایران است دولت های دیگر بعد انقلاب را مشروع تر می دانسته که حالا این دولت را مشروع بداند؟ از نظر آنها نه دولت احمدی نژاد مشروعیت دارد و نه حتی دولت های دیگر خواه موسوی، کروبی یا محسن رضایی هم مشروعیت نمی داشتند.

چرا، چرا وقت نمی شناسیم و چرا برای "ایران" حاضر نمی شویم کمی از غرور خود بکاهیم و کمی به جای لفاظی و ماهی گرفتن از آب گل آلود سیاست، از ولوله انداختن به جان مردم و نگرانی آنها بکاهیم. چرا یادمان می رود که در زمان جنگ تحمیلی نقد های نهضت آزادی به سیاست های دولت را تضعیف کننده ی کشور محسوب می کردید و حالا چون جایمان عوض شده است این نقدها می شوند "تدبیر"؟ الان پیشنهاد برگزاری رفراندوم می دهیم اما مگر برای پایان دادن به جنگ بعد از فتح پیروزمندانه ی خرمشهر هم باید رفراندوم برگزار می شد و نشد؟

قطعا باید دولت همه چیز را به مردم بگوید، همه واقعیت ها را باید گفت تا مردم در جریان قرار گیرند اما مگر زمانی که سیلوهایمان از گندم خالی بود به مردم همه چیز را همان روز می گفتیم؟ نمی گفتیم چون نباید توی دل مردم خالی می شد برای همین ماشین های خالی را در شهر می چرخاندیم و البته این سیاستی کاملا درست بود. درباره ی امروز دولت احمدی نژاد هم همین طور است، قطعنامه ای صادر شده است که کاملا سیاسی است و روش ها و اظهارنظرها هم می تواند بر تاثیر ان بیافزاید یا ارزش آن را کاهش بدهد.

البته که ما با روش های دولت موافق نیستیم، آقای خاتمی یک شیوه ای برای تعامل با دنیا داشت و آقای احمدی نژاد هم شیوه ی خاص خودش را دارد. قطعا از نظر ما خاتمی بهتر می توانست در عرصه ی بین المللی از منافع ایران دفاع کند و از نظر ما احمدی نژاد اشتباهاتی انکار نشدنی دارد اما اول نباید از دایره ی انصاف خارج شویم و دوم باید بدانیم که مسوولیت مخالف دولت کمتر از خود دولت نیست و اشتباه هر کدام می تواند خیانت به مردم باشد.

از خود بپرسیم که آیا صادر کنندگان قطعنامه ی 1929 تحریم ایران از چنین یادداشت ها و اظهارنظرهایی ناراحت می شوند یا از شادی پر می گیرند و آن را به بهانه های خود بر علیه "ایران" می افزایند؟


پینوشت: حضرت حافظ می فرماید:
 چون که تقدیر چنین است، چه تدبـیـر کـنـم؟! " 
حالا وضعیت ماست، تا ما طور دیگری فکر نکنیم " تقدیر " ما همین است یعنی اوضاع به همین منوال خواهد بود و دولت و مخالفانش برایمان اینچنین " تدبیر " می کنند. ای کاش مردم فارغ از این که طرفدار کدام طیف سیاسی هستند یا اصلا نیستند به آنها تذکر بدهند که منافع ملی را فدای منافع باندی خود نکنید. این تنها تدبیری است که تقدیر ما را تغییر می دهد وگرنه با حمایت از این یا آن تقدیر اینچنین خواهد بود.