۱۳۸۶ آذر ۷, چهارشنبه

فينال دو دستگا‌ه قضايي

عماد الدين باقي كه الان در اوين آب خنك مي‌خورد سالهاست كه فرياد مي‌زند دستگاه قضايي دچار حاكميت دوگانه هست، آقاي شاهرودي دست به اصلاحاتي در دورن دستگاه قضا زده اما بخشي خودمختار در آن در مقابل اين اصلاحات مقاومت مي‌كند.

در مواقع عادي اين اختلاف زياد محسوس نبود، اما از آنجايي كه به نظرم جناح احمدي‌نژاد مي‌خواهد ترتيب نتيجه‌ي انتخابات مجلس هشتم و تكليف آقاي هاشمي رفسنجاني را با اين پرونده‌ي آقاي موسويان يكجا روشن كند، پس شرايط به سمت فينال بين آن دو جناح مي‌رود.

ديروز سخنگوي قوه‌ي قضاييه صراحتا اعلام كرد كه دادسرا دو اتهام جاسوسي و نگهداري اسناد محرمانه را رد كرده و موسويان از آنها تبرئه شده است، اما امشب آقاي قاضي مرتضوي، دادستان كشور كه جزو آن يكي جناح دستگاه قضاست، اطلاعيه داده و دستور ادامه تعقيب متهم را كرده است!

اگر احمدي‌نژاد از تريبون رسمي آنچنان صريح به پرونده‌ي موسويان اشاره نمي‌كرد و پياز داغش را هم امروز بيشتر نكرده بود، شايد رهبري دخالت مي‌كرد و نمي‌گذاشت دعوا اينگونه رسانه‌يي شود، اما تصور نمي‌كنم ديگر جايي براي جلوگيري باقي مانده باشد.

از طرفي ديگر نتيجه‌ي اين فينال دروني دستگاه قضا، با شدت چند برابر بر نتيجه‌ي انتخابات آتي مجلس تاثير خواهد گذاشت، چون طرفداران احمدي‌نژاد و صدا و سيما در افكار عمومي اين گونه جاانداخته‌اند كه موسويان كه عضو تيم مذاكره كننده‌ي هسته‌يي زمان آقاي خاتمي بوده، چهره‌اي اصلاح‌طلب است، براي همين هم تعدادي از اصلاح‌طلبان در چند روز گذشته بر حمايتشان از او شدت بخشيده‌اند و برعكس، گروه‌هاي حامي دولت از جمله بسيج دانشجويي اكثرا به همراهي با تبليغات عليه اصلاح‌طلب‌ها پرداخته‌اند.

بنابر اين در چند روز آينده پيش بيني مي‌كنم كه اوج اختلافات و در واقع فينال حزفي قوه‌ي قضاييه را شاهد خواهيم بود.

حاشيه: من نگرانم براي دستگاه قضا كه دولت نهم چه فشاري را اين روزها روي قضات گذاشته است.

۱۳۸۶ آذر ۶, سه‌شنبه

موسويان «بايد» جاسوس باشد

آقاي احمدي‌نژاد خودش را كشت تا بگويد كه يك آدم وابسته به اصلاحات، يعني «حسين موسويان» كه عضو تيم مذاكرات هسته‌يي در دوره‌ي آقاي خاتمي بوده و نزديك به آقاي هاشمي هم هست، جاسوسي مي‌كرده!

امثال من كه اين پايين‌ها هستيم خر نيستيم كه، فهميديم سياه بازي است و موسويان جاسوس نيست، اما رييس هوچي‌گر دولت نهم كه دوست دارد هميشه روي آنتن باشد و از واقعيات پرونده خبر داشت به موسويان اتهام زد و وزير اطلاعاتش هم صراحتا گفت كه جاسوسي كرده است!

خب از اول هم معلوم بود كه اولا واكنش آقاي احمدي‌نژاد نسبت به جاسوسي واقعيت ندارد، همين چند ماه پيش بود كه آقاي احمدي‌نژاد آن پانزده ملوان انگليسي را كه به جاسوسي متهم بودند برايشان نفري يك دست كت و شلوار خريد و با روي خوش آنها را بدرقه كرد!

اما سحر نزديك بود و امروز صبح سخنگوي قوه‌ي قضائيه اعلام كرد موسويان از اتهام جاسوسي و نگهداري اسناد محرمانه تبرئه شده.

غلامحسين الهام - سخنگوي دوات - هم نه گذاشت و نه برداشت و گفت كه دادگاه علني براي «پرونده‌ي جاسوس هسته‌يي» تشكيل شود.
هنوز خبر تبرئه‌ي موسويان تازه روي تلكس خبرگزاري‌ها رفته بود كه تجمع مثلا خودجوش بسيج دانشجويي جلوي ساختمان رياست قوه‌ي قضاييه تشكيل شد و شعارها بلند شد كه
جاسوسان را تبرئه نكنيد
جاسوس هسته‌يي اعدام بايد گردد

جوان‌هايي كه به راحتي بازي خورده‌اند و در دستان احمدي‌نژاد مانند موم به اين ور و آن رو مي‌روند.

جايي كه آقاي ناطق نوری، بزرگ آنها مي‌گويد «مطلع هستم که چنین اتهامی از ابتدای پرونده مطرح نبوده و هر کسی هم آن را مطرح کرده خود باید پاسخگو باشد». به نظرم منظورش آقاي احمدي‌نژاد است كه بي پروا از خدا، با آبروي يك انسان بازي مي‌كند.

در واقع اين بازي‌ها تنها با اهداف سياسي است، همچنانكه دوستان بسيجي احمدي‌نژاد امروز شعار مي‌دادند «ارمغان اصلاحات، جاسوسي هسته‌يي» و در تجمع خود به انواع مختلف آقاي هاشمي را بكوبند.

خودمان هستيم ها، من نمي‌فهمم جاسوس هسته‌يي يعني چه؟ مثلا رفته اطلاعات و نقشه‌هاي نطنز و كارهاي صلح‌آميزي را كه داريم مي‌كنيم به بيگانگان اطلاع داده؟ اين را كه بازرسان با اجازه‌ي رهبري گزارش مي‌كنند و با دوربين‌هاي مدار بسته به صورت بيست و چهار ساعته دارند مي‌بينند چه مي‌كنيم تا شفاف باشيم! در ثاني، نگهداري اسناد محرمانه براي من اتهام است، اما براي عضو تيم هسته‌يي اتهام كه نيست، هست؟!

در هر حال همانطور كه قبلا هم گفته بودم، آقاي احمدي‌نژاد حرف‌هايي زده كه در همه‌ي آنها مانده، مانند همين افشاي خيانت‌كاران و جاسوسان! دادگاه اين آقا را تبرئه كرده است، اگر درست عمل نكرده كه رهبري يا خبرگان رهبري بايد عملكرد آنها را بررسي كنند
در آخر سوالي از دوستاني دارم كه اين روزها دست به اتهامشان خوب است، اينكه آيا پيروزي در انتخابات مجلس هشتم اينقدر ارزش دارد كه به خاطر بيرون كردن رقبا از ميدان مجبور شده‌ايد اينچنين با آبروي ديگران بازي كنيد؟ توبه كنيد!

۱۳۸۶ آذر ۴, یکشنبه

غريبه در صدر ايسنا

سنت ورود به ايسنا چه بود؟ در هشت سال عمرش هيچ كسي وارد آن نشده بود الا از بخش خبرنگاري افتخاري يا به قول خودمان «يك دانشجو، يك خبرنگار». اول ثبت نام مي‌كرد، تست‌هاي اوليه‌ي كاري مي‌داد، چند ماه يا بيشتر از يك سال كار مي‌كرد، بعد تازه مي‌شد خبرنگار يكي از سرويس‌ها. دبيران خبر هم از بين خبرنگاران قديمي‌تر انتخاب مي‌شدند، سردبيران، مديران كل و معاونان هم همين‌طور، مديرعامل هم به طبع همينطور بود.

اين داستان تا ديروز ادامه داشت، تا اين كه آقاي «طيبي» رييس جهاد دانشگاهي حكمي صادر كرد و «جمال رحيميان» به عنوان سرپرست جديد ايسنا معرفي شد! قطعا اين كار آقاي طيبي نشانه‌ي درك ضعيف او از كار رسانه‌يي و به ويژه ايسنا بود كه چنين روند مطلوبي را نقض كرد. از طرفي ايشان تنها نه ماه پيش مديرعامل ايسنا را تغيير داده بود و خودش آقاي حسن‌زاده را جايگزين آقاي نادعلي‌زاده كرده بود. آقاي فاتح خود در زمان مديريت آقاي منتظري در جهاد، از مديريت ايسنا كنار رفت تا بلكه فشارهاي دولت جديد از روي ايسنا برداشته شود و رسانه‌ي ايسنا بتواند كار رسانه‌اي خود را به دور از حاشيه‌ها ادامه بدهد، چقدر هم تلاش كرد تا مجموعه‌ي جهاد قانع شود كه جانشينش از درون ايسنا باشد كه شد. هر چند به نظر افراد منصف رسانه‌يي، ايسنا خطي عمل نمي‌كرد، اما با اين حال در زمان آقاي نادعلي تا حدي تغييراتي به نفع دولتي‌ها مشاهده شد تا از خر شيطان كوتاه بيايند و رفتن من هم به همين دليل بود، اما باز فشار‌ها اضافه شد، اينقدر كه وقتي پارسال در ايسنا به ديدار آقاي نادعلي‌زاده رفتم جيغش به هوا بود. با آمدن آقاي طيبي به جهاد، نادعلي هم تحمل نشد، اما با تلاش دوستان آقاي طيبي حداقل در ظاهر قانع شد كه جايگزين را از درون ايسنا انتخاب كند، دوست خوبمان آقاي حسن‌زاده انتخاب شد و در اين نه ماه باز هم تغييرات ديگري متوجه سياست‌هاي ايسنا شد ولي دوباره اين بار با يك پروژه‌ي جالب و خنده‌دار، با خبرسازي‌هايي در برخي رسانه‌هاي حامي دولت وانمود شد كه دولتي‌ها مي‌خواهند طيبي را به خاطر ايسنا بركنار كنند تا زمينه‌سازي لازم انجام شود و اين ايسنا باشد كه به پاي آقاي طيبي قرباني شود. معتقدم كه متاسفانه مديريت آقاي طيبي شديدا ضعيف است وگرنه يا از ابتدا آقاي حسن‌زاده را نبايد به مديريت مي‌گمارد، يا پس از نه ماه نبايد دست به تغيير دوباره مي‌زد. من اگر به جاي آقاي طيبي بودم و تحت تاثير فشارهاي دولت، از خود مي‌پرسيدم در كجاي مديريت جهاد دانشگاهي قرار دارم؟! آيا بايد در مقابل هر درخواستي براي تغييرات در زيرمجموعه، سر فرود آورد؟ نبايد از ايسنا كه دسترنج جهاد دانشگاهي است دفاع كرد؟

به هر حال اين تغيير ناميمون انجام شد (آن اميدي هم كه به آن در يادداشت قبل دل بسته بوديم وصال نداد!) و امروز جلسه‌اي به منظور تقدير از آقاي حسن‌زاده در ايسنا برگزار شد ولي احتمال قوي از ايسنا نخواهد رفت و همچنان مي‌ماند. پيام آقاي دكتر فاتح به بچه‌ها را هم مي‌گذارم و مانند او همچنان اميدوارم كه ميهمان جديد حرمت ميزبان را پاس بدارد، همچنان كه ايسنا همواره ميزبان ميهمان‌هاي عزيزي بوده است که در برابر صداقت و غناي آن مجموعه کم بضاعت، سر تعظيم فرود آورده‌اند.

پيام آقاي فاتح به بچه‌ها:

«ايسنا نقطه عطف و آغاز دوران جديد رسانه‌اي، داراي «نقش تاسيسي و الگويي»، معرف نسلي جديد و منحصر به فرد از خبرنگاران و نقطه اميد براي يافتن «تئوري رسانه‌اي بومي» است. ايسنا با تعريف متفاوت از خبر و خبرگزاري و با پوشش عرصه‌ها و ايده‌هاي مورد غفلت، به اتکاء نيروهاي به ظاهر غير حرفه‌اي اما خلاق و با نشاط، معمار عبور از راه‌هاي نپيموده و گشودن عرصه‌هاي ناشناخته در حوزه خبر و خبررساني شناخته مي‌شود.

انحصار شکني، اعتماد آفريني، تعهد به چند صدايي، پيشتازي، فراتر از هويت و گفتمان دولتي، نگاه انساني، شجاعت، همگوني و تواضع با مخاطب، نکته سنجي، مناعت طبع سازماني، بهسازي ادبيات رسانه‌اي، ادب و اخلاق خبرنگاري، پاک دستي و امتناع از رانت، شفافيت و يک‌رويي، اعتدال بخشي، استقلال تحريري، سرعت و دقت، دفاع از منافع ملي، حرکت در مرزهاي ديني و ميهني، اهتمام به آزادي و آگاهي و حقوق انساني، ايفاي مسئوليت در نقش يک نهاد مدني و ارائه چهره‌اي مدرن از هويت دانشجويي از جمله ديگر ويژگي‌هايي است که اصحاب فن براي اين خبرگزاري برشمرده‌اند و افتخارآميز آنکه اين همه در دل و سايه ارزشهاي بنيادي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي حاصل شده است.

دامنه دستاوردها و تاثيرگذاري ايسنا تا آن اندازه وسيع و عميق است که گزافه نيست اگر گفته شود ايسنا آبروي رسانه‌اي ايران و فرزندان اين خانواده سربلند، از برترين نسل رسانه‌اي بوده‌اند. تا مدتها اين دوران کوتاه هشت ساله چون الماس بر تارک رسانه‌هاي ايران خواهد درخشيد و رازهاي نهفته در دل اين سالها، تحصيل‌کردگان و دانش‌‌پژوهان علم ارتباطات، جامعه شناسي و سياست را به تکاپو وا خواهد داشت. اين همه به روشني يادآور مي‌شود که ايسنا با همه فراز و فرودهايش، سرمايه‌اي ملي بوده و از اين رو صيانت از آن مسئوليتي همگاني است.

به لطف خدا و به دست تواناي شما دانشجويان پرمايه و بي‌ادعا، ايسنا از چنان معماري سنجيده و مستحکم و بناي رفيعي برخوردار است که آسيب به آن، چندان آسان نمي‌نمايد، گرچه نمي‌توانم اندوه و نگراني عميق خود را از دشواري راه پيش رو و آن چه بر ايسناي عزيز مي‌گذرد پنهان کنم و اين همه تغييرات پيوسته سازماني، مانع تراشي‌هاي فرساينده و تحميلي در کنار طلبکاري‌هاي ناموجه سياسي را بي تاثير معرفي کنم. همه بايد بدانيم که ايسنا به عنوان سرمايه ملي در معرض داوري همگان قرار داشته و اخذ هر تصميمي در قبال آن بايد منطبق با ارزشهاي يک سرمايه ملي، خواست همگاني و احترام به مخاطبان و فرزندان آن صورت پذيرد. سرگذشت و سرنوشت ايسنا و آنچه در آينده بر اين رسانه و فرزندان آن مي‌گذرد، براي اهل خرد و دلسوزان کشور، آموزه‌هاي فراوان خواهد داشت. سرنوشت ايسنا مي‌تواند رموز ماندگاري يا نيستي سرمايه‌هاي گذشته را واگو و پاسخي روشن به اين پرسش مهم باشد که «ما با سرمايه‌هايمان چه کرده و چه مي‌کنيم؟».

اينک که حسن زاده عزيز بايد مسئوليت خود را رها کند، براي من دو دريغ بزرگ باقي مي‌ماند؛ يکي آنکه او پايان يکي از مبارکترين سنت‌هاي ايسناست، سنتي که فرزند افتخاري ايسنا را به مسئوليت مدير عاملي نشاند و يکايک خبرنگاران، دبيران و سردبيران سرفراز امروز، محصول همين سنتند. سنت مهم و مبارکي که وفاداري به آن، از اصلي‌ترين رموز ماندگاري ايسنا بوده است و ديگر آن که او نماد صداقت ايسنا و فرزند واقعي اين مکتب بود.
و چيزي که به من آرامش و دلداري مي‌دهد، خداي مهرباني است که همواره لطف و رحمتش شامل و کامل بوده است و شما جوانان مومن و پاکنهاد که همواره قدرشناس مجموعه‌اي بوده‌ايد که خود به خون دل تاسيس و نهالش را آبياري کرده‌ايد و انشاءالله در دل جهاد پر افتخار دانشگاهي، همچنان منشأ خير و برکت خواهيد بود.

بگذار کساني گذشته و حال و مجاهدت شبانه‌روزي هشت ساله شما را ناديده بگيرند و بگذار به خاطر سوداي يکي دو روزه، آنان که فرق نقد و مجيز را نمي‌دانند و اطلاع به مردم ر ا گناه مي‌دانند، وفاداري ما به ارزشهاي امام، رهبري، شهيدان و مردم شريفمان ر ا به قلم نامبارکشان تحريف و تخريب کنند تا توجيهي براي اين و آن بتراشند. بگذار آنان که حتي عطسه‌اي براي اين مجموعه نزده‌اند و اين رسانه محصول انديشه و عمل آنان نيست براي آن سوداگري کنند، شما نام و يادتان نيک بوده و نيک خواهد ماند و تاريخ به صداقت، بزرگي، بزرگواري و ماندگاريتان شهادت خواهد داد؛ همان گونه که نام نيک شهيدانمان قريب و عمراني و عزيزانمان منتظري، نادعلي و حسن زاده از يادهايمان نخواهد رفت.

ايسنا همواره ميزبان ميهمان‌هاي عزيزي بوده است که در برابر صداقت و غناي آن مجموعه کم بضاعت، سر تعظيم فرود آورده‌اند. اينک نيز به سنت ديني و ملي‌مان، ميهمان خود را محترم داريد؛ ايشان نيز حرمت ميزبان، پاس خواهند داشت، انشاءالله.

خداوندا تو مي‌داني که اين جوانان انگيزه‌اي جز خدمت به دين و ميهن در تاسيس اين رسانه نداشته‌اند و تو از همت‌ها و خون دل‌هايي که مصروف آن کرده‌اند، با خبري. تو مي‌داني که هيچ‌گاه حتي در سخت‌ترين لحظه‌ها و تنگنا‌ها اهل شکوه و شکايت نبوده و جز شکيبايي پيشه نکرده‌اند و تو نيک مي‌داني که اين قلب‌ها و قلم‌ها براي چه مي‌تپند. اينک به تلاش صادقانه و معصوميت آگاهانه اينان که مي‌خواستند نمونه‌اي از ايفاي مسئوليت و اثبات توانمندي، حريت و شرف جوانانه باشند، از تو هيچ نمي‌خواهيم جز آنکه خداوندا! حافظ اين سرمايه و عزت فرزندانش باش».

۱۳۸۶ آبان ۲۹, سه‌شنبه

اميد براي ايسنا

ديشب درباره‌ي ايسنا خواب ديدم! همه از همه چيزهايي كه اين روزها مي‌گذرد خبر دارند، براي همين زياد توضيح نمي‌دهم، فقط يكي تو خواب بهم گفت :

«دوست دارم بچه‌هاي ايسنا توي اين موقعيت صبورتر باشند، آنها تنها نيستند، هميشه ايسنا ثابت كرده با منطق خود نتيجه‌اي غير قابل باور گرفته، اميدهايي هست كه نمي‌تونم بيانشان كنم. اما هنوز كسي هست كه ما را دوست دارد و هميشه با ما بوده، او ياريمان خواهد كرد. فقط بچه‌ها مثل هميشه صبور باشند، هر چه مي‌شد انجام شد، اما ...
شايد خبر خوشي بيايد، نمي‌توانم از بچه‌ها بخواهم حرفم را گوش بدهند، اما در دلم اميدي هست كه فكر مي‌كنم اگر بچه‌ها اجازه بدهند شايد به جايي برسد و خيلي هم دور نيست.»

البته بعد از ديدن سريال اغما، ديگه آدم به حرف كسي نمي‌توند اطمينان بكند، و من هم نمي‌دانم چطوري بگم كه اين يكي الياس نبود فلاني بود!

۱۳۸۶ آبان ۲۷, یکشنبه

پيشنهاد فراموشي موقت دفتر تحكيم

چهار ماه تا انتخابات مجلس هشتم وقت باقي است، پيشنهاد مي‌دهم كه از همين امروز براي مدتي مثلا دو ساله، دفتر تحكيم وحدت را فراموش كنيم، هم به خاطر خود تحكيم، هم به خاطر دانشگاه و هم به خاطر سرنوشت كشور.

توضيح مي‌دهم چرا، اول اين كه شايد با اين كار، محافظه‌كاران هم دست از سر آنها بردارند و انجمن‌هاي اسلامي و تحكيم بتواند دوباره خود را پيدا كند و روي پاي خود بايستد.

اكنون از يك طرف انتظارها از آنها بسيار زياد است چون آنها نزديك‌ترين و تنها تشكل به دانشجويان و موثر در جامعه بوده‌اند و وابستگي به نهادها و جريانات سياسي صاخب قدرت نداشته‌اند، ولي توانايي پاسخگويي به همه‌ي انتظارات را ندارند، ساختار آن هم قديمي و نيازمند بازسازي است، براي همين همه مي‌خواهند با زور هم شده به درون آن بروند، از هر نحله و تفكري، حتي ماركسيست‌ها. در اين چند سال اخير بعد از دوم خرداد اينقدر همين انتظارات نابجا آنها را به رقص درآورد كه از متن جامعه هم فاصله گرفتند، الان سالهاست كه انجمن‌هاي اسلامي و تحكيم ديگر سخنگوي عموم دانشجويان نيست، سياست دوري از قدرت را هم به همين دليل شعار مي‌دهند تا بلكه اين آفت دست از سرشان بردارد اما هنوز موفق نبوده‌اند، اگر در سال 77 «ابراهيم اصغرزاده» كانديداي آنها به شوراي اول شهر تهران رفت و در سال 78 چند تا ديگر از نمايندگانشان به مجلس راه پيدا كردند، سال 84 هم «علي افشاري» و «اكبر عطري» وارد صداي آمريكا شدند.

البته سال 76 واقعا در نزديك‌ترين حد به دانشجويان و مردم بودند و اين تغيير وضعيت خواسته نبود، فشارهاي محافظه‌كاران در مقابل انتظارهاي عمومي پيروز شد و انجمن‌هاي اسلامي و تحكيم را به وضع فعلي كشاند تا ديگر آن ويژگي‌هاي سابق را نداشته باشند و موفق هم شدند.

اين خط و اين نشان، محافظه‌كاران نمي‌گذارند به اين راحتي دانشجويان تحكيمي به وضع سابق برگردند، حتي آنها نمي‌توانند در دانشگاه نشست داشته باشند و تا وضع به اين شكل است تاثيرگذار نخواهد بود و فقط مي‌توانند در اينترنت بيانيه بدهند، تجمعاتي ضعيف را برگزار كنند كه تحت كنترلشان نيست و خواست‌هايشان هم تحت تاثير مخالفانشان فقط واكنشي است، مثلا ماه‌ها بايد دنبال برنامه‌اي باشند كه ديگران برايشان نوشته‌اند، منظورم قضيه‌ي چاپ جعلي آن چند نشريه‌ي دانشجويي دانشگاه اميركبير است كه آنها را با آن مشغولشان كردند.

از قبل از انتخابات سال 76، در واقع اين همكاري نيروهاي تحول‌خواه از جمله دانشجويان تحكيمي بود كه موفقيت آنها را به دنبال داشت، انصافا اگر قدرت‌طلبي برخي - امثال آقاي اصغرزاده - و شيطنت‌هاي «كيهان و دوستان» نبود، چه بسا كه اصلاحات به آن صورت شكست نمي‌خورد. توجه كنيد كه مي‌گويم اصلاحات، منظورم خود اصلاح‌طلبان نيست، دانشجويان تحكيمي مي‌توانستند اصلاحات را نظارت كنند و آن جريان را صيغل بدهند تا همچنان نزديك مردم حركت كند.

مشكل رسانه‌يي اصلاح‌طلبان كه اينقدر اين روزها بر آن تاكيد مي‌شود اصلا در سال 76 مطرح نبود، چون همين دانشجويان تحكيمي بودند كه ارتباط دهنده‌ي مردم و تمام اصلاح‌طلبان بودند. مي‌دانم شايد برخي از دانشجويان روي اين كه مي‌گويم «اصلاح‌طلبان»، حساسيت دارند، اما در ابتدا از هم جدا نبوديم، جدا شديم يا جدايمان كردند تا به اينجا رسيديم كه هستيم.

اما الان وضعيت كشور را كه مي‌بينيد، وحدت همه براي اصلاح روش اداره‌ي كشور ضروري است، تجربه‌ي دوره‌ي اصلاحات هم پيش روي ماست، تصور نمي‌كنم كسي معتقد باشد كه آدم‌هاي فضايي بايد براي اصلاح امور از آسمان به زمين بيايند، لذا تنها جايگزيني كه وجود دارد اصلاح‌طلباني هستند كه علي رغم ايراداتي كه دارند و نمي‌توان منكر آن هم بود، اما اگر دست به دست هم بدهيم و نظارت خوبي داشته باشيم قطعا مي‌توانيم بهتر از گذشته در اداره‌ي امور كشور موثر باشيم.

پس منظورم از پيشنهادم فراموشي تحكيم براي مثلا دو سال چيست؟ البته اصلاح‌طلبان به ارتباط با دانشجويان نياز دارند تا از طريق آنها هم مطالبات مردم را مانند يك ميزان الحراره درك كنند و هم بتوانند حرف خود را از طريف آنها به مردم برسانند؛ اما معتقدم در حال حاظر بهتر است از تحكيم انتظار نداشته باشيم، آنها را به حال خود واگذاريم تا به خودسازي بپردازند. طرف ديگر اين پيشنهادم به خود تحكيمي‌ها برمي‌گردد كه خودشان هم مدتي بروند و به خودسازي بپردازند، اگر به هر نحوي بخواهند در اين انتخابات فعاليت كنند ـ به خصوص در همراهي با جريان اصلاحات ـ ، قلم پاي آنها را مي‌شكنند، مگر قلم پايشان خيلي محكم باشد!

براي انتخابات اسفند ماه بهتر است منتظر ماند تا از دل دانشگاه‌ها دانشجويان به صورت خودجوش كميته‌هايي را براي همكاري تشكيل دهند، اصلاح‌طلبان هم تنها عموم دانشجويان را مخاطب قرار دهند. فكر مي‌كنم اين امكانپذير باشد، اگر دانشجويان به خود اطمينان داشته باشند، يادم مي‌آيد در سال 76 در واحد دورافتاده‌ي دانشگاه آزاد با نوشتن يك طورمار و جمع‌آوري امضا براي آن، جرياني راه انداختم كه تنها موتور محركه‌اش اعتماد به نفس و اطمينان به راهي بود كه پيش گرفته بودم. و حالا هم دانشجويان مي‌توانند.

فقط يك نكته، اگر تحكيمي‌ها هم خواستند فعاليتي درانتخابات آتي داشته باشند، هر موضعي خواستند بگيرند، شخصي باشد، فقط تشكيلات نحيف شده‌ي تحكيم را موقتا درگير نكنند.

۱۳۸۶ آبان ۲۴, پنجشنبه

بارخواني حمله به عراق

از آنجايي كه زمينه‌سازي حمله‌ي آمريكا به عراق مشابهت‌هاي زيادي دارد به كارهايي كه با مي‌كنند، پيشنهادم اين است كه دوباره و چند باره خبرهاي آن زمان را بخوانيم، شايد از آن بين بتوانيم بخشي از سياست زمينه سازي و برخورد آمريكا به دستمان بيايد. خبرهاي زير در 14 ماه قبل از حمله‌ي آمريكا به عراق منتشر شده بودند.

17/01/2002: هشدار بوش به صدام حسين
07/03/2002: عراق مذاکره برای پذيرش بازرسان تسليحاتی را ادامه می‌دهد
01/05/2002: دور جديد مذاکرات عراق با سازمان ملل متحد
05/07/2002: ادامه گفتگوهای عراق و سازمان ملل
06/07/2002: شکست مذاکرات عراق با سازمان ملل
04/08/2002: پيشنهاد عراق برای مذاکره رد شد
04/08/2002: انتقاد عراق از موضع آمريکا و بريتانيا
07/08/2002: تاکيد عراق بر موضع خود در برابر تهديد آمريکا
16/08/2002: عراق خواهان مذاکره بيشتر
29/08/2002: فرانسه با حمله به عراق مخالفت کرد
29/08/2002: اعمال فشار بريتانيا به عراق
02/09/2002: ايران، خواستار بازگشت بازرسان تسليحاتی به عراق
17/09/2002: موافقت عراق با ورود بدون قيد و شرط بازرسان تسليحاتی
17/09/2002: بروز اختلاف در سازمان ملل بر سر پيشنهاد عراق براي ورود بازرسان
17/09/2002: بروز اختلاف در سازمان ملل بر سر پيشنهاد عراق
19/09/2002: آمريکا سازمان ملل متحد را تهديد کرد
25/09/2002: اعتراض روسيه به 'جنجال تبليغاتی' بر سر عراق
30/09/2002: مذاکره بازرس تسليحاتی با عراق
01/10/2002: توافق سازمان ملل متحد و عراق
02/10/2002: عراق: آمريکا از بازرسی ها می ترسد
03/10/2002: هانس بليکس: ممکن است بازرسی با تاخير آغاز شود
04/10/2002: 'نکات مبهم' بر سر راه بازگشت بازرسان
30/10/2002: بليکس با رهبران آمريکا ملاقات می کند
10/11/2002: بليکس: قاطعانه عمل می کنيم
14/11/2002: آمريکا خواستار همکاری کامل عراق است
16/11/2002: بليکس: جاسوسان را اخراج می کنم
17/11/2002: آمادگی برای آغاز بازرسی تسليحاتی از عراق
18/11/2002: بازرسان تسليحاتی به عراق برگشتند
20/11/2002: اظهار خشنودی بليکس از همکاری عراق
25/11/2002: بازگشت بازرسان تسليحاتی به عراق
26/11/2002: هشدار رييس بازرسان به عراق
27/11/2002: تکميل اولين عمليات بازرسی در عراق
28/11/2002: ادامه بازرسی ها در عراق
30/11/2002: بازرسی از مجموعه صنعتی در عراق
05/12/2002: عراق بازرسی ها را فرصتی مغتنم خواند
06/12/2002: بازرسان اظهارنامه عراق را بررسی می کنند
07/12/2002: ارايه برنامه تسليحاتی عراق؛ پوزش صدام از کويت
11/12/2002: تقاضای ايران برای دريافت گزارش تسليحاتی عراق
11/12/2002: بازديد مجدد بازرسان از مجمتع الکرامه
14/12/2002: سازمان ملل خواستار اسامی دانشمندان عراقی است
19/12/2002: اظهارنامه تسليحاتی عراق 'چيز جديدی' ندارد
20/12/2002: بليکس: آمريکا و بريتانيا اطلاعات بدهند
23/12/2002: آمريکا پيشنهاد عراق را رد کرد
26/12/2002: عراق: بازرسان سلاح ممنوعه نيافته اند
27/12/2002: 'افشا گری' دانشمند عراقی برای بازرسان تسليحاتی
31/12/2002: بليکس به عراق دعوت شد
31/12/2002: دعوت بليکس به عراق
09/01/2003: عراق همکاری فعال نکرده است
09/01/2003: گزارش دوپهلوي بليكس: ' ناکامی' بازرسی های تسليحاتی
10/01/2003: گزارش بازرسان تغييری در سياست آمريکا ايجاد نکرد
13/01/2003: بليکس: هيچگاه نمی توان خلع سلاح کامل عراق را تضمين کرد
16/01/2003: بليکس خواستار همکاری بيشتر عراق شد
17/01/2003: واكنش آمريكا به کشف کلاهک‌های شيميايی كهنه و خالي در عراق
18/01/2003: کشف سند در خانه دانشمند عراقی
19/01/2003: البرادعي: مذاکرات در بغداد 'پيشرفتهايی' داشته است
21/01/2003: بوش: عراق همکاری نمی کند؛ بلر: حکومت عراق در حال تضعيف است
23/01/2003: پوتين: گزارش بازرسان بايد محک باشد
23/01/2003: شش دولت خاورميانه صدام را به همکاری فعالانه تر فراخواندند
24/01/2003: توافق آلمان و روسيه در مخالفت با حمله به عراق
27/01/2003: گزارش بليكس و البرادعي: عراق بايد بيشتر همکاری کند
29/01/2003: شوراي امنيت: زمان ديپلماسی برای عراق رو به پايان است
06/02/2003: ايران درباره‌ي عراق: به بازرسان فرصت بيشتری داده شود
07/02/2003: بليکس: عراق برای همکاری تلاش می کند
08/02/2003: بليکس: گفتگوها موفقيت آميز بوده است
09/02/2003: 'پيشرفت خوب' مذاکرات بليکس با عراقی ها
14/02/2003: بليکس: همکاری عراق بيشتر شده است
14/02/2003: جلسه‌ي شورای امنيت
15/02/2003: عنان خواهان ادامه فعاليت بازرسان شد
17/02/2003: موضع يکسان اتحاديه اروپا درقبال عراق
20/02/2003: روسيه: بازرسان تحت فشار هستند
22/02/2003: پاسخ مبهم عراق به هشدار بليکس
24/02/2003: ارايه پيش نويس قطعنامه جديد عليه عراق
26/02/2003: بليکس: عراق به طور کامل همکاری نمی کند
01/03/2003: عراق چهار موشک الصمود را نابود کرد
02/03/2003: ادامه نظارت بر انهدام تسليحات عراق
07/03/2003: تازه ترين گزارش از عراق به شورای امنيت
07/03/2003: ادامه تفرقه در شورای امنيت
08/03/2003: صدام خواهان رفع تحريمها عليه عراق
19/03/2003: بليکس: جنگ با عراق فاجعه است
19/03/2003: جلسه شورای امنيت در باره عراق

20/03/2003: حمله‌ي نظامي آمريكا به عراق
از توي اين خبرها معلوم ميشه كه برنامه‌ي آمريكا از قبل معلومه و به هيچ توصيه و مخالفت ديگر كشور ها هم توجه نمي‌كند؛ اتفاقا در آن زمان هم آلمان و فرانسه در مخالفت جنگ با چين و روسيه همراهي مي‌كردند. بازرسي هم كشكه، هر چي بيشتر به بازرسان رو مي‌دهي بيشتر جلو مي‌آيند، هر چه عقب بروي آنها جلو مي‌آيند، حتي شرت طرف را هم درمي‌آورند!
به هر حال خدا كنه كه كار به جاهاي باريك نكشه، كه اگه بكشه، جورج بوش الان خيلي زخميه و هر كاري ازش برمي‌آيد، آن هم در ماه‌هاي پاياني نشستن بر روي صندلي رياست جمهوري ينگه‌ي دنيا.

۱۳۸۶ آبان ۲۳, چهارشنبه

چرا احمدي‌نژاد افشا نمي‌كند

آخرين فرياد «افشا مي‌كنم» آقاي احمدي‌نژاد ديروز صادر شد، اما تجربه‌ي گذشته نشان مي‌دهد كه قطعا اين كار را نمي‌كند.

اين شعار «افشا مي‌كنم» ديروز كه مانند چند بار گذشته مورد استقبال مخاطبانش قرار گرفت درباره‌ي مساله‌ي هسته‌يي بود : «اگر عوامل داخلي درباره‌ي مسائل هسته‌يي دست از فشار برندارند، به ملت ايران معرفي مي‌شوند».

رييس جمهور درباره‌ي كساني حرف مي‌زند كه علنا مي‌گويد «اينها خائن هستند و ما بر اساس عهدي که با ملت بسته‌ايم، کوتاه نخواهيم آمد و نظاره‌گر نخواهيم بود».

اگر آقاي احمدي‌نژاد راست مي‌گويد و بلوف سياسي نمي‌زند تا در آستانه‌ي انتخابات مجلس، اصلاح‌طلبان را از عرصه به در كند، پس «خائن» را افشا كند، چون خائن بايد افشا شود، بايد محاكمه هم شود. اصلاح‌طلبان قطعا موافق برخورد دولت با خائنين هستند و مانند ملت ايران منتظرند، افشا كنيد، بسم الله.

يك ماه پيش هم آقاي رييس جمهور گفته بود : «اگر جاسوسان را افشا نمي‌كردم، همه چيز را تحويل داده بودند. اگر بخواهند ادامه بدهند با اسم افشا مي‌كنم»!

تصور نمي‌كنم منظور ايشان، آقاي حسين موسويان باشد، چرا كه او چند ماهي هست كه برايش پرونده تشكيل شده و بايد منتظر نتيجه‌ي دادگاه بود، اما اين خائنين چه كسي هستند خدا مي‌داند!

درباره‌ي افشاي جاسوس كه نمي‌شود گروكشي كرد، اعلام كن، فقط شعار اين شعار «افشا مي‌كنم» مانند سرنوشت افشاي «مافياي نفتي» و «مافياي مسكن» و «مفسدان اقتصادي» و «متجاوزين به بيت المال» نشود.

پارسال آقاي احمدي‌نژاد در به درخواست دانشجویان دانشگاه امام صادق(ص) مبنی بر افشای متجاوزین به بیت المال گفته بود : «كساني را كه دنبال انحصارطلبي، تسلط بر منابع مردم و دست اندازي در بيت المال هستند را افشا خواهم كرد و در مقابلشان خواهم ايستاد».

بيش از دو سال گذشت و آقاي رييس دولت نهم «افشا نكرد»، يا دروغ گفته يا توانش را ندارد. به هر حال اين شعار، شعار خوبي است اما مسووليت مي‌آورد، كه به نظرم آقاي احمدي‌نژاد از پسش برنمي‌آيد، به قول معروف مي‌گويند فلاني مثل خر توي گل گير كرده!

۱۳۸۶ آبان ۲۱, دوشنبه

اعتماد دنيا به اصلاح‌طلبان


ديروز سرمقاله‌ي «شما» ارگان موتلفه به قلم آقاي بادامچيان در نقد مصاحبه‌ي اخير آقاي حجاريان را خواندم. درباره‌ي آن چند نكته به ذهنم رسيد كه مي‌نويسم.

آقاي حجاريان گفته به شرط تعويض ترکيب سياسى مجلس فعلى در مجلس هشتم، اميد مى‌رود:
1- بتوان به آرمان‌هاى دموکراسي، آزادى و توسعه نزديک شد.
2- بتوان به تنش‌زدايى و صلح در سطح بين‌المللى نزديک‌تر شد.
3- اين کار لاجرم متناظر با تغيير ترکيب دولت، از صدر تا ذيل نيز خواهد بود.

الف) آقاي بادامچيان پرسيده كه آيا اين مطالب حجاريان، پيامي براي آمريكا و غرب است كه اگر در انتخابات مجلس هشتم موفق شوند، همان سياست آمريكا و اروپا را اجرا مي‌كنند؟ آيا اصلاح‌طلبان در پي يك كودتاي همه جانبه در دستگاه دولت هستند؟! چـرا حجـاريان كه استراتژيست اصلاح‌طلبان است در اين مصاحبه هيچ حـرفـي از اصـول قانون اساسي، نظام جمهوري اسلامي و خواست‌هاي ملت مسلمان ايران به ميان نياورده است؟
تصور مي‌كنم آقاي بادامچيان هم موافق باشند كه مردمسالاري، آزادي و توسعه در داخل و تنش‌زدايى و صلح در سطح بين‌المللى، از ايده آل‌هاي همه‌ي ايرانيان و قاطبه‌ي مسلمان آن است كه در قانون اساسي هم آمده و بر تك تك آن‌ها تاكيد شده است. اصلاح طلبان براي تشخيص اين كه اينها ارزش هستند يا نه، به دهان اين و آن نگاه نكرده‌اند، اينها ارزش هستند به همان علتي كه حكومت غير مردمسالار، نداشتن آزادي، توسعه نيافتگي، تنش آفريني و جنگ طلبي، ضد ارزش هستند.

ب) درباره‌ي تغييرات متناظر در دولت نيز يك چيز طبيعي است، هر مجلسي و هر دولتي كه روي كار بيايد، روش‌ها و سياست‌هاي خود را دنبال مي‌كند، همانطور كه مجلس هفتم و دولت نهم پس از روي كارآمدن دست به تغييرات گسترده زده‌اند، كسي گفت كه اين كودتا بوده؟ هر چند شبه كودتايي بود، آنها بر خلاف گذشته به كارشناسان هم رحم نكردند. جالب اين كه اتفاقا سياست كاري اصلاح‌طلبان همان برنامه‌هاي پنج ساله‌ي توسعه و سند چشم انداز است كه دولت نهم كمترين توجهي به آن نكرد و عليه آنها به نوعي دولت كودتا تشكيل داد.

ج) آقاي بادامچيان پرسيده «چرا هنگامي كه از حجاريان سئوال شده كه آيا شما افقي براي حل مشكل انرژي هسته‌يي، با حفظ مصالح ملي در حضور همين دولت مي‌بيند؟ جواب مي‌دهد نه! و چرا وقتي از او مي‌پرسند آيا شما احتمال حمله‌ي محدود يا گسترده‌ي نظامي به ايران را واقعي مي‌بيند؟ پاسخ مي‌دهد بله.»اولا «نه» آقاي حجاريان اينگونه بود كه گفت «نه! و غرب تلاش مي‌كند قضيه‌ي پرونده‌ي هسته‌يي را آگرانديسمان‎ ‎كند». اينقدر حق براي ديگران بايد قائل شد كه بگويند آيا سياست‌هاي فعلي پاسخگو هست يا نه.آقاي حجاريان در پاسخ به سوال دوم هم گفته بود «بله، حتي اگر‎ ‎احتمال ضعيف باشد اما چون محتمل، ‌قوي‎ ‎است، بايد به شدت مراقب بود و دست از تحريك‎ ‎برداشت‎». احتمال دادن و مراقبت كه شرط عقل است، از طرفي اين جمله‌ي آقاي حجاريان همان نظر آقاي رفسنجاني است كه امروز گفته «خطر جدي است». اين سادگي است كه فكر كنيم هيچ خبري اصلا نيست و هيچ احتمالي را هم نداد.
د) آقاي «محمدنبي حبيبي» هم در مصاحبه‌ي هفتگي دبيركل موتلفه، گفته «ديك چني چـنـدي پـيـش گفته بود مايل است صـداي اصـلاح‌طلـبـان را بلندتر در ايـران گـوش كـنـد. اين كه برخي در مـصـاحـبه خود پيام‌هايي بدهند كه دل دشـمـن را شـاد كـنـنـد؛ هر چند صـداي ضـعـيـفـي را به گوش ديك چـني مي‌رساند، اما بايد بداند مردم از صداهاي افراطي در داخل نفرت دارند. مردم چراغ سبز نشان دادن به دشـمـن را خـط قـرمـز مـي‌دانـنـد و حساب آن‌ها را در روز راي‌گيري در پــاي صـنــدوق‌هــاي راي تـســويـه خواهند كرد.» همچنان كه آقاي بادامچيان به چند خبر در ماه‌هاي اخير مبني بر حمايت‌هايي از سوي كاندوليزا رايس، چند موسسه‌ي تحقيقاتي مهم انگلستان و راديو تلويزيون صداي آمريكا از جريان اصلاح‌طلبان اشاره كرده است.
برخلاف عملكرد دولت نهم كه زمينه‌ي بي اعتمادي بخش‌هاي زيادي از جهان را نسبت به ايران فراهم كرده، عملكرد دولت و مجلس اصلاحات در عرصه‌ي بين المللي به خوبي توانست اعتمادزايي كند، اما اگر اظهار حمايتي از سوي متخاصم‌ترين آدم‌ها و دولت‌ها نسبت به اصلاح‌طلبان مي‌شود، از دو حالت خارج نيست، يا قصد اختلاف افكني داخلي دارند و دوستان اصولگرا بازي آنها را خورده‌اند، يا آنها به سياست‌هاي اصلاح‌طلبان نسبت به دولت و مجلس فعلي راضي شده‌اند، هر چند آنها هم مي‌دانند كه سياست‌هاي اصلاح‌طلبان چيزي غير از آني نيست كه در سال‌هاي اصلاحات داشتند. به هر حال دنيا از تغييرات انقلابي استقبال نمي‌كند!

در آخر فقط از آقاي بادامچيان مي‌پرسم كه تصور نمي‌كند مومنان از نزديكي بيش از حد موتلفه به فرقه‌هاي از خدا بي خبري مانند حزب كمونيست چين نگران خواهد شد؟!

۱۳۸۶ آبان ۲۰, یکشنبه

به افراط كشاندن دانشجويان

دوست خوبم «علي نيكو نسبتي» عضو شوراي مركزي طيف علامه‌ي دفتر تحكيم امروز بازداشت شد. در شهريور ماه كه براي يك هفته به ايران رفته بودم يك بار در حاشيه‌ي همايش دين و مدرنيته او را ديدم و بنا گذاشتيم دوباره هم را ببينيم، فردايش قراري گذاشتيم و با هم صحبت كرديم. به مصلحت درباره‌ي موضوعات مطرح شده چيزي نمي‌نويسم اما فقط بگويم كه:

دولت نهم به شدت از هوشياري و اعتدال دانشجويان مي‌هراسد، براي همين نمي‌خواهد جريان دانشجويي منتقد حتي معتدلي وجود داشته باشد. الان تنها نگراني دولت نهم از تصميم دانشجويان درباره‌ي انتخابات مجلس هشتم است و اين بگير و ببند‌هاي دانشجويان هم قطعا در همان راستاست، پس تا انتخابات مجلس ادامه دارد. به نظر دولت نهم، به افراط كشاندن جريان دانشجويي تنها راهي است كه از دل آن مايوس شدن مردم بيرون مي‌آيد و آنها مي‌توانند به تنهايي و در سكوت انتخابات را برگزار كنند. اين نگاه دولت بر خلاف قانون اساسي و خواست مردم است.
در همين راستا، دوستان دانشجو و خبرنگار بايد در تمام ارتباطات خود با هر كسي مراقب باشند، دولت همه جا هست، خيلي صريح مي‌گويم كه به نظر مي‌رسد مكالمات تلفني فعالان دانشجويي، سياسي و خبرنگاران به صورت غير قانوني شنود مي‌شود. شايد براي هر حرف بي غرض و منظوري، زماني لازم باشد كه پاسخگو باشيد! وقتي پرسيدند مي‌فهميد كه از كجا آب مي‌خورد.

۱۳۸۶ آبان ۱۵, سه‌شنبه

غلط زيادي يك نظامي در سياست

نماينده‌ي ولي فقيه در بسيج منطقه‌ي تهران بزرگ، غلطهايي كرده كه اميدوارم در حد همين حرف باقي بماند، هر چند اين تازه نشانه‌اي از دخالت بسيج و سپاه در سياست و انتخابات است و خدا مي‌داند كه چه برنامه‌ها كه دارند و در رسانه‌ها مطرح نمي‌شود.

آقاي «رسول جليل‌زاده»‌ در هشتمين همايش «آزادگان مجمع فرهنگي سيد آزادگان - کمپ 10 رومادي » در مشهد گفته: «انتخابات مجلس هشتم، عرصه‌ي مقاومت فعالانه است. دشمن روزنه‌ي انتخابات را پيدا کرده است و تلاش مي‌کند وارد شود ... اصلاح طلبان به دنبال اين هستند که مجلس را بگيرند؛ آن‌ها گفته‌اند اين دفعه بايد آدم‌هاي موجه و ميانه رو را بياوريم اما ما مي‌گوييم موجه و غير موجه،‌ ميانه‌رو و مشارکتي و مجاهدين انقلاب هيچ فرقي با هم ندارند و همه‌ي آن‌ها سر و ته يک کرباس هستند، چراکه همان موجهين و معتدلين بودند که سکوت کردند و آن تندروهاي‌شان، آزادگان، بسيجيان و مقدسات را مسخره کردند. در سايه‌ي سکوت اين‌ها بود که آن‌ها اين غلط‌ها را کردند

آقاي جليل‌زاده همچنين خطاب به آزادگان حاظر در جلسه گفته: «شما مقاومت فعالانه‌اي تا به حال داشته‌ايد، عرصه‌ي انتخابات هم يک عرصه‌ي مقاومت است و در اين عرصه هم بايد مقاوم بايستيم و بگذاريم يک مدت هم اصولگراها و حزب‌الهي‌ها حاکميت را به دست بگيرند؛ چراکه در طول 28 سال گذشته در دست ديگران بوده است. بگذاريد حاكميت مقداري هم در دست طرفداران انقلاب و آن‌هايي باشد که واقعا معتقد به راه امام(ره) هستند. اين هوشياري شما رزمنده‌ها را مي‌خواهد که با آگاه کردن مردم نگذاريد انقلاب مجددا به دست دگرانديش‌ها بيفتد

اين آقا كه متاسفانه در كسوت يك عالم اسلامي هم هست - و من هيچ دوست نداشتم درباره‌اش اينطور بنويسم - علنا عبور از جمهوريت نظام را ترويج مي‌كند و مي‌گويد كه بايد در برابر انتخاب شدن اصلاح طلبان ايستادگي كرد!

خوب است يكي به ايشان يادآور شود كه دشمن كسي است كه عداوت دارد و اگر منظورش از دشمني، دشمني با جمهوري اسلامي است، اين حركتش خود حذف جمهوريت نظام است. به چنين كساني مي‌توان گفت نااهل با «جمهوريت و اسلاميت»؛ كه مردم براي رسيدن به آن دو هزينه‌ها دادند اما الان تفكر غالب در حاكميت، همين نااهلان آن انقلاب مردمي هستند و آقاي جليل‌زاده يكي از نمونه‌هايش است. مردم ما دوست ندارند براي پس گرفتن كشور از دست اين نااهلان به حركت‌هاي تند دست بزنند، همچنان هم به آن دو اصل پايبند هستند، براي همين تنها راه را راه مسالمت آميز انتخابات مي‌دانند، راهي كه اصلاح طلبان همواره بر آن تاكيد مي‌كنند.

نمي‌دانم آيا اصولي هم بالاتر از دو وجه جمهوريت و اسلاميت هست كه اين آقاي غير معتقد به انتخابات و جمهوريت، خود را اصولگرا، و اصلاح‌طلبان را كه به هر دو معتقدند، دگرانديش مي‌خواند. صندلي قدرت سياسي، صندلي خدمت است، حداقل ما اينچنين به آن نگاه مي‌كنيم و حاضر به پرداختن هزينه‌ها و قبول كوتاهي‌ها هم هستيم، براي همين هم اصلاح‌طلبان در قالب احزاب فعاليت مي‌كنند تا بعد از پايان دوره‌ي ماموريت براي دوره‌ي بعد مردم درباره‌ي آنها قضاوت كنند؛ اما ماشالله اين دوستان كه خود را اصولگرا و حزبالهي مي‌خوانند از صندلي خدمت، گويا دنبال ثروت هستند. (فقط محض خنده مثلا آقاي «بيگدلي» دبير و سخنگو حزبالله ايران با عضويت در هيات مديره‌ي انبوه سازان، نانش در روغن مي‌افتد و زبانش چرب مي‌شود!)
كدام حزب‌الهي؟ هر تندروي كه حزب‌الهي نيست، اگر اين طور باشد بن لادن از همه حزب‌الهي‌تر است و آقاي احمدي‌نژاد هم بايد برود جلو بوق بزند! پس حزب‌الهي بودن به حرف زدن و تند روي نيست، امروز آقاي خاتمي مثل نگين الماس در دنياي اسلام مي‌درخشد، و من او را جزو حزب‌الهي‌ترين مسلمان‌هايي مي‌دانم كه مي‌شناسمش؛ و در مقابل مانند بقيه‌ي مسلمانان، از عملكرد بن لادن و طالبان و نمونه‌هاي داخلي آنها به نام اسلام شرمنده‌ام و تنها برايشان دعا مي‌كنم.

اين آقا گفته كه «بگذاريم يك مدت هم حاكميت پس از بيست و هشت سال به دست آنها بيافتد چراکه در طول 28 سال گذشته در دست ديگران بوده است!». خنده دار است، حاكميت در دست كيست؟ دولت و مجلس كه بچه بازي است، «حاكميت». چطور سرنوشت مجلس هفتم تعيين شد؟ چطور الان شما مي‌گوييد كه «بگذاريم كه ...»، انتخابات جايي نيست كه شما بگذاريد يا نگذاريد كه نتيجه‌ي آن فلان طور شود، اما همين حاكميت كه مي‌فرماييد گاهي خيلي عريان خود را نشان مي‌دهد، مانند انتخابات مجلس هفتم، البته فراتر از صندوق‌ها، قبل از انتخابات، در زمان تعيين صلاحيت‌ها.

و اما درباره‌ي «طرفداران انقلاب و معتقدان به راه امام» ؛ پرداختن اينچنين يك نيروي نظامي به مناقشات سياسي غير از اين كه خلاف نظرات امام خميني است، خلاف نص صريح قوانين برآمده از انقلاب هم هست و لذا يك غلط زيادي است، سازمان قضايي نيروهاي مسلح وظيفه‌ي قانوني خود را دارد، و اميدوارم جلوي اين رويه گرفته شود، دلسوزان كشور هم بايد به هر نحوي جلوي دهان‌هاي لقي اينچنين را ببندند.
چکیده‌ي مقررات قانونی

1- نيروهاي نظامي و انتظامي حق دخالت در امور انتخابات اعم از امور اجرايي و نظارت را ندارند (ماده 24 قانون انتخابات رياست جمهوري و ماده 16 قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي)
2- نيروهاي نظامي، انتظامي و اطلاعاتي نمي توانند از طرف هيچ نامزدي نمايندگي يا نظارت داشته باشند. (تبصره 4 ماده واحده قانون حضور نمايندگان نامزدهاي رياست جمهوري)
3- مداخله، شركت يا فعاليت كاركنان نيروهاي مسلح در دسته بندي ها، مناقشه هاي سياسي و تبليغات انتخاباتي ممنوع و جرم تلقي و مرتكبين به شش ماه تا 3 سال حبس محكوم مي گردند. (ماده 40 قانون مجازات جرائم نيروهاي مسلح مصوب 9/10/82 )
4- اعضاء و كاركنان ارتش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نيروي انتظامي حق عضويت يا وابستگي به گروه هاي سياسي را ندارند. (ماده 29 قانون ارتش، ماده 16 قانون استخدامي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ماده 16 قانون استخدام نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران)
5- سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از نظر سياسي و عقيدتي تابع ولايت فقيه بوده و از كليه احزاب و گروه هاي سياسي مستقل است و خود نيز هرگز نبايد در جامعه شخصيت حزبي پيدا كرده و به صورت يك حزب يا سازمان سياسي عمل كند. (ماده 47 اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي)
مطابق ماده يك قانون مجازات جرائم نيروهاي مسلح مصوب 1382 افراد زير نظامي محسوب مي شوند:
الف – كاركنان ستاد كل نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران و سازمان هاي وابسته
ب – كاركنان ارتش جمهوري اسلامي ايران و سازمان هاي وابسته
ج – كاركنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران و سازمان هاي وابسته و اعضاي بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
د – كاركنان وزارت دفاع و پشتيباني نيروي هاي و سازمان هاي وابسته
هـ - كاركنان مشمول قانون نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران
و – كاركنان وظيفه از تاريخ شروع خدمت تا پايان خدمت
ز – محصلان موضوع قوانين استخدامي نيروهاي مسلح – مراكز آموزش نظامي و انتظامي در داخل و خارج از كشور و نيز مراكز آموزش وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح
ح – كساني كه به طور موقت در خدمت نيروهاي مسلح هستند و طبق قوانين استخدامي نيروهاي مسلح در مدت مزبور از اعضاي نيروهاي مسلح محسوب مي شوند.

(منبع مقررات: سایت اطلاع رسانی وزارت کشور)

۱۳۸۶ آبان ۱۳, یکشنبه

كانديداتوري گريز از مركز

سال گذشته دو تا از كانديداهاي اصلاح طلبان در انتخابات دوره‌ي چهارم مجلس خبرگان رهبري در حوزه‌ي انتخابيه‌ي تهران، «هاشم‌زاده هريسي» و «محسن موسوي تبريزي» بودند كه راي نياوردند. چرا؟ آنها كه در آن زمان نماينده‌ي دوره‌ي سوم بودند، البته نه از تهران، از شهرستان!
نكته‌اي كه بر آن تاكيد دارم همين است كه براي انتخابات چند ماه ديگر مجلس هشتم بايد نيروهايي كه در شهرستان خود راي دارند از همان شهرستان كانديدا كرد نه از تهران يا مراكز استان. مطمئنم هاشم‌زاده هريسي و موسوي تبريزي مي‌توانستند از حوزه‌ي انتخابيه‌ي استان‌هاي خود راي مي‌آوردند اما اشتباه ان بود كه از آنها خواسته شد از حوزه‌ي تهران كانديدا شوند.
ظرفيت تهران تنها سي نفر است، بهتر است آن را براي كانديداهاي ويژه‌اي خالي گذاشت كه امكان كانديداتوري از ديگر حوزه‌ها را ندارند. به هر حال شهرستان‌ها هم بايد از نيروهاي خبره و ماهر براي نمايندگي در مجلس برخوردار باشند و اين درست نيست كه همه‌ي كساني كه توانايي دارند زود به مركز كوچ كنند.