۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

شماره حساب سبزها برای دریافت دلار

این از عدالت به دور است که 17 میلیارد دلار زیان بسته به آقایان موسوی و کروبی و خاتمی داده می شود تا بلکه عادلانه بین 13 میلیون عضو انقلاب مخملی تقسیم شود. اگر طرح هدفمند کردن یارانه ها الگوی دولت رسمی آمریکا قرار می گرفت آن بودجه به صورت مساوی و عادلانه در حساب های تک تک ما ریخته می شد و همه از حسین آقا اوباما تشکر می کردیم.

مگر آقای کروبی وقتی از جزایری 300 میلیون گرفت به کسی پول داد که الان این همه را گرفته تقسیم کند؟ یا هادی خامنه ای و دیگرانی که از شهرام جون پول گرفتند همگی آن را خوردند و یک لیوان هم روش آب نوش جان کردند. چرا برای جناب آقای اوباما درس عبرت نمی شود که پول ها را به کس دیگری بدهد؟ واقعا از دست حسین آقا اوباما - یا مابااو - ناراحت هستیم و ناراحتی خود را اینچنین اعلام می کنیم که "وات آر یو دویینگ؟".

حتی چند سال پیش که جناب آیت الله مصباح یزدی از چمدان دلارها خبر داده بود باز هم نمی دانم کدام نامردی آنها را گرفته بود که حتی یک سنت هم به ما نرسید. آن زمان البته متاسفانه چون آدرسی از دریافت کننده ها نداشتیم نتوانستیم برویم و از حلقومشان بیرون بکشیم. حالا نمی دانم شاید آیت الله مصباح با کسی که دریافت کننده ی پول بوده رودربایسیتی داشته یا نه اما بالاخره اسم نیاورده بودند.

اما الان الحمدالله کیهان و جوان و فارس و آیت الله جنتی و وزیر اطلاعات و چند نفر دیگر به صورت قطعی گفته اند که سران فتنه یعنی خاتمی و موسوی و البته آقای کروبی دلارهای هنگفتی را دریافت کرده اند، البته اختلاف بین علما زیاد است از یک میلیارد تا 17 میلیارد دلار. رقم خیلی بالاست، حتی اگر به همان 13 میلیون نفر قرار باشه تقسیم بشه می دونید چقدر می شود؟

یک پیشنهاد هم این است که دریافت کنندگان خوشه بندی شوند، خوشه یک: خود کاندیداهای جریان فتنه + خاتمی، خوشه ی دو: فعالان ستادها، خوشه ی سه: هوادارانی که رای داده اند و بعدا به خیابان ها آمده اند. طبق این خوشه بندی از کل مبلغ 33 درصد بین سران (همان سه ملعون به قول ریش قرمزی)، 33 درصد بین حدود 50 هزار نفر که در ستادها فعال بوده اند و 33 درصد هم بین 12 میلیون و 950 هزار نفر دیگر که به دنبال ما راه افتادند. این هم روش عادلانه است.

اما الان مساله ی یک چیز دیگر است، بیشتر از 14 ماه از خرداد 88 گذشته و به دست ما که حتی یک دلار هم نرسیده، حتی برای اغتشاشات و فتنه گری ها از جیب هم خرج کرده ایم. وزیر اطلاعات امروز گفته که یک میلیارد نبوده و 17 میلیارد دلار بوده که از طریق ان.جی.او ها به جریان فتنه داده شده! حالا یا وزیر اطلاعات از سران فتنه باج گرفته تا بگه که پول دست خاتمی و موسوی و کروبی نیست، یا همه ی پولها رو خودشون وسط راه گرفته اند و می خواهند این طوری بین ما ها اختلاف بیاندازند.

از آنجایی که ما آقای جنتی و روزنامه ی کیهان را از آقای وزیر اطلاعات بیشتر قبول داریم بنابر این الان مطمئنیم که پولهایی که اوباما جون فریتاده مستقیما به سران فتنه داده شده و برای همین همگی یکصدا فریاد برمی آوریم "موسوی، کروبی، خاتمی، دلار ما رو پس بدین".

پی نوشت:
دو کلمه هم جدی بنویسیم. اظهارات آقای جنتی در مسجد جمکران بسیار دقیق بیان شده بود و مطابق ادعای ایشان، آمریکا یک میلیارد دلار به  سران به قول آنها فتنه داده شده و کیهان هم چند روز بعد آقای خاتمی را یکی از سران فتنه خواند و ادعا کرد که "مرجع ضمیر سخنان آیت‌الله جنتی مشخص شد" یعنی یک میلیارد دلار به آقای خاتمی داده شده است! لذا سخنان اخیر وزیر اطلاعات اگر درست هم باشد پس آقای جنتی اشتباه کرده است.

در اوایل مرداد ماه امسال یعنی پس از سخنان آیت الله جنتی یکهو رسانه های تندروی جناح راست ادعا کردند که "پس از این موضوع - انتشار سخنان جنتی - بود که عکس های دیدار سیدمحمد خاتمی با ملک عبدالله، پادشاه عربستان، به رسانه ها درز کرد".

موضوع دیدار مربوط به سفر اردیبهشت ماه پارسال است که گزارش تصویری کامل آن دیدار(با حدود 50 عکس) در سایت آقای خاتمی قرار دارد اما تندروها با پررویی تمام اینگونه القا کردند که خودشان آن دیدار را کشف کرده اند. هدف آن سفر شرکت و سخنرانی در اجلاس مجمع تعامل بود که در کنار آن زیارت خانه ی خدا، دیدار با مسؤولان بعثه رهبری در مکه، دیدار با ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی، دیدار با رییس بانک توسعه ی اسلامی، دیدار با رئیس سازمان کنفرانس اسلامی نیز صورت گرفته بود. آقای خاتمی هشت سال رییس جمهور ایران بوده و نحوه ی استقبال و برخورد با ایشان کاملا طبیعی است ولی انگار طرفاران دولت آقای احمدی نژاد از این که چنین برخوردی با آقای احمدی نژاد نمی شود ناراحت شده اند و این حسادت هم کاملا طبیعی است.


آنها عکس ملاقات خاتمی و شاه عربستان را با تیتر "خاتمی دوش به دوش ملک عبدالله" از سایت خود خاتمی برداشته اند و بعد از یک سال بازانتشار داده اند تا مگر بتوانند او را تخریب کنند. حتی صبح صادق در شماره ی هفته ی پیش خود تصویر این دیدار را انداخته و کنار آن نوشته"دیدار خاتمی با ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی 24 اردیبهشت 1388 / این عکس اشاره دارد به دلارهای سعودی که به فتنه بعد انتخابات دامن زد"!

اگر دیدار و ملاقات با پادشاه عربستان بد است پس چرا شما برای چنین دیدارهایی سر و دست می شکنید، آید چون کمتر تحویلتان می گیرند دست به تخریب می زنید؟ ونزوئلا را که راهش را خاتمی باز کرد و چند بار رفت و چاوز چند باز آمد، شما با کجا ارتباطمان را کسترش دادید؟


من هیچ وقت نیدم که آقای خاتمی زیر عکس "ملک فهد" پادشاه سابق عربستان بنشیند، اما یادمان نمی رود که آقای احمدی نژاد چندین بار به عربستان رفته، با پادشاه کنونی ملک عبدالله دیدار کرده و به طور عجیبی کاملا زیر عکس ملک فهد نشسته، یعنی گویا طوری برنامه ریزی شده بوده که عکس فهد در بین آنها هم نباشد، کاملا بالای سر احمدی نژاد باشد. (لینک به سایت ریاست جمهوری)

یا آقای جنتی مرد باشد و بگوید که اشتباه کرده است، یا ثابت کند که موسوی و کروبی و خاتمی یک میلیارد دلار از آمریکا پول گرفته اند. اگر حرف آقای جنتی ثابت نشود متاسفانه حامیان کنونی آقای جنتی هم دچار ریزش می شوند. در حالت اول به شجاعت آقای جنتی درود خواهیم فرستاد و او را بزرگمردی به حساب می آوریم چون کمتر کسی در بین ایرانیان یافت می شود که به اشتباهش اعتراف کند و عذر خواهی کند. در حالت دوم من و دوستانمان دست آقای جنتی را می بوسیم، اگر به دست قانون مجازات نشوند، خودمان خرخره ی آقایان موسوی و کروبی و خاتمی را با دستان خودمان می گیرم و آنها را خفه خواهیم کرد.

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

تصاویری از فتنه ی دولت در نمایشگاه قرآن

در نمایشگاه قرآن امسال غرفه ای به سفارش وزارت ارشاد دولت احمدی نژاد به تخریب سرمایه های انقلاب اختصاص داده شده است؛ به خاطر این عمل دولت، به ویژه پس از دعوت رهبری به وحدت در سخنرانی هفته ی پیش، تمامی ضد انقلاب و منافقین و امریکا و اسرائیل یک صدا از دولت جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد تقدیر و تشکر می کند.

(برای مشاهده ی تصاویر در اندازه ی واقعی، روی تصاویر کلیک کنید)

گزارش تصویری زیر بخشی از آن چیزی است که در نمایشگاه دیده ام؛ برای مشاهده ی تصاویر بیشتر خودتان به نمایشگاه قرآن تشریف ببرید تا آرشیو کیهان و جوان و فارس را به صورت مولتی مدیا و زیپ شده در چند دقیقه ملاحظه کنید. وای بر کسانی که قرآن را بازیچه ی مقاصد سیاسی خویش کرده اند، انشالله همین قرآن کمرشان را بزند.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 1
برای تخریب آقای هاشمی رفسنجانی، قسمتی از کتاب "هاشمی بدون روتوش" را نقل کرده اند که هاشمی در آن گفته "زنان می توانند کت و شلوار بپوشند". در تابلویی که این جمله نوشته شده، تصویر زنی دیده می شود که کت و دامن پویشده است. عنوان این تابلو را گذاشته اند "تساهل و تسامح فرهنگی مورد دلخواه دشمن در دولت سازندگی". البته عکس مذکور به نظر مربوط به همین امسال یا پارسال است نه دوران سازندگی!
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 2
در تابلویی با عنوان "سران داخلی جریان فیمینیسم"، تصاویر و جملاتی از زهرا رهنورد، فائزه هاشمی رفسنجانی و شیرین عبادی وجود دارد که درباره ی دیه، طلاق و تعدد زوجات نظرشان را گفته اند. اتفاقا این نظرات هم اکنون در مجلس شورای اسلامی هم درباره ی چند لایحه و طرح به صورت علنی مطرح می شود و طرح آن موضوعات مغایرتی با اسلام ندارد.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 3
در تابلوی "ابتذال" تصاویر چند جوان رپ و معتاد را انداخته که احتمالا مربوط به همین امسال یا پارسال است، اما در کنار آن چند جمله از نشریاتی مربوط به سالهای 1377 و 1378 درج شده که به عنوان نمونه نوشته شده است "دختر و پسر به دوستانی از جنس مخالف احتیاج دارند ... ". معلوم نیست آیا مسوولیت نوشتن چنین جملاتی با آقایان خاتمی و هاشمی بوده؟ مگر احمدی نژاد نگفت که آیا مشکل کشور ما موی دختران است؟ چرا آن را در وضعیت فعلی حجاب موثر نمی دانند یا نظرات آقای مشایی رییس دفتر آقای احمدی نژاد را اگر خاتمی گفته بود که کفن پوشان به خیابان می ریختند.
خبرگزاري فارس به نقل از رحيم مشايي(يكشنبه 8 ارديبهشت 87) : «هنوز فكر مي‌كنند روسري يك ذره تكان بخورد، همه عالم به هم مي‌ريزد در حاليكه اين توهمه، دروغه. بعضي‌ها مي‌گويند در بازار كه راه مي‌روي گوش‌هايت را ببند و اگر ناچار شدي گذرت به بازار افتاد، بدان كه اولاً اين اراده شيطان است كه تو گذرت به بازار افتاده سرت را پايين بينداز، گوش‌هايت را ببند. يك تسبيح هم بگير، چپ و راستت را نگاه نكن چون همه طرف شيطان است. زيبايي وسيله شيطان نمي‌شود. اين منطق، خيلي وارونه است. منجلاب وسيله شيطان است، سياهي، فقر، زشتي، پلشتي و پليدي وسيله شيطان است. در زيبايي و علم بايد خدا را جستجو كرد در قدرت بايد خدا را جستجو كرد، عرفان اين است. البته معنايش اين نيست كه از فردا هر كسي در خيابان اين طرف و آن طرف را نگاه كند و بگويد كه من عرفان دارم.»

نمایشگاه قرآن 1389 شماره 4
در مورد تابلوی "عدم مرزبندی با دشمن" البته شاید ایراداتی وجود داشته باشد اما واقعیت این است که حامیان احمدی نژاد هم در تخریب سرمایه های انقلاب با منافقین و صهیونیست ها مرزبندی ندارند و به همان اندازه که منافقین و سلطنت طلب ها از خاتمی و هاشمی و موسوی کینه به دل دارند، اینها هم گویا کینه ی شتری به دل دارند.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 5
در تابلوی شماره ی 5 با شیطنت، سخنان آقایان خاتمی و کدیور که روحانی هستند و در مورد دین می توانند اظهارنظر کنند در کنار گفته ای از اکبر گنجی آورده شده که درباره ی امام خمینی است و جالب است منبع سخن گنجی روزنامه ی کیهان سال 1377 است! امروز ما سخنانی از آقای مشایی درباره ی خدا و پیغمبر می شنویم که به مراتب از سخنان گنجی در آن مقطع حساسیت برانگیزاننده تر هستند.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 6
" ما باید بیاییم و توان بگذاریم تا به هر قیمتی رهبری را تضعیف کنیم". این جمله ی 100 درصد دروغ در تابلوی شماره ی 6 به موسوی خوئینی ها نسبت داده شده است. از دولتی که رئیسش در تلویزیون خیلی فاش دروغ می گوید(تکذیب هاله ی نور و نرخ تورم) چنین کارهایی بعید نیست.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 7
در  تابلویی که تصویری از بهزاد نبوی در دادگاه بر آن نقش بسته است تمام عقده های خود را خالی کرده اند و درباره ی چریک پیر که از ابتدای انقلاب نتوانسته اند به زانو دربیاورند و انشالله نخواهند توانست، نوشته اند: "فرد مرموزی که در اکثر حوادث پس از انقلاب رد پای مشکوکی از او دیده می شود". نبوی از پاکترین مسوولان پس از انقلاب است.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 8
تصویر یکی از هواداران میرحسین موسوی در تابلوی "عدم موضع گیری نسبت به هنجار شکنی ها" دیده می شود. حامیان آقای احمدی نژاد از خاطر برده اند که در همان ایام خودشان از هوادارنشان چه عکس هایی منتشر می کردند؟
سایت روزنامه ی جام جم، انتخابات 1388
این عکس(بالایی) نمونه ای از هواداران آقای احمدی نژاد است که جام جم آنلاین منتشر کرده بود.

نمایشگاه قرآن 1389 شماره 9
 در تابلوی دیگری در نمایشگاه قرآن، به استناد اعترافات کیان تاجبخش، مجددا دروغ دیدار آقای خاتمی با جورج سوروس مطرح شده است. جالب اینکه برای واقعی نشان دادن آن اعترافات کذایی، در ابتدای جمله ی نقل قول شده نوشته شده است "به گزارش خبرگزاری های معتبر" ! این در حالی است که آقای خاتمی به صراحت چنین دیداری را تکذیب کرده است.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 10
عنوان تابلوی دیگری "تساهل و تسامح فرهنگی مورد دلخواه دشمن در دولت اصلاحات" است. در آن تصاویری از آقای خاتمی در جمع یا یک یا چند زن دیده می شود، برخی مربوط به داخل است که زنان محجبه هستند و برخی مربوط به سفرهای خارجی ایشان است که طبیعتا زنان غیر محجبه بوده اند. جالب است که آنها تصاویر زنان نیمه برهنه در کنار احمدی نژاد در سفرهای خارجی و یا تصاویر بوسه ی احمدی نژاد بر دستان یک زن به بهانه ی این که او معلمش بوده، تصاویر جفت مشایی با هدیه تهرانی و فیلم و عکس های حضور مشایی در مجلس رقص در ترکیه و از این قبیل را اصلا نادیده می گیرند.
سایت تابناک، 27 آذرماه 1388
این هم عکس مسابقات کاراته ی بانوان ایرانی بدون حجاب که در دولت حجت الاسلام والمسلمین احمدی نژاد! اتفاق افتاد و کفن پوشان کفن نپوشیدند. شاید خوششان آمده است؟! برای دیدن عکس های بیشتر به سایت تابناک مراجعه شود (کلیک کنید). حالا باز هم بگویید تساهل و تسامح در دولت های سازندگی و اصلاحات؛ دولت احمدی نژاد که آخرش است. هاشمی و خاتمی باید لنگ بیاندازند.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 11
تابلوی شماره ی 11، سوءاستفاده از نام امام" نام دارد. در این تابلو به دروغ ادعا شده که جمعیت حاضر در یکی از همایش های پیش از انتخابات در زمان پخش یک کلیپ درباره ی زمان فوت امام شادی کرده اند، در حالی که با اطلاع عرض می کنم چنین اتفاقی نیافتاده بود. جالب اینکه تصاویر این تابلو کاملا خلاف این را نشان می دهد. بر روی پلاکاردی که یکی از بانوان حامی آقای موسوی در دست دارد نوشته شده است "اماما، رای ما، یار وفادار تو".
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 12
در عکس شماره ی 12 دولت آقای احمدی نژاد سعی کرده است که صراحتا به تخریب هاشمی رفسنجانی بپردازد و این ادامه ی همان راهی است که احمدی نژاد در تبلیغات انتخاباتی دور دوم سال 1384 و مناظره های انتخاباتی سال 1388 پی گرفته بود. بر روی یک سکوی دایره ای شکل یک کره ی زمین وجود دارد، مقداری دلار آمریکا بر روی زمین ریخته شده، یک صندلی سلطنتی در یک طرف آن است، روی صندلی یک تابلویی تکیه داده شده، بر روی تابلوی تصاویری از فرزندان هاشمی رفسنجانی و بخشی از نامه ی او به رهبری درج شده است. پای مجسمه ی جوانی با آستین کوتاه با زنجیر به پایه ی صندلی بسته شده. البته زنجیر از داخل یک شناسنه ی بزرگ رد شده است، صفحه ی مربوط به مشخصات همسر و فرزندان آن شناسنامه باز است و بر روی آن یک یادداشتی وجود دارد که نوشته " این شناسنامه نماد «حب همسر و فرزند» می باشد. متعلق بت فرد خاصی نیست؟! ".
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 13
تابلوی دیگری هم به این سکو دیده می شود که عنوانش "کینه در برخی سیاسیون" است. بر روی آن نوشته شده که به دلیل برخی ملاحظات سیاسی، اقتصادی، ... از ذکر نام برخی افراد معذوریم!
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 14
در تابلوی دیگری تصویری از مهندس موسوی نقش بسته و دستاندرکاران نمایشگاه او رااز دنیا برحذر داشته اند. حال آنکه خود این دوستان به خاطر دنیای خودشان حتی از نمایشگاه قرآن و کلام حضرت علی(ع) سوءاستفاده می کنند و آیا می دانند که نهج البلاغه ی حضرت امیر توصیه به حکمرانی خوب است نه این نوع رفتار دولتیان ما با مخالفانشان؟
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 15
در تابلوی شماره ی 15 فقط نفرت و مخالفت مردم با بیان دروغ نمایش داده شده است. آیا مردمی که نسبت به دروغ های رییس جمهورشان در مناظره ی تلویزیونی واکنش نشان بدهند کار بدی کرده اند یا آن رییس جمهور؟ آیا کسی غیر از آقای احمدی نژاد قضیه ی هاله ی نور را تکذیب کرد؟ آیا احمدی نژاد میزان تورم را 15 درصد اعلام نکرده بود در حالی که مطابق اعلام بانک مرکزی بالای 20 درصد بود؟ اصل حساسیت مردم نسبت به خطای مسوولانشان بسیار غنیمت است، هر چند با توجه به جو غالب در فضای احساسی انتخابات قطعا نقاط ضعف بزرگنمایی هم شد. از آن طرف هم یادمان نرود که یکی دو روز قبل از انتخابات روزنامه ی رسمی دولت (روزنامه ی ایران) تیترش این بود که "موسوی دروغ می گوید".
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 16
اظهارات چند نفر از سیاسیون خارجی و چند ایرانی بر روی یک تابلوی بزرگ حدود دو و نیم متر در دو و نیم متری درج شده است که برخی درباره ی اتفاقات سال گذشته و تعدادی اساسا ربطی به جنبش سبز و اتفاقات سال گذشته ندارد اما تهیه کنندگان نمایشگاه آن را برای تخریب طرف مقابل مناسب دیده اند.
در این سالها آنچه آدم افراشی در دنیا بوده هم از آقای احمدی نژاد حمایت کرده است، حتی یکی از مقامات امریکایی گفته بود که هیچ سربازی برای ما نمی تواند مانند احمدی نژاد در خلیج فارس کار کند، چون وضعیت را به حد فاجعه می رساند و خودش باعث درگیری و منازعه خواهد شد.
یا تاکید آقای مشایی و تایید احمدی نژاد بر حرف های او که گفته بود ملت ایران با ملت اسرائیل دوست هستند! یادمان نمی رود که این حرف چقدر در محافل صهیونیستی برد داشت و برای آنها طرفدار جذب کرد. خبر ملاقات وزیر دولت نهم با یکی از وزرای رژیم ضهیونیستی هم که دوستان خودتان منتشر کردند، خبر بی.بی.سی و سی.ان.ان. نبود.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 17
تابلوی شماره ی 17 نیاز به توضیح ندارد، هیچ آدم عاقلی از خشونت حمایت و دفاع نمی کند، اما در همین تصویر معلوم است که جواب معترضان با یک لا پیراهن با پلیس ضد شورش داده شده است. من از آتش زدن ها دفاع نمی کنم اما مسلم است که اگر نیروهای نظامی و انتظامی معقولانه برخورد می کردند وضع به آنجا کشیده نمی شد.
هیچ وقت فراموش نمی شود دوره ی سردار طلایی که علی رغم اختلاف نظر های سیاسی شخصی خود، اما در چنین مواردی بسیار هوشمندانه عمل می کرد و اعتراضات دانشجویی زمستان سال 1382 در تهران را به خوبی کنترل کرد و کمترین درگیری بین پلیس و معترضان به وجود آمد.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 18
بر خلاف تابلوی قبلی، تابلوی شماره ی 18 برخوردهای خشن و اشتباهات را انگار می خواسته به رخ بکشد. تصاویری از لباس شخصی ها، برخورد پلیس با مردم (مثلا مصروب کردن یک جوان توسط پلیس با باتوم)، حرکت جمعی موتورسواران پلیس، نیز چند عکس پس از حمله به کوی دانشگاه تهران که در زیر ان نوشته شده "کوی دانشگاه تهران/ حوادث بعد از انتخابات 1388"، همچنین تصویری از سه شهید زندان کهریزک که در زیر آن نوشته شده "کشته شدگان بازداشتگاه کهریزک". به اینجا که رسید دیگر از فعل مجهول استفاده می شود "کشته شده"، چه کسی یا کسانی مسبب آن بوده اند خدا می داند و برگزار کنندگان نمایشگاه در جریان آن نیستند که مثلا قاضی مرتضوی دادستان برکنار شده ی تهران و دو یارش در ارتباط با همین از قضاوت تعلیق شده اند.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 19
موضوع تبلیغات غرب بر روی کشته شدگان بعد از انتخابات به نوعی اشتباه مطرح شده است. در این تابلو با اشاره به آیه ی 6 سوره ی حجرات، خواسته اند بگویند که خبر دروغ بوده است. در حالی که اگر از ابتدا خبر رسانی داخلی آزاد گذاشته می شد قطعا شایعات رواج پیدا نمی کرد و البته نفی واقعیت کشته شدن تعدادی از هم وطنان در آن حوادث راه حل مسائل نبود.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 20
تاکید مکرر برگزار کنندگان نمایشگاه یعنی وزارت ارشاد بر تخریب آقای خاتمی است و اصرار دارند که حداقل عکس آقای خاتمی را در کنار جورج سوروس و جین شارپ بگذارند و بگویند که خاتمی دنبال انقلاب رنگی است. خب گیریم که به فرض محال آقای خاتمی دنبال رنگی بوده و شکست خورده، اما برگزار کنندگان نمایشگاه لطف کنند بفرمایند که آقای سردار مشفق و دوستانشان که گویا برنده شده اند برای مبنای چه کتاب ها و جزواتی به دنبال کودتا علیه بخشی از کاندیداهای رقیب خود بوده اند، برای تحقق آن اقدامات در کجا آموزش دیده اند؟ ما فکر می کردیم انتخابات است، نمی دانستیم دوستان در پشت پرده دوپینگ می کنند. می دانید چند وقت از انتشار حرف های منتسب به سردار مشفق گذشته؟ پس چرا تکذیب نمی شود؟ چرا به شکایت دوستان ما درباره ی آن سخنان رسیدگی نمی شود؟ این دیگر چه رسمش است که شاکی به زندان برود؟
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 21
در گوشه ی یکی از تابلوها طرحی از تصویر موسوی، خاتمی و کروبی در حال تعظیم در مقابل پرچم امریکا درج شده است. در همان تابلو تصویر چند نفر دیده می شود که پارچه نوشته ی "جانم فدای رهبر" را به دست گرفته اند. مگر می خواهند رای گیری کنند بین این و آن؟ این چه حماقتی است که خودتان سطح منازعه را بالا می برید؟ می خواهید بخشی از مردم بگویند این یا آن؟! حماقت از این بالاتر؟
همیشه مردم حق را به مظلوم می دهند و در این نمایشگاه وقتی مردم می بینند که وزارت ارشاد آقای احمدی نژاد یک طرفه به قاضی رفته است مطمئنا حس خوبی پیدا نمی کنند و نادیده حق را به فرد غایب می دهند که زبانش کوتاه است از پاسخگویی.

وقتی از این غرفه بازدید می کردم به غرفه دارانش گفتم واقعا شما خجالت نمی کشید که گرداندن این غرفه را قبول کرده اید؟ ساعتی با آنها گفتگو کردم و نیمی از آن را با دوربینشان فیلم برداری کردند. گفتم من حرف خودم را می زنم اما اطمینانی ندارم که از آن چه استفاده ای خواهید کرد. گفتند برای خود غرفه می گیریم! باور نکردم اما گذاشتم بگیرند. هر چند باکی از گفتن واقعیت نداریم، اتفاقا می گوییم اجازه بدهید در مقابل همه حرفمان را بزنیم. آنها جرات ندارند که پخش کنند.
نمایشگاه قرآن 1389 شماره 22
غیر از تابلوها که از بخش هایی از آنها عکس گرفته بودم، فیمی هم مشابه همین اراجیف در غرفه پخش می شد. سی در آن را هم می فروشند. چند کتاب درباره ی انتخابات پارسال منتشر شده که در حاشیه ی همین غرفه به فروش می رسید. عکس بالا تصویر جلد یکی از این کتابهاست با عنوان "شنبه ی پس از انتخابات" که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده و به چاپ سیزدهم رسیده است. آن را نخریدم اما حتما همان چرندیاتی است که در جوان و فارس و کیهان در 14 ماه گذشته دیده ایم.

پی نوشت:
دیشب برای افطاری به یک ساندویچی در خیابان طالقانی رفتیم. حدود 25 دقیقه طول کشید. وقتی برگشتم متوجه شدم آقا دزده درب ماشین را با پیچ گوشتی باز کرده و لاستیک زاپاس را برده است. جالب اینکه گویا دزدی هم بسیار تخصصی شده و دزدهای 206 فقط از طرف شاگرد با یک پیچ گوشتی درب را با یک تقه باز می کنند و فقط زاپاس را از صندوق برمی دارند. یک کیف چرمی در کنار زاپاس بود اما اصلا به آن دست نزده است. چه دزدهای متخصصی. خدا عمرشان بدهد که قدر شب قدر را دانسته اند.

۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

گفت وگوی ملی؛ راه نجات کشور از خشونت طلبان

ابوالفضل فاتح - بازتاب نوشته ی اجمالی اخیر تحت عنوان “گذرگاه خطیر و روزنه های عبور” مرا بر آن داشت اندکی به بسط مطالب مطروحه در این مقاله بپردازم.

مقاله سه محور عمده را شامل می شد: ۱) ضرورت نفی تهدید خارجی ۲) تاکید بر کنترل سطح مناقشات داخلی ۳) پیشنهاد باز کردن باب های گفت و گوی ملی

۱) نفی تهدید خارجی از جمله موضوعات مورد اتفاق همه ی حریانات سیاسی علاقمند به دین و میهن در کشور بوده است. ایرانی هر که باشد نمی تواند با مداخله ی خارجی در امور داخلی خود موافق باشد، چه رسد به تهدید و تحریم. استدلال اینکه تحریمها و تهدیدها متوجه دولت است نه ملت نیز استدل نادرستی است، چرا که نهایتا ره آورد آن موجب عقب ماندگی کشور خواهد بود. به یاد می آورم که در تابستان ۱۳۸۲ خدمت مرجع عالیقدر حضرت آیت الله سیستانی رسیدم. آن ایام رسانه های خارجی تبلیغ توسعه ی دموکراسی با کمک سیاست جنگی آمریکا در منطقه را می کردند. ایشان در کنار تبیینی عمیق از تحولات سیاسی جهان فرمودند: ” نکند یک وقتی به سوی اجنبی و خارج کسی چشم داشته باشد یا متوسل شود. اگر آنچه در عراق اتفاق افتاد در جاهای دیگر اتفاق بیافتد؛ بیرون آمدن از آن ممکن نیست. البته دیگران هم توجه کنند به خواسته‌های مردم. باید بین مردم و مسوولین و روشنفکران همدلی و همفکری باشد.”.

در شرایطی که بنا بر اکثر تحلیل ها، تحریم سیاست قطعی و تهدید خارجی یک احتمال جدی علیه کشورمان تلقی می شود و به ویژه در روزهای منتهی به سوخت گذاری تاسیسات بوشهر که تهدید در بالاترین سطح خود قرار داشت، تنها اقدام ممکن از سوی جنبش اصیل سبز برای انصراف تهدید خارجی از خشونت نظامی، ابراز مخالفت جدی،علنی و بدون قید و شرط بود. این به مفهوم نادیده گرفتن اقدامات و سیاست های ماجراجویانه ی برخی دست اندرکاران امور که هم ردیف با برخی دول خارجی موجب تقویت ایران هراسی و تصویر کردن چهره ی ایران به عنوان یک تهدید جهانی گردیده و یا فراموشی مافیای نوظهور ثروت و قدرت که جنگ یا پیشامدی نظیر آن را امکانی برای تصفیه حساب داخلی و خیمه زدن بیشتر بر منابع کشور می داند نیست. آن را باید متذکر شد و مورد نقد جدی قرار داد، اما مگر می شود به این دلیل، نسبت به دولت هایی که تاریخ خود را با جنگ و خشونت در منطقه آمیخته اند مظنون نبود و در برابر تهدید مستقیمشان سکوت اختیار کرد؟ ما که سر جنگ با کسی نداریم، طبیعی است که خواهان روابط بهتری با جهان باشیم و از زیاده گویی مشکوک ماجراجویان و فرصت سوزی برخی دست اندرکاران ناخرسند،اما کیست که بر ایمانیت و ایرانیت خود بنازد و بی استثنا مداخله یا فرصت طلبی دول خارجی در مناقشات داخلی را مردود نداند؟ مگر همین چند ماه پیش بسیاری بر امتیاز گیری یک طرفه ی چین و روسیه (صرف نظر از شعار نامریوط و دست ساخت مرگ بر روسیه) معترض نبودند؟ آیا میان امتیازگیری اروپاییان و امریکا با دول قدرتمند شرقی تفاوت ماهوی وجود دارد؟ هر دو مردود است و منطقا موضع گیری بی چون و چرا و البته سنجیده در برابر هر دو الزامی است. در چنین صورتی است که انتقاد به سیاست ضعیف یا غلط خارجی و مواضع نادرست و بی مبنای برخی دست اندرکاران حجیت واقعی پیدا کرده و مفهوم ملی می یابد.

۲) تاکید بر کنترل سطح مناقشات داخلی: این گزینه هم در شرایط تهدید گزینه ای معقول است و هم از منظر اصلاحات داخلی. این نه سخنی بدیع است نه بی مبنا. حتی دول متخاصم در شرایط جنگ عندالزوم نسبت به کنترل سطح منازعه اقدام می کنند. ایران و آمریکا چند دهه است که در شرایط مخاصمه اند. آیا با همه ی ابزارها، روشها و در بالاترین سطح به منازعه وارد می شوند؟ حتی در موارد برخورد نظامی چه در شرایط جنگ ایران و عراق و چه پس از آن، هر دو کشور از بالا گرفتن شعله ی برخورد فی مابین و گسترش آن به مرزهای بی کنترل پرهیز کردند. کیست که تهدید اخیر اتمی آمریکا علیه کشورمان را در ردیف افراطی گری و ناپختگی های سیاسی نشمارد. در تمام شرایط جنگ تلاش ها متوجه آن بود که صدام از موشک پراکنی و بمباران شیمیایی و حمله به مردم بی دفاع پرهیز داده شود، نه آنکه مقابله به مثل شود. جنگ تمام عیار آخرین و البته سیاهترین مرحله مناقشات جهانی است که حتی همان هنگام نیز بسیاری از دولتها به کنترل آن همت می گزینند. بدون آنکه در مثل مناقشه ای باشد جایگاه این قاعده ی معقول در شکاف های داخلی دو صد چندان و بی نیاز از توضیح است. نمی دانم چرا عده ای از این پیشنهاد بر آشفتند، البته برآشفتن همزمان مطرودان بیرونی و افول گرایان داخلی که نان خود را در تنور افراطی گری می پزند مفهوم است.

یکی از بزرگترین اعتراضاتی که به دست اندرکاران وقایع روزهای پس از انتخابات وجود دارد، همین بی قاعده بودن مواجهه با مردمی است که فریادشان سکوت بوده است. چرا اسلحه، چرا خشونت؟ چرا زندان؟ چرا اتهام؟ چرا تهدید؟ چرا تحقیر؟ چرا خفقان؟ چرا تغییر رادیکال فاز سیاسی به امنیتی؟ چرا حصر خبری، تهدید و توهین به رهبران سبز آن هم رهبرانی که در ایمانشان به انقلاب، اسلام و ایران از بسیاری از مدعیان نوظهور پیشتازترند؟ متقابلا، انتظار می رود همین نکته نیز در رویکرد معترضان و منتقدان مورد توجه باشد. نمی توان به کسانی که ناگهان در میان معرکه ی علاقمندان به اجرای درست و همه جانبه ی قانون اساسی، سخن از تغییر بنیادی نظام می گویند، کسانی که نوای ضدیت با دین سر می دهند، و کسانی که توهین را شعار می کنند خوشبینانه نگریست. کیست که نداند بسیاری از این رخدادها، دست ساخت قدرت طلبان نوکیسه یا فرصت طلبان برای بدنام کردن معترضان بود. آنها می خواستند مناقشه را از قاعده بیرون برده و مردم به ویژه جوانان را به واکنش غیر حساب شده وادارند تا دستشان برای هر اقدام کور و ناصواب و اهداف پنهان باز شود. کیست که نداند مردم معترض انگیزه ای برای بالا بردن سطح مطالبات نداشتند و دیگران با برخوردها و مواضعشان سطح مطالبات را افزون نمودند. مرحبا به مردمی که با هوشیاری و بینش مثال زدنی با آنکه دلهایشان مالامال از نقد و نظر بوده و است، با بردباری و ذکاوت مانع بهانه جویی ها بوده اند.

با آن که عمق و سطح نارضایتی در بخش معنی داری از جامعه وجود دارد، اما نباید آن را به مفهوم رسیدن مردم به آستانه ی تقاضای تغییر رادیکال تفسیر کرد که راهبردی بس خظرناک و بی فرجام است. بر این باورم که ایده هایی که تغییر نظام را دنبال می کند، اقدامات و شعارهایی که سطح و مرز ندارد و حتی بسیاری از فاش گویی ها و نامه های سرگشاده موضوعیت نمی یابد. آنها که معتقدند باید مناقشه را به بالا ترین سطح کشاند، باید پاسخ دهند که چنین راهبردی به کجا ختم خواهد شد؟

باید انتظار از خود را منطقی کنیم. ملت ما در بسیاری از شئون از تراز بالایی برخوردار است، اما نباید کاستی های خود به ویژه در تجربه ی کشور داری و مردمسالاری، اخلاق حکمرانی، دانش مدیریت به ویژه مدیریت منابع، حقوق اساسی، تفاهم داخلی و تعامل با جهان را فراموش کنیم. با همه ی تفاوت هایی که بین اصول گرایان و اصلاح طلبان وجود دارد، اما کسی نسخه ای برای اصلاح یک شبه ی کشور ندارد. بیماری های کشور گام به گام بهبود می یابد. مشکل اصلی آن جریان منحرف است. باید همگان را از جریان منحرفی که چون ویروسی خطرناک به جان مملکت افتاده و بر مراکز کلیدی تکیه زده است آگاه ساخت و راه را بر آن بست، اما این با تغییر و جهت گیری رادیکال متفاوت است. در شرایط فعلی هر اقدام رادیکال که منجر به بالاتر رفتن سطح مناقشه شود تنها به نفع جریان نفوذی منحرف متحجری است که می خواهد سرنوشت خود و نظام را به هم پیوند بزند. به سرمقاله ها و رسانه هایشان نگاه کنید، حتی تغییر لحن امام جمعه ای را هم بر نمی تابند. چرا با هرگونه تلطیفی مخالفند؟ این لزوما دلیل تامی نیست، اما نشانه ی مهمی برای شناخت کسانی است که از کنترل سطح منازعه بیمناکند؟

همچنان بر نقش رهبران عالی در سیاست کنترل سطح منازعه پای می فشارم و خواهان تعمیق و گسترش آن هستم. به صراحت عرض می کنم نادیده گرفتن ایمان و باورهای دینی مردم، رویکردهای بی تفکیک و شعار های بدون مرز ریختن آب به آسیاب جریان منحرفی است که توانسته تا خلوتگاهها نفوذ کند. کسانی که نظام و حاکمیت رایکپارچه خطاب می کنند به خطا رفته اند. باید تمرکز بر هسته ها و حوزه های تولید ظلم و فساد باشد نه کلیت و ارکان نظام. آقای مهندس موسوی به درستی بیان داشته اند که باید با حفظ مرزبندی با اقتدارگرایان در برابر تهدید و تعدی خارجی ایستاد. همین سخن از سوی دیگر نیز مصداق دارد. یعنی با حفظ مرزبندی با مخالفان اساس انقلاب و نظام، باید در برابر مراکز تولید فساد و ظلم داخلی ایستاد. تمایز هر اقدامی فراتر از این با رادیکالیسم دشوار است. اصلاحات رادیکال که دیگر اصلاحات نیست.

چند ماه پیش عرض شد که آقایان موسوی، خاتمی و کروبی متشکلتر شوند و از نخبگان داخلی هر دو جناح کمک بگیرند. امروز این امر ضرورتی عینی تر است تا هم از آنارشی و مرزشکنی و رادیکالیسم پیشگیری شود و هم تصویر و راهبرد روشنتری از مسیر ارائه گردد. مردم شریفی که آن صحنه های به یاد ماندنی را در انتخابات آفریده اند،امروز چشم به گام های نخبگانشان دوخته اند که چگونه راه احقاق حقوق مردم و ارتقاء کشور را می گشایند. مردم آگاه ایران به مراکز تولید ظلم پشت و آنان را به خود واگذار کرده اند. روزنه ها را بسته اند و گرنه نگاهی به خلوت مردم فاصله ی عمیق با جلوت را آشکار می سازد. نگرانی ها ی جریان منحرف از آینده ی خود آشکار است و از این رو هر آینه محتمل است تا به یهانه ی پیشامدی رفتاری رادیکال بروز دهد. باید در برابر رادیکالیسم از هر نوع و در هر جبهه ای هشیار بود.

۳) پیشنهاد باز کردن باب های گفت و گوی داخلی: تجربه می گوید و بسیاری معترفند که هیچ یک از دو جریان اصلی کشور قابل حذف از جامعه نیستند. ممکن است بتوان بخشی را برای مدتی از قدرت حذف کرد، اما حذف از جامعه خیال پردازی است. باید هویت ها را به رسمیت شناخت و راه اداره ی بهتر کشور را باز کرد. متاسفانه جماعتی بزرگ از اصولگرایان قدرت طلبی کرده اند و به مدد افول گرایان راه های گردش قدرت در جامعه را به نفع خود بسته اند. آنان خواسته یا ناخواسته کشور را به گرداب فرصت سوزی و سرمایه سوزی کشانده اند. این قدرت طلبان جماعت بزرگی از مردم را کنار گذاشته و تلاش دارند بخش دیگر را در برابر آنان قرار دهند و خود سهم عظیمی از سرمایه و فرصت کشور را یا به کنترل بخش کنار گذاشته معطوف کرده اند و یا با سیاست ها و مدیریت غلط بر باد می دهند. نتیجه آن می شود که با همه ی استخراج بی رویه ای که از منابع مادی و معنوی کشور شده است در داخل با مشکلات عدیده ی مدیریتی و توسعه ای مواجهیم و در خارج با تهدید و تحریم و واگذاری امتیازهای بی حساب. نهایتا به عنوان نمونه ترکیه و برزیل که سی سال پیش از مقروض ترین کشورهای دنیا بوده اند اینک از ما پیش افتاده اند در حالی که هیچ یک از هزینه های ملت ما را نیز نپرداخته اند. نه صدها هزار شهید و نه آبروی اسلام و ایران.

باید راهی برای تصحیح امور پیدا کرد. وقتی سخن از باز کردن راه های گفت و گو به میان می آید، به معنی معامله یا عبور و عدول از حقوق مردم نیست که کسی حق ندارد و نمی تواند چنان بگوید، به معنی پیدا کردن راهی معقول و پایدار برای ایفای حقوق امروز و آتی مردم است، وگرنه معلوم است که در نزد وجدان و دادگاه جامعه و در پیشگاه تاریخ نام چه کسانی به تباهی و چه کسانی به حق طلبی و آزادگی درج خواهد شد. اینکه به لحاظ فرهنگی و تاریخی، خوانش از گفت و گو گفت و گو بده بستان، سازش و خیانت است و اینکه پیشقدمی در گفت و گو به مفهوم ضعف و عقب نشینی ترجمه می شود موضوع مطلقی نیست و اینجا مصداق ندارد. این همان تلقی است که سالهاست تعمیم پیدا کرده و هم موجب عدم مفاهمه ی داخلی و هم مانع مراوده بهتر ما با جهان شده است و بسیاری از ما به آن معترضیم.

روشن است که چه کسانی به دور خود و کشور دیوار برلین کشیده و مانع مفاهمه و بهره گیری از روش های مردمسالارانه در اصلاح امورند، اما باید دعوتشان کرد و پیشقدم شد. طرفداران مردمسالاری بر گفت و گو غیرت نمی کنند. این شیوه ی تمامت خواهان است که از گفت و گو می هراسند و اتکا به اقتدار را مکفی میدانند. پیشقدمی در گفت و گوی ملی نشان دهنده ی خیرخواهی و بلند نظری است و مستوجب تقدیر است نه تحقیر. باز کردن فضای گفت و گو یعنی به رسمیت شناختن تفاوت های مردم و خروج از فاز امنیتی به فاز سیاسی. گفت و گو یعنی باز شدن راهی برای تمرکز بر اصلاح سیاست ها و روشها به جای تمرکز بر افراد. گفت و گو یعنی باز کردن فضای عمومی برای طرح و فهم ایده ها در همه ی سطوح. طبیعتا باز شدن فضای رسانه ای، آزادی زندانیان، آزادی احزاب و گروه های سیاسی، رسیدگی به مظالم رفته، حق تعیین سرنوشت، مفاهمه ی نخبگان جناح های سیاسی، گفت و گوی نخبگان و حاکمان و در یک کلام خروج از فاز ناموجه امنیتی و ورود به فاز سیاسی نیز در همین چارچوب قابل تعریف است. باز کردن باب گفت و گو به مفهوم بسته شدن باب خشونت از هر نوعش و از جانب هر کس است و طبیعی است که تنها خشونت طلبان می توانند مخالف گفت و گوی ملی باشند. باز کردن باب گفت و گو و مفاهمه ی ملی رسالتی همگانی است که حاکمان و نخبگان بر آن مسئولترند.

گرچه معدودی در نقد مقاله ی پیشین جانب انصاف و آداب نقد نگاه نداشتند و نشان دادند که تنوع آرا در نزدشان شعاری بیش نیست، اما خدا را شاکرم که دیدگاه های ارزنده ای مطرح و باب این بحث گشوده شد. می دانم که در فضای فعلی برای بسیاری اینگونه سخنان خوشایند نیست و نقد و افشاگری و فریاد خریدار بیشتری دارد، اما به اصول این دیدگاه باور دارم و بر اساس مکاتبات فراوانی که از افراد بسیار موثر دریافت کرده ام، می دانم این دیدگاه از طرفداران جدی در جریان داخلی سبز و نخبگان جریانات دیگر برخوردار است، لذا هم طرح و پیگیری و هم نقد و موشکافی آن را ضروری می دانم.

می دانم که بسیاری از کسانی که بر سریر قدرت نشسته اند تمایلی به رسمیت شناختن طیف وسیع منتقدان خود ندارند و این دیدگاه از قبل با چالش جدی مواجه است، و چه بسا همین روزها پیشامدها و تندروی هایی را مخالفان این دیدگاه به ویژه همان جریان منحرف شکل دهند تا به مدد آن، زمزمه های این چنینی را در نطفه خفه کنند، کما اینکه به جای آنکه زندانیان را آزاد و فشارها را کم کنند، آزاد شدگان را به زندان فرا خوانده و به عنوان نمونه برای رییس ستاد آقای مهندس موسوی آقای دکتر بهزادیان که شرافت ذاتی و سلامت نفسش زبانزد است، حکم پنج ساله می نویسند.

همینجا لازم است تصریح شود که ایده ی گفت و گو دشوارتر از هر ایده و مسیر دیگری است. عادت تاریخی نخبگان و حکام ما اتکا به شیوه های دیگر است. باید مفهوم و ارزش گفت و گو و فرهنگ آن را در همه ی سطوح و عرصه ها بازشناسی کنیم. دشوار است که تندروها فرصت دهتد که گفت و گویی از هر نوع و در هر سطحی شکل بگیرد، دشوار است که با گفت و گو تندروی های ریشه دار و عمیق، شکاف های سنتی و تاریخی، خلق و خوهای نا صواب و بی قانونی های بی حد و حصر کنترل شده یا انعطاف و اصلاحی معنی دار صورت پذیرد. حتی محتمل است برخی مدت کوتاهی نرمش و روی خوش نشان دهند و دوباره به خصلت مالوف برگردند، اما نباید مایوس شد و در چنبره ی این عادت تاریخی زمینگیر ماند. بالاخره باید روزی بر این قرار متقاعد شد. راه های دیگر شاید برای ما آسانتر بنماید چرا که به آن خو گرفته ایم، اما تعمقی بر آن نشان می دهد که بس خسارت بار و کم فایده است. دشوار است از هزینه های آن برای دین و میهن خوف نکنیم. شاید نادیده گرفتن این اصل بوده است که با یک تاریخ مملو از قهرمانان ملی هنوز به جایگاه مطلوب خود نرسیده ایم؟ اگر فرجی باشد و بخواهیم قله های بلوغ ملی را فتح کنیم، همین راه گفت و گوی داخلی با تکیه بر بدنه ی اجتماعی، به رسمیت شناختن متقابل و تفاهم ملی برای پیشرفت کشور، اصلاح روشها و اتفاق برای جراحی غده ی سرطانی منحرفین است. سخن از گفت و گوی ملی نیازمند به جان خریدن طعن و زخم رفیق و رقیب است، لکن بی شک کسانی که قدم در این مسیر پر مرارت اما فرهنگساز و راه گشا برای کشورمان بگذارند، در پیشگاه تاریخ سربلندتر خواهند بود، حتی اگر در کوتاه مدت در قاب قهرمانان ملی و تاریخی ننشینند.

آینده قضاوت خواهد کرد که هر فرد و گروه کدام مسیر را برگزیده است و نتیجه ی عمل کدامیک موجب عبرت یا مایه ی مباهات فرزندانمان خواهد بود؟

پی نوشت:
درباره ی بخشی از بازتاب یادداشت آقای دکتر فاتح، یادداشتی نوشته بودم با این عنوان "همصدایی مشکوک مخالفان یادداشت فاتح".

۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

بگومگو با محمدعلی رامین در نمایشگاه قرآن

سه شنبه ی گذشته در حاشیه ی بازدید از نمایشگاه قرآن با محمدعلی رامین - معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد - برخوردی داشتم که بیان بگومگویمان خالی از لطف نیست.

آقای رامین در یکی از غرفه های پایین شبستان مصلا نشسته بود و داشت در دفتر یادبود آن غرفه چیزی می نوشت. دو نفر دیگر هم دور آم میز نشسته بودند. چند نفر از مسوولان آن غرفه هم دور و بر رامین جمع شده بودند. از جلوی غرفه که رد می شدم، سرش را بالا گرفت و مرا دید. آقای رامین از دو - سه سال پیش در حاشیه ی یک مصاحبه من را می شناسد. رفتم جلو، سلام و علیکی کردیم و حال و احوالی.

چون اتفاقا همان روز یادداشت دستور وزارت ارشاد خلاف نظر رهبری " را نوشته بودم، از آقای رامین پرسیدم که "آیا این بخشنامه به روزنامه ها که می گویند صادر کرده اید واقعیت دارد؟". گفت "بالاخره تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها". گفتم "کار اشتباهی بود"، گفت "خب، حالا بگو که چی بود؟".

آقای معاون مطبوعاتی که خودش از محتوایش اطلاع داشت، می خواست من بر زبان بیاورم تا اطرافیانی که آنجا بودند متوجه شوند، من هم توضیح دادم که: "کار اشتباهی بود که روز چهارشنبه رهبری از وحدت سخن گفت و جنابعالی صبح پنج شنبه بخشنامه ی ممنوع التصویر و خبر شدن آقای موسوی و آقای کروبی و آقای خاتمی را صادر کردید".

رامین با صدای بلند و طوری که اطرافیان بشنوند گفت "آن سه ملعون!". گفتم، نخیر، آقایان خاتمی، ..." وسط حرفم پرید و گفت "لعنت الله علیه". بی درنگ به نمایندگی از همه ی دوستان سبز به رامین گفتم "لعنت الله بر شما. من منظورم آقایان خاتمی، .." دوباره گفت "لعنت الله علیه" و من دوباره پاسخش را دادم "لعنت الله بر جنابعالی". بار سوم هم گفت و پاسخ گرفت.

بعد رامین توضیح داد که این سه نفر جاسوس صهیونیست ها هستند". من هم پاسخش را مثل خودش دادم، گفتم که "شما نفوذی و جاسوسید آقای رامین!". پرسید "یعنی چی که من جاسوسم؟"، گفتم "یعنی اینکه انگار برنامه داری که بین همه اختلاف ایجاد کنی، این بخشنامه اشتباه بود".

کمی جاخورده بود و اطرافیانش هم که سلام و علیک و برخورد اولیه ی ما را دیده بودند تعجب کرده بودند. سرش را پایین انداخت و می خواست به نوشتن در دفتر یادبود آن غرفه ادامه دهد که دستم را جلو بردم و گفتم خدا نگهدار. اما دستش را جلو نیاورد، گفت "دیگر نجس شدی، هر کسی که پشت سر خاتمی نماز بخواند نجس است". پاسخش را دادم که "حتما به خاطر دارید دو سال پیش در بین مصاحبه، اصرار داشتید که در نماز خانه جلو بایستید ولی حاضر نشدم پشت سر جنابعالی نماز بخوانم برای همین فرادا خواندم تا نجس نشوم!".

پس از رد و بدل شدن این جملات بود که یکی از کسانی که دور میز کنار رامین نشسته بود دست من را گرفت و چند کلامی با هم صحبت کردیم و آن شخص هم متوجه بی منطقی رامین شده بود ولی جناب آقای رامین اینقدر از مرحله پرت هست که حتی نمی داند چند روز دیگر قرار است کنار گذاشته شود!


پی نوشت 1: 

آقای رامین اصرار زیادی دارد که برای رهبری واژه ی "امام خامنه ای" را جابیاندازد اما با وجود این همه اصرار بر پاچه خواری، حتی در دفتر آقای خامنه ای هم او را آدم حساب نمی کنند و مسخره اش می کنند. در گزارشی که سایت بیت رهبری از حاشیه ی بازدید از نمایشگاه کتاب در اردیبهشت ماه تهیه کرده بود، به صراحت نوشته بود که آقای رامین هی می خواسته به جلو برود که خودنمایی و پاچه خواری کند اما اینقدر جلوش را گرفته بودند که حوصله اش سر رفته و رفته پی کارش.

عین جملاتی که در گزارش سایت دفتر رهبری درباره ی تلاش محمدعلی رامین برای پاچه خواری آمده بود اینچنین است:

" نیم‌ساعتی از بازدید رهبر گذشته بود كه یكی از معاونین (غیرمرتبط با كتاب) وزیر ارشاد آمد. خواست برود جلوتر كه محافظی جلویش را گرفت. محافظ دیگری به شوخی گفت: ایشان معاونِ فلان هستند،‌ تعطیل‌تان می‌كنندها! بعد خود معاون گفت: ما از بس خودمان فاصله می‌گیریم، دیگر كسی ما را نمی‌شناسد.
یك‌بار دیگر هم در مراسم شب‌های محرم این معاون وزیر را دیده‌بودم كه می‌خواست برود جلوتر و نمی‌گذاشتند و او سعی می‌كرد خودش را بیشتر بشناساند و متوجه نمی‌شد كه محافظ می‌گوید: می‌شناسم‌تان، ارادت دارم خدمت‌تان ولی همین جا تشریف داشته باشید. وقتی معاون وزیری خودش را بزرگ‌تر از وزیر ببیند یا حس كند، همین هم می‌شود.
... معاون غیر مرتبط وزیر چند دقیقه بعد به حلقه‌ اول نزدیك شد. مثل روز روشن بود كه خیلی زود باز هم از ردیف اول بازدید دور می‌شود. خودش هم اگر به عنوانش دقت می‌كرد می‌فهمید غیرمرتبط است و غیرمرتبط باید عقب بایستد.
... چند دقیقه‌ای بود كه معاون غیرمرتبط را نمی‌دیدم. احتمالا حوصله‌اش از این همه كتاب سر رفته بود و رفته بود پی كارش! "

پی نوشت 2:
یکی از غرفه های نمایشگاه قرآن به شکل زننده ای به محاکمه ی آقایان خاتمی، موسوی، کروبی و هاشمی اختصاص دارد. سعی می کنم که یادداشتی درباره ی آن بنویسم.

۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

دستمریزاد به دستگاه قضا و یک خواسته

اصلاح طلبان از تعلیق قضات برجسته ی دستاندرکار اتفاقات سال گذشته استقبال می کنند و آن را نشانه ای می دانند از عزم قوه ی قضاییه برای التیام بخشیدن به دردهایی که کشیده اند؛ بعد از برکناری قاضی مرتضوی از دادستانی تهران، تعلیق او و همکارانش آرزوی نه تنها یک ساله بلکه چند ساله ی ما بود و شنیدن این خبر خوشحال کننده است.

آن برکناری و اکنون تعلیق کردن مرتضوی، حداد و حیدری فرد چند پیام دارد؛ اول اینکه جمهوری اسلامی نمی خواهد با متخلفین شوخی داشته باشد، لذا دوستان تندروی مرتضوی در دولت و مجلس حواسشان جمع باشد که قرار است قانون حاکم باشد. و از این بابت از آن استقبال می کنیم.

از سوی دیگر پیامش به مخالفان، نوید باز شدن تدریجی فضاست، فضایی که آقای مرتضوی و دوستانشان در این سالها به وجود آورده بودند و البته متاسفانه در طول فعالیت ده ساله ی آیت الله هاشمی شاهرودی منجر به بی اعتمادی هایی نسبت به دستگاه قضایی شده بود.

بخشی از نفرت های به وجود آمده در میان بخشی از مردم و حکومت ناشی از برخوردهای بی حساب و کتاب تیم آقای مرتضوی بوده است. در این ماه های اخیر علی رغم انتقاداتی که به دستگاه قضایی همچنان وارد است اما اساسا وضعیت با ماقبل آن تفاوتهایی کرده و قابل مقایسه است. تصویری که از آقای دولت آبادی در ذهن مردم وجود دارد با تصویر دادستان سابق آقای مرتضوی زمین تا آسمان متفاوت است.

حالا بعد از برکناری این قضات و تعلیقشان، آقای حیدری فرد که قبل از این دادیار شعبه ی امنیت دادگاه انقلاب بوده نامه ای را منتشر کرده که در آن نسبت به تعلیق شدن اعتراض کرده و همه ی کاسه و کوزه های ماجرای کهریزک را بر سر ماموران دون پایه ی زندان انداخته و خود را و دوستان را مبرای از خطا دانسته است.

مثلا نوشته که سلسله مراتب حاکم است و ادعا کرده که چون فرمانده ی وقت نیروی انتظامی از اتفاقات و برخوردهای زندان کهریزک بی اطلاع بوده، بنابر این مامورانی که دست به آن اعمال غیر انسانی زده اند خودشان مقصرند. حضرت آقای حیدری فرد! درباره ی قضیه ی سلسله مراتب که می فرمایید، اتفاقا بر همین مبنا چون قاضی مستقل است پس شما را سوای از قوه ی قضاییه و ریاست آن می باید دید و لذا شما معلق شده اید و ریاست قوه ی قضاییه هم با تعلیق حکم سه قاضی متخلف در میان مردم محبوب می شود و ما به او دست مریزاد می گوییم.

جناب آقای حیدری فرد! بد نیست به پرونده ی بازداشت خودم اشاره ای کنم در سال 1387 یعنی پنج ماه قبل از انتخابات سال گذشته. به خاطر می آورید که جنابعالی از همان روز اول از تک تک افراد بازداشت شده در آن پرونده (بنده و شش نفر دیگر بازداشت شده در مقابل حسینیه ی ارشاد) بازپرسی کردید و من در همان روز اول توضیح کاملی دادم از اتفاقی که در زمان بازداشت افتاد و البته آن را به صورت مکتوب هم نوشتم و امضا کردم (البته در ساعت اول بازداشت نیز ماجرا را به صورت مکتوب برای بازجوهای کلانتری نوشته بودم). و جواب شما در همان روز اول تهدید کردید که ما هفت نفر را به کهریزک می فرستید که البته نمی دانم چطور شد به اوین رفتیم و نزدیک چهل روز در انفرادی آب خنک نوش جان کردم. چندین بار دیگر در دادگاه انقلاب و البته به صورت تفصیلی در زمان بازجویی در زندان اوین همان گفته های روز اولم تکرار شد اما شما که کار خود را می کردید و به آن اصلا توجهی نداشتید. پس اینقدر از وظیفه شناسی خود نفرمایید.

آقای حیدری فرد در نامه اش نوشته که موضوع مربوط به رسیدگی به اتهامات اغتشاشگران روز 18 تیر پارسال بوده است که " نظم و امنيت شهر را مختل و با آتش زدن وسايل نقليه و امكانات مربوط به خدمات عمومي با نيروهاي امنيتي و انتظامي درگير و تعدادي از پرسنل پليس امنيت تهران در اثر اصابت چاقو و قمه مضروب و عده‌اي از آنها در حالت كما و بي‌هوشي در بيمارستان بستري گرديدند".
جناب آقای حیدری فرد! آیا امثال شهیدان جوادی فرد، کامرانی و روح الامینی چاقو و قمه کشیده بودند و امنیت شهر را مختل کرده بودند و جایی را آتش زده بودند؟ این دقیقا از سنخ همان اتهاماتی است که به بنده زده بودید و احتمالا خیلی از حکمهایتان به همین شکل خلاف قانون بوده است. از برکناری و تعلیق حضرتعالی در پوست خود نمی گنجم آقای حیدری فرد! به خاطر بیاورید که چقدر خانواده و دوستانم آن روزها نگران بودند. حالا امروز که آبرویتان را برده اند و عزل شده اید، ما امیدواریم که درسی بشود برای کسانی که بخواهند راه شما را بروند.

خواهشمان از دستگاه قضا این است که به شکایت هفت اصلاح طلب درباره ی اظهارات منتسب به سردار مشفق نیز رسیدگی کنید. فارغ از نتیجه ی پرونده ی این شکایت، مطمئن هستم که صرف رسیدگی به این شکایت ثمرات بسیار زیادی برای جمهوری اسلامی دارد و می تواند اعتماد بخشی از مردم را که در این سالها سلب شده تا حد بسیاری ترمیم کند. انشالله.

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

دستور وزارت ارشاد خلاف نظر رهبری

دولت آقای احمدی نژاد فردای سخنان رهبری در بخشنامه ای به رسانه ها دستور داده که برخلاف نظر اخیر رهبری عمل کنند و حتی تصاویر و سخنان آقایان موسوی و کروبی و حتی خاتمی را منتشر نکنند؛ این چه جذب حداکثری است که چهارشنبه 26 مرداد ماه رهبری بر آن تاکید می کند و رسانه ها آن را در بوق و کرنا می کنند و پنج شنبه 27 مرداد ماه هم آقای احمدی نژاد حتی آمدن نام این بزرگواران را ممنوع کرده است؟

هر چند روزنامه ها و خبرگزاری ها نباید خود را ملزم به اجرای دستور وزارت ارشاد بدانند و تنها شورای عالی امنیت ملی است که طبق قانون گاهی برخی موارد را به رسانه ها اعلام می کند و مبنای قانونی دارد. دوستان روزنامه نگار باید در مقابل چنین بخشنامه های خلاف قانون و نادرستی بایستند و آن را اجرا نکنند.

البته من این کار را زیر سر محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد می دانم که عملکردش غیر از ایجاد و عمیق بخشیدن به شکاف های جامعه اثری نداشته است و امروز هم تلاش می کند از هر تلاشی برای وحدت جلوگیری کند. رامین به صدور بخشنامه بسنده نمی کند و رسانه ها را به صورت غیر رسمی به توقیف تهدید می کند.

این در حالی است که مطابق ماده ی 4 قانون مطبوعات:
هيچ مقام دولتي و غيردولتي حق ندارد براي چاپ مطلب يا مقاله اي درصدد اعمال فشار بر مطبوعات برآيد و يا به سانسور و كنترل نشريات مبادرت كند.
لذا دوستان روزنامه نگار و خبرنگار چه اصلاح طلب و چه اصولگرا، باید با قدرت و قوت جلوی زیاده خواهی های وزارت ارشاد دولت آقای احمدی نژاد بایستند تا زخم های یک سال گذشته بلکه کمی التیام پیدا کند.

امروز دولت برای آرامش بخشی به فضای جامعه باید به مخالفانش تریبون بدهد نه اینکه حتی از چاپ تصویر آقای خاتمی هم جلوگیری کند؛ هر چند دولت در مواقع عادی هم اساسا حق چنین کاری را ندارد اما الان ضرورت جامعه ایجاب می کند که دست تحریک کننده هایی مانند آقای رامین را بگیرند و از دولت به بیرون بیاندازند. این کار به جامعه آرامش می بخشد نه قوائد محدود کردن مطبوعات که آقای رامین احتمالا از دوستان نئو نازی خود در زمان سالها اقامت در آلمان آموخته است.

از نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس انتظار می رود که نسبت به چنین اقداماتی واکنش نشان بدهند و البته تمام آن نمایندگانی که دیروز در بیانیه ای از سخنان اخیر رهبری در مورد جذب حداکثری و دفع حداقلی دفاع کرده اند هم انتظار می رود اقدام عملی کنند و به شعار بسنده نکنند، مثلا به احمدی نژاد در مورد حرکت های مشکوک امثال محمدعلی رامین تذکر بدهند و چنین تندروهایی را از خر شیطان پایین بیاورند.

پی نوشت:
متن بخشنامه یا دستور العملی مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد خطاب به روزنامه ها، خبرگزاری ها امروز در اینترنت منتشر شده است. از دو سه خبرنگار رسانه های مختلف صحت و سقم آن را جویا شدم که تایید کردند.
«به اطلاع می‌رساند با توجه به این که فضای آرامش‌بخش در جامعه و افکار عمومی وظیفه ذاتی رسانه‌ها می‌باشد و از آن‌جا که مراجع ذی‌صلاح امنیتی، نسبت به آثار احتمالی منفی انتشار اخبار، تصاویر و سخنان آقایان «میرحسین موسوی»، «مهدی کروبی»، «سیدمحمد خاتمی» برای کشور دارای ملاحظاتی هستند، با رعایت تبصره ۲ ماده ۵ قانون مطبوعات از انعکاس خبر، تصویر و یا گزارش درمورد افراد فوق خودداری نمایید.» 

۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

همصدایی مشکوک مخالفان یادداشت فاتح

 موضع اخیر دکتر ابوالفضل فاتح در یادداشت با عنوان "گذرگاه خطیر و مرحله عبور" هرچقدر از سوی سیاسیون معتدل استقبال شد اما هم از سوی ضدانقلاب و هم از سوی خبرگزاری فارس و سایت روزنامه ی رسمی دولت و امثالهم (مشرق و چهان نیوز و ...) که طرفدار سرسخت دولت هستند مورد فحاشی قرار گرفته است؛ کسانی از اساس با گفتگو مخالفند.

فاتح در این یادداشت از موضع خط امامی صحبت از اتحاد در برابر بیگانه و گفتگوهای داخلی کرده است و با مایه گذاشتن از آبروی خویش فراتر از جناح بندی های موجود همه را به تلاش برای محافظت از دستاوردهای صدساله فراخوانده اما اینکه چرا دوستان افراطی آقای احمدی نژاد دردشان آمده را خدا می داند و بهتر است از عبارت خود ایشان وام بگیرند که آب را آنجایی بریزند که می سوزد!

صد البته که فحاشی سایت اخبار روز( نزدیک به مارکسیست ها) و انتشار مقالات پی در پی بر علیه یادداشت دعوت به وحدت دکتر فاتح قابل درک است اما سایت روزنامه ی دولتی "ایران" (شبکه ایران) چرا باید چنین مغرضانه موضعگیری کند؟ شاید هم شکاف رسانه ای در رسانه های جناح راست آنها را نگران کرده باشد چون خبرآنلاین، تابناک، عصرایران، دی نیوز، شفاف و تهران امروز از جمله ی رسانه های اصولگرایی بودند که از این یادداشت کاملا استقبال کردند. و در این مورد هم نوا شدند با از جمله کلمه، پارلمان نیوز، روزنامه ی مردمسالاری، روزنامه ی آرمان، آفتاب نیوز که رسانه های نزدیک به اصلاح طلبان سبز هستند.

چه خوب است که همگی نیروهای سیاسی با دیدگاه های متفاوت از نیروهای معتدل و زمینه ساز همگرایی در موقعیت های حساس حمایت کنند و این جدای از اختلاف سلیقه است که انکار نشدنی نیست. قرار نیست که کسی سال گذشته یا ده سال گذشته یا 50 سال گذشته را فراموش کند اما می توان تبصره ای برای مواقعی بگذاریم که ایران نیازمند وحدتمان است.

( داخل پرانتز بگویم که نقد موضع گیری متفاوت با فحاشی و وارانه نمایی آن است، در همین چند روز کم نبودند کسانی که موضع گیری آقای فاتح را مورد نقد قرار دادند و مثلا از لحاظ زمانی و یا برخی انعطاف ها به آن یادداشت ایراد وارد می دانستند اما این با تخریب و بستن تهمت به نویسنده متفاوت است. )

برای آشنایی کامل خوانندگان محترم با نحوه ی همسویی افراطی ها در مقابل نوای وحدت، دو گزارش زیر را آورده ام که خواندن آنها خالی از لطف نیست. هر چند پیشاپیش حتی از انعکاس انواع و اقسام تهمت ها و توهین هایی که در این دو گزارش آمده عذرخواهی می کنم.


مشاور رسانه‌ای میرحسین موسوی که در انتخابات سال گذشته و آشوب‌های پس از آن به سران فتنه مشاوره می داد، خواستار ایجاد فضای گفت‌وگو میان مسئولان نظام با سران جریان فتنه شد.

به گزارش شبکه ایران(سایت خبری روزنامه ی ایران)، "ابوالفضل فاتح" که بیشتر از یک سال است به انگلیس سفر کرده و در لندن زندگی می‌کند، بدون اشاره به اقدامات ساختارشکنانه سران جریان فتنه در سال گذشته که با استقبال گسترده دشمنان ایران و اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران روبرو شد، تلاش کرده تا هجمه آمریکا و برخی کشورهای اروپایی را نتیجه عملکرد مسئولان عنوان کند.
فاتح در این زمینه مدعی شده است: "برخی بی‌کفایتی‌ها و شکاف و نابسامانی‌های داخلی، ماجراجویان خارجی را به طمع بیشتر انداخته و سودای عقب نگه داشتن کشور را چه با تحریم و چه تهدید دامن زده است."
مشاور آقای موسوی همچنین در ادعایی جالب، بهره‌برداری و راه‌اندازی نیروگاه هسته‌ای بوشهر را دستاورد "دهه‌های گذشته" نامیده است و اشاره‌ای به اقدامات دولت‌های نهم و دهم در این زمینه نکرده است!
آقای فاتح در بخش دیگری از یادداشت خود که در یک سایت ضدانقلاب منتشر شده، خواستار گفت‌وگوی مسئولان نظام و سران آشوب‌های سال گذشته شده و حتی تلویحا تهدید کرده که اگر این اتفاق صورت نگیرد، "نقد آیندگان متوجه کسانی خواهد بود که گفت‌وگو و اصلاح را رد کرده‌اند."
فعالان سیاسی معتقدند این اظهارات مشاور میرحسین موسوی به منزله ناامیدی کامل از احیا و ادامه فتنه و تلاش برای بازگشت به فضای سیاسی کشور است؛ مساله‌ای که به گفته بخشی از کارشناسان با توجه به مواضع ساختارشکنانه سران این جریان در سال گذشته، غیرممکن ارزیابی شده است.
بر همین اساس یادداشت این مشاور موسوی، یک "هشدار" به سران اصلاح طلب درباره حذف شدن این جریان از صحنه سیاسی کشور ارزیابی شده است.
گفتنی است فاتح چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری از انگلیس به ایران آمد و مسئولیت ستاد تبلیغات آقای موسوی را برعهده گرفت.
طراحی نمادهای انتخاباتی برای میرحسین موسوی آنچنان که در انقلاب‌های رنگین و مخملی مورد استفاده قرار گرفته است، به این مشاور رسانه‌ای موسوی نسبت داده شده است.

یک روز پس از سخنرانی ولی فقیه ارتجاع در جمع سردمداران و کارگزاران رژیم که در آن باند مغلوب را به کرنش و توبه فراخواند، مسئول کمیته اطلاع رسانی ستاد موسوی، در نمایش انتخابات سال گذشته و یکی از نزدیکان وی، طی مقاله یی که در سایت کلمه متعلق به موسوی منتشر شده، به خامنه ای لبیک گفت و از نقش همزمان موسوی و ولی فقیه ارتجاع «در کنترل منازعات داخلی» تقدیر کرد.
ابوالفضل فاتح، از مأموران رانده شده وزارت اطلاعات وابسته به باند مغلوب، که در مقاله خود تحت عنوان «گذرگاه خطیر و مرحله عبور» که روز پنجشنبه بر روی سایت کلمه متعلق به موسوی منتشر شده، به بهانه «تهدیدات بیگانه» به صراحت کرنش باند مغلوب رژیم را در برابر خواست ولی فقیه ارتجاع به نمایش گذاشت و نوشت: «...بیگانه باید بداند و دریابد که ایرانی با هر آیین و زبان و از هر جناح و خط سیاسی به رغم همه تفاوتها و اختلاف نظرها در برابر تهدید او ید واحده است. ایستادگی سبز و غیر سبز نمی شناسد....بیگانه، هر که می خواهد باشد، حق ندارد و به یاری خدا نمی تواند مناقشات و مجادلات داخلی را بهانه خشونت و ماجراجویی جدیدی در منطقه کند».

مسئول کمیته اطلاع رسانی موسوی و یار غار او، در عجز نامه خود، ولی فقیه ارتجاع را به «بهره گیری از حداکثر ذخیره عقلانی و مدیریتی» فراخواند و گلایه کرد که چرا به بیانیه شماره هفده موسوی که در آن «حسن نیت و نقشه راه» بود، «پاسخ درخوری» نداده است. وی نوشت:

«گرچه بیانیه هفدهم آقای مهندس میرحسین موسوی که بیانیه حسن نیت و نقشه راه بود پاسخ درخوری حتی در موضوع آزادی زندانیان نیافت و به جای خود باقی است، اما به رغم همه این تلخی ها، در ایفای وظیفه ی ملی و ایمانی ما در شرایط حساس تهدید خارجی تردیدی ایجاد نمی کند. بر این اساس انتظار می رود هر کس و در هر جا به نوبه خود تلاش کند تا در این وضعیت هشدار، از سطح منازعات داخلی کاسته و در برابر تهدید احتمالی اما جدی بیگانه، عمق و گستره وفاق ملی را افزونی دهد.در این شرایط همین طور بازگشت به قانون ولو گام به گام، آزادی رسانه های منتقد و آزادی هر زندانی پاسخ مثبتی است که تداوم آن مرهمی کاری بر زخم های عمیق خواهد بود».

ابوالفضل فاتح در ادامه مقاله خود در سایت موسوی خطاب به باند ولی فقیه ارتجاع اطمینان داد که: «اما به رغم همه این تلخی ها، در ایفای وظیفه ملی و ایمانی ما در شرایط حساس تهدید خارجی تردیدی ایجاد نمی کند»
مسئول کمیته اطلاع رسانی ستاد موسوی در نمایش انتخابات در حالیکه کرنش در برابر ولی فقیه ارتجاع را «وفاق ملی» در برابر تهدید خارجی توصیف می کرد، به تجلیل مشمئز کننده از خامنه ای پرداخت و «عزیز» دانست، و نوشت:
«...معتقدم خوشبختانه با همه شدت و حدت مواجهات و به رغم برخی فشارها هم رهبری انقلاب و هم رهبران جنبش سبز در کنترل سطح منازعه داخلی موثر بوده اند. همین که تاکنون این عزیزان آگاهانه در خطاب ها از تلویح عبور نکرده و یکدیگر را خطاب مستقیم نداده اند، “تخفیف سطح مناقشه” و باز نگهداشتن یک “امکان مهم” است، که ضروری است مغتنم شمرده شده و عمق و وسعت یابد..نه همه چیز را به پرده بردن و نه همه چیز را پرده برداشتن روا نیست.
این مهره اطلاعاتی وابسته به باند مغلوب نظام و از نزدیکان و هم فکران موسوی با اذعان به سرنوشت محتوم دیکتاتوری آخوندی، هشدار داد که اگر از این فرصت برای پذیرش کرنش آنها توسط ولی فقیه ارتجاع غفلت شود، ممکن است دیر شود. وی نوشت: چند ماه پیش عرض کردم “تا فرصت هست، تا هنوز الفتی هست، تا نسل نخست انقلاب هست، تا هنوز احتمال اجماعی هست، تا خاطره ی همنشینی با امام هست، تا بزرگان و مراجع عظام هستند، تا رهبری انقلاب هستند، تا مهندس موسوی هست، تا خاتمی و کروبی و هاشمی هستند باید فکری کرد. در غیر این صورت، خدای ناکرده حسرت غفلت از امروز بر جای خواهد ماند”.

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

گذرگاه خطیر و روزنه های عبور


ابوالفضل فاتح - بر اساس شواهد و قرائن، تهدیدات خارجی نسبت به کشور روندی رو به تزاید یافته است. بیگانه ی مدعی دیر زمانی است که با “ایران به ما هو ایران” سر ناسازگاری داشته و انقلاب اسلامی دلیل مضاعفی بر عداوت پیشین است؛ چنان که در ۲۸ مرداد شاهد بودیم و طی سی سال اخیر نیز صرف نظر از اینکه چه دولتی بر سر کار بوده، تجربه کرده ایم. انکار نمی کنم که اینک بی کفایتی ها به ویژه در سیاست خارجی و شکاف و نابسامانی های داخلی، ماجراجویان خارجی را به طمع بیشتر انداخته و سودای عقب نگاه داشتن کشور را چه با تحریم و چه تهدید دامن زده است.

عبور از گذرگاه خطیر این روزها و صیانت از سرمایه های ملی از جمله نیروگاه بوشهر و صنعت هسته ای که ریشه در دهه های گذشته دارد، نیازمند همت، الفت و دقت همگانی است. بیگانه باید بداند و دریابد که ایرانی با هر آیین و زبان و از هر جناح و خط سیاسی به رغم همه ی تفاوت ها و اختلاف نظرها در برابر تهدید او ید واحده است. ایستادگی سبز و غیر سبز نمی شناسد. باید با صدای رسا و با همه ی امکانات بر سر بیگانه فریاد کشید و او را بر حذر داشت. بیگانه، هر که می خواهد باشد، حق ندارد و به یاری خدا نمی تواند مناقشات و مجادلات داخلی را بهانه ی خشونت و ماجراجویی جدیدی در منطقه کند.

در این موقعیت، بهره گیری از حداکثر ذخیره ی عقلانی و مدیریتی کشور بدور از هرگونه حب و بغض برای تدبیر متمایز و راسخ و در اتخاذ مواضع، وظیفه ی دست اندرکاران امور است تا آنچه ملت هزینه ی آن را می پردازد دارای بیشترین سنجیدگی و پشتوانه ی ملی باشد.

همینطور، اقتضای عقل و شرع دوری گزینی حداکثری از حساسیت های داخلی است. این به مفهوم امتناع از نقد بی کفایتی های جریان دروغ یا عبور و عدول از حقوق و مظالمی نیست که آن جریان خطرناک، متحجر، ماجراجو و مرموز در حق بخش بزرگی از ملت روا داشته است، این به مفهوم پاسداشت شرایط و منافع ملی است.

گرچه بیانیه ی هفدهم آقای مهندس میرحسین موسوی که بیانیه ی حسن نیت و نقشه ی راه بود پاسخ درخوری حتی در موضوع آزادی زندانیان نیافت و به جای خود باقی است، اما به رغم همه ی این تلخی ها، در ایفای وظیفه ی ملی و ایمانی ما در شرایط حساس تهدید خارجی تردیدی ایجاد نمی کند. بر این اساس انتظار می رود هر کس و در هر جا به نوبه ی خود تلاش کند تا در این وضعیت هشدار، از سطح منازعات داخلی کاسته و در برابر تهدید احتمالی اما جدی بیگانه، عمق و گستره ی وفاق ملی را افزونی دهد.

در این شرایط همین طور بازگشت به قانون ولو گام به گام، آزادی رسانه های منتقد و آزادی هر زندانی پاسخ مثبتی است که تداوم آن مرهمی کاری بر زخم های عمیق خواهد بود.

اقدامات فراوان دیگری است که می تواند نتایجی مثبت و موثر بر وفاق ملی داشته باشد. به عنوان نمونه، معتقدم خوشبختانه با همه ی شدت و حدت مواجهات و به رغم برخی فشارها هم رهبری انقلاب و هم رهبران جنبش سبز در کنترل سطح منازعه ی داخلی موثر بوده اند. همین که تاکنون این عزیزان آگاهانه در خطاب ها از تلویح عبور نکرده و یکدیگر را خطاب مستقیم نداده اند، “تخفیف سطح مناقشه” و باز نگهداشتن یک “امکان مهم” است، که ضروری است مغتنم شمرده شده و عمق و وسعت یابد و نویسندگان و رسانه ها نیز از هر سو این شیوه و حفظ حریم ها را پاس دارند. همچنان که از امام (ره) آموخته ایم تمرکز بر آسیب ها در نقد، اولی بر فاش گویی و تمرکز بر اشخاص است. نه همه چیز را به پرده بردن و نه همه چیز را پرده برداشتن روا نیست. نه آن پنهانکاری است و نه این شفافیت. همین طور شایسته است امکان گفت و گو در مسائل مهم ملی باز شود. گفت و گو نه به خودی خود حرام است نه واجب. نه کسی را به خودی خود عزیز می کند نه ذلیل، اما در میان ملت های بزرگ سنتی است جا افتاده و معقول ترین و ابتدایی ترین راه اصلاح. در حیرتم چرا کسانی گفت و گوی داخلی را ننگ می دانند؟ چند ماه پیش عرض کردم “تا فرصت هست، تا هنوز الفتی هست، تا نسل نخست انقلاب هست، تا هنوز احتمال اجماعی هست، تا خاطره ی همنشینی با امام هست، تا بزرگان و مراجع عظام هستند، تا رهبری انقلاب هستند، تا مهندس موسوی هست، تا خاتمی و کروبی و هاشمی هستند باید فکری کرد. در غیر این صورت، خدای ناکرده حسرت غفلت از امروز بر جای خواهد ماند”. تاریخ هرگز از حاکمان و نخبگانی که برای سعادت ملتشان باب گفت و گو را گشوده اند به بدی یاد نخواهد کرد. اتفاقا در تاریخ مبارزات بزرگان این ملت تا دلمان بخواهد غیرت و فاصله هست، اما کمتر اثری از گفت و گو یافت می شود. اساسا گفت و گو به معنی نفی حق طلبی نیست بلکه مکمل آن است. نقد آیندگان متوجه کسانی خواهد بود که گفت و گو و اصلاح را رد کرده و بر طبل فاصله کوبیده اند.

چه بساکه شدت ناروایی ها و شکست بسیاری از نرمش ها این سخنان را به نقد و سخره کشد. اما اگر فرجی باشد از همین مراعات ها و باب های گفت و گو آغاز می شود و اگر چنین نباشد رویه ای اخلاقی و قابل دفاع به ویژه در شرایط تهدید خارجی است. می دانم که در برابر یک سال دروغ مداوم و پرده دری رسانه های دروغ در حق عزیزترین یاران و دولتمردان امام و اهل بیت ایشان و آنچه در زندان ها گذشته این رویکرد برای دوستان بسیاری مسموع نیست.

و می دانم که جریان نفوذی منحرف به ظاهر انقلابی که در داخل بر طبل خشونت می کوبد و جز سیطره و منافع باندشان، ایران و آینده ی انقلاب پشیزی برایشان اهمیت ندارد این نوشته را حمل بر ضعف خواهند کرد، البته از آنها باکی نیست. هر چه گویی آنها بر نمط خود خواهند راند. مخاطب این نوشته آنها نیستند.

پینوشت:
با این یادداشت دکتر فاتح خیلی حال کردم. بعد از انتشار یادداشت کذایی مهندس موسوی درباره ی آخرین قطعنامه ی تحریم ایران من هم یادداشت "نقد یادداشت تدابیر مواجهه با قطعنامه" را نوشتم اما از آن موقع هیچ اظهارنظری از دوستان ما درباره ی قطعنامه ی تحریم، بیشتر از یادداشت دکتر فاتح آرامش بخش نبود. این یادداشت با انتقادات شدیدی مواجه خواهد شد البته نه از سوی سبزهای اصلاح طلب و یا اصولگرایان سنتی، که از سوی افراطی های دو طرف؛ یعنی هم سبزهای برانداز و هم کیهانیها که از اساس با آرام شدن فضا موافق نیستند.

۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

بررسی نکات فیلم و شکایت تاج زاده


فیلم منتشر شده از اظهارات آقا مصطفی تاج زاده غیر قابل رد شدن است و از دوستان می خواهم کسی در اصالت آن شک نکند، چون فیلم از سوی روزنامه ی جوان (جوان آنلاین) و دوستانشان منتشر شده است؛ البته این اولین بار نبود که آقا مصطفی چنین چیزی گفته بود و خود بنده شش ماه پیش در یادداشت "تاج زاده شب انتخابات چه گفت" چنین مضمونی را نقل کرده بودم.

اما درباره ی فیلم. زمان فیلمبرداری مشخص نیست ولی این فیلم همانطور که جوان نوشته و بر روی خود فیلم هم نوشته شده است در سلولی در زندان اوین فیلم برداری شده، که در آن سه نفر در اتاقی در کنار تاج زاده نشسته اند. روی فیلم نوشته که آقایان رمضان زاده و صفایی فراهانی دو نفر از آن سه نفر دیگر هستند اما از نفر سوم نامی برده نشده است. اما جوان آنلاین تاکید دارد که فیلم این گعده ی سه نفره را نشان می دهد در حالی که چهار نفر در آن فیلم دیده می شوند. نفر چهارم کیست؟ معلوم است که دوربین در کنج اتاق نصب شده بوده، اما این که به صورت رسمی فیلمبرداری می کردند یا یواشکی این را نمی دانم فقط این واضح است که خود زندانی ها این فیلم را نگرفته اند و لذا منتشر کنندگان آن بر روی سایت فیلتر شده ی یوتیوب هم از جنس بازداشت شدگان نبوده اند، قطعا از درون سیستم بوده است. اما از کجا؟


اولین کسانی که از وجود فیلم مطلع شده اند چه کسانی هستند؟ خود کسانی که فیلم را آپلود می کنند! سایت روزنامه ی جوان، یعنی جوان آنلاین و خبرگزاری فارس صبح همان روزی که فیلم روی یوتیوب رفته(امروز 26 مرداد 1389) آن فیلم را گزارش کرده اند و لذا بیشترین شک ها به آنها می رود. از نوع تدوین این فیلم 35 ثانیه ای هم اینطور بر می آید که تدوین کنندگان همفکر جوان آنلاین هستند.


به سایت یوتیوب مراجعه کردم، اولین بار این فیلم ساعت حدود 9 صبح 26 مرداد 1389 آپلود شده (لیک به فیلم در یوتیوب) و ساعت 10 سایت جوان آنلاین و خبرگزاری فارس گزارش آن را بر روی سایت خودشان فرستاده اند. بالاخره آماده کردن آن خبرها هم زمانبر است بنابر این تقریبا همزمان با ارسال فیلم روی یوتیوب، گزارش آن در حال تهیه از سوی این دو رسانه بوده است.

آدرس لینک خبر جوان آنلاین
آدرس لینک خبر فارس
لینک فیلم بر روی یوتیوب

جالب تر، کسی است که ارسال کننده ی فیلم بر روی یوتیوب است، آی.دی آن فرد "hoseinbaradari" است. طبق مشخصات درج شده در سایت یوتیوب، تاریخ عضویت این فرد در سایت یوتیوب به کمتر از 24 ساعت برمی گردد و غیر از وارد کردن این فیلم هیچ کار دیگری در یوتیوب نداشته است. بنابر این فرد موسوم به "حسین برادری" احتمالا تنها برای آپلود کردن این فیلم وارد آن شده است. به هر حال، هر چند ارسال کننده بر روی یوتیوب نمی خواسته کسی بداند کار او بوده اما من بیش تر از همه به جوان آنلاین شک دارم.


درباره ی روزنامه ی جوان و جوان آنلاین


در شناسنامه ی روزنامه ی جوان نوشته شده که صاحب امتیاز آن "پیام آوران نشر روز" و آقای "سید نظام الدین موسوی"، مدیرمسوول روزنامه و مدیرعامل شرکت پیام آوران است. 


تا امروز فقط شنیده بودم که روزنامه ی جوان ارتباطاتی عجیب و اخباری از پشت پرده دارد، مثلا سایت تابناک که به آقا محسن رضایی نزدیک است پارسال (۰۸ تير ۱۳۸۸) در ابتدای یک خبری نوشته بود : "روزنامه جوان که به دلیل برخی ارتباطات پیش از این آنچه اعترافات زندانیان می‌خواند را منتشر کرده بود، باز هم برخی از اظهاراتی که این روزنامه منحصرا از آن مطلع است منتشر کرد". (لینک به خبر مربوطه در سایت تابناک)


اما بد نیست بدانیم که گردانندگان و صاحبان این روزنامه چه کسانی هستند؟ تا به حال اطلاعاتی که در پایین آورده ام را در جایی ندیده ام، اما اینقدر ناراحت بودم که با چند سرچ در اینترنت، در سایت های دولتی خودمان تا حدی ردی از آنها پیدا کردم که قابل توجه و تامل است و وقتی انتشار فیلم تاج زاده از داخل زندان را روی یوتیوب می بینیم به منتشر کنندگان آن می شود پی برد:

نام کامل صاحب امتیاز روزنامه ی جوان، "شرکت توزيع مجتمع پيام‌آوران نشر روز" است. صاحبان شرکت پیام آوران نشر روز، از جمله "بنياد تعاون بسيج"، "موسسه ی تامين اقلام مصرفي بسيجيان" و "موسسه ی قرض‌الحسنه ی بسيجيان" هستند.


سردار علي‌محمد نائيني، رئيس هيئت‌مديره : معاون فرهنگي اجتماعي سازمان بسيج مستضعفين است. سردار سرتیپ سيد مسعود جزايري، عضو هیات مدیره : معاون فرهنگي و تبليغات دفاعي ستادكل نيروهاي مسلح است. حمیدرضا مقدم‌فر، عضو هیات مدیره : مدیرعامل خبرگزاری فارس است. پرويز اسماعيلي، عضو هیات مدیره : مدیرعامل خبرگزاری مهر است. سهراب گيلاني، عضو هیات مدیره، از اعضای بسیج است و جواد جباري، عضو هیات مدیره : مدير بنياد فرهنگي روايت فتح است.

و اما ...

ما از انتشار این فیلم استقبال می کنیم هر چند منتشر کنندگانش تصور می کنند که ناراحت کننده است، اتفاقا از دوستان روزنامه ی جوان و خبرگزاری فارس می خواهم که لطفا متن کامل سخنان آقای تاج زاده را منتشر کنید. باکی نیست، آقا مصطفی اتفاقا خوشحال هم می شود. سوال اینجاست، شما که می دانید امثال آقا مصطفی چگونه فکر می کنند را یک سال است زندانی کرده اید؟ خود می دانید که مبنای شکایت هفت نفره، انتشار حرف های سردار مشفق است و شما به جای بازگردن آنها به زندان باید فرد متخلف را بازخواست کنید و اجازه ی محاکمه ی او و دیگر کسانی را بدهید که سال گذشته مانند او فکر می کردند و دست به آن اعمال زده اند ...
البته اگر سخنان منسوب به سردار مشفق را کذب می دانید و مدعی هستید که او این سخنان را نگفته پس چرا هیچ کس اعلام نمی کند؟ اصلا چگونه آن سخنان به بیرون درز پیدا کرده است؟ اگر از سخنانش دفاع می کنید پس چرا سخنانش را به طور کامل خودتان در کیهان و فارس و جوان منتشر نمی کنید؟

مرخصی آقا مصطفی
در مدت مرخصی آقا مصطفی چندین بار ایشان را ملاقات کرده ام، چند بار در منزل خودش، یک بار در بیمارستان، چند بار در منزل دوستان دیگر، در دو عروسی. آخرین بار هفته ی گذشته به همراه همسرم به پیشش رفته بودیم، کمی گپ زدیم اما قرار شد یکشنبه ی این هفته هم برویم، که متاسفانه متقارن شد با بازگشت آقا مصطفی به زندان اوین. هفته ی گذشته که رفتیم پیش آقا مصطفی، او دراز کشیده بود، گردنش درد می کرد و در طول یک ساعتی که آنجا بودیم فقط یک بار به احترام ما نیم خیز شد.

آقا مصطفی برای من از مطمئن ترین کسانی است که وقتی قبل از انتخابات پارسال از زندان چهل روزه بیرون  آمدم به پیشش رفتم و از آنچه در آن مدت گذشته بود برایش گفتم و گفتم که بازجوها درباره ی دوستان ما چه توهماتی دارند. خاطرات او هم از زندان همانطور بود. آنها از امثال تاج زاده هیچ چیزی ندارند، نه خلاف قانون کرده، نه از لحاظ اقتصادی یا اخلاقی گافی دارد، نه موضع خارج از چارچوبی گرفته، اتفاقا بر خلاف اتهام سیاسیونی که همیشه دوستان ما را به تندروی متهم می کردند، امثال تاج زاده نماد اعتدال هستند.

یک بار در اوج دوران اصلاحات که روزنامه ی مشارکت درمی آمد، تیتری درباره ی حسین آقای شریعتمداری زده بود که شیطنت آمیز بود و تاج زاده فردایش یادداشتی در مذمت آن تیتر در همان روزنامه چاپ کرد و گفت که اگر منتقد روش کیهان هستیم نباید مانند آنها عمل کنیم. حال آنکه شریعتمداری هم آن وقت و هم حالا نه تنها به دوستان ما، بلکه حالا دیگر با بی شرمی تمام حتی آقای خاتمی را به هر چه بتواند متهم می کند.

تاج زاده درباره ی بداخلاقی ها و بی اخلاقی ها بسیار حساس است، وقتی گفتم که مثلا در سایت بالاترین از چه واژه های توهین آمیزی برای برخی مسوولین استفاده می شود دادش درآمد، هرچند به شدت از بداخلاقی های آن طرفی ها شاکی بود و آن را بی تاثیر نمی دانست اما به هیچ وجه موافق بی اخلاقی در پاسخ به بی اخلاقی نیست. راه او تنها گفتگوست، هرچند افراطی های اصولگرا را موافق گفتگو نمی داند و به پیشنهادهایی اشاره می کند که در این مدت برای بررسی انتخابات پارسال و حل مسائل بعد از آن داده و آنها نپذیرفته اند. درباره ی عقلای جناح راست هم که بندگان خدا وضعشان با ما فرقی ندارد!

از تاج زاده پرسیدم که آیا آماده ی مناظره هستید؟ گفت هر وقت و هر جا. پرسیدم با هر کسی؟ گفت با هر کدامشان. پرسیدم حتی اگر آنها آدم های رده چندمشان را بفرستند، گفت آنها نمی آیند، ما که آماده ایم. راست می گفت، انگار کسی جرات ندارد با تاج زاده مناظره کند. کسانی که با طرف می شوند یا آیت الله جنتی است که شکایت 10 ساله ی تاج زاده از او اصلا پیگیری نشد و یا سردار مشفق است که در پی اعلام شکایت هفت نفره، تک تک شان به زندان فراخوانده می شوند.

تاج زاده با آنکه نه ماه در بازداشت بود و بازجوها از او هیچ بهانه ای نیافته بودند دوباره به زندان بازگردانده شد. سید مصطفی بازگشت، همچنانکه میردامادی بازگشته، همچون امین زاده و به دنبالشان صفایی فراهانی. آنها بازگشتند در حالی که این شکایت هفت نفره می تواند فرصتی فراهم کند که مجلس و قوه ی قضاییه با رسیدگی به آن تا آسمان اوج بگیرند و اتفاقات یک سال گذشته را سرپوشی باشند.



پی نوشت 1 :
تاج زاده در این فیلم می گوید:




برای بنده که تجربه انتخابات رو دارم می دونم که در انتخابات تقلب نشده. ممکنه که یکی دومیلیون عقب جلو شده باشه ولی ما نتیجه انتخابات رو باختیم.حالا به جای 25 میلیون و 14 میلیون شده باشه 24 میلیون و 15 میلیون مثلا. ما انتخابات رو باختیم.



پینوشت 2 :
مطهره خانم شفیعی(همسرم) یادداشتی کوتاه در روز بازگشت سیدمصطفی نوشته است به این شرح:


اي خدا....
سه روز پيش خدمت آقا مصطفي تاج زاده بودم. از هر دري صحبت كرديم و آقا مصطفي علي‌رغم گردن درد شديدي كه داشتند و نمي‌تونستند از زمين بلند شن، به حرفاي من و علي اصغر گوش دادن و به سوالاتمون جواب . آخراي اين گفتگوي سه نفره بود كه گفتيم خدا كنه برنگرديد زندان. آقا مصطفي حرفي زد كه اگر نمي‌زد امروز رفتنشو راحت تر قبول مي‌كردم.
ربنا..............
حدود يك هفته پيش قرار بود آقا مصطفي رو تا خونش برسونيم. تو راه از اوضاع خودمان پرسید و از وضعیت به وجود آمده ی موجود و نحوه ی تعامل با اطرافیان گفتم. بهم گفت كه اين طوريه كه مي‌توني دموكراسي رو ياد بگيري. دلم گرفته بود و نميخواستم بيشتر از اين درباره دموكراسي باهام حرف بزنه . اما ظاهرا خودش فهميد و بهم گفت طاقت بيار.

حالا من هستم كه ميگم:
طاقت بيار رفيق.....