۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

اصلاح طلبان و هدفمندی یارانه ها

هدفمندی یارانه ها یک طرح اصلاح طلبانه و ملی است که آرزوی اصلاح طلبان بود ولی قسمت اجرایش را پیدا نکردیم و حالا که دولت آقای احمدی نژاد مشغول اجرایش شده از او تشکر می کنیم و اگر کمکی از دستمان برآید دریغ نمی کنیم.

دوستان توجه داشته باشند که در ارزیابی همه ی رفتارهای دولت آقای احمدی نژاد نباید پیش فرض به حق بودن یا نبودن فلانی و یا میزان قرابت سیاسی با او را مدنظر قرار داد؛ چندی پیش حتی آقای زیبا کلام در تلویزیون از رضا شاه هم به خاطر نیمه ی پر لیوانش به خوبی یاد کرده بود و البته کار درستی کرد.

کاری که از دست ما بر می آید فقط تبیین درست اتفاقی است که دارد می افتد و راهنمایی های کارشناسی برای اجرای بهتر طرح و جلوگیری از تبعات منفی آن است. بالاخره بخشی از مردم طرفدار اصلاحات هستند و لذا باید از این قدرت و نفوذ برای همراه کردن آن بخش از جامعه استفاده کرد. کارشناسان اقتصادی اصلاح طلب همگی موافق اجرای طرح و اصلا بخشی از طراحان طرح اولیه در دوره های قبل هستند. آنها می توانند با ارائه ی راهکار به اجرای مناسب تر آن کمک کنند.

حالا چرا ما نتوانستیم؟ از 76 تا 84 اصولگرایان 80 درصد قدرت را در دست داشتند و اصلاح طلبان 20 درصد. آنها حتی نگذاشتند اصلاح طلبان فرودگاه امام خمینی را افتتاح کند تا نکند به نام اصلاحات تمام شود. تمام طرح ها و لوایح اصلاح طلبان مصوب مجلس ششم با مقاومت شورای نگهبان مواجه شد. آنها جلوی حرکت های اصلاح طلبانه چه در سیاست و چه در اقتصاد را گرفتند، ما اما نباید امروز جلوی این حرکت اصلاح طلبانه ی اقتصادی را بگیریم.

در دوره ی اصلاحات ما که به هدفمندی یارانه ها اعتقاد داشتیم و به قول آقای خاتمی آرزویمان بود. مهمترین اشکال این که برخی نمی خواستند به اسم ما تمام شود برای همین جلویش را گرفتند. ببینید که مجلس هفتم چطور عوامانه با بالا رفتن تدریجی قیمت ها مخالفت کرد و سودای تثبیت قیمت ها را در سر می پروراند اما دوستان همان ها امروز داعیه دار حذف یارانه ها شده اند. به هر حال، مهم نیست، مهم اجرای آن است که تحقق آرزوی ماست.

الان فقط باید تشویق کنیم که درست اجرا شود، پیشنهاد بدهیم، عیب هایش را هم نشان بدهیم. از مردم بخواهیم که همراهی کنند. بگوییم که ما هم اگر بودیم همین کار را می کردیم و واقعا هم می کردیم، حالا شاید با کمی تفاوت. مثلا پرداخت نقدی به مردم و یا میزان این مبلغی که به حساب مردم ریخته می شود و یا نحوه ی استفاده از درآمد حاصله شاید متفاوت می بود اما در ضرورت اصل طرح هیچ شکی نداشته و نداریم و نخواهیم داشت.

مشارکت مردم در هدفمندی یارانه ها مانند این است که مردم روزانه درآمدزایی می کنند، یک درآمد زایی ملی. یعنی از هدر رفتن ثروت ملی جلوگیری می شود. در اروپا مردم زمستان در خانه هایشان لباس گرم می پوشند، ما اما در ایران چون برق و گاز تقریبا مجانی است سوخت را هدر می دهیم. این یک مثال است از هدر دادن انرژی. مبلغ این هدر دادن در سال چند ده میلیارد دلار می شود. سر آدم سوت می کشد از سودی که می شود با اجرای طرح به دست آورد.

این مساله شاید برای عوام خوب جا نیافتد، باید تا می شود برایشان توضیح داد که خدای ناکرده تبعات اجتماعی منفی نداشته باشد. البته معتقدم این پول هایی که داده می شود هم باید بعد از یکی دوسال قطع شود. معنی ندارد که پول زیادی دست مردم باشد، با آن می خواهند چه کنند؟ خب کمی بیشتر تلاش کنند، سوخت کمتر مصرف کنند. شاید این فشارها کمی از تنبلی ما ایرانیان بکاهد.

در کنار اصلاح یارانه ها برای اقتصاد بیمار کشور ما چند اصلاح دیگر هم لازم هست که یکی آزادسازی نرخ برابری ارز است. الان قیمت دلار در برابر ریال واقعی نیست، دولت آن را خیلی پایین نگه داشته است اما اگر واقعی شود می تواند به تولید در داخل و صادرات کمک کند. برای همین الان واردات به شدت به صرفه است و تولید به ضرر.

نکته ی دیگر، خصوصی سازی واقعی است، روند خصوصی سازی هم کند است و هم غلط. واگذاری مخابرات به سپاه چه معنی می دهد؟ در پاییز امسال 5 درصد از سهام پست بانک وارد بورس شد اما دولت دلش نیامد که تن به الزاماتش نمی دهد، مدیرعامل را سرخود تعیین می کند؛ بخش خصوصی با این کارها نمی تواند به واگذاری ها اعتماد کند. باید خصوصی سازی را جدی تر بگیریم.

با درآمد حاصل از هدفمندی یارانه ها باید تامین اجتماعی گسترش موثری بیابد. شما ببینید همان کشورهایی که روی انرژی یارانه نمی دهند اما دولت ها برای تامین اجتماعی مردم با هم رقابت شدیدی دارند. وقتی مردم حاضر می شوند که حواسشان به خرجشان باشد، بیشتر تلاش می کنند، پس حق هم دارند که نظام تامین اجتماعی خوبی داشته باشند.

اما بالاخره دولت آقای احمدی نژاد نمی تواند به طور کامل مردم را راضی کند، ما هم اگر بودیم همین طور بود که نواقصی وجود داشت و نارضایتی هایی به وجود می آمد. خب حالا دولت احمدی نژاد سختی های آن را می کشد و اگر ما وفادار به اجرا و ادامه ی آن باشیم می توانیم با وعده ی برطرف کردن نواقص و بهبود اجرای آن، نظر مردم را جلب کنیم.

متاسفانه گویا ستادی مشغول جنگ روانی است و این روزها تلاش وافری دارد که اصلاح طلبان را مخالف طرح هدفمند شدن نشان بدهد. خدا کند برخی دوستان به دام کیهان و رجانیوز و غیره نیافتند.

پینوشت:
حدادعادل، رییس مجلس اصولگرای هفتم، دی ماه ۸۳ پس از مخالفت با کاهش یارانه ها توسط دولت آقای خاتمی گفت: مجلس با طرح تثبیت قیمت ها نخستین قدم را برداشته است و حال که قیمت گاز، برق و تلفن افزایش نمی یابد، مردم می توانند نفس راحتی بکشند.

۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

ادعای تبریک و رفتار متفاوت لاریجانی ها


مقدمه : در این یادداشت قصد دارم تفاوت برخورد دستگاه قضایی با علی شکوری راد و اصولگرایان را در قصه ی ادعای تبریک گفتن لاریجانی ها به میرحسین موسوی در عصر روز انتخابات سال گذشته نشان دهم. ادعایی که نه تنها با بازداشت شکوری راد کم رنگ نشد بلکه بر ابهام ها افزود.


ادعای حامیان دولت، تابستان 1388 

گر چه سیاسیون شایعه ی تبریک لاریجانی را از همان عصر روز انتخابات شنیده بودند اما سایت "رجانیوز" که به جریان آقای احمدی نژاد تعلق دارد برای اولین بار آن را علنی کرد. مرداد ماه پارسال چند نماینده ی طرفدار آقای لاریجانی در مجلس به تقلبی بودن مدرک تحصیلی آقای رحیمی - معاون اول - انتقاد کردند و رجانیوز در واکنش به آنها در خبری با تیتر "آيا علي لاريجاني مدرك دكترا دارد؟"، اعلام کرد:


این خبر در همان زمان به سرعت و به طور گسترده ای بازتاب داشت و طرفداران دولت را به شدت عصبانی کرد، از جمله سایت "استقامت" با تیتر "تبريك گفتن لاريجاني به موسوي قابل گذشت نیست" و سایت "افشا" با این تیتر وانش نشان داد: "خیانت لاریجانی با تبریک پیروزی در انتخابات به موسوی پیش از رای شماری".

و روزنامه آمریکایی لس آنجلس تایمز بر پایه ی همین خبر رجانیوز در تابستان پارسال نوشت: "تاکنون تنها اصلاح طلبان مدعی وقوع تقلب در انتخابات بودند اما به تازگی از اردوگاه دولتی ها نیز چنین صداهایی شنیده می شود".

ادعای اصلاح طلبان، بهار 1389

از اعضای ارشد ستاد آقای موسوی تا الان هیچ کس به صورت علنی چیزی نگفته اما اردیبهشت ماه 89 یعنی نه ماه بعد از اعلام آن خبر در رجانیوز، آقا سعید شریعتی اصلاح طلب برای سخنرانی در جمع دانشجویانی اصولگرا به دانشگاه مشهد رفته بود که گفت آقای عطریانفر از آقای هاشمی رفسنجانی نقل کرده "اولين افرادي كه به ميرحسين در انتخابات تبريك گفتند اصولگراها بودند و اولين پيام تبريك به ميرحسين، تماس مصطفي پورمحمدي بوده، بعد ناطق‌نوري و پس از آن علي لاريجاني".

در یک نشست دانشجویان حامی دولت، از فاطمه خانم رجبي در باره ی این گفته ی شریعتی می پرسند که او می گوید: "خيلي هم دور از ذهن نيست ... حالا اين واقعيت داشت يا نداشت در جلسات سياسيون مطرح بود". خانم رجبی همسر آقای الهام است که زمان انتخابات همزمان وزیر دادگستری دولت آقای احمدی نژاد و عضو شورای نگهبان بود.

سایت دولتگرای "پارسا پرس" هم بعد از سخنرانی شریعتی نوشت که: "شهادت سعید شریعتی قرینه ای بر اظهارات سال گذشته این نماینده مجلس است."

تکذیب شده و نشده ها

"با وجود بازتاب ها فراوان این سخنان حتی در رسانه های آمریکایی، لاریجانی هیچ گونه واکنشی در تکذیب آن انجام نداد". این جمله ای بود که پارساپرس در اردیبهشت ماه 1389 نوشته بود. وضعیت تا امروز به همین منوال ادامه دارد الا نقل قولی غیر رسمی از آقای لاریجانی در یک محفل خصوصی غیر علنی. سایت جهان تیرماه 1389 به نقل از یک دانشجوی بی نام و نشان نوشت: " لاريجاني از اينکه چندبار تا حالا گفته شده که لاريجاني با موسوي تماس گرفته و پيروزي‌اش در انتخابات را تبريک گفته، گلايه مي‌کرد و اون رو دروغ خواند ".

پورمحمدی زیاد سخنرانی می کند اما موضعی نگرفته؛ اما روابط عمومی سازمان بازرسی که آقای پورمحمدی رییسش است اواخر اردیبهشت 1389 تکذیبیه ای منتشر کرد و گفت که روز 10 تیر 1388 یعنی 18 روز بعد از انتخابات پیروزی آقای احمدی نژاد را تبریک گفته است.

آقای ناطق نوري منتسب به دفتر رهبری است، بازرس ویژه ی دفتر رهبری است اما تا كنون چنين ادعايي درباره خود را نه تكذيب كرده و نه تاييد. ولی زیاد فرقی نکرده است با آن دو نفر دیگر، چون تکذیب آنچنانی تاثیری نداشته است. سایت دولتگرای عدالتخواهی در ابتدای تابستان 1389 در مطلبی با عنوان "بصیرت در وقت اضافه" نوشت: " چرا از تبریک ناطق، لاریجانی و پورمحمدی به میرحسین قبل از اعلام رسمی شورای نگهبان سخنی به میان نیامده؟ "

بنابر این، رسانه های دولتگرا که مجموعه ی ادعای تبریک را منتشر کرده اند تاکنون از ادعای خود کوتاه نیامده اند.

تاثیر تبریک های احتمالی

نکته ی قابل توجه در موضوع تبریک احتمالی این آقایان "میزان تاثیر" آن تبریک هاست. ادعاهای مطرح شده این است که عصر روز انتخابات به آقای موسوی تبریک گفته اند و آقای موسوی حدود ساعت 11 شب ادعای پیروزی قطعی کرده است.

اگر واقعا تبریک گفته باشند آقای موسوی می توانسته است آن را مبنا قرار دهد چون آقایان لاریجانی، ناطق و پورمحمدی به اطلاعات و گزارش های مهمی دسترسی داشته اند و حرف آنها و تبریکشان بسیار قابل اعتمادتر از گزارش ناظران کاندیداها بر سر صندوق هاست.

تبریک باعث گمراهی : البته ادعای حامیان احمدی نژاد می توانسته با هدف تخریب لاریجانی و ناطق و پورمحمدی هم باشد اما حامیان دولت اعتراضشان این بود که تبریک این آقایان، آقای موسوی را دچار " توهم و اتخاذ مواضع فتنه انگیز" بوده است. در واقع می گفتند که او را به "اشتباه" انداخته اند.

اتفاقا این همان دلیلی است که سعید شریعتی به نقل از هاشمی رفسنجانی مطرح کرد تا اعلام پیروزی آقای موسوی را موجه و بر مبنای آن تبریک ها نشان دهد.

یک احتمال غیر عادی هم این است که گفته شود آن سه نفر با نیت و هدف گمراه کردن مهندس موسوی تماس گرفته بودند و پس از به دام افتادن طعمه، صدایش را درنیاورده و یا منکر تماس شده اند.

تبریک نشانه ی تقلب : مدعیان تقلب انتخاباتی هم آن تبریک ها را دلیلی بر پیروزی موسوی می خوانند و می گویند که تبریک ها مانند دم خروسی است که هیچ قسم حضرت عباسی را بعد از آن نمی توان باور کرد. آنها این تبریک ها گافی می دانند که از سوی این آقایان داده شده است.

برخورد با مدعیان

مدعیان چه کسانی هستند؟ : منبع دسته ی اول مدعیان سایت رجانیوز بود که مدعی است یک نماینده ی مجلس این خبر را داده اما با گذشت 15 ماه از انتشار آن خبر تاکنون نامش را فاش نکرده است. سایت های زنجیره یی دولتگرا و دیگر سایت های خبری هم این خبر رجانیوز را منتشر کردند؛ از جمله جوان آنلاین، شبکه خبر دانشجو، شبکه ایران، فردا نیوز، تابناک، استقامت، و وبلاگ های زنجیره یی.

دور دوم ادعاها مربوط است به سعید شریعتی از محمد عطریانفر نقل کرده که او هم از آیت الله هاشمی رفسنجانی نقل کرده است. این خبر هم در رسانه های مختلف خبری راست و چپ به طور گسترده ای منتشر شده است.

بر مبنای رویه ی جاری، نه تنها منبع خبر بلکه منتشر کنندگان آن نیز در قبال انتشار آن مسوول هستند. هیچ گزارشی درباره ی برخورد با هیچ کدام از این نشریات و رسانه ها وجود ندارد، آن دو مورد تکذیب رسمی و غیر رسمی هم بازتاب قابل توجهی در رسانه ها نداشت.

برخورد متفاوت با ادعای شکوری راد

اواسط آذر ماه (یعنی دو هفته پیش) "علی شکوری راد" در دانشگاه لرستان در مناظره ای ادعا کرد که "صادق لاریجانی" نیز شب انتخابات به موسوی تبریک گفته بود. این ادعا شبیه به ادعاهای قبلی بود اما شکوری راد به همین دلیل فورا بازداشت شد.

فارغ از درستی و نادرستی این برخورد با شکوری راد، نکته ی قابل توجه تبعیضی است که در رفتار با دیگر ادعا کنندگان در پیش گرفته شده است. مگر شکوری راد با رجانیوز و آن نماینده ی مجلس و یا آقای هاشمی رفسنجانی فرق دارد؟

این ادعا اگر اتهام است چه تفاوتی با ادعای تبریک علی لاریجانی، ناطق و پورمحمدی دارد؟ تنها تفاوت این ادعا مسوولیت آیت الله لاریجانی است که در زمان انتخابات عضو شورای نگهبان بوده و الان هم رییس قوه ی قضاست. بنابر این هم در انتخابات عضو نهاد داوری بود و اطلاعاتش از نتایج به نسبت آن سه نفر بیشتر بوده و هم امروز رییس قوه ی قهریه است و مسوول دادگاه و زندان.

شباهت ها اما؛ هر چهار نفر انسان هستند، ایرانی و مسلمان و شیعه بنابر این در برابر قانون از این لحاظ برابرند. آقا صادق رییس یک قوه است، علی آقا هم هست، آقای ناطق هم رییس بازرسی دفتر رهبری است، آقای پور محمدی هم رییس بازرسی کل کشور. خب آیت الله لاریجانی در یک کفه ی ترازو و آن سه را در کفه ی دیگر بگذاریم، کدام سنگین تر هستند؟

اگر ادعای شکوری راد اشتباه است، می شود آن را تکذیب کرد و یا درباره ی آن توضیح داد، یا از کنار آن گذشت، همان کاری که آن سه نفر کرده اند. این دلیل نمی شود که چون چیزی به آقای لاریجانی منتسب شده فورا طرف را بگیرند و به زندان بیاندازند. روال قضایی هم این نیست که برای چنین اتهامی در قدم اول بازداشت کنند، اول می شود او را احضار کرد تا درباره ی اتهامش توضیح دهد.

صبر و تحمل آیت الله لاریجانی بایستی بیش از دیگران باشد، یعنی این انتظار ملت است که ایشان در قبال حق دیگران بیش از حق خود حساس باشد نه اینکه به فرض انتساب نسبتی نادرست به آقای لاریجانی، شکوری راد به چشم بر هم زدنی بازداشت شود.

معنی استقلال دستگاه قضا

دو ماه پیش هم شکوری راد برای چند روز بازداشت شده بود که با پادرمیانی آیت الله شبیری و موافقت رهبری آزاد شد اما متاسفانه طرفداران دولت به شدت از این پادرمیانی عصبانی شدند و با بی احترامی به این مرجع تقلید، آن درخواست را اعمال نفوذ و پارتی بازی و اعمال فشار به دستگاه قضایی خواندند تا جایی که در یادداشتی که جوان آنلاین منتشر کرد، به صراحت تهدید شده بود که از این پس این دست اعمال فشارها را افشا خواهند کرد.

در واقع دولتگراها که از آزادی شکوری راد و آن هم با وساطت یکی از مراجع ناراحت بودند می خواستند با خبر سازی و جنگ روانی، زیربار رفتن دستگاه قضایی را به تمسخر بگیرند و وانمود کنند که توجه دستگاه قضایی به این درخواست در واقع زیر سوال رفتن استقلال این دستگاه بوده است.

علی رغم انتقاداتی جدی که به دستگاه قضایی داریم اما آیت الله لاریجانی در مدت مسوولیتش نشان داده که به استقلال دستگاه قضا اهمیت می دهد و زیر بار فشارهای دولتگرایان نمی رود. از واکنش به ادبیات نامناسب آقای احمدی نژاد و سعی در اعمال دخالت در امور قضایی گرفته تا واکنش صریح به آقای هاشمی رفسنجانی در پرونده ی دانشگاه آزاد، تا همین هفته ی گذشته که به آقای جنتی گفت علی رغم توصیه ی او پرونده های قضایی را به نهادهای امنیتی نمی دهند.

  • هر طور که حساب کنیم، بازداشت شکوری راد به وجاهت آقای لاریجانی ضربه می زند و بر ابهام شایعه ی تبریک می افزاید؛ آیت الله شبیری که پادرمیانی کرده بود دلگیر می شود که چنین برخوردی شده است و افکار عمومی می پرسد که اگر کسی درباره ی آنها چنین ادعایی می کرد هم دستگاه قضا به این سرعت و روش عمل می کرد؟

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

ایسنای دیروز ایسنای امروز

روز 16 آذر سالگرد راه اندازی ایسنا بود، ایسنایی که در طول این سالها دچار تغییرات ماهوی شده است از روش های مدیریتش گرفته تا جهتگیری های رسانه ای و حتی مرام و معرفت اعضایش؛ جایگاه یک خبرگزاری به همین چند فاکتور بسته است ولاغیر. و سکوت ایسنایی ها در قبال بازداشت معاون دوست داشتنی دیگر دردی مضاعف است.

ایسنا سال 78 از دل جنبش دانشجویی برخاست تا خواسته ها و روش های نوینی را چه در مدیریت و چه زاویه ی دید رسانه ای در ایران جا بیاندازد و انداخت اما الان که نگاه می کنیم غیر از خاطره دیگر چیزی باقی نمانده، هر چند که همین الان جنازه اش به صد تای فارس و ایرنای دولتی می ارزد. دلیلش بقایای آن سالهاست، بنایش خوب بوده وگرنه تلاش برای تخریب آن کم نبوده است.


یاد ابوالفضل فاتح به خیر، همان که با امید به خدا و اعتقاد و اعتماد به نسل جوان دانشجو، سنگ بنای بزرگترین رسانه ی خبری کشور را بگذارد. چه شد؟ کجاست امروز؟ تقدیر لازم ندارد او، اما چرا او را تخریب کردید؟ همین آقای کیهان به اندازه ی صد دشمن کافی است تا همه را دفع کند. فاتح را می شناسند، دفع شدنی نیست برای همین خون دل می خورد، سکوت می کند و آنها را به خود وامی گذارد.

داستان مدیریت ایسنا پس از فاتح شنیدنی است، مدیر پشت مدیر تغییر کرده است، گاهی چند ماه و گاهی چند روز بیشتر دوام نیاورده اند، تقریبا همه هم غیر رسانه ای و کارنابلد! در همین یک ساله به نظرم سه مدیر داشته است، این است نحوه ی مدیریت آقایان؛ مدیریت روان و سیال! بالاخره جدید است این نوع مدیریت. مانند برکناری آقای متکی که در سفر کاری به سنگال خبر عزلش را شنیده است. بگذریم.

این روزها بدون اغراق بالای 80 درصد از اخبار سرویس سیاسی ایسنا را اخبار نهادهای دولتی و نظامی تشکیل می دهند، از آن 20 درصد نیز همگی مربوط به تشکل های حامی دولت آقای احمدی نژاد هستند. اما آیا ایسنا روابط عمومی نهادهای دولتی و نظامی است؟ آیا تنها دیدگاه سیاسی که ایسنا باید منتشر کند، حامیان دولت هستند؟ روش و سیاست ایسنا اینچنین نبود، اما شد آنچه نباید می شد. اینها نمی دانند با این سیاست چه خیانتی که به جامعه نمی کنند.

طولانی شد اما بگذارید جمله ای هم درباره ی مهندس "احمدرضا یوسفی" بنویسم؛ معاون فنی ایسنا که چند ماهی است در زندان اوین است، بند 350 به اتهام جاسوسی. سه روز پیش به دیدار علی تاجرنیا رفته بودم که از زندان اوین آزاد شده است، هم بند احمدرضا بود، احوالش را پرسیدم، گفت خوب بود اما از نحوه ی پاسخش فهمیدم که بدجور تنها و بی حمایت است.

نمی دانم حالا از ایسنا اخراجش کرده اند و یا می کنند یا نه، فقط می دانم که بچه های ایسنا او را خوب می شناختند، آدم بسیار خوش قلب و البته در مسائل سیاسی بسیار ساده؛ او اصلا سیاسی نبود، فقط عاشق آقای خاتمی بود، همین و نه بیشتر. اتهامش را باور نمی کنم، حاضرم قسم بخورم که از او برنمی آید این اتهام سنگین. حالا اینکه داستان چه بوده را من نمی دانم، فقط می دانم که او آدم پیچیده ای نیست، ساده و بی غل و غش.

از دوستان جهاد دانشگاهی و ایسنا حداقل این انتظار می رود که در حد توان از حقوق او دفاع کنند، مدیری که نتواند از اعضایش دفاع کند نزد اعضا مقبول نخواهد بود. هیچ گاه یادم نمی رود که اگر خطایی از یک خبرنگار یا دبیر خبر پیش می آمد دکتر فاتح او را مواخذه می کرد اما خود را تنها کسی می دانست که باید به خارج از ایسنا پاسخ می داد، حتی در یک مورد قاضی مشهور شهر به او فشار آورد که نام خبرنگاری را به او بگوید اما محکم ایستاد و از آن خبرنگار دفاع کرد. همکارانی که از دوست چندین ساله ی خود دفاع نکنند، به پاکی او شهادت ندهند آن دنیا چه توجیهی دارند؟ یقین دارم اگر بازی های سیاسی سال گذشته اتفاق نمی افتاد امثال یوسفی که اصلا در باغ سیاست نبوده اند در چنین گرداب هایی گرفتار نمی شدند. او امروز به یاری دوستانش در ایسنا نیاز دارد، نباید او را تنها گذاشت.

آری، سالگرد ایسنا برای من این قیاس ها را به یاد می آورد؛ بنایی که آنچنان با عشق شکل گرفت و رشد کرد به چنین حالی افتاده است. هر چند خدای این مردم بزرگ است که گر ببندد دری می گشاید در دیگری.

پی نوشت:
یکی از دوستان تذکر بجایی داد؛ درست است که یادداشت کوتاه بود اما می بایست از زحمات دوستان گرانقدرمان آقایان حاجی نادعلی زاده و آقای حسن زاده ی دوست داشتنی نامی برده می شد که پس از آقای فاتح هر کدام مدتی را در خدمت بچه ها بودند. یادشان گرامی.

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

دعوای تازه بر سر کردان

مرحوم کردان
"علی کردان"، نامی که این هفته زیاد شنیده ایم. دو ماه وزیر کشور دولت آقای احمدی نژاد بود که با آن فضاحت استیضاح شد و پس از چند ماه فوت کرد. اما بهتر است گفته شود دق کرد، یعنی او را دق دادند و حالا امروز در سالگرد درگذشتش تقصیر را گردن این و آن می اندازند. احمدی نژاد می گوید مجلسی ها مقصر بودند و یکی از مجلسی ها گفته کردان قربانی لج بازی احمدی نژاد شد.

شاید مرحوم کردان دو اشتباه داشت، یکی اینکه مدرک تقلبی گرفت و دوم اینکه به احمدی نژاد اعتماد کرد. کسانی که از نزدیک کردان را می شناخته اند همگی او را مدیری توانا می دانستند. به دنبال لاریجانی به صداوسیما رفته بود اما می گویند لاریجانی اداره ی صداوسیما را مدیون کردان است. می گویند لاریجانی مدیر نیست، هر چه در آن سالها در صداوسیما می شد کار کردان بود.

درست است که به صداوسیما همچنان انتقاد می شود و در دوران لاریجانی هم می شد اما در آن دوران سازمان صداوسیما به لحاظ اقتصادی از این رو به آن رو شد، 2 کانال تلویزیون به بیش از 6 کانال شبانه روزی کسترش یافت. اما دور و بری ها می گویند که همه کار کردان بود، برای همین هم لاریجانی اختیار تام به کردان تفویض کرده بود و خودش بیشتر به امور بیرون رسیدگی می کرد.

با این تعریف ها آیا کردان به مدرک دانشگاهی نیازی داشت؟ خب، در این سالها مد است، فلانی دکتر، آن یکی مهندس. کردان را حاجی صدا می کردند، او هم دچار مدگرایی شد و مدرکی تقلبی گرفت تا به او بگویند آقای دکتر؛ اما دکتر بودن زیاد دوام نیاورد. لاریجانی به مجلس رفته بود و احمدی نژاد از کردان خواسته بود وزارت کشور را قبول کند. کردان سال 84 به هاشمی رای داده بود و نه به احمدی نژاد؛ اما احمدی نژاد او را می شناخت و به توانایی او نیاز داشت.

پیشنهاد وزارت برای کردان بی راه نبود، کردان صداوسیما را مدیریت کرده بود و به خوبی از پس وزارت کشور برمی آمد اما مدرک تقلبی شر شد. مجلس لاریجانی شروع به انتقاد می کرد و دولت احمدی نژاد مقاومت. بازی اصلی اما در ایمیل ها و اس.ام.اس ها در جریان بود و مجلس و دولت کنشگر نبودند، کارهایشان واکنشی بود. افکار عمومی حساس شده بود، جک ها به شدت جدی دنبال می شد تا اینکه مجلس جدی جدی به سمت استیضاح رفت.

احمدی نژاد به کردان می گفت که پشتش ایستاده اما روز استیضاح او را به تنهایی به مجلس فرستاد، حتی یک کلمه هم از او دفاع نکرد و گفت که نیازی به دفاع من ندارد. لاریجانی و دیگران هم او را می شناختند، خیلی ها تازه به مجلس آمده بودند و می خواستند خودی نشان بدهند، از جمله آقای لاریجانی که تازه بر کرسی ریاست نشسته بود. همه می خواستند برنده ی افکار عمومی باشند و شدند.

محمدرضا رحیمی
بازنده ی اصلی اما کردان بود که اعتماد کرده بود. هم به احمدی نژاد کاملا اعتماد کرد و هم شوکه شد که لاریجانی چطور پشتش را خالی کرد. می گویند که می شد طور دیگری قضایا را فیصله داد، با نشان دادن صداقت و عذرخواهی، با برکناری قبل از جلسه ی استیضاح و راه های دیگر. اما به جای راه راست برخی نفت روی آتش ریختند. افشای ماجرای رشوه ی معاونت حقوقی رییس جمهور(زیرنظر محمدرضا رحیمی) به استیضاح کنندگان دیگر بخشودنی نبود. بی هیچ مصالحه ای کار یکسره شد.

کردان اما پس از استیضاح چیزی نگفت، ساکت شد و به خانه رفت. شاید اینقدر غصه خورد تا دق کرد و مرد. در ماه های آخر یک بار گفت که زمانی خاطراتش را در باره ی آن ماجرا خواهد گفت. اجل امانش نداد و حالا زنده ها به واسطه ی فقدانش دیگری را متهم می کنند. 

آیا روزی حقایق ماجرای کردان برای افکار عمومی روشن می شود که چرا سرنوشت کردان آن بود ولی محمدرضا رحیمی با اتهام مشابه مرحوم کردان به علاوه ی اتهام مفاسد اقتصادی، به معاونت ریاست جمهوری ختم شد؟