ديدم احمد آقاي شيرزاد يادداشت «تا دم حوض» رو نوشته؛ داستان تعداد شركتكنندگان در سخنراني آقاي احمدينژاد توي ميدان نقش جهان اصفهان است كه گلايه كرده «ديدم دوربين تلويزيون فقط از زاويهي جلوي جمعيت فيلم گرفته و از زواياي كناري تصويري بر نداشته است.»
صدا و سيما كه داستانش جداست؛ گلايهاي كه خود من هم خيلي از وقتها از بيشتر دوستان عكاس خبري داشتم اين بوده كه وقتي به برنامهاي براي عكاسي ميروند بيشتر از اين كه دنبال عكس خبري باشند، دنبال اين هستند كه عكسشان نورش اين طوري باشد يا آن طوري باشد، بيشتر پورتره ميگيرند تا عكس عمومي از آن اتفاق. مثلا در گزارش تصويري از يك اجتماع، عكسها بيشتر تكي از فرد سخنران است تا كل اجتماع، براي همين نميتوان تصور درستي داشت از اين كه اين حرفها در چه فضايي زده شده و يا اين اتفاق چگونه بوده است.
بعضي وقتها وقتي از بعضي از دوستان عكاس سوال كردهام كه چرا از فلان جاي كار كه ميلنگد عكس خبري تهيه نميكني، معلوم ميشود خودسانسوري كرده، يا اصلا دنبال به قول خودش عكس هنري است؛ «خبر» هم فداي هنر
ارديبهشت 84 سمينار دو روزهي «جنبش دانشجويي، گذار به هويت نقد» را تعدادي از فعالان انجمن اسلامي دانشجويان چند دانشكدهي دانشگاه تهران در تالار دانشكدهي ادبيات دانشگاه تهران برگزار كردند، بچهها را فرستاديم تا خبر تهيه كنند، روز دوم وقتي عكسها را داشتم روي خبر ميگذاشتم ديدم عكاس فقط دو تا عكس آماده كرده از خود سخنرانان و فضاي سالن اصلا مشخص نيست؛ به سرويس عكس رفتم، عكسهاي ديگر را هم ديدم، دو تا ديگر انتخاب كردم و به همراه آنها روي خبر گذاشتم تا بيننده متوجه شود كه چند نفر در سخنراني علي افشاري در دانشگاه تهران شركت داشتند. چند ماه بعد كه به ايسنا آمد از او دربارهي كاهش مخاطبانش پرسيدم، گفت همانطور كه در انتخابات مشخص بود، اصلاحطلبان در اين سالها صرفا نخبگان را مخاطب قرار دادند كه حتي در دانشگاهش از چنين بحثهايي كم استقبال ميشود.
يادم نميرود، به نظرم سال 81 بود، يك بار بچههاي شوراي مركزي تحكيم جلوي دفتر آيت الله شاهرودي تحصن كرده بودند، با عكاس رفته بوديم، اصلا اجازهي تهيهي عكس نميدادند، يك سرباز فقط ميپاييد كه عكس نگيريم، با امير خلوصي نشستيم لبهي جوب، دوربين به گردن امير آويزان بود و انگشتش روي دكمه تا آن را بچكاند اما خودش اين طرف و آن طرف را نگاه ميكرد و من به او فرمان ميدادم كه «يه ذره اين ورتر، يه ذره بالا، خوبه، بگير». با هر كلكي بود امير عكسها را برد ايسنا، من هم خبرش را تلفني ميدادم، خبر كه روي سايت رفت، دفتر شاهرودي تكذيب كرد، خبر تكذيب را با عكس منتشر كرديم، خيلي خنده دار شده بود. اما اون عكس اصلا كيفيت نداشت و به به قول معروف هنري نبود اما خبري بود.
البته من چون زورم به علي آقاي افشاري ميرسه كه از او مايه گذاشتم براي اين مثال، اما دوستان عكاس خبري دربارهي خيلي از اتفاقات چنين اشتباهي را مرتكب ميشوند. برخي واقعيات در تصوير مراسم مربوط به بزرگان كه خود داستانش جداست، اگر منتشر كني آن وقت شايد بشود توهين به يك شخصيت! يا شايد هم انتشار تصاوير موهن و گزينش شده! براي همين جدي عكاسان رسانههاي رسمي هم گاهي مجبورند سانسور كنند، خيليهايشان اصلا خودسانسور شدهاند به معناي دقيق كلمه، اصلا خيلي از اتفاقات را ناديده ميگيرند يا در بايگاني نگاه ميدارند.
(عكس افشاري كه معلوم نيست چند مخاطب دارد 10 تا يا 5 هزار نفر)
(باز هم عكس عليرضا رجايي و افشاري در حالي كه مخاطبان معلوم نيستند)
(اين هم عكس خبري از آن سالن خالي كه نشاندهندهي تعداد شركت كنندگان است)
همين امروز داشتم عكسهاي امروز احمدينژاد را ميديدم، نيست كه قضيهي هالهي نور مد بين عكاسان مد شده، همه دنبال اين هستند كه از احمدينژاد طوري عكس بگيرند كه نورهاي عجيب غريب توي عكس ديده بشه، به اين عكس كه امير پورمند از رييس جمهور در جمع مردم شهرستان شهرضا گرفته توجه كنيد :
و اما يك نكتهاي هم يادم آمد دربارهي گيري كه آقاي شيرزاد به آقاي رييس جمهور فعلي داده. البته به عنوان جواب نيست، فقط ميخواهم يادآوري كنم كه به طور طبيعي هواداران يك رييس جمهور در اين سخنرانيهاي عمومي كم ميشوند؛ همانطور كه مخاطبان سخنرانيهاي عمومي آقاي خاتمي هم در سالهاي آخر به شدت كاهش پيدا كرده بود. به عنوان نمونه وقتي با آقاي خاتمي در پاييز 83 به يزد رفته بودم، در اردكان كه شهر خود آقاي خاتمي است، محل سخنراني عمومي كنار «خانهي فرهنگ خاتمي» آماده شده بود، اما چند ساعت گذشت ولي چون تعداد مخاطبان بسيار اندك بود ديگر به آن حساب سخنراني نكرد، زمان خروج از خانهي فرهنگ، فقط در بين جمع آمد و چند جملهاي برايشان سخن گفت.
به هر حال، آهاي عكاسان خبري محترم و غير محترم! لطفا عكس خبري بگيريد نه هنري! هر چند خودم هم قبول دارم كه در همه جا هم نميشود عكسي گرفت تا تمام جمعيت را نشان دهد