۱۳۸۷ تیر ۹, یکشنبه
پيشنهادي براي «مساله تعليق»
۱۳۸۷ تیر ۸, شنبه
ومکرو و مکرالله ...
برنامه ی مثلث شیشه یی را تا قبل از آن ندیده بودم اما توهمات جوجه اصولگراها درباره ی نحوه ی دکور آن را در وبلاگ هایشان خوانده بودم. چون آقای عبدالعلی زاده بود تصمیم گرفتم برنامه را ببینم، تا آخرش را دیدم، به قول بچه ها که میگن «کفم برید»، همین طوری شده بودم. آقای عبدالعلی زاده سخن را به زبان شیرین آذری با چاق سلامتی شروع کرد. بعد کمی از خاطرات و احوالات شخصی گفت و سپس رشیدپور رفت سراغ اصل موضوع که قرار بود با پرسش هایی که مطرح می کند، وزیر مسکن آقای خاتمی طوری جواب بدهد که وضعیت قیمت های وحشتناک مسکن در این دوره ی آقای احمدی نژاد توجیه شود! اما ...
اما آقای عبدالعلی زاده، بسیار آرام و شمرده و ساده صحبت می کند، حواسش بسیار جمع است، اصلا دستپاچه نمی شود، اجازه هم نمی دهد کسی حرفش را ناتمام بگذارد و نتیجه ی چپکی از حرف هایش بگیرد. رشیدپور فکر نمی کرد که اینطوری شود، هر چه برنامه به جلو می رفت، بدتر می شد، عبدالعلی زاده کارشناسی اما با زبان بسیار ساده ی همه فهم جواب می داد. می گفت طی هشت سال اصلاحات قیمت مسکن در کشور دو برابر شد اما در دوره ی آقای احمدی نژاد یعنی این سه ساله، قیمت مسکن پنج برابر شده است. همه ی تقصیرها را هم به گردن دولت آقای احمدی نژاد انداخت که تصمیمات غیر کارشناسی می گیرد. گفت این همه می گویند مافیای مسکن، چرا در این سه سال یک نفر را هم معرفی نکردند؟ پس یا چنین چیزی نبوده و نیست، یا نمی شناسند. گفت سیاست های دولت در بخش مسکن اینقدر اشتباه بوده که بعد از هر بار اعلام سیاست های جدید، به سرعت قیمت ها بالا رفته. گفت همین چند روز پیش هیات دولت بخشنامه ای برای تقویت لیزینگ ها صادر کرده، «در همان روز» یکی از وزارتخانه ها به بانک ها اعلام کرده که بانک ها فیتیله ی لیزینگ را پایین بکشند!
عبدالعلی زاده راست می گفت که دولت نباید اینقدر وارد بازار مسکن می شد، گفت دولت به جای سیاست گذاری خود را وارد بازار می کند، اما چون تاثیر زیادی در بازار ندارد، همین ورودش به بالا رفتن قیمت کمک می کند. هی رشیدپور می پرسید «آقای عبدالعلی زاده، چه اشکال دارد که دولت به مردم متقاضی زمین مجانی بدهد؟ مگر این کار باعث پایین آوردن قیمت نمی شود؟».
خب بنده ی خدا رشیدپور یا خودش این سوال به فکرش رسیده که طبیعی است از یک مجری تلویزیون نمی توان انتظار داشت تحلیل اقتصادی داشته باشد؛ و یا این سوال را دولتی ها به او داده بودند، که باز هم طبیعی است چون رییس دولتش که احمدی نژاد باشد اوضاع ما همین است و کشتی ما بی کاپیتان به پس می رود.
رشیدپور در آخرهای برنامه صد دفعه به خودش فحش داد که چرا اصلا او را دعوت کرد و پاسخ عبدالعلی زاده به سوالات دیگر هم همگی بی لیاقتی دولت را به زبان ساده از تلویزیون برای آن همه مخاطب تشریح می کرد. وقتی بحث به بورس رسید، عبدالعلی زاده عملکرد آقای احمدی نژاد را با جنایات نادر و صدام مقایسه کرد که همگی در یادها می ماند.
برنامه که تمام شد، خیلی خوشحال شدم، گفتم ببین این بنده ی خداها با این همه رسانه دنبال ضایع کردن خاتمی و دولت اصلاحات هستند، اما «ومکرو و مکرالله و الله خیرالماکرین».
۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه
محمود آمریکایی
خب اینم قصه ی پر غصه ی روزگار ماست. برای فرار از جواب گویی، بحث را عوض می کنیم. ملت میگن آب و نون گرونه، محمود خان می گه چند تا آدم، هیکل این هوا، منو داشتن می دزدیدن! هر کی هم شک کنه خودش آمریکایی است!
در ثانی، آمریکایی های پدرسوخته از ماندن امثال احمدی نژاد دفاع هم می کنند، چون امثال خاتمی باعث تضعیف و نحیف شدن نظام و حکومت مرکزی نمی شد، اما الان آمریکایی ها به راحتی بدون جنگ و خونریزی اهدافشان را دنبال می کنند.
در حالی که قیمت مسکن تو ایران در دوره ی سه ساله ی احمدی نژاد پنج برابر شده، خبری را خواندم که در آمریکا قیمت مسکن به شدت افت کرده و به اندازه ی سال 2004 رسیده است. شاید واقعا آمریکایی های پدرسوخته می خواهند با استفاده از نبوغ و طرح های راهگشای آقای دکتر احمدی نژاد، مشکلات اقتصادی خودشان حل شود و ما را از گردونه ی پیشرفت و توسعه عقب نگه دارند!!
به آقای رییس جمهور التماس می کنم برای نزدیکی دولت و ملت، کمی به نیازها و درد دلهای مردم که کمرشان زیر بار گرانی دارد می شکند توجه کند، این شعرها برای ما آب و نان نمی شود. نگران دزدیده شدن هم نباشند، مطمئن باشید اگر آقای احمدی نژاد را سر کوچه هم بگذاریم کسی برش نمی دارد.
۱۳۸۷ خرداد ۳۰, پنجشنبه
از تهران
سلام. پنج شنبه ی گذشته یعنی شش روز پیش تا به حال در ایران هستم و احتمال قوی شنبه (سه روز دیگر) به باکو برمی گردم. در اینجا دسترسی به اینترنت برایم سخت بود برای همین نتوانسته ام وبلاگ را به روز کنم اما انشالله در باکو با یک مشت سوژه دوباره می نویسم. این سفر یک هفته یی هم برای بازدید دوستان و اقوام بود و هم بررسی زمینه ای برای کار. در این باره بعدا بیشتر می نویسم.
۱۳۸۷ خرداد ۱۹, یکشنبه
افشاگري پاليزدار؛ بازي حسابشده
هيچ كس حتي اگر يك صدم چنين حرفهايي را ميزد، اگر واقعيت داشت يا نداشت، تكه بزرگش گوشش بود. پس اين بابا پشتيباني قوي براي طرح سخنانش دارد. امتحانش سخت نيست، امتحان كنيد ببينيد نتيجهاش چه ميشود؟
اين سخنراني جزو يك سلسله سخنرانيهايي است كه غير از همدان، تا به حال در شيراز هم انجام شده و قرار است در ديگر شهرها هم مطرح شود. بنابر اين بايد منتظر ابعاد ديگري باشيم كه در سخنرانيهاي بعدي مطرح خواهد شد.
ميزبان جلسات، جوجه اصولگراهايي هستند كه كاملا احساساتي و البته از نيت پخش اين سخنان درك درستي ندارند. آنها از چند سال پيش به ذوق افشاگريهاي مفاسد اقتصادي دنباله روي اين جريان شدهاند.
جامعهي اسلامي دانشجويان و بسيج دانشجويي، پيش از اين هم ميزبان سلسله جلسات سخنرانيهاي مشابهي با سخنراني فردي به نام دكتر عباسي بودند كه با سخنرانيهاي تحريك كنندهاش، باعث بالا بردن انتظارات مردم شد و جريان آقاي احمدينژاد بر همان موج سوار شد.
آن زمان دكتر عباسي همه را متهم ميكرد الا مقام رهبري. و الان كه دورهي آقاي احمدينژاد است، آقاي پاليزدار همه را متهم ميكند الا مقام رهبري و آقاي احمدينژاد.
بايد منتظر سي دي سخنان اين آقا بايد باشيم، قطعا فيلم با قصد انتشار برداشته شده و درروزهاي آينده در سي دي فروشيها توزيع ميشود. عين قضيهي دكتر عباسي! بنابر اين سخنان اين شخص نه تنها در اينترنت، كه قطعا به خانهي خيليها راه مييابد.
متاسفم كه رسانههاي رسمي اينقدر خودسانسور شدهاند كه وارد اين بحثها نميشوند و اجازه ميدهند كه كساني با انتشار اين شايعات براي خود جرياناتي سياسي شكل بدهند و مردم بي خبر هم به دنبالشان راه بيافتند.
تشخيص دروغ بودن يا صحت حرفهايي كه به عنوان افشاگري در همدان زده شده براي افراد عادي كار سختي است، آنها مردم را وارد يك بازي كردهاند كه خودشان هم نميتوانند جمعش كنند و احتمال اينكه نتايج خطرناكي داشته باشد هست. مردم اساساعاشق افشاگري هستند، بنابر اين اگر كسي چيزي هم نگويد خودشان شايعه ميساند، چه رسد به اين كه كسي هم با يك عنوان دهن پركن، چنين حرفهايي بزند.
عدهاي مثل من اساسا چنين دروغهاي شاخداري را باور نداريم چون بيشتر اين آدمها را از نزديك ديدهايم، حق هم ميدهم به كساني كه دركي از آنها نداشته باشند و باور كنند.
كساني كه پشت اين آقايان به حساب افشا شده، نماز ميخواندند و روي اسمشان قسم ميخوردند، اگر باور كنند كه اينچنين است، شايد از جمهوري اسلامي و از اسلام و هر چي كه بوي دين بدهد زده شوند، شايد كساني با بنبستهايي در عقايد خود مواجه شوند. از اين نظر خيلي نگرانم. مردم عادي يك طرف، خانوادهي شهدا، جانبازان، رزمندگان، انقلابيوني كه براي اين نظام هزينه دادند، اگر باور كنند چطور با قضيه كنار ميآيند؟
تابناك با پشتيباني آقاي محسن رضايي مينويسد كه پاليزدار كانديداي رايحهي خوش خدمت در شوراهاي سوم تهران بوده، رجانيوز طرفدار دولت در جوابش سايت تابناك را «وكيل مدافع مافيا» ميخواند و ميگويد كه پاليزدار از كارشناسان مركز پژوهشهاي مجلس و رييس امور زيربنايي اين مركز است كه در مجلس هفتم زیر نظر احمد توكلي اداره ميشد.
بنابر اين به نظر من با شرايط فعلي، اكثر مردم به راحتي اين حرفها را باور ميكنند و براي همهي افشا كنندگان هم دست ميزنند تا هي افشا كنند!
حدس من اين است كه با دو هدف اين سخنراني انجام شده؛ اول پرت كردن حواس مردم از بي لياقتي دولت از مديريت اقتصادي و دوم زمينهسازي ماندن در قدرت در انتخابات رياست جمهوري سال آينده؛ تا آقاي احمدينژاد دوباره مثل يك قهرمان انتخاب شود. فقط قهرماني كه نميگذارند رسما افشا كند، مجبور است كساني به اين شكل غير رسمي اسامي را افشا كند!
توضيح: فردي به نام عباس پاليزدار كه خود را دبير هيات تحقيق و تفحص از قوهي قضاييه معرفي ميكند، در سخنرانيهايي در دانشگاه همدان و شيراز، اتهامات سنگيني را به چهرههاي برجستهي روحاني نظام وارد كرده، از جمله آقايان امامي كاشاني، آيت الله يزدي، هاشمي رفسنجاني، ناطق نوري و ديگراني كه متن كامل آن و فيلم سخنراني روي اينترنت به صورت گستردهاي منتشر شده است.
۱۳۸۷ خرداد ۱۸, شنبه
دهان احمدينژاد و دهان دشمن
ب) هدف ما از برنامهي هستهيي كه در دولتهاي خاتمي و احمدينژاد تغيير نكرده است، الان ادامهي همان راه است. پس چطور دولت خاتمي توانست با گفتوگو، تنش كشور با ديگران را كنترل كند اما احمدينژاد با پيمودن همان سياست هستهيي، تا به حال سه قطعنامهي شوراي امنيت عليه ايران در دورهي او صادر شده است كه تبعات بدي براي كشور داشته است. به اندازهي كافي سياستهاي غير تنشزداي دولت نهم به كشور ضربه زده است، كه مردم به خاطر تبعاتش احمدينژاد را نميبخشند. واقعا الان دشمنان از عملكرد منفي آقاي احمدينژاد دارند سوءاستفاده ميكنند. واقعا به به خيلي ممنونم از اين كه امروز سياستهاي كلان خارجي همان دورهي قبل است اما با جبهه گيري اشتباه ايشان، بهانه به دستهايي داده كه عليه ما هجمه بياورند. خدا نكند كه روزي اين بهانهها، به عملي شدن كوچكترين تهديد دشمن شود كه در آن صورت، مردم همزمان با خرد كردن دهان دشمن، دهان كسي را كه بهانه به دست دشمن داده باشد را خرد ميكنند.
۱۳۸۷ خرداد ۱۶, پنجشنبه
مصباحيه = طالبان
فردی مطرح می کند که این جمهوریت که امام از آن دم می زند بر اساس مقتضیات قبل از انقلاب مطرح شده است و گرنه رای مردم ملاک نیست و در اسلام جمهوری نداریم، یعنی این آقا که در راس فرقه مصباحیه قرار گرفته است به دنبال ریشه کن کردن افکار امام است. رای مردم از اصول اسلامی است و تا مردم بیعت نکنند و رای ندهند هیچ کس مشروعیت پیدا نمی کند و این از اصول غیرقابل خدشه اسلامی است.
متاسفانه امروز افرادی که مسائل اولیه اسلام را درک نکرده اند ایدئولوگ یک جریان تندرو شده اند و هیچ تفاوتی بین فرقه مصباحیه و طالبان و جاهلان صدر اسلام وجود ندارد و افرادی که هیچ اهمیتی برای مردم، ملت ایران و جوانانی که به عنوان یک رکن از ارکان انقلاب برای امام مطرح بودند قائل نیستند، از افکار امام پیروی نمی کنند. امام جوانان را از 15 خرداد تا 22 بهمن و پایان عمر شریفش از سرمایه های انقلاب و کشور می دانست و برای آن ها اهمیت زیادی قائل بود در حالی که شما آن ها را افرادی منحرف، بی دین و هرزه معرفی می کنید و آیا پیامبر اینگونه مردم را ارشاد میکرد و امام اینگونه ملت را به صحنه آورد؟ انقلاب و نظام منهای مردم مساوی با صفر است و اگر مردم نباشند نظامی وجود ندارد.
جریان مصباحیه حتی یک روز هم به جبهه نرفت و چگونه است که امروز داعیه دار آن شده است و در پایگاه های بسیج حضور می یابد. مصباح یزدی هیچ مسئولیتی در دوران امام نداشت و امام هرگز تفکر او را قبول نداشت. از سال 44 در تمام اعلامیه هایی که علما و روحانیون قم و شهرستان ها امضا کرده اند حتی یک امضا از این آقا دیده نمی شود و چه شد این افراد اینگونه انقلابی شدند؟ شمایی که یک عمر خون به دل امام کردید، شما متحجران و شما مقدس نماها که وقتی دیدید امام سر بر زمین گذاشت برخاستید... آیا اینان همان مسلمانان بعد از فتح مکه نیستند که آمدند و خاندان پیامبر را خانه نشین کردند؟ آیا مثل اینان مثل خوارج نیست که تفکر همه را به غیر از تفکر خود تکفیر می کنند و امروز شخصیت های انقلاب توسط همین افراد تکفیر می شوند ... »
[لينك به متن كامل سخنان آقاي محتشميپور در اصفهان]
حاشيه: با توجه به اهميت اين سخنان، بخش زيادي از آن را در وبلاگ نقل كردم. هر چند ميدانم كه رسم وبلاگنويسي اين گونه نقل كردن نيست.
۱۳۸۷ خرداد ۱۵, چهارشنبه
افتخار به امام خميني
خيلي ناراحت كننده است كه سياست گاهي باعث ميشود چشمهاي ما ديدنيها را نبيند و گوشهاي ما آنچه شنيدني است نشنود و تنها بر نقطههايي انگشت ميگذاريم. مدرس، مصدق، كاشاني، شريعتي و بسياري كه بخواهيم بنويسيم تمام نشدني هستند، به همهي آنها ميتوانيم افتخار كنيم و ميكنيم، اما يكي از اين يكي دفاع ميكند و آن يكي را ميراند، يكي بر عكس، سومي چيز ديگري ميگويد. واي بر ما.
امام خميني چه از لحاظ ديني براي يك مسلمانان و چه از لحاظ سياسي براي اصحاب حكومت، يك الگو بود و هست. هر چند برخي به هزار دوز و كلك تلاش ميكنند رفتار او را مانند خواستهي خود تفسير كنند، همانهايي كه آن وقت تلاش كردند و نتوانستند. البته كسي مدعي نيست كه زمان ما همان زمان امام خميني است، اما رفتار او با در نظر گرفتن زمان و مكان، همچنان الگوست.
اينگونه انسانها جزو نوادر هستند و امام خميني شايد بي اغراق يكي از برترين انسانهاي قرن بود. از خدا ميخواهم به همهي ما اين درك و جرات را بدهد كه انسانها را فارغ از نگاه سياسي بتوانيم بسنجيم. من هميشه به رفتار امام خميني افتخار ميكردم كه يك ايراني ديندار ميتواند اينقدر با عظمت باشد. روحش شاد.
۱۳۸۷ خرداد ۱۳, دوشنبه
توقیف فارس، تحدید استقلال تحریری
ديشب دكتر فاتح عزيز، نسبت به توقيف فارس نقدي داشت و گفت اين نظر به دوستان منتقل شود:
فارس خبر داده بود كه داودي بر صندلي مظاهري مينشيند. همين جمله كافي بود براي اين كه بهانه اي شود تا مخاطبان آن صدها خبر ديگر خبرگزاري هم از اطلاعات محروم شوند. چه بداخلاقي بالاتر از اين؟ آنها هم كه آن خبر را بعد از آن تكذيب كردند، ديگر چه نيازي به بستن بود؟
۱۳۸۷ خرداد ۱۲, یکشنبه
پاسخ به مدير سيماي آذري
سلام. نوشتهي شما را در واكنش به «پاسخ ايراني مقيم باكو به محقق تبريزي» را خواندم. پاسخ ميدهم، يك بخشش را در زير ميتوانيد بخوانيد و بخشي از آن را هم اگر خواستيد تماس بگيريد تا تلفني به خود شما بگويم چون شايد خلاف منافع ملي باشد كه در اينجا درج شود. اما در زير سعي كردم دربارهي تمام بندهاي نوشتهي شما، نوشتنيها را بنويسم.
دوست عزيز! زندگي موقت در باكو، بيشتر از سر ناچاري بود، داشتم زندگي خودم را ميكردم كه اين طور شد. الحمدالله آزادهتر از اينها هستم كه بخواهم تحت هر شرايط كاري را بكنم. يك سال و هشت ماه است امدهام، شايد همين زوديها هم برگردم. در جاي ديگر هم دربارهي من از «اقامت و کسب و کار منجر به وابستگي در باکو» سخن گفتهايد؛ انشالله خدا كه بخشاينده ترين است تهمتهايت را ببخشد. بروم سر اصل مطالب غير شخصي.
نوشتهايد كه نامهي بنده «گزنده و فحش آلود» بوده، البته تاييد ميكنم كه گزنده بود، اما فحش آلود نبود. خود كار خبري ميكنيد، بفرماييد كه كجاي آن «فحش» بود؟ گزندگي آن هم از اين لحاظ بود كه با نگاه آن محقق تبريزي زمين تا آسمان تفاوت داشد. هر چند در ابتداي آن نامه تاكيد كرده بود كه با كليت نامهي او موافق بودم اما آن را داراي نقص ميدانستم. يك بار ديگر آن نامه را خوب بخوانيد.
آقاي حشمتي! نوشته بوديد كه «نامهي آن محقق تبريزي به الهام علياف در واقع پاسخ به نامهي صابر رستمخانلو بود». جالب است، در آن نامه كه در سايت تابناك منتشر شد، نه نام نويسنده بود نه در آن كوچكترين اشارهاي به اين موضوع كه ميگوييد شده بود. علم غيب داريد يا خودتان آن محقق تبريزي هستيد؟ من كه آن نامهي مورد نظر شما را نديدهام؛ اما نديده ميگويم اگر كسي چنين نسبتهايي به آذريهاي ما داده، محكوم است، غلط هم كرده. اما حتي اگر چنين باشد كه شما گفتهايد و در واقع آن نامه خود واكنشي بوده است، باز هم تفاوتي در اصل نوشتهي اينجانب خطاب به آن محقق تبريزي نميكرد.
بنده هم مانند شما دربارهي «فرق ميان مناقشهي قره باغ و فلسطين» فكر ميكنم. يادتان هست كه شش ماه پيش در مصاحبه با روزنامهي مردمسالاري گفته بوديد «ما نبايد منطقهي قفقاز را فراموش شده تلقي کنيم و همان قدر که براي مسائل فلسطين، لبنان، عراق و افغانستان اهميت قائليم براي مسائل قفقاز به ويژه جمهوري آذربايجان هم اهميت قائل شويم و اخبار تحولات آنجا را نيز پوشش دهيم». خدا حفظت كند، مگر حرف من غير از اين است؟ مگر من گفتم كه دولت ارمنستان مانند اسرائيل رسميت ندارد؟ تنها به منطقهي اشغال شده توجه داشتم. اين هم كه دولت جمهوري آذربايجان از كمكهاي ايران امتناع كرده باز هم اصل نيست، مهم همين «اظهار حمايتهاي اصولي از تجاوزشده» است تا همانطور كه گفتم مردم مسلمان اينجا فرقي بين سياست جمهوري اسلامي در قبال قره باغ و فلسطين نبينند و ديگران هم نتوانند مواضع دوگانه را دستمايهي تضعيف ايران و اسلام در اينجا قرار دهند.
برادر عزيز! خودتان هم گفتهايد كه آن «يک ديپلمات ايراني خوب نمي تواند حرف بزند»! خب، ميدانيد كه در كجا اين حرف زده شده، در جمع خبرنگاران، آنها هم اين مساله شايد از باقي اظهارنظرهاي سفير برايشان مهمتر باشد. بازتاب هم پيدا ميكند، حالا ميخواهيد آنها بگويند اين سياست آمريكاست كه از دهان سفير ما درآمده؟ يا فكر ميكنند اين موضع جمهوري اسلامي ايران است؟ خودتان هم گفتهايد آن سخنان «نامتناسب بود». دربارهي اين كه پيچشي بود بود يا غير پيچشي هم خود قضاوت كنيد!
اگر لازم باشد در اين زمينه توضيح ميدهم كساني كه در آذربايجان ديدگاه تندي نسبت به ايران ندارند و ما از ديدگاههاي اينچنين حمايت معنوي ميكنيم هم از ما به خاطر اين مسائل گلايهمند هستند چه برسد به ديگران. (نگاهي به پوستر زير بياندازيد، خود متوجه ميشويد)
درست است از سياست دولت آقاي احمدينژاد در اين مورد انتقاد كردم، پايش هم ايستادهام، درست است كه در مسائل داخل كشور خودمان من منتقد او هستم، اما در اتاقم عكس آقاي احمدينژاد نصب است، چون او رييس جمهور ايران است و در مقابل ديگران از او دفاع ميكنم. اما حق انتقاد از او و عملكرد دولتش را هم به همين علت دارم.
دربارهي «بيسوادي يکي از سخنرانان»، بايد بگويم من خجالت كشيدم نام ايشان را بياورم، اما اينكه چرا آن را نوشتم، باز شما را به خواندن مجدد آن نامه ارجاع ميدهم كه ميخواستم نمونهاي از نقص كار فرهنگي ما در اينجا را به چالش بكشم. اعتقاد دارم مردم جمهوري آذربايجان كشش بسياري نسبت به اسلام و تشيع دارند، فقط ميبايست در اين همه سال بهتر از اينها عمل ميشد، كه معتقدم نشد. تا نيازمند اين نباشيم كه نامه بنويسيم و به دولت آقاي علياف التماس كنيم تو را به خدا براي فعاليتهاي ديني محدوديت ايجاد نكن! اگر دين به خوبي به اين مردم ارائه شود، هيچ كس نميتواند جلوي آن را بگيرد، اما اگر دين بد ارائه شود، خود بهانهاي ميشود براي برخورد و گاهي آدم از آن حمايت هم ميكند. مثلا در مورد وهابيون در اينجا يا بهائيان در ايران اين نكته بارز است. اما در منطقهي نارداران باكو الحمدالله حتي شوروي هم نتوانست از ماندگاري تشيع جلوگيري كند.
اينكه در روز اشغال شوشا و لاچين جشن گشايش خيابان دوستي با اسراييل در باکو برگزار شد، نتيجهي بي توجهيهاي امثال كشور ما به اين قضيه است كه اسرائيل در اينجا شلنگ تخته مياندازد. من تصور ميكردم نتوانند برگزار كنند، حتي يك بار هم عقب افتاد، اما با زرنگي و نفوذ آنها، برگزار شد و برنامههاي آنها به اين مساله هم ختم نميشود.
دوست عزيز! ديشب به دوست مشتركي گفتم كه والله من اصلا نميدانستم كه سايتي به نام مديا فروم وجود دارد. اما بعد از اين كه شما نوشتيد رفتم ببينم داستان چه بوده، بله، درست است، فردي به نام «مسي آقا محمدينيا» آن را در وبلاگ خود با نگاه خاص خودش به صورت ناقص ترجمه كرده بود. مثلا تاييد كليت نامهي آن محقق تبريزي(پاراگراف اول)، تاييد سير تاريخي منطقهي «اران» كه امروز جمهوري آذربايجان خوانده ميشود و ما آن را به رسميت ميشناسيم(پاراگراف چهارم)، و چند نكتهي كليدي آن را ترجمه نكرده بود كه بدون آنها كليت نامه و هدف نامهنگار ناقص فهميده ميشود. سايت مديا فروم هم همانطور آن را منعكس كرده بود(لينك 2008-05-30 )، در آرشيوشان كه نگاه كردم، مطلب سايت تابناك هم در آن منعكس بود(لينك 2008-05-21).
خب اينها خبر صحبتهاي آقاي احمدينژاد را هم همين طور منعكس ميكنند، سرش را ميزنند، تهش را هم ميزنند، بعد آن را توي بوق ميكنند. يعني واقعا شما با اين سابقهي كار خبر هنوز به اين درك نرسيدهايد كه نميتوان از آنها انتظار داشت در خبر دست نبرند؟ البته اين با سياست صدا و سيماي خودمان در حوزههاي خبرهاي سياست داخلي همخوان است به ويژه دربارهي ما اصلاحطلبان. بگذريم.
آقاي حشمتي! در پايان جوابتان خطاب به بنده نوشتهايد اين نوشته «انشاء الله که شما را به خود آورد و براي رسيدن به يک لقمه نان بخور و نمير در باکو اين گونه عليه ميهن خود فعاليت نکنيد». حرمت شما را نگه ميدارم و به حساب اشتباهتان ميگذارم كه اگر جواب كلوخ شما را با كلوخ بدهم، قبل از شما شان خودم را پايين آوردهام. اما نكتهاي را علاوه بر جواب به نوشتهي شما بنويسم.
برعكس من، جنابعالي كه پنج سال به باكو مامور شديد و با آن حقوق - الهي بميرم برايتان - ناچيز؛ فكر ميكنيد در اينجا گل كاشتيد؟ واقعا شما در اين پنج سال چه كرديد؟ خب به جاي اين درگيري و دادگاه كشي با تلويزيونهاي آنها در آن سالهاي حضورتان، بهتر نبود روابط متقابل صدا و سيما با راديو و تلويزيون آنها را گسترش ميداديد؟ به شما نمايندگي صداوسيما را داده بودند تا در باكو از طريق رسانه، سيمايي برادرانه بين دو كشور ترسيم كنيد نه اينكه كارهايي بكنيد و بهانه - يا به عبارت ديگر رو - بدهيد كه شبكهي كوچك آ.ان.اس، صداوسيماي جمهوري اسلامي را دادگاهي كند. آيا شما با اين گونه گافها و به قول خودتان زدن «ترفندهاي تبليغاتي» براي مقابله با آنها، اقتدار ما را نشكستيد؟ آيا شما با اين كارها بهانه به دست دشمنان نداديد؟
منظورم اين است كه اگر از بيت المال مسلمين، پولي به كسي داده ميشود تا روابط ما با كشور همسايه را بهبود ببخشد، واقعا براي آن كار تلاش شود. پول نميدهيم كه پايشان را روي پا بياندازند و از اين تحليلهاي آب دوغ خياري از تويش دربيايد كه خيري در آنها نيست. دو هفته پيش كه مطهره خانم اينجا بود، به اتفاق در كنار ساحل شلوغ انتهاي «تارگوي» داشتيم قدم ميزديم، ميدانيد كه آنجا چه وضعيتي دارد! اگر بگويم كدام دوستان ايراني را به صورت مجرد در كنار ساحل ديدم و با آنها صحبت كرديم باور نميكنيد(شايد هم از نظرتان طبيعي باشد و باور كنيد!)، نگويم بهتر است، تلفن بزنيد به خود شما ميگويم اما اينجا نمينويسم.