۱۳۸۶ مرداد ۹, سه‌شنبه

تفاوت هاشمي و يزدي

آيت الله مشكيني را خدا بيامرزد. با توجه به اهميت تعيين رياست آتي مجلس خبرگان رهبري در شهريور ماه، چند كلمه‌اي به اختصار درباره‌ي تفاوت ديدگاه دو جانشين احتمالي در موضوع منشاء حكومت اسلامي و ولايت فقيه را مي‌نويسم؛ يعني آقايان هاشمي رفسنجاني و محمد يزدي كه هر دو اكنون نواب رييس هستند؛ البته طبق آيين نامه‌ي داخلي تا آن زمان آقاي هاشمي به عنوان نايب رييس اول مسووليت‌هاي مرحوم آقاي مشكيني را به عهده خواهد داشت.

مشكيني : اراده‌ي خدا و مردم

آقاي مشكيني از ابتداي تشكيل مجلس خبرگان تاكنون رياست را بر عهده داشت. الحق والانصاف مديريت چنين مجلسي از علماي ديني بسيار دشوار بود، هر چند شايد انتقاداتي نسبت به عملكرد آن داشته باشيم. به هر حال ديدگاه خود آقاي مشكيني درباره‌ي ولايت فقيه به نظرم ميانه‌ي نظرات اعضا بود كه : «اراده ملت و اراده‌ي خدا منشأ ولایت است. ولایت امری همان مردم‌سالاری دینی است كه با اراده‌ي خدا و رأی مردم توسط خبرگان رهبری متبلور می‌شود.»

هاشمي : اراده‌ي مردم

ولي فقيه را خدا تعيين نكرده و ممكن است تعداد زيادي فقيه اين شرايط را داشته باشند. اسلام غير از زمان پيامبر (ص) و دوازده امام معصوم (ع)، نوع حكومت را تعيين نكرده است. راه تعيين نوع حكومت، عرفي است. البته همه انواع حكومت به خواست مردم برمي‌گردد. پس اسلام، جمهوري و انتخابات همه با هم هماهنگند.هاشمي به كررات بر دموكراسي و مولفه‌هايش تاكيد مي‌كند تا آنجا معتقد است : «دموكراسي نشانه تكامل سياسي واجتماعي است» و براي همين هم مي‌گويد كه «انتخاب ولي فقيه از طريق منتخبان مردم از عاقلانه‌ترين روش‌هاست.»

محمد يزدي : اراده‌ي خدا

همين دو سال پيش وقتي آقاي مشكيني نظرش درباره‌ي منشاء حكومت و ولايت را در جلسه‌ي خبرگان دوباره تكرار كرد، آیت‌الله محمد یزدی در تذكري آيين نامه‌يي گفت: «ریشه‌ي اصلی ولایت در مبنای شیعه، حق ولایت از سوی خداست. معنی مردم سالاری فعلیت یافتن ولایت است و ولایت ولی بدون حمایت مردم عملی نیست و این بدان معنا نیست كه اگر مردم حمایت نكنند ولی شرعی وجود ندارد. ولایت وجود دارد و اگر مردم از آن حمایت كنند به فعلیت می‌رسد، اگر مردم از ولایت حمایت نكنند، همه معصیت‌كارند. طرح این مسئله كه ولایت دو منشأ مشترك «اراده‌ي خدا» و «اراده‌ي مردم» دارد، اشتباه است و باید تصحیح شود.»

بنابر اين معتقدم رياست آقاي هاشمي و يزدي بر مجلس خبرگان، تفاوت فاحشي خواهد داشت، و حساسيت‌ها در اين زمينه هم به همين خاطر است؛ واضح است در صورت رياست آقاي هاشمي، ديدگاه‌هاي اصلاح‌طلبانه درباره‌ي منشاء حكومت جاي رشد بيشتري خواهد داشت.

و نكته‌ي ديگر و جذاب اين كه هاشمي معتقد است كه «خبرگان اگر بخواهد نماد معتبري در جامعه باشد نبايد تنها به تعيين جانشين براي ولي فقيه اكتفا كند، بلكه بايد در طول سال نيز نظارت بر روي افعال رهبري داشته باشد.» (سخنراني بهمن ماه 85 در قم) لذا به نظرم مي‌توانيم اميدوار باشيم در صورت رياست آقاي هاشمي مجلس خبرگان از حالت فعلي دربيايد و تكاني بخورد.

۱۳۸۶ مرداد ۶, شنبه

آيت الله خزعلي در باكو

دوم مرداد سالگرد ازدواجمان بود؛ رعايت آيين همسر داري سخت است؛ هميشه اميدوارم بتوانم در حد توان همسرم را راضي نگه دارم.

(2 مرداد 86، خياباني در باكو)

پنجم مرداد روز تولدم بود، 31 ساله شدم، دو سه تا از تارهاي موهايم سفيد شده، يعني سه سالي است كه سالي يكي اضافه مي‌شود. چند تار ريش‌هايم هم سفيد شده، چشمگير نيست اما نشاني است از گذر زمان.

امروز روز ميلاد حضرت امير و روز مرد است؛ همچنين روز پدر. ديروز با مطهره خانم، اول رفتيم به مراسم جشني در مسجدي حاشيه‌ي باكو؛ به دعوت «آقا مير مهدي»، مسجدي زيبا كه جمعي قابل توجه در آن جمع شده بودند. برنامه دولتي نبود و اتفاقا همين جلسه را بسيار جذاب كرده بود. مراسم به زبان آذري است و رنگ و بويي خودماني هم دارد، اصلا احساس غريبي نمي‌كني. مطهره خانم رفت طرف زنانه، اما فقط پنج شش زن آمده بودند براي كمك و پختن نذري.
تا آخر مراسم نمانديم، رفتيم به وسط شهر، حسينيه‌ي ايرانيان مقيم باكو. وقت نماز رسيديم، يكهو ديدم آقاي خزعلي آمد. پيرمرد با اين كه گاهي حرف‌هايي مي‌زند كه دوستان را ناراحت مي‌كند اما قلبش براي اسلام مي‌تپد و در راهش مصمم است. يك بار براي مصاحبه به منزلش رفته‌ام، بسيار ساده زيست است. آمده بود باكو كه دفتر موسسه‌ي غدير را افتتاح كند، موسسه‌اي كه خودش مديرش است.

آقاي خزعلي زبان آذري را نمي‌داند براي همين فارسي سخنراني كرد و سخنانش براي جمعيتي كه بيشترشان فارسي نمي‌دانستند ترجمه شد. البته همه ترجمه نشد، مثلا آنجايي كه گفت حضرت علي(ع) كودك بود، وقتي با پيامبر(ص) در كوچه مي‌رفت و مي‌ديد كه كودكاني به پيامبر توهين مي‌كنند، حضرت علي گوش آن بچه‌ها را گاز مي‌گرفت!


به هر حال پيرمرد باحالي است، خدا حفظش كند. خبرش را مطهره خانم براي ايسنا نوشت و من هم عكس‌هايش را گرفتم؛ البته به سختي، گير داده بودند كه بايد براي عكاسي مجوز بگيري، يك ساعتي دنبال مجوز بودم، ديدم جور نمي‌شود، دوربين درپيتم را درآوردم و عكس گرفتم!

در حاشيه:

1 - درباره‌ي «به سوي دموكراسي» نتوانستم بنويسم، البته فعاليت‌هاي ضد ايران و وطن‌فروشي را هيچ كسي تاييد نمي‌كند اما اولا آنها متهم هستند، در ثاني سابقا اعترافاتي تلويزيوني پخش شده كه از روي اجبار بوده، ثالثا نحوه‌ي تنظيم گزارش طوري بود كه هدف گزارش سياسي؛ و زير سوال بردن دموكراسي و مردم سالاري از هر نوع آن بود كه در ايران اصلاح طلبان به دنبال نوع بومي آن هستند.

2 - اخبار ضد و نقيضي از فشار روي دانشجويان زنداني مي‌رسد؛ آقاي وزير علوم گفته دانشجو نبودند در صورتي كه سايت نوروز ليست اسامي 14 دانشجوي ليست بازداشت شدگان را منتشر كرده، البته متاسفانه رسانه‌هاي رسمي و خبرگزاري‌ها اين مساله را به خوبي پوشش نداده‌اند.

3 - الان كه توي كار فروش هستم، مي‌بينم اگر جنست را با قيمت كمتر به فروش بگذاري چقدر خوب مي‌خرند؛ نمي‌دانم در معامله‌ي دولت‌هاي ايران و آمريكا وضعيت چطور است؟! خدا به خير بگذراند.
4 - 4 - متاسفانه كه متهمان پرونده‌ي سقوط هواپيماي خبرنگاران سي 130 تبرعه شدند، در سكوتي به ناحق؛ سكوت اجباري به رسانه‌ها! خيانت خبرنگاران به خبرنگاران؛ البته خيانتي به اجبار. فكر كنيد شما جاي خبرنگاران بوديد و به شما مي‌گفتند حق نداريد پيگير پرونده‌ي سقوط همكارانتان باشيد، بعد هم اين حكم تبرعه شدن متهمان صادر شود، آن وقت حق مي‌دهيد كه همين دو جمله‌اي را هم كه نوشتم نبايد مي‌نوشتم و بهتر بود خفه مي‌شدم. حسن قريب، اسماعيل عمراني، ...
سال 84 حاجي نادعلي‌زاده، حبيب عباسي، من و حسن قريب براي ديدار با مراجع به قم رفته بوديم، حسن هم عكاس جمع بود، هنگام ورود به حرم حضرت معصومه رفتيم، اين عكس را با دوربين خودم از آن سه تا گرفته بودم. دستم مي‌لرزد و بغض كرده‌ام، ببخشيد.

۱۳۸۶ تیر ۱۸, دوشنبه

«دانشجو بايد سياسي باشد»!

مهرورزي همچنان ادامه دارد، امروز 18 تيرماه 86 همه‌ي اعضاي شوراي مركزي تحكيم بازداشت شدند، چند عضو سازمان ادوار هم همچنين و دفتر سازمان هم پلمپ شد. آن هم در سالگرد فاجعه‌ي كوي دانشگاه، فاجعه‌اي كه دانشگاه را براي سال‌ها به سكوت فراخواند.

6 عضو شوراي تحكيم امروز صبح مقابل در دانشگاه اميركبير تحصن كرده بودند، تحصني آرام در روزي كه دانشگاه اميركبير به بهانه‌ي خرابي برق، تعطيل بود! چنين تحصني چه خطري براي چه كسي مي‌تواند داشته باشد؟ قابل توجه اتحاديه‌ي انجمن‌هاي مستقل كه بدانند فرق است بين دانشجوي با ديدگاه آزاد و دانشجوي به اصطلاح مستقل! با آنها چه كردند و به اينها چه.

تحصن امروز به خاطر درخواست آزادي چند دانشجوي بازداشت شده‌ي دانشگاه اميركبير بود كه چند ماهي است در حبس به سر مي‌برند. تحصن آرام حداقل كاري بود كه مي‌توانستند و بايد انجام دهند.

واقعا چرا دست از سر كچل تحكيم برنمي‌دارند؟ بابا اينها كه چند شقه شدند، علامه(اكثريت) و شيراز(اقليت) و ريز و درشت! موازي سازي هم كه به اندازه‌ي كافي انجام شد؛ از جمله اتحاديه‌ي مستقل‌ها! جنبش دانشجويي هم كه الحمدالله ديگر نداريم، ديگر چه لازم است؟
آنها كه شعار دانشجو بايد سياسي باشد را مي‌دهند كه انگار فقط شعار است چون ابزار در دست آنهاست و ركود سياسي در دانشگاه‌ها حكمفرماست. اما در اين شرايط و با امكانات موجود، وظيفه‌ي ما چيست و چگونه مي‌توانيم اعتماد هم دانشجويان و هم حكومتيان را نسبت به ايجاد فضاي باز سياسي در دانشگاه‌ها جلب كنيم؟

از دانشجويان بگذريم، سازمان ادوار تحكيم وحدت يك حزب قانوني است، چطور و به چه دليل ريخته‌اند و بازداشت كرده‌اند و دفترشان را پلمپ كرده‌اند؟ به چه اتهامي؟ هنوز معلوم نيست! اين گوي و اين ميدان تا ببينيم احزاب و خانه‌ي احزاب مي‌توانند حق رسيدگي قانوني به اتهامات سازمان ادوار تحكيم را بگيرند؟

از دوستان خبرنگار ايسنا گله دارم كه امروز خبر ادوار را نداشتند.

۱۳۸۶ تیر ۱۶, شنبه

حل مشكل ايرانيان محجبه‌ي باكو

يك مشكل كوچك هم خودش كليست؛ الحمدالله به همت مطهره خانم از اين به بعد زنان ايراني كه مقيم جمهوري آذربايجان هستند آزادند تا عكس كارت اقامت موقتشان ( قيديت ) بي حجاب يا با حجاب باشد؛ حق انتخاب با خودشان است.

وقتي آمديم باكو و مقيم شديم بعد از چند ماه ويزاي يك ساله گرفتيم، هم من هم مطهره؛ اما طبق قانون جمهوري آذربايجان كساني كه بيشتر از چهل روز اينجا اقامت دارند بايد كارت اقامت موقت بگيرند. سعيد معلم كه براي ما اين كارهاي اداري رو انجام مي‌دهد گفت كه عكس با حجاب اولماز، گفت بي حجاب باشه!

تازه فهميديم كه توي كارت قيديت همه‌ي هموطنان خودشان هم عكس بي حجاب اجباري است، براي خارجي‌ها هم همين‌طور. دولت ايران هم كه اصلا انگار نه انگار؛ حتي يك قدم تا به حال برنداشته بود، البته حرف زياد مي‌زد! زنان و دخترهاي ايراني زيادي اينجا هستند كه دانشجو هستند يا كارمند يا در اينجا زندگي مي‌كنند، همگي بايد كارت قيديت بي حجاب داشته باشند، يعني اصلا با حجاب صادر نمي‌شود. خب بخشي اصلا خودشان بي حجابند و مشكلي با اين مساله ندارند، بخشي هم مجبورند و عكس بي حجاب مي‌دهند، اما بخشي هم هستند كه زير بار نمي‌روند و اصلا كارت قيديت نمي‌گيرند و اگر پليس به آنها اشكال بگيرد پي جريمه‌ي اين كار غير قانوني را به تن خود مي‌مالند. باحجاب‌هاي خودشان هم همينطور، درست است كه اينجا باحجاب خيلي كم است اما هست.

چند ماه پيش با مطهره رفتيم پيش آقاي ايلغار ابراهيم اوغلو كه رييس مركز آزادي‌هاي ديني و وجداني است، مطهره مي‌خواست با او مصاحبه كند و من هم رفتم براي عكاسي! گفت كه تا سال 1998 مشكلي از اين لحاظ نبوده اما از آن به بعد بي حجابي در كارت قيديت و يك سري كارت‌هاي قانوني ديگر اجباري شده و براي همين مثلا همسر خودش كه محجبه است كارت قيديت ندارد، هر چند گرفتاري‌هايي از اين لحاظ برايش ايجاد مي‌شود اما حاضر نيست زير بار اين قانون برود.

( ايلغار ابراهيم اوغلو، بهار 86 )


ابراهيم اوغلو تلاش مي‌كند در اينجا كه بي حجابي در بعضي موارد اجباري است، از حقوق محجبه‌ها دفاع كند، مثلا مي‌گويد اگر بهانه اين است كه براي شناسايي بهتر افراد كارت‌هاي شناسايي بايد بي حجاب باشند، بهتر است از كارت‌هاي شناسايي با تكنولوژي‌هاي جديد مثلا اثر انگشت استفاده شود تا مشكل حقوق زنان محجبه هم رعايت شود.

مطهره از همان زمان كه فهميد اين مشكل وجود دارد، براي احقاق حق خود و امثال خودش پيگير سفارت و كنسول‌گري ايران در باكو شد؛ حتي دو ماه پيش وقتي به تهران رفته بود در كنفرانس خبري سفير جمهوري آذربايجان در تهران هم شركت كرد و در حاشيه‌اش قضيه را با سفير آنها به ميان گذاشت. حتي من هم از شدت عصبي بودن يك بار تلفني با كنسول صحبت كرده بودم و متن كامل آن گفت‌وگوي عصبي خودم را روي وبلاگ گذاشتم كه واكنش‌هايي هم از طرف دوستاني داشتم. هر چند كه مطهره گزارشي خبري از اين قضيه تهيه نكرد اما همين پيگيري‌ها چند روز پيش نتيجه داد و در مصاحبه‌اي كه با آقاي حميدي زارع سفيرمان در باكو داشت اقاي سفير اعلام كرد :

« از اين پس زنان ايراني ملزم به ارايه‌ي عكس بدون حجاب به دانشگاه‌ها و مراكز ديگر جمهوري آذربايجان نيستند. در ديدارهايي كه با مقامات آذربايجان داشتيم اين موضوع مطرح شد و آنها پذيرفتند كه دختران و زنان با عكس‌هاي محجبه در دانشگاه‌ها ثبت نام كرده و نسبت به دريافت كارت شناسايي اقدام كنند. به مديران دانشگاه‌هايي كه در اين مورد تخلف كرده‌اند تذكر داده شده است و اگر شخصي در اين مورد با مشكل مواجه شد مي‌تواند با مراجعه به سفارت درخواست پيگيري دهد. »

البته تازه كار شروع شده و بايد پيگير تخلفات باشيم تا اين توافق به خوبي اجرايي شود. به شخصه ارزش اين كار را از خيلي شلوغ كاري‌هاي برخي از نسوان موسوم به فعال زنان داخل كشور بالاتر مي‌دانم!

و اما ... همين ديروز رفته بودم بازار آيراپورت، بازاري بزرگ در حاشيه‌ي باكو؛ گپ زدن با يكي از مشتري‌ها يكهو به ايران و اسلام و مرحوم آيت الله لنكراني و حجاب و اينها كشيد. «ظاهر»، جواني حدود 37 - 38 ساله كه به مكه‌ي مكرمه مشرف شده، بخش‌هايي از حرف‌هايش را دوست ندارم به دلايلي بنويسم. مي‌گفت كه مجبور شده براي قباله‌ي ازدواجش، عكس كودكي زنش را به دولت ارائه كند! پس فقط بخشي از مشكل حل شده.
حاشيه : امروز داشتم با حامد كاظم زاده خويي چت مي‌كردم، اين دوست بسيار خوبم چندين سال خبرنگار ايسنا در خوي بود، به همه‌ي بچه‌هاي ايسنا سلام رساند. خيلي بچه‌ي با صفا و با محبتي است. هنوز كه چند سال است ديگر با ايسنا كار نمي‌كند قلبش در ايسناست، البته چون همشهري آقاي حسن‌زاده هستش اين حس رو نداره ها، خدايي دلش توي ايسناست. يادش به خير، در اولين سالگرد ايسنا، آذر 79، آقاي حسن‌زاده و آقاي عسگري تنها از من و حامد كه خبرنگار افتخاري ايسنا در شهرستان‌هاي نوشهر و خوي بوديم دعوت كرده بودند، تقديرنامه‌اش را هنوز دارم، البته در منزل پدري‌ام در نوشهر به ديوار است، به نظرم در حاشيه‌ي آن جلسه براي اولين بار بود كه آقاي فاتح را ديديم. به هر حال اين حامد از اون بچه‌هاي باحال روزگاره

۱۳۸۶ تیر ۱۲, سه‌شنبه

رسانه‌اي براي جبهه‌ي مشاركت

اميدو داشتيم بعد از اين چند سال توقيف موقت خنده‌دار ارگان جبهه‌ي مشاركت، اين توقيف لغو شود در حالي كه متاسفانه امتيازش لغو شد. بايد فكر چاره باشيم، نمي‌شود كه بزرگترين حزب مخالف دولت روزنامه نداشته باشد. اين مايه‌ي خجالت و شرم دولتمردان باشد باشد كه فكر مي‌كنم نيست. اميدوارم بتوانيم راه حلي براي ارتباط با اعضا و هوداران و جامعه پيدا كنيم.
(روزنامه‌ي هم ميهن هم كه امروز توقيف شد. همين الان خبري غير موثق شنيدم درباره‌ي توقيف ايلنا كه خدا كند صحت نداشته باشد. اما مي‌خواستم درباره‌ي تلويزيون انگليسي زبان پرس تي وي بنويسم، كه يكهو خورد تو زوقم. با همه‌ي اين احوال انشالله پرس تي وي كه مي‌تواند تحولي در اطلاع‌رساني نسبت به واقعيات ايران باشد در كارش موفق شود.)
واكنش قائم مقام جبهه‌ي مشاركت:
از روش‌هاي ديگر اطلاع رساني مي‌كنيم

نوروز: روز گذشته دادگاه مطبوعات، ارگان رسمي جبهه مشاركت ايران اسلامي را به لغو پروانه و سيدمحمدرضا خاتمي دبيركل پيشين اين حزب را نيز به جزاي نقدي محكوم كرد، در اين خصوص دكتر عبدالله رمضان زاده قائم مقام دبيركل جبهه مشاركت با ابراز تاسف از روند طي شده در دادگاه مطبوعات حكم صادره را اراده‌اي مافوق يك حكم قضايي دانست.
آقاي رمضان‌زاده در گفت‌وگو با نوروز با ذكر اين نكته كه جبهه مشاركت به عنوان يك حزب قانوني و رسمي تاكنون تمامي راههاي را براي داشتن يك نشريه برداشته است اظهار داشت: متاسفيم كه در كشور عده‌اي بزرگترين حزب منتقد دولت را كه داراي فراگيرترين تشكيلات حزبي در سطح كشور است به بهانه‌هاي واهي از داشتن ارگان رسمي محروم كرده‌اند.
وي گفت: در تمام دنيا هميشه احزاب رقيب دولت از امكان آزادي بيان برخوردار هستند و وجود اين مسئله صددرصد به نفع جمهوري اسلامي است با اين حال در ايران حزب رقيب دولت را به هر نحو ممكن از داشتن تريبون منع مي‌كنند.
اين استاد دانشگاه تهران با اشاره به سخنان وزير ارشاد دولت نهم در خصوص عدم اعطاي مجوز به نشريات متعلق به جبهه مشاركت به بهانه‌هاي واهي اظهار داشت: نفس اين نوع برخوردها از سوي دستگاه دست اندركار امور مطبوعاتي و همچنين حكم صادره براي روزنامه مشاركت نشان از يك اراده مافوق قضايي و حقوقي در اين مسئله دارد.
قائم مقام دبيركل جبهه مشاركت با اذعان به اينكه در دادگاه تجديدنظر اين حكم قطعا با مستندات كافي و ادله حقوقي از خود دفاع مي‌كنيم گفت: با برخوردهاي صورت گرفته از آغاز دولت نهم و صدور اين حكم بر عليه ارگان حزب قطعا به دنبال شيوه‌هاي جديد اطلاع رساني خواهيم رفت و در اين مسير از هر امكاني براي اطلاع رساني بهره خواهيم برد.
رمضان زاده افزود: اين مسئله را امروز روشن و شفاف بيان مي‌كنيم زيرا تا به امروز تمامي راهها را براي داشتن يك تريبون پيموده‌ايم و به انواع و اقسام جبهه مشاركت را از داشتن ارگان محروم كرده‌اند و بنابراين امروزه مجبوريم از روش‌هاي ديگر معمول در اطلاع رساني دنيا بهره بگيريم.
قائم مقام جبهه مشاركت در پايان ضمن دعوت از متخصصين براي ارائه مشورت در خصوص راههاي ديگر اطلاع رساني گفت: دست همه كساني كه مي‌توانند بوسيله كمك‌هاي مالي، فكري و پشتيباني در اين مسيري كه وارد آن شده‌ايم ما را ياري كنند مي‌فشاريم.

پرزيدنت كروبي

اظهارات اخير آقاي كروبي در واكنش به آقاي جنتي و همچنين مصاحبه‌ي آقاي منتجب‌نيا را با خبرگزاري فارس خواندم، چند تذكري را به ايشان يادآور مي‌شوم. متاسفم بگويم كه آقاي منتجب با اين حرف‌ها بيشتر بهانه به دست مخالفان اصلاحات داده تا به همه‌ي آن هشت سال بخندند.

آقاي منتجب! مگر كروبي رييس مجلس اصلاحات و خاتمي رييس جمهور اصلاحات و موسوي لاري وزير كشور دولت اصلاحات نبودند؟ پس حالا چه شده مي‌فرمائيد كه آن زمان كسان ديگري مديريت مي‌كردند و حالا كساني از جنس شما بايد بيايند كه مديريت كنند؟ اگر اشتباه يا كوتاهي هم شده باشد آيا شيخ اصلاحات كه رييس مجلس ششم بود بايد جواب بدهد يا كساني كه شيخ را كه در تهران نفر بيست و چندم شده بود بر كرسي رياست نشاندند؟

مگر مجمع روحانيون مبارز، حزب آقاي كروبي كه دبير كل شبه مادام العمر آن بود دو قوه‌ي كشور را در دست نداشت؟ اگر به دوره‌ي اصلاحات بايد بباليم همه با هم و اگر بايد براي مقاطعي معذرت بخواهيم هم باهم، همه‌ي كساني كه طرفدار اصلاحات بوديم، اما درست نيست كه ناكامي‌ها را به گردن ديگري بياندازيم؛ حرف براي گفتن كم نيست، تحريك نكنيد كه گفته شود، حرمت ريش سفيدان را بايد نگه داشت.

آقاي منتجب! شما كه معيار تشخيص اصلاح‌طلب تند رو و كند رو شده‌ايد، آقاي كروبي را كه به سختي مي‌توان اصلاح‌طلب خواند مگر به همان دليل كه آقاي سروش مي‌خواست از او در انتخابات گذشته حمايت كند! منظورم را كه متوجه مي‌شويد، پس بهتر است مساله را باز نكنيم.

از تخريب آقاي هاشمي در انتخابات گفته‌ايد، اما امروز كه ديگر رقابتي نيست با تخريب چهره‌ي ديگر كانديداي اصلاح‌طلبان در همين مصاحبه، خدا رحم كرد كه كروبي در مقابل كسي در مرحله‌ي دوم قرار نگرفت وگرنه دودمانش را به باد مي‌داديد.

داستان خواب يك ساعتي آقاي كروبي كم بود، داستان استراحت چند دقيقه‌يي شما هم اضافه شد تا با آن داستان خود را به خواب بزنيد و آقاي كروبي را رييس جمهور بخوانيد؟

آقاي كروبي در واكنشش به اظهارات آقاي جنتي، داستان خوابيدنش را دوباره تعريف كرده، شيخ اصلاحات به آقاي جنتي مي‌گويد نمي‌شود مملكت را با خواب اداره كرد اما مي‌گويد زمان شمارش آراي انتخابات يك ساعت خوابش برد و به همين خاطر رتبه‌اش در انتخابات از اول به سوم سقوط كرد! آقاي كروبي اولا خواب ديدي خير باشد، خدا را شكر كه حداكثر ظرفيت 50 هزارتوماني‌ها همان قدر بودند نه بيشتر. ثانيا جنابعالي كه معتقدي با بيدار ماندن مي‌توانستي اداره‌ي كشور رو به دست بگيري، چطور خوابت برد؟! اگه رييس جمهور مي‌شدي هم حتما مي‌خواستي هي بخوابي و فرداش بگي كه اي هوار كه چرا خوابم برد!

اين حرف‌هاي اخير آقاي كروبي نكته زياد داره اما فقط به يكي ديگر از آنها اشاره مي‌كنم كه آقاي رييس جمهور ناكام اين ناكامي خودش رو به خاطر آن دانسته : «از تدبير شوراي نگهبان و نظارت و اجراي دقيق و از بركت دولت اصلاحات بود كه انتخابات ریاست جمهوری نهم برگزار شد!».يعني اگر آقاي خاتمي كمي دقت مي‌كرد آقاي كروبي امروز رييس جمهور بود و ما هر ماه 50 هزار تومان از دفتر رياست جمهوري دريافت مي‌كرديم! شايد براي همين هم بود كه آقاي كروبي رفت حزب اعتماد ملي را راه انداخت تا قيافه‌ي خاتمي و موسوي لاري را نبيند و حرس بخورد!از شوخي گذشته، انصافا انتخابات رياست جمهوري 84 سالم‌تر بود يا مجلس هفتم؟ آقاي كروبي آن زمان خودش رييس مجلس بود، رييس يكي از قوا كه در كنار آقاي خاتمي انتخابات را برگزار كردند، پس اگر قرار به ايراد گرفتن باشد كوتاهي خود آقاي كروبي كمتر از آقاي خاتمي نيست.

آقاي منتجب! بهتر است اگر مصاحبه‌اي مي‌كنيد سنجيده باشد يا مصاحبه نكنيد چون در اين مصاحبه اينقدر گاف داده‌ايد كه براي سرگرمي فارس كه آن را تيتر يك كند و چند وقت باعث زحمت اصلاح‌طلبان شود كافي است.

۱۳۸۶ تیر ۱۰, یکشنبه

ايسنا دانشجويي است؟

چندي پيش آقاي «حسن حیدری باقرآبادي» در وبلاگ خود يادداشتي نوشت با عنوان «خبرگزاري دانشجويان ايران عليه دانشجويان ايران». از آنجا كه او تنها به بخش دانشجويي ايسنا پرداخته، به او قول دادم جوابي برايش تهيه كنم؛ تنها به عنوان مسوول سابق آن بخش.

اولا ايسنا خبرگزاري كاملا دولتي نيست، وابسته به يك نهاد عمومي است به نام جهاد دانشگاهي؛ در انتصاب مديرانش هم مجموعه‌اي از نمايندگان دولت و مجلس و شوراي عالي انقلاب فرهنگي تاثير دارند، مانند بودجه‌ي آن كه باز هم نمايندگان مجلس آن را تصويب مي‌كنند. ثانيا منظور از دولتي خواندن شايد از آن نظر باشد كه گروهي بگويند بايد تمجيد دولت را بگويد و انتقادي را مطرح نكند.

آقاي حيدري باقرآبادي در يادداشتش مي‌خواهد بگويد كه ايسنا «بخش كثيري از حوزه دانشجويي خود را به تبليغ، انعكاس و طرح نظرات افراد و گروه‌هايي كرده كه با اطمينان مي‌توان گفت كه نيم درصد از دانشجويان را نيز نمايندگي نمي‌كنند». اين بخش را با دو جمله پاسخ مي‌دهم:

الف: سعي ايسنا هميشه اين بوده كه در تمام سرويس‌هاي خبري از زاويه‌ي نگاه دانشگاهيان به موضوعات بپردازد؛ اتفاقا علاقه‌ي ايسنا به نگاه انتقادي به عرصه‌هاي مختلف ناشي از همين نگاه است. ايسنا در مقاطع زيادي در دوره‌ي اصلاحات هم از دولت و مجلس انتقادهاي شديدي را مطرح مي‌كرد كه اتفاقا بيشتر آنها هم از زبان منتقدان سياسي دولت وقت مطرح مي‌شد. البته در حال حاضر فشارهاي زيادي بر ايسنا وجود دارد كه هيچ انتقادي به دولت جديد را منتشر نكند و مانند رسانه‌هاي حزبي محافظه‌كارن، «دولتي» شود، به معناي روابط عمومي.

ب: درباره‌ي بخش دانشجويي سرويس سياسي كه تنها يكي از سرويس‌هاي ايسناست و معتقدم نبايد به تنهايي به عملكرد آن پرداخت، اما حرف زياد است. اولا همانطور كه همه مي‌دانند امروز دانشجويان ما نسبت به گذشته غير سياسي‌تر شده‌اند، لذا بخش‌هايي از مطالبات دانشجويان در سرويس‌هاي ديگر ايسنا پيگيري مي‌شود، حتي در سرويس‌هاي ورزشي و هنري و صنفي و علمي و ...ثانيا همه‌ي دانشجوياني كه سياسي هستند كه اعضاي گروه‌هاي دانشجويي موجود در دانشگاه نيستند، در حال حاضر تشكل‌هاي دانشجويي از پشتيباني بسيار پايين دانشجويان برخوردارند، هر چند هر كدام از آنها خود را مورد پشتيباني اكثريت دانشجويان مي‌خوانند و معتقد به وجود جنبش دانشجويي هستند در حالي كه امروز جنبش دانشجويي ديده نمي‌شود. هر چند بقاياي تحكيم همچنان بيشترين طرفدار و تاثيرگذاري را در بين ساير تشكل‌ها دارد و بسيج دانشجويي هم بيشترين دفتر و عضو را كه متناسب با «امكانات» سازمان بسيج دانشجويي است؛ امكاناتي گسترده با بودجه‌ي عمومي، به اضافه‌ي اين كه عضويت در بسيج دانشجويي براي اعضاي آن امكاناتي مانند كاهش دوره‌ي سربازي را هم به دنبال دارد و همين عامل بسيار خوبي براي جذب عضو است. ثالثا ايسنا هميشه سعي كرده كه تريبون صداي تمام دانشجويان در دانشگاه باشد، تاسيس دفاتر در تمام دانشگاه‌هاي كشور و انعكاس صداي طيف گسترده‌اي از دانشجويان از تمام گروه‌ها به همين سبب است. هر چند خط قرمزهايي هم براي انعكاس نظرات تفكرات مختلف وجود داشته و دارد، براي همين اعتراض بخش منتقد جريان دانشجويي هميشه وجود داشته، همان بخشي كه آقاي حیدری باقرآبادي معتقد است «نيم درصد از دانشجويان را نيز نمايندگي نمي‌كنند»!

به نظرم اين دوست نويسنده از اعضا يا نزديكان انجمن‌هاي مستقل است، درباره‌ي تحكيم نوشته كه پس از انحرافات فكري، عقيدتي برخي اعضاي تحكيم، چند معترض اتحاديه‌ي مستقل‌ها را تشكيل داده‌اند. به دو شقه و بعد هم چند شقه شدن تحكيم هم اشاره كرده و پرسيده «پس چرا ايسنا خبرهاي طيف علامه را همچنان منتشر مي‌كند؟ و چرا نظر مخالفان نشست‌هاي آنها از دو فراكسيون روشنگري و دموكراسي‌خواه را نمي‌پرسد؟». تقريبا نصف يادداشت گويا در حمايت از بخشي از اعضاي تحكيم است و در اعتراض به پوشش اخبار بخشي ديگر از اعضاي تحكيم؛ به اقليت و اكثريت بودن اين دو بخش كاري ندارم. البته مشي ايسنا ورود به دعواهاي درون تشكل‌ها نبوده، همچنانكه به اختلاف داخلي برخي از مستقل‌ها(!) در چند سال گذشته نپرداخته بود. به نظرم اجازه دهيم اين «مشكل» بين خود تحكيمي‌ها و بچه‌هاي ايسنا حل شود؛ بلكه آنها قيم نخواهند. درباره‌ي انحراف فكري و عقيدتي هم فكر مي‌كنم اگر انحرافي صورت گرفته باشد ميزان انحراف مستقل‌ها از بقيه بيشتر بود كه پرداختن به آن وقتي ديگر مي‌طلبد.

در بخشي ديگر از يادداشت، آمده است: «حمايت اين خبرگزاري از انجمن‌هايي كه با وجود حكم هيات‌هاي نظارت بر تشكل‌هاي اسلامي غيرقانوني شناخته شده‌اند نيز جالب و قابل تامل است، نمونه‌ي آن را در انعكاس اخبار اعضاي انجمن غيرقانوني دانشگاه اميركبير مي‌توان نام برد كه با وجود انحلال آن از سوي دانشگاه، ايسنا خود به عنوان مرجع تشخيص قانون عمل كرده و اخبار آنها را تحت عنوان «دانشجويان منتخب خردادماه دانشگاه اميركبير» منعكس مي‌كند.»

اولا مگر به «اسرائيل» نمي‌گوييم «رژيم اشغالگر»؟، چون مشروعيت ندارد يا ما آن را قبول نداريم. البته فقط به عنوان مثال عرض كردم، اما وقتي به گروهي كه بر خلاف قانون موجود دانشگاه همچنان معتقد هستند انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اميركبير هستند آيا مي‌توان گفت «دانشجويان منتخب خردادماه دانشگاه اميركبير»؟ هر چند من شخصا معتقدم دانشگاه نبايد در مساله‌ي انجمن اسلامي دانشجويان كه تشكلي دانشجويي است دخالت مي‌كرد. ثانيا مگر آقاي حیدری باقرآبادي متقد نيست ايسنا بايد حرف دانشجو را منعكس و از دانشجو حمايت كند؟ پس چطور درباره‌ي دخالت هيات‌هاي نظارت بر تشكل‌هاي اسلامي، چشم بسته طرف دانشگاه را مي‌گيرد و معتقد است نبايد صداي اعتراض آنها و مدافعاتشان را منعكس كرد؟

درباره‌ي اخبار مربوط به چاپ نشريات جعلي توهين كننده در دانشگاه اميركبير هم ايسنا به موقع با انعكاس اخبار درست توانست تا حدي جلوي موج سواري كساني را بگيرد كه مي‌خواستند از آب گل‌آلود ماهي بگيرند، هر چند سناريويي كه به عقيده‌ي من بيرون دانشگاه نوشته شده بود و دانشجويان با ديدگاه‌هاي مختلف را به جان هم انداخت تا حدي در هدف شومش موفق شد؛ تعدادي از دانشجويان مانند همين مستقل‌ها را تحريك كرد و تعدادي ديگر را به اتهام انجام گناهي كه روحشان از انجام آن خبر نداشت دچار مشكلاتي كرد كه همچنان ادامه دارد.

فقط در آخر يك نكته را بهتر است رك بگويم، الحمدالله گروه‌هايي مثل بسيج دانشجويي، جامعه‌ي اسلامي و انجمن‌هاي مستقل، حمايت مطلق رسانه‌ي فراگير صدا و سيما را در اختيار كامل خود دارند كه حتي در زمان اصلاحات كه اكثريت مطلق جامعه طرفدار دولت وقت بودند، تريبون آنها بود كه حرف‌هاي مخالف يا ضد دولت مي‌زدند و درباره‌ي اوضاع كشور سياه‌نمايي مي‌كردند؛ اما در همان زمان هم ايسنا نظرات دانشجويان مخالف خاتمي را هم به صراحت منعكس مي‌كرد. آيا امثال آقاي حیدری باقرآبادي يك بار هم كه شده از رسانه‌هايي دولتي مانند صدا و سيما، ايرنا و كيهان و ديگر خبرگزاري‌ها و روزنامه‌هاي محافظه‌كار مانند فارس، مهر، رسالت و سياست‌روز و ... خواسته‌اند كه در كنار انعكاس تبليغاتي نظرات دوستانشان، درباره‌ي خبرها و نظارت نمايندگان آن نيم درصد دانشجويان انصاف داشته باشند؟!