۱۳۸۴ آذر ۸, سه‌شنبه

علم و هنر و اصحاب قدرت

پوشكين براي روس‌ها مثل سعدي براي ماست، در شوروي سابق مسابقه‌اي از آثار هنري براي سالگردش برگزار كرده بودند كه در آن خالق يك مجسمه‌ي بزرگ از استالين برنده شد كه در حال مطالعه‌ي كتاب پوشكين بود!

در چنين جوامعي هنرمند، ورزشكار، دانشمند و غيره، آن كسي است كه حكومت را مدح و ثنا كند، ارزش او براي صاحب قدرت اصلا به همين است و چه بسيار كساني كه براي عدم تمكين به اين قانون سال‌ها مورد توجه قرار نمي‌گرفتند و صدايشان به مردم نمي‌رسيد. ورزشكاري كه حاضر نباشد مدح بگويد را به جام‌هاي جهاني راهي نيست، هنرمندان هم بايد گزينش شوند، تنها شاعري كه مدح كند شاعر ملي خوانده مي‌شود؛ اما، اما و اما ...

در زمان شاه! هم اينچنين بود كه مهندس و دكتر و عالم ديني كسي بود كه ثناگو بود يا حداقل اهل فزولي نبود. از چه تعدادي عالم علوم حوزه‌هاي مختلف، به عنوان عالم نامي برده نمي‌شد، به رسميت شناخته نمي‌شدند و ارتباطشان با مردم قطع بود، البته رسمی؟

نمي‌دانم آقاي حجت الاسلام دواني را مي‌شناسيد كه گاهي در تلويزيون نشانش مي‌دهند، چند برابر سال‌هاي عمرش كتاب نوشته كه چاپ شده، حتي در يكي از برنامه‌هاي تلويزيون يكي از مجموعه كتابهايش را از خاطر برده بود، اما برخي نويسندگان خودشان هم انگار سانسور مي‌شوند يا خودشان خود را پيش پيش سانسور مي‌كنند!

خدا پدر آقاي خاتمي را بيامرزد كه به وجود سانسور اعتراف داشت البته به شدت نسبت به آن شاكي بود و مي‌گفت كه به سانسور كنندگان توصيه مي‌كرده چنين نكنند چون فايده ندارد. مي‌گفت گفته‌ام حداقل خط قرمزها را شفاف بيان كنيد.

برخي از نوشته‌هاي صادق هدايت پس از اين همه سال هنوز مجوز چاپ نمي‌گيرد، بخش‌هايي از بوف كور سانسور مي‌شود، رماني كه في‌الواقع در داخل ايران مهجور ماند ولي جهاني شد. به جايش كتاب‌هاي برخي كه واقعا خريداري ندارد همين طور بدون كيفيت محتوايي ولي با بهترين كيفيت چاپي منتشر مي‌شود و رايگان يا با قيمت بسيار نازل در اختيار همگان قرار مي‌گيرد!

راستي! شاملو هم آيا شعر مي‌گفت؟ نمي‌دانم! آيا شاه از تختي خوشش مي‌آمد؟ رابطه‌ي اخوان ثالث در پيش از انقلاب با اصحاب قدرت چطور بود؟ ياد دكتر احمدي، پزشك معروف زندان‌هاي شاه به خير، با آمپول هوا چه زحماتي براي علم پزشكي كشيد! يا ...

۱۳۸۴ آذر ۶, یکشنبه

درباره‌ي حماسه

آقا سيد مصطفي تاج‌زاده در يادداشتي با عنوان «درباره‌ي حماسه» به تفاوت‌هاي انتخابات دوم خرداد با سوم تير اشاره كرده. البته من به هيچ وجه منكر برخي از آنها نيستم اما به نظرم نكاتي را ايشان فراموش كرده‌اند! چند تا از ويژگي‌‌هاي سوم تير به نظرم اينها بود:
1 - ايجاد اميد در دل مردم محروم از ثروت و قدرت و رسانه، كه تعدادشان كم نيست؛ به طوري كه در عين تبليغات وسيع عليه يك كانديدا(احمدي‌نژاد)، آنها توانستند كسي را كه ديگران نمي‌خواستند به قدرت برسانند، كسي كه از همه بيشتر توانست با آنها ارتباط برقرار كند.

2 - دور شدن مردم از احساسات و روي آوردن به عقلانيت در همه‌ي صاحبان حق راي؛ ديگر دچار نوعي فضاي دو قطبي نشدند، هر چند خيلي‌ها دوست داشتند فضا را اين چنين كنند اما حتي در يك خانواده امكان داشت به چند نفر راي داده باشند.
3 - تذكر و نشان دادن حساسيت به صاحبان تريبون و قلم درباره‌ي تندروي و سعي در ايجاد تغيير ناگهاني و واكنش در برابر بي‌توجهي به جان مايه‌ي فرهنگ مردم.
4 - مخالفت با آزادي به معناي ولنگاري و نيز تاكيد بر لزوم داشتن چارچوب. واقعا بسياري از متدينين از وضعيت فرهنگي جامعه راضي نبودند.
5 - زير سوال بردن گردش كشكي نخبگان در دولت‌هاي گذشته، به طوري كه مردم تا اين لحظه همه‌ي مديران را از يك حلقه‌ي ثابت مي‌دانند.

۱۳۸۴ آذر ۴, جمعه

زرافشان، گنجي و پورمحمدي


هفت سال پيش شايد براي اولين بار دولت اعتراف كرد كه بخشي از خود دولت مشغول قتل تعدادي از نويسندگان و فعالان سياسي بوده است اما هيچ گاه پرده كنار نرفت شايد به اين دليل بود كه به قول معروف چون در آن صورت «نه تو ماني و نه من»!
«اكبر گنجي» براي كنار زدن پرده تلاش‌هاي فراواني كرد و اكنون تاوان آن را پس مي‌دهد!
جناب «پورمحمدي» معاون «علي فلاحيان» در دوران وزارتش كه تنها اطلاعات اعلام شده درباره‌ي قتل ها مربوط به تخلفاتي در آن دوران مي‌شد، اكنون وزير كشور شده است، بدون اين كه كمترين پاسخگويي درباره‌ي آن مقطع صورت بگيرد!
«ناصر زرافشان» هم شايد به وكالت خانواده‌ي بخشي از مقتولان به زندان رفته است!
به اختلاف نظر سياسي با مقتولان قتل‌هاي زنجيره‌يي كاري ندارم، ياد همه‌ي آنها به خير، فروهرها، شريف و پوينده، ...

ملالي نيست، اوضاع به كام است!

۱۳۸۴ آذر ۳, پنجشنبه

عمق استراتژيك بسيج!

هفته ي بسيج است، يكي از مسوولان آن به نام آقاي «متفكر» داشت تو راديو صحبت مي كرد و مي گفت كه عمق استراتژيك بسيج امروز بسيار زياد شده، انشاءالله تا عمق استكبار پيش برويم و پرچم اسلام را در كاخ سفيد برافرازيم.

خدا پدر خاتمي را بيامرزد كه چه خوب پرسيد : «چه كسي به ما گفته وظيفه داریم همه ي دنیا را مسلمان كنيم؟»

آخه كساني كه نمي توانند شلوار خود را بالا بكشند و جلوي این همه فساد را در ايران بگيرند، چطور مي خواهند دنيا را مسلمان كنند؟

در ثاني اصلا به ما چه ربطي دارد كه دين ديگران چيست كه آن را يا حكومت ديگران را تغيير دهيم؟!

واقعا عده اي در اين كشور به ديگر ایرانی های غیر مسلمان اينچنين مي نگرند و انگار كه موظف هستند آنها را كه حيوان مي دانند به راه راست هدايت كنند؟!

به عنوان يك شهروند مي پرسم كه آيا واقعا بسيج براي خود چنين اهدافي دارد؟ راهكار رسيدن به هدفش كه همان كاخ سفيد است چيست؟!

۱۳۸۴ آبان ۲۸, شنبه

«ضد انقلاب»

تو ايران زياد پيش مياد كه آدمها از خودشون بپرسند آيا از غلظت انقلابي بودنم از سال 57 تا به حال كم شده؟ يا اصلا آيا من الان انقلابي هستم يا ضد انقلابم؟!

واژه ي ضد انقلاب در ادبيات كشورهايي كه انقلابي در آنها رخ داده تا سال هاي سال كاربرد دارد، ضد انقلاب ها كساني هستند مخاف آن كه مي خواهند از راه هاي خشن يا مسالمت آميز، آن را بر بياندازند.

اما به نظر من پس از انقلاب چون تمام اهداف و آرمان هاي انقلاب در برخي از افراد متبلور است لذا ضديت با اشخاص مي تواند ملاك انقلابي يا ضديت با انقلاب ارزيابي شود.

پس از گذشت چند سال كه آن شور انقلابي فروكش كرد، به تدريج اهداف انقلاب را بايد ملاك قرار داد چون شايد آن افراد انقلابي ديگر توان و يا شايستگي به يدك كشيدن اين واژه ها را نداشته باشند.

در انقلاب اسلامي 57 ارزش هاي انقلاب مردم چه بود؟ هدف دار بود يا نبود؟ آيا هدف برانداختن حكومت خودكامه ي پهلوي نبود كه در آن انتخابات فرمايشي برگزار مي شد، شهروندان خودي و غير خودي داشتند، فساد اداري و اقتصادي بيداد مي كرد، آزادي هاي عمومي در همه ي عرصه ها محدود بود، مخالفان و منتقدان سياسي به دادگاه و حبس كشيده مي شدند؟ ...

در ابتداي انقلاب ارزش هايي كه مردم به خاطرش انقلاب كرده بودند تا حد زيادي با ارزش هاي كساني كه مسووليت ها را گرفتند يكي بود، نشانه اش برگزاري انتخابات آزاد، برچيده شدن خودي و غير خودي، آزادي در همه ي عرصه ها به ويژه سياسي و ... و همه ي اين ها در زير پرچم همان نظام انقلابي جمهوري اسلامي.

اما طولي نكشيد كه سير فاصله گرفتن از آن ارزش ها آغاز شد در حالي كه ظاهر نظام همان بود و هست. يا آن كارها در آن زمان مردم فريبي بوده در حالي اين قانون اساسي اجازه ي آن كارها را نمي داده است، يا قانون اساسي آن ظرفيت را دارد و ما اكنون نمي توانيم از آن استفاده كنيم.

در هر حال مسوولان حكومت اكنون ارزش هاي حكومت را طوري متفاوت با آن زمان تفسير مي كنند كه گويي مردم انقلاب كرده بودند تا در انتخابات محدود باشند و در ابتداي انقلاب اشتباه صورت گرفته بود! يا آزادي هاي سياسي ابتداي انقلاب ولنگاري بوده و مردم بايد از اين كه در آن زمان آزاد بوده اند طلب مغفرت كنند چون خلاف قانون يا مصالح نظام بوده است!

و اما به عقيده ي من مردمي كه اكنون بين خود و مسوولان فاصله مي بينند، «ضد انقلاب» يا به دنبال براندازي آنچه برايش خودمان يا پدرانمان زحمت ها كشيده اند نيستند كه چنين كاري غير عقلاني است، بلكه مردم همان انقلابيون واقعي هستند و كساني كه ارزش هاي انقلاب را به انحراف كشانده اند ضد انقلابند.

«براندازي نرم» يا «مخملين»، بهتر از اين، كه «ضد انقلاب» هاي جديد در طول ساليان سال توانستند ارزش هاي انقلاب را به نفع خود تغيير دهند در حالي كه تنها ياد و خاطره اي از آن ارزش ها در يادها باقي است؟

بله بيشتر آقايان مسوول! تغيير كرده اند و انتخابات آزاد مانند رياست جمهوري اول را خواست دشمنان مي دانند نه مردم، آزادي هاي سياسي اجتماعي مانند سال هاي اول انقلاب را ولنگاري مي نامند و به اتهام آن برخورد مي كنند! و قس علي هذا ...

اين را نوشتم چون احساس كردم خيلي ها كه خود را از مسولان دور مي بينند تصور مي كنند از اهداف و آرمان هاي خود در سال 57 دور و يا به قولي استهاله شده اند و از ارزش هايي كه برايش زحمت كشيده اند بريده اند، در صورتي كه به عقيده ي من آن آرمان ها، اهداف و ارزش ها بسيار درست بود، فقط بايد بتوانند آن ارزش ها را كه در ابتداي انقلاب لمس كرده بودند به عنوان الگو از حاكمان بخواهند و دلشان قرص باشد كه مخالفان آن ارزش ها «ضد انقلاب» هستند كه تنها نام آن را با تغيير ارزش هايش به يدك مي كشند.

۱۳۸۴ آبان ۲۷, جمعه

سخنی با مراجع تقلید


نمي دانم CD احمدي نژاد را ديده ايد يا نه، من هم نديدم اما از قول چند نفر از نزديكان شنيدم كه داستان چه بوده، خيلي شاكيم، براي همين هم مي خواهم با مراجع عظام تقليدسخني را در ميان بگذارم و نظر ايشان را جويا شدم، اميدوارم پاسخ و آنها را نيز دريافت كنم.

علما و حضرات مراجع محترم تقلید!
اخيرا در گزارش ها آمده كه CD سخنان آقاي احمدي نژاد در ديدار با آيت الله جوادي آملي به سرعت در جامعه در حال تكثير است كه در آن او ضمن ارائه ي گزارشي از سفرش به نيويورك مدعي شده است: « در هنگام سخنراني من تمامي توجه سران معطوف به من بود و هيچكس در سالن مژه نمي‌زد. من به چهره يك، يك سران توجه كردم به نظر مي‌رسيد دستي آنها را نگه داشته است كه از جاي خود جنب نخورند. احساس كردم كه در حفاظی از نور قرار گرفته‌ام »!
با توجه به انتشار وسيع اين سخنان در بين توده ي مردم، از شما علماي ديني درخواست دارم نظر خويش را درباره ي امكان چنين اتفاقي بفرماييد. آيا مي توان چنين ادعايي را باور كرد؟ وظيفه ي يك مسلمان در قبال شنيدن چنين ادعايي چيست؟
اخيرا نامه اي دستخط منتسب به امام زمان(عج) به تعداد زياد در تهران و مسجد جمكران توزيع شده است. در زمان برگزاري انتخابات مجلس هم گفته شد كه ليست افراد انتخاب شده به امضاي امام زمان رسيده بوده است! آيا چنين امكاني وجود دارد؟ از كجا مي توان فهميد كه چه كساني با امام زمان ارتباط دارند و چه كساني شيادند؟
اين يادداشت را به صورت نامه براي حضرات مراجع عظام فاضل لنکرانی، موسوی اردبیلی، مکارم شیرازی، غروی، منتظری، صافی گلپایگانی، تبریزی، سیستانی و ...ارسال مي كنم.

۱۳۸۴ آبان ۲۶, پنجشنبه

در آستانه‌ي «تحقير» ملي هسته‌يي!

يخ كردم وقتي خبردار شدم كه گويا علي لاريجاني "تعطيلي نيروگاه اصفهان بدون اعلام علني" را به انگليس پيشنهاد داده؛ البته آنها هم نپذيرفته اند.

يك ماه پيش هند به واسطه ي ندانم كاري هاي مسوولان ايراني تازه نفس! در نشست شوراي حكام به مفتضح ترين نحو ما رو تحقير كرد و حالا دوباره همين مسوولان به دست و پاي غرب افتاده اند و مي خواهند ما را تحقير كنند آن هم با بده بستان هاي پشت پرده!

آقاي لاريجاني گفته توقف تاسيسات اصفهان محرمانه بماند، انگار ملت ايران محرم نيست اما براي ايشان انگليس محرم است! البته خانواده ي آقاي لاريجاني از قديم به تمايل به انگلستان متهم هستند، خدا داند، من نمي خواهم متهم كنم اما حق بدهيد كه آدم شك كند.

آيا آقاي لاريجاني درباره ي عملكرد دولت خاتمي در پرونده ي هسته يي چه مي گفت؟ بد نيست دولت احمدي نژاد براي آبروي خودش هم كه شده حالا كه مي خواهد «در غلتان» بدهد حداقل آن آب نبات را بگيرد!

آن وقت كه شعار مي داديد ما اين مي كنيم و آن مي كنيم، حواستان نبود كه نبايد انرژي هسته يي را به نظام گره بزنيد و آن را ملي بخوانيد، حالا نظام و ملت بايد هزينه بدهد.

در اين شرايط، سانسور هم آنقدر بالاست كه حرف هاي ناصحان دلسوز اصلا منعكس نمي شود، هر چند انتشارش هم در اوضاع تاثير ندارد، كو گوش شنوا ؟!

آدم شك مي كند كه نكند كساني پول گرفته اند تا نه تنها حق دستيابي به فناوري هسته يي رو نگيرند، بلكه باعث تحقير ملت بشوند يا موجبات جنگي ديگر را فراهم كنند!

از ما گفتن، اما سكوت جايز نيست، هزينه ي اين كارها را همه بايد بپردازيم، همه ي ملت، نه اينكه تنها دولت احمدي نژاد يا حاكميت.

۱۳۸۴ آبان ۲۳, دوشنبه

شيخ مهدي چه مي‌كنه؟!


شيخ مهدي كروبی آدم باهوشي است كه رگ خواب عوام را شناخته:

_ زمان انتخابات به درستي پيش بيني كرد كه الان شعار عوامانه ي 50 هزار تواني مي گيرد، شعار داد و خيلي ها به دنبالش راه افتادند، همانطور كه احمدي نژاد با شعارهايي مشابه برنده ي انتخابات شد. شيخ مهدي حتما بعد از اين هم چنين شعارهايی كشكي را سر خواهد داد.

_ او مي دانست كه شرايط مهياست تا پس از انتخابات كه راي نياورد بازي را بهم بزند و بگويد تقلب شده و خيلي ها باور كنند او راست مي گفته يا خيلي ها براي تاييد حرف هاي خودشان با كروبي در اين كه در انتخابات دخالت فراواني شده همراهي كنند

_ فهميد كه بهتر است با دست بردن در تاريخ، گذشته ي خود را كه همان مجمع روحانيون است تكذيب! كند و حزبي جديد راه بياندازد و خود را جديد جلوه دهد، چنانچه در انتخابات نهم هم اعضاي ستادش ديگر به او آيت الله يا حجت الاسلام والمسلمين نمي گفتند، آنها شيخ مهدي را آقاي كروبي! خطاب مي كردند

_ به دليل سكوت اصلاح طلبان چون عرصه ي مخالفان دولت را خالي ديد بهترين فرصت دانست تا خود را هر روز در رسانه ها مطرح كند، بنابر اين با طرح يك برنامه ي حساب شده بعد از انتخابات هر روز به نحوي ابراز وجود كرده و با استفاده از ارتباطات خود با رسانه ها، اخبار خود و حزب جديدش كه اعتماد ملي نام دارد هر روز در روزنامه ها منتشر مي شود

_ علي رغم اين كه از زمان انتخابات نهم بحث استفاده از تلويزيون ماهواره يي توسط طرفداران معين و هاشمي مطرح شد، اما لازم ديد تا خود را به طور جدي وارد اين عرصه كند و همين كار باعث شد تا راه ها تا حدي براي او باز شود. مي گويند كه قرار است هديه تهراني با آن ويژگي هاي جذابش! براي خيلي از جوان ها مجري تلويزيونش شود، وقتي اين را به پدرم گفتم، گفت اي واي، هميشه آخرش اينها به [...] مي افتند

_ انتخابات مجلس خبرگان از مهمترين نهادها در جمهوري اسلامي است و حساسيت ويژه اي در آينده ي نزديك درباره ي آن در بين سياسيون به وجود مي آيد، كروبي توانست با توجه به نفوذش در عرصه ي رسانه يي، در عمومي كردن اين بحث نيز پيشرو باشد

بالاخره اينچنين است دوست من، اين آدم دارد كار مي كند و حتما نتيجه اش را هم مي گيرد، آنكه نشست و دست روي دست گذاشت، باخت!

۱۳۸۴ آبان ۱۹, پنجشنبه

آلترناتيو تراشي خودي


شايد من توهم دارم از نوع توطئه، اما تحليلم اينه كه در حالي كه اصلاح طلب ها سكوت كرده اند دعواهاي زرگري جناح راست بر سر باقي مانده هاي كابينه فقط براي اين است كه:
نشان دهند مجلس مردمي و مستقل است !
هيچ زد و بند سياسي بين اصولگرايان وجود ندارد حتي در زمان يكدستي قوا.
دولت تنها و مظلوم است، بايد از مظلوم دفاع كرد.
و بالاخره بگويند كه اين است سختگيري ما، ساير وزيران هم با دقت انتخاب شده اند!
اين مصداق بارز پوپوليسم است كه در غياب نقادان واقعي بخواهيم با امثال اين كارها و نطق هاي تند افروغ و ديگراني از جناح اصولگرا، آلترناتيو آينده هم اصولگرا باشد!
حدادعادل رییس مجلس هم گفته که نمايندگان مجلس امروز چهره ديگري از اصولگرايي! را به نمايش گذاشتند.
توجه كنيد، الان آنها تمام فضا را گرفته اند، مردم هر روز سرگرم بازي هاي سياسي آنها می شوند. اگر اصلاح طلبان به سكوت خود ادامه دهند من مطمئن هستم كه الترناتيو راست، خودش خواهد بود.

۱۳۸۴ آبان ۱۷, سه‌شنبه

سر تك تك فرزند‌انم !

من كه جرات ندارم درباره ي اين اظهارات توضيح بدهم يا اظهار نظر كنم، لطفا خودتان قضاوت كنيد.

امروز خبرنگاري از مرضيه حديده چي دباغ - که اوايل انقلاب براي خود برو و بيايي داشته - پرسيد: « علت علاقه ي بي حد شما به امام (ره) چيست؟ » و او با صداي لزران گفت: « 65 سال از عمر من مي‌گذرد و حداقل نزديك به 50 سال آن را در حال مطالعه‌ مسائل اسلامي بوده‌ام. هر چه در اين سالها ياد گرفتم همه را در وجود ايشان يافتم. تمام ذهن و افكار و اعتقادات من در اين انسان پياده شده بود. (در حالي كه اشك خود را پاك مي‌كند ادامه مي‌دهد) امام اسلام مجسم بود. چطور مي‌شود به اين انسان عشق نورزيد؟ (با بعض ادامه مي‌دهد) من بارها در زمان حضرت امام نيز گفته‌ام كه اگر لازم باشد براي بقاء نظام اسلامي و پياده شدن ديدگاه‌هاي حضرت امام ايشان به من امر كنند كه سر تك تك فرزند‌انت را براي من بياور، اين كار را مي‌كنم. چون تمام زندگي اين انسان سنت پيامبر است. (دوباره اشك مي‌ريزد) وقتي از دنيا رفت هيچ چيز از خود نداشت جز يك كتابخانه و چند دست لباس. ( و اين بار اشك مجال ادامه صحبت را به او نداد)»


واقعا اين كه مي گويد يعني چه ؟ شماها اين حرف را درك مي كنيد؟

۱۳۸۴ آبان ۱۵, یکشنبه

چهار سال ديگه


فرض كنيد الان سال 1388 است، يعني چهار سال ديگه؛ وضع سياست خارجي در آن سال در نتيجه‌ي سياست مهرورزانه‌ي تهاجمي از الان پيداست، در اقتصاد هم كه به تبع اين سياست خارجي، ريسك سرمايه‌گذاري به شدت بالا مي‌رود، توليد به شدت كاهش پيدا مي‌كند و فقر با سياست‌هاي اقتصادي دولت، عادلانه بين همه‌ي مردم توزيع مي‌شود. فرهنگ در چهار سال سانسور و بها دادن به افراد غير هنرمند موسوم به ارزشي، به شدت دچار فقر و ابتذال مي‌شود و هنرمندان به كناره مي‌روند.
آن وقت 17 ميليون مردم بيچاره كه به دولت جديد راي داده‌اند به نتيجه‌ي مطلوب خود نرسيده و سرشكسته و نااميد مي‌شوند، آنها مي‌مانند و كسي كه شعارهاي خوب اقتصادي مي‌داد و بسيار ساده زيست به نظر مي‌آمد.

كساني هم كه اصلا راي نداند يا به غير از احمدي‌نژاد راي داده بودند حسرت مي‌خورند چون علي‌رغم اين كه جمع آرايشان حدود دو برابر آراي احمدي‌نژاد است اما الان در امور كشور تاثيري ندارند، تازه آن هشت سال اصلاحات كه نماينده‌ي اكثريت رييس جمهور بود هم تاثير نداشتند.

اصلاح‌طلبان كه مي‌گويند حكومت نمي‌گذارد ما كار كنيم! پس مردم به چه اميد در سال 88 به اصلاح‌طلبان راي دهند؟ مگر بلانسبت عقلشان را از دست داده‌اند؟ شايد اين بار هم خيلي‌ها به احمدي‌نژاد راي داده‌اند تا به قول بعضي از اصلا‌طلب‌ها حكومت يكدست شود و بهتر كار كند!
آيا آن موقع يعني سال 88 اين مردم به سمت اصلاح‌طلبان مي‌روند تنها به صرف اين كه حكومت در دستشان نيست؟ همين‌طوري؟ كشكي؟
واي خداي من! جامعه‌ي سرخورده از تمام نيروهاي اجتماعي، منتظر يك منجي مي‌شود، داخلي و خارجي‌اش ديگر فرق نخواهد كرد. خطر را احساس نمي‌كني؟
الان چه بايد كرد؟ اصلاح‌طلبان الان چه مي‌توانند بكنند؟ آيا تماشاي اوضاع و ايرادگيري‌هايي كه اين هشت سال هم مي‌كردند كفايت مي‌كند؟ به نظر من كه نه، همه مي‌پرسند كه در اين چهار سال چه كسي چه كرده؟ فرقي هم نمي‌كند كه مسوول بوده يا نه!

۱۳۸۴ آبان ۱۳, جمعه

مراجع تقليد و دو مساله

1- مگر مرجع تقليد هم رسمي و غير رسمي يا خودي و غير خودي دارد؟ واقعا ايران « ام القراي جهان اسلام » است؟ پس چرا در آن همه ي مردم نمي توانند از طريق رسانه هاي فراگير در جريان نظرات مراجع تقليد خود قرار بگيرند؟

آقايان صانعي، بهجت و لنكراني روز پنج شنبه را عيد فطر اعلام كرده اند ولي من در هيچ رسانه اي چنين خبري را نديدم و مطمعنم كه طبق روال منكس نشده است.

اين مساله چند سالي است اتفاق مي افتد كه نظر برخي آقايان تفاوت دارد ولي همه ي مقلدان آنها اطلاع پيدا نمي كنند و تنها برخي مراجع اين توفيق را دارند كه نظرشان از رسانه هاي فراگير خبري به ويژه راديو _ تلويزيون منعكس شود! يكي از مراجع چند سال پيش از اين مساله سخت شاكي شده بود، همچنانكه خيلي هاي ديگر به اين كار اعتراض دارند.

2 - چند سالي است كه مردم در پايان ماه رمضان از سويي نگران تعيين روز عيد فطر هستند چون روزه در آن روز حرام است و از سويي واقعا به اين بساط نحوه ي تعيين روز عيد شاكي هستند و گاهي هم آقايان را به تمسخر مي گيرند كه «اينها حتي نمي توانند با هم كنار بيايند»!

آقايان! مي توان با استفاده از تكنولوژي از ماه ها قبل زمان رويت ماه را تعيين كرد، تعلل نكنيد، مردم انتظار دارند از تكنولوژي در اينباره استفاده شود. چرا برخي كه معتقدند بايد به طور سنتي ماه رويت شود از ماشين به جاي الاغ استفاده مي كنند؟! به همان دليل هم مي شود از تلسكوپ و ماهواره در تعيين روز عيد فطر استفاده كرد.

در ثاني اين ايراد بسيار بزرگي است كه در يك كشور بين مراجع عظام تقليد هماهنگي در اين باره وجود ندارد! وقتي رويت حلال ماه شوال براي يكي از آنها اثبات شد چرا بقيه هم آن را ملاك قرار نمي دهند؟ مگر اين آقايان كه ما آنها را عظام مي دانيم و از آنها در اين امور تقليد مي كنيم به هم شك دارند و همديگر را قبول ندارند حتي در رويت حلال ماه؟!

از پدرم شنيدم كه رضا شاه يك بار چند تن از آقايان را كه با هم اختلاف نظر داشتند در يك ساختمان جمع كرد و گفت كه تا به توافق نرسيديد حق نداريد از اينجا بيرون بياييد!

۱۳۸۴ آبان ۱۱, چهارشنبه

20 هزار هكتار زمين ساحلي من!


امروز صبح وقتي داشتم مي‌رفتم سر كار، راديو روشن بود، نماينده‌ي بهشهر كه اصولگراست 10 دقيقه از تريبون مجلس درباره‌ي « 20 هزار هكتار زمين ساحلي » خودش صحبت كرد! داشتم شاخ در‌مي‌آوردم كه يعني چي؟

هميشه فكر مي‌كردم يك هكتار زميني كه تو شهرستان به بابام ارث رسيده خيلي زياده و هميشه هم ذهنم مشغول اينه كه آيا اين درسته؟

فكر مي‌كردم اصولگرايان ساده زيست تر باشند و در ظاهر هم كه شده به اقتصاد مردم فكر كنند، نمي‌دونستم يكي شون كه تازه به قيافه‌اش هم نمي‌آيد، 20 هزار هكتار زمين داره و همه‌ي مشكلش اينه كه مسائل شخصيش رو تو مجلس حل كنه!

چند وقت پيش هم صداي آقاي جمشيدي را از راديو مي‌شنيدم. او يك آخونده، از تريبون مجلس داشت مي‌گفت در زمان شاه هر ماه حدود 9 تومان (90 ريال) درآمد داشته و با دو تومان روضه مي‌خونده!

الحمدالله اين مشكل كه حل شده و الان بعضي‌هاشون چند ده و بعضي هم چند صد هزار تومان براي يه روضه مي‌گيرند.

يا يك بار ديگه همين آقا گفته بود يك ميليون و 100 هزار تومان عيدي و پاداش امسالش « بسيار ناچيز » است! و مدعي شده كه ماشين خودش رو فروخته و پولش رو به فقرا داده!

واقعا اگه ماشيني كه مجلس بهش داده رو فروخته تا به فقرا بده، چرا يه ذره از اين 20 هزار هكتار زمين‌هاش رو نمي‌فروشه؟

چرا از تريبون مجلس چنين درخاست‌هاي شخصي مطرح مي‌شود؟ چرا كسي تو مجلس به اين بابا اعتراض نكرد؟ حداد هم كه گفت «آقاي جمشيدي حق دارد»! چرا مردم اين بابا رو انتخاب كردند؟ نقش ما در انتخاب شدن امثال اين بابا چي بوده؟

۱۳۸۴ آبان ۱۰, سه‌شنبه

ادبيات زشت اصلاح‌طلبي!


يك sms از يكي از دوستان اصلاح‌طلب روي موبايلم دريافت كردم كه : (احمدي نژاد تاكيد كرد كه هيچ كالايي در دوره‌ي من گران نمي‌شود الا لبنيات به احترام 17 ميليون گاوي كه به من راي دادند)

توي يك sms ديگر هم نوشته شده بود: (من احمدي نژادم، هم زشت و هم جوادم، گويم سخن فراوان، با آنكه بي سوادم، ...)
البته چند تا ديگه هم بود كه مضماين مشابهي داشت، تمسخر احمدي‌نژاد!

علي پيرحسين لوي عزيز، بلاگر وبلاگ « الپر » كه مشاركتي است و مثل من به شدت از آقاي دكتر معين حمايت مي‌كرد هم در يكي از يادداشت‌هايش ديدم كه نوشته : (رئيس جمهور كشور « افسارش » را داده دست ... ) يا در جاي ديگر نوشته (... كه كسي از پشت كوه بيايد و دري به تخته بخورد و رئيس‌جمهور شود و ... )
محمد جواد روح گل، روزنامه نگار و فعال سياسي اصلاح‌طلب نيز در وبلاگش نوشته: (... نه يك نفر كه يك شبه شهردار شده باشد و از آن خنده دارتر رئيس جمهور! )
اميدوارم اين دو دوست از دستم ناراحت نشوند، اما واقعا درسته؟ ضد اخلاقي نيست؟ قطعا طرفداران احمدي نژاد را تحريك مي كند و خود احمدي‌نژاد رو تو موضع مظلوميت قرار مي‌دهد.

خدايي‌اش من در اين چند سال چنين ادبيات مبتذلي از جناح راست درباره‌ي خاتمي نشنيدم. يا گير دادن به قيافه و لباس احمدي نژاد كه اصلا كار درستي نيست. هر روز به غير از اين نوشته‌هاي تو سايت‌ها و وبلاگ‌هاي تعدادي از اصلاح‌طلب‌ها، وقتي شاهي هم با هم صحبت مي‌كنند همه‌اش فحش و فضاحت است كه به منتخب 17 ميليون راي مي‌دهند.

آيا كساني كه چنين چيزهايي درباره‌ي انتخاب احمدي نژاد توسط آن 17 ميليون آدم مي گويند حاضرند درباره ي خاتمي هم بگويند؟ مثلا بگويند « دري به تخته خورده و ... » يا « 22 ميليون گاوي كه به خاتمي راي دادند ... » ؟!

ريشه‌ي رواج اين ادبيات زشت و غيراخلاقي برخي از دوستان به اصطلاح اصلاح طلب ما چيست؟