۱۳۸۶ اسفند ۱۰, جمعه

استراتژي تهديد به هولوكاست

دولت اسرائيل كه انشالله خدا از روي زمين محوش كند، امروز رسما فلسطيني‌هاي بي دفاع غزه را به كشتاري مشابه هولوكاست تهديد كرده است.

استراتژي اسرائيل، «وحشت اندازي» است يعني باكي ندارند كه در رسانه‌ها بگويند اسرائيل رسما به هولوكاست تهديد كرده است، بلكه اتفاقا آنها مي‌خواهند طرف مقابل از همين مساله بترسد، مثل تهديدي كه به جند با لبنان و حزب الله مي‌كردند اما در همان جنگ سي و سه روزه، آبروي آنها رفت و در واقع شكست خوردند، تازه شروع كننده هم طرف مقابلشان بود كه مثل شير دو سرباز آنها را از درون مرزهايشان اسير گرفت.

الان هم با مطرح كردن تهديد به هولوكاست، اگر حماس چند موشك درست و حسابي به طرفشان بزند كه بفهمند كشتن كودكان بي دفاع فلسطيني غزه چه مزه‌اي دارد، به نظرم آن وقت است كه صهيونيست‌ها مجبور مي‌شوند عقب بنشينند، فقط نبايد از اسرائيل ترسيد، هر وقت بترسي جلو مي‌آيد، مانند سگ مي‌ماند، اما اگر محكم و با اعتماد به نفس به طرفش بروي عقب مي‌نشيند.

اما محمود عباس، رييس تشكيلات خودگردان فلسطين، متهم اول وضعي است كه امروز در غزه اتفاق مي‌افتد، تنها به خاطر قبضه‌ي قدرت و خارج كردن حماس از ميدان، سكوت مي‌كند. حماسي كه به صورت دموكراتيك اكثريت مجلس فلسطين و به طبع آن دولت را به دست آورده بود، امروز بايد تاوان برهم خوردن بازي توسط تشكيلات خودگردان به دستور آمريكا را بپردازد.

قطعنامه سوم، چرا آقا محمود؟

آقای احمدی تژاد که ناسلامتی رییس جمهور مملکت هستند چند وقت پیش خطاب به همه ی مردم، بلکه همه ی مردم دنیا، بشارت داده اند که «مطمئن باشید قطعنامه ی سوم علیه ایران صادر نمی شود، من به شما شما قول می‌دهم که تصویب نخواهد شد». بنابر این ما هم خطاب به همه ی بازدیدکنندگان محترم بشارت می دهیم فردا یعنی روز شنبه جلسه ی شورای امنیت برگزار نمی شود، به چند احتمال؛

1 - دیپلماسی قوی دولت نهم که در دو سال گذشته توانسته دو قطعنامه به ملت شریف تقدیم کند اما بیش از یکی به ازای هر سال را جایز نمی داند.

2 - حق وتوی برادران کمونیست آقا محمود در چین که به اندازه ی هر چه نفت و گاز داریم و نداریم با قراردادهای طویل المدت به آنها باج می دهیم، از طرفی به خاطر دوستی نزدیک و همبستگی برادران موتلفه ی اسلامی و برادران حزب کمونیست چین.

3 - عملیات شهادت طلبانه ی برادران روس در شورای امنیت در ازای سهم ما در دریای خزر، و همچنین قراردادهای نفتی و نیز به خاطر این که قرار بودع چند سال پیش نیروگاه بوشهر را راه بیاندازند و از این مساله در پیشگاه ملت ایران شرمسارند و می خواهند جبران کنند


به هر حال این که امیدوارم صادر نشود، وگرنه هم با حرفی که رییس جمهور با قاطعیت گفته بود « تصویب نخواهد شد»، آبرویمان می رود و هم پولهایی که خرج این و آن کرده ایم تا از ما دفاع کنند هدر رفته است.

۱۳۸۶ اسفند ۸, چهارشنبه

توصيه‌اي براي زمان باقي

ببينيد تا انتخابات تنها دو هفته باقي است، من كه از بيرون دارم به قضيه نگاه مي‌كنم متاسفانه مي‌بينم كه بعضي از دوستان اصلاح طلب دارند اشتباه انتخابات رياست جمهوري را مرتكب مي‌شوند كه شعارهاي تند سياسي داديم. البته كاملا حق با اين دوستان است، من منكر حق بودن اين اعتراض‌ها و خطري كه متوجه كشور است نیستم، اما به نظرم مردم گوششان بيشتر شعارهايي را در اين فرصت مي‌شنود كه به آنها صادقانه قول بدهند با انتخابشان مي‌توانند از وضعيت اقتصادي و رفاهي بهتري برخوردار شوند. لذا اولا بايد در اين فرصت كوتاه تنها شعارهاي مرتبط با وضعيت رفاهي و اقتصادي جامعه را سر بدهيم.
و اما ثالثا؛ گروهي از ملت از اول قصد شركت در انتخابات را داشته‌اند، گروهي هم از اول تصميم قاطع خود را گرفته بودند كه در انتخابات شركت نكنند، گروهي هم شرايط را بررسي مي‌كنند و بعد تصميم مي‌گيرند كه به نظرم الان ديگر روي آنها هم نبايد كار كرد، يا مي‌آيند يا نه، بنابر اين در اين فرصت نبايد تمام نيروي خود را بر اين صرف كنيم كه آنها را به صحنه بكشيم، به جايش در اين دو هفته سعي كنيم نظر آنهايي را جذب كنيم كه تصميم دارند در انتخابات 24 اسفند به پاي صندوق‌هاي راي بيايند.

مگر دوستاني نيستند كه مي‌گويند الان بايد فرياد بزنيم كه كانديداهاي اصلي ما را به صورت غيرقانوني ردصلاحيت كرده‌اند؟ قبول، اما الان وقتي باقي نمانده تا انتخابات و حالا كه مي‌خواهيم در انتخابات شركت كنيم به نظرم آمد اين توصیه را مطرح کنم تا از فرصت باقی مانده بهتر استفاده کنیم.

۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

خاطرات مسوول دفتر امام خمینی

خبر فوتش را دوستم کریم نصراللهی برایم اس ام اس کرد، خیلی ناراحت شدم. گه گاهي براي مصاحبه با دفتر آيت الله توسلي تماس مي گرفتم، اما پيرمرد در اين سال ها كمتر اهل صحبت كردن بود، چندين دفعه كه به دفتر امام تماس گرفتم گوشي را برداشت، خيلي صريح و ساده گفت كه وارد موضوعات سياسي روز نمي شود، تنها حاظر است درباره ي امام صحبت كند. يك بار پنج شنبه بود كه حاجي نادعلي زاده تماس گرفت و گفت زود بيا جماران دفتر امام، روز تعطيل بود بنابراين با مطهره رفتم، مرتضي فرج آبادي هم آمد، دو ساعتي پيش مرحوم آيت الله توسلي بوديم تا از خاطراتش بگويد. واقعا اين طور آدم ها را تا زنده هستند بايد دو دستي چسبيد، وگرنه وقتي از دنيا رفتند ديگر پيام تسليت دادن و شركت كردن در مراسم تشييع جنازه چه فايده اي دارد؟
مثلا صدا و سيما حرف هاي آيت الله توسلي را پخش نمي كرد، اما وقتي فوت شد و ديگر مطمئن كه نيست، برايش عزاداري مي كند! خب چرا تا زنده بود صدايش را نمي شنيديد؟
همچنين بود وضعيت دكتر سحابي، مهندس بازرگان، حاج داوود كريمي، و امثالهم. البته من قصد مقايسه ي شخصيت آنها را با هم نداشتم، تنها مثال زدم. آيت الله توسلي هم در جايگاه خودش شايد از انگشت شمار كساني بود كه مي توانست حقايق زندگي بنيانگذار جمهوري اسلامي را بگويد.
فقط براي مثال اين چند جمله ي آن مرحوم در مصاحبه اي كه دو سال پيش با ايسنا كرده بود را بخوانيد كه با چه ظرافتي تذكر مي داد:
«
اگر كسي از امام تعريف مي‌كرد بسيار ناراحت مي‌شد. يادم هست در اولين دوره‌ ي مجلس، نمايندگان در تاريخ 4/3/1359 با ايشان ديدار داشتند، آقاي فخرالدين حجازي در ابتدا به سخنراني پرداخت و خطاب به امام گفت «بأبي انت و امي» و بعد شروع كرد به تعريف و تمجيد از حضرت امام. امام (ره) بلافاصله در پاسخ گفتند: «خوف اين را دارم مطالبي كه آقاي حجازي درباره ي من فرمودند باورم بيايد و غرور و انحطاط پيش آيد. به خداي تبارك و تعالي پناه مي‌برم.» وقتي ائمه ي جماعات در تاريخ 7/7/66 براي ديدن امام به حسينيه ي جماران آمده بودند، آقاي مشكيني به عنوان امام جمعه قم شروع به تعريف كردن از امام كرد، امام (ره) بلافاصله فرمودند «قبلا از آقاي مشكيني گله كنم، ما همين قدر كه گرفتار نفس خود هستيم كافي است، ديگر مسائلي نفرماييد كه در نفوس ما انباشته شود و ما را به عقب برگرداند. شما دعا كنيد كه ما آدم بشويم.» روزي ديدم مرحوم حاج احمد آقا به يكي از دوستان مي‌گويد امروز پيش امام نرو. چون امروز در سخنراني‌ات كه از راديو پخش مي‌شد از امام تعريف كرده بودي و امام از اين تعاريف ناراحت شده است. امام مي‌گفت: «من هم يك فرد عادي هستم و بي جا از من تعريف نكنيد.» اگر كسي در تعريف از امام غلو مي‌كرد، باعث ناراحتي ايشان مي‌شد. يادم هست محمد هاشمي، رييس سابق سازمان صدا و سيما، خدمت امام آمد و گفت دستور دادم مجريان برنامه‌هاي سيما ريش بگذارند. امام در پاسخ گفتند: محمد! مردم را وادار به ريا نكن كه از ريش بهره ي‌ ديني ببرند. امام به محمد هاشمي انتقاد مي‌كرد كه چرا اين‌قدر اسم مرا در راديو تلويزيون مي‌بريد؟ از اين وضع راديو و تلويزيون خوشم نمي‌آيد. واقع آن است كه آن قدر كه پابرهنگان به گردن راديو تلويزيون حق دارند ما نداريم. آن ها اين نظام را درست كردند و اين نهضت را به وجود آوردند. ما بايد به مردم ارزش بدهيم و خودمان كنار بايستيم. ملاقات امروز من و شما ديگر جاي طرح در راديو تلويزيون ندارد. اين كارها مردم را خسته مي‌كند. محمد هاشمي نيز خطاب به امام گفت شما در قلب مردم جا داريد و امام هم فرمود قلب مردم غير از اينهاست. امام از اين كه مدام تصويرش از تلويزيون پخش شود نارحت مي‌شد. آن چه كه امام را امام كرد، مهذب بودن و اخلاق او بود كه توانست چنين نظامي را پايه‌گذاري كند.خطاب به آقاياني كه اكنون ادعاي رويت امام زمان را مطرح مي‌كنند اين است كه نگذاريد فتح باب شود. اصلا بابيت از همين جا ريشه مي‌گيرد. روزي سه نفر (يك زن و دو مرد جوان) كه دو نفر از بزرگان كشور را واسطه قرار داده بودند خدمت امام برسند، نزد ايشان آمدند و ادعا كردند مي‌توانند خدمت امام زمان برسند. امام فرمودند من سه مساله دارم اول آن ها را با حضرت مطرح كنيد و جواب بياوريد بعد من با شما صحبت مي‌كنم. رفتند كه جواب بياورند، امام به احمدآقا گفت به آن ها بگو «شيادها دست از اين كارها برداريد.» متاسفانه اين قبيل كارها الان در حال شايع شدن است. فلان خانم جلسه تشكيل مي‌دهد مي‌گويد امام زمان (ع) در آن جلسه حضور دارد ، فلان آقا در فلان جلسه مي‌گويد امام زمان (ع) اين جا نشسته است. نسبت دروغ دادن به امام زمان (ع) از گناهان كبيره است. امام (ره) با اين قبيل مسائل به شدت برخورد مي‌كرد. امام (ره) نابغه ي عصر ما و تاريخ تشيع است. بعضي افراد از كارهايي كه امام (ره) كرد ناراحتند و در نهايت هم انتقام خود را از امام مي‌گيرند و الان هم مشغول اين كار هستند.
»
خدا بيامرزدش. اين عكس را در همان جلسه ي مصاحبه گرفتم، وقتي مرتضي داشت از او عكس مي گرفت!
پيوست: متن كمل نطق ناتمام توسلي درمجمع تشخيص مصلحت نظام

۱۳۸۶ بهمن ۲۶, جمعه

تسليت شهادت عماد مغنيه

جبهه مشاركت ايران اسلامي در پيامي ترور "عماد مغنيه" از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان را به دبيركل و مردم لبنان تسليت گفت. جبهه مشاركت در اين پيام ترور مغنيه را عملي ناجوانمردانه دانست كه تنها منافع رژيم صهيونيستي را تامين مي‌كند.
متن كامل پيام جبهه مشاركت به شرح زير است:

به نام خدا
ترور ناجوانمردانه شهيد عماد مغنيه فرمانده ارشد مقاومت حزب‌الله لبنان حادثه‌اي تأسف‌بار و دردناك بود.
عوامل ترور اين مجاهد شهيد هر كه باشند جز منافع رژيم صهيونيستي و حاميان اشغالگران فلسطين هيچ چيز ديگري را دنبال نمي‌كنند. عماد مغنيه و ساير همرزمانش مفتخرند كه با نثار جان خود مقاومتي ملي در برابر اشغال و تجاوز رژيم صهيونيستي را سامان داده‌اند و به ويژه با افتخار در نبرد 33 روزه لبنان اسرائيل را با ذلت زمين‌گير
كردند.
جبهه مشاركت ايران اسلامي با محكوم كردن ترور اين شهيد بزرگوار و همرزم شهيدش مراتب تسليت و همدردي خود را به ملت بزرگ لبنان و برادران حزب‌الله لبنان به ويژه دبيركل محترم حزب الله جناب آقاي سيد حسن نصرالله اعلام مي دارد و براي تمامي شهداي مقاومت لبنان به ويژه شهيد عماد مغنيه علو درجات در بارگاه حق‌تعالي مسألت
مي‌دارد.
جبهه مشاركت ايران اسلامي

پيوست

: پيام تسليت رهبري به مناسبت شهادت حاج عماد مغنيه

۱۳۸۶ بهمن ۲۰, شنبه

مصر، آمريكا و جوانان اصولگرا

پيشنهاد مي‌كنم قبل از خواندن اين يادداشت، براي نمونه يادداشت «ما و فرعون مصر ...» آقاي حامد طالبي را بخوانيد تا بهتر بتوانم منظورم را برسانم. حامد طالبي، هم جواني است با ديدگاه سياسي جناح اصولگرا، و چون خبرنگار ذوب در دولت نهم «خبرگزاري فارس» بوده است ويژگي‌هايي دارد كه به خوبي مي‌توان احساس او را به عنوان يك نمونه مورد بررسي قرار داد.

زماني كه كنار گود نشسته بودند طور ديگري حرف مي‌زدند، شعار مي‌دادند، به اجتماعات ديگران حمله مي‌كردند، اصولگرايان امروزي را مي‌گويم، همه با هم بودند، بزرگترهايشان سخنراني مي‌كردند، شعار مي‌دادند و اين جوانان از خود بي خود مي‌شدند و خونشان به جوش مي‌آمد، مجلسي‌ها و دولتي‌هاي اصلاحات را خائن مي‌پنداشتند، به هر كسي كه در حرف و نگاهش انحرافي از آرمان‌ها و ايده‌آل‌ها مي‌ديدند مي‌پريدند، چه كتك‌هايي كه نزدند، چه جمع‌هايي را برهم نريختند، چه تاثير‌هاي منفي كه در مسيرديپلماسي پيش نياوردند.

مخالفان دو آتشه‌ي آن روز مذاكره با آمريكا و عادي شدن روابط با مصر، امروز دو دسته شده‌اند، گروهي بي تجربه‌هاي آرمانگرايي كه امروز بر كرسي كشورداري نشسته‌اند شعارهاي آرماني خود را فراموش كرده‌اند و با سياست و مصلحت آشنايي يافته‌اند، ديگر امروز از نظر آنها به قول آقاي متكي كه وزير خارجه‌ي دولت آرماني آنهاست، بحث بر سر «مذاكره كردن يا نكردن» نيست، بر سر «موضوع مذاكره» است، حداد عادل و احمدي‌نژاد براي ارتباط با مصر ثانيه شماري مي‌كنند و پاشنه‌ي در خانه‌ي مصري‌ها را درآورده‌اند كه هنوز آن خيابانشان «پهلوي» نام دارد، از نظر آنها تغيير نام خيابان شهيد «سروان خالد اسلامبولي» تهران هم مشكلي نيست كه آسان نشود!

اما بدبخت آن جوانان آرمانگرايي كه ديروز آن شعارها آنها را از خود بي‌خود كرده بود و با چشم بسته «از تو به يك اشاره از ما به سر دويدن» مي‌كردند و امروز بايد بپذيرند كه «سياست» است و مصلحت ايجاب مي‌كند! قبول نمي‌كنند، مي‌دانم، راحت نيست، من هم اگر جاي آنها بودم نمي‌پذيرفتم، حالا به عنوان مثال اين آقاي طالبي بدبخت كه خبرنگار رفيق فابريك دولتيان است غصه مي‌خورد كه چرا بيانيه‌ي دوستانش را كه مخالف ارتباط با مصر هستند نمي‌تواند در خبرگزاري فارس منتشر كند؟ درباره‌ي مذاكره با «شيطان بزرگ» هم همينطور، چهارمين دور مذاكرات در حال تدارك است ولي اين جوانان اصولگرا هنوز نتوانسته‌اند آن را براي خود هضم كنند كه چرا، چه شده كه شيطان بزرگ قابل مذاكره شده؟ آمريكا كه هنوز دارد شيطنت مي‌كند، دنبال قطعنامه‌ي سوم است و برنامه‌ي انقلاب مخملين را همچنان دنبال مي‌كند!
به هر حال به نظرم بايد فكري براي اين بندگان خدا كرد، جوانان پاك نيتي كه به شدت آرمانگرا بوده‌اند و امروز معلمانشان، همان معلمان ديروزشان، حرف از مصلحت مي‌زنند و سياست پيشه كرده‌اند.

حاشيه : در كنار اين بحث، بگويم كه با اين گفته‌ي آقاي دكتر رمضان‌زاده موافقم كه «دولت نهم صلاحيت هيچ مذاكره اي را در عرصه‌ي خارجي ندارد».

۱۳۸۶ بهمن ۱۸, پنجشنبه

مجلس باشد يا طويله شود

"‌رضاشاه مجلس شوراي ملي را طويله خطاب مي‌كرد و هر كس را مي‌خواست مورد تفقد و عنايت قرار دهد دستور مي‌داد كه او را هم وارد طويله كنند. كنايه از اينكه آن شخص بايد به نمایندگي انتخاب شود."

ده سال است مدعي اصلاح‌طلبي هستيم اما غير از مقطع شروع يعني سال 76، كه بيشتر به شانس و اقبال مي‌ماند، انگار هر روز يك جورهايي پس پس مي‌رويم، تا امروز كه نمي‌توانيم به اعضاي شوراي نگهبان بفهمانيم برادران! از ترس راهيابي چند نفر با طرز تفكر متفاوت به مجلس هشتم، خودكشي نفرماييد، اين كشور را دستي دستي ديكتاتوري جلوه ندهيد.

واقعا اين گروه كه دولت را در دست دارند و اعضاي شوراي نگهبان، كشور را ارث خصوصي پدرشان مي‌دانند و رفتارشان آدم را ياد پهلوي‌ها مي‌اندازد. مگر دوره‌ي رضا خان قلدر است كه هر كسي را خواستيد وارد طويله كنيد؟ در همان زمان پهلوي‌ها حداقل اجازه مي‌دادند در كنار اعضاي فرمايشي مجلس، كساني مانند شهيد مدرس و دكتر مصدق و آيت الله كاشاني كه مخالف خود بودند با راي مردم وارد مجلس شوند.

نمي‌دانم شايد تقصير خودمان است، شايد راه را درست نرفته‌ايم، وگرنه بايد مي‌توانستيم اين رويه‌ي غلط را اصلاح كنيم نه اين كه كساني به صورت انقلابي روند معكوسي را پيش بگيرند و شبه ديكتاتوري راه بياندازند و كساني هم روند انقلابي را براي مبارزه با آن روش‌هاي غلط در پيش بگيرند.

تنها مي‌دانم كه يك جاي كار ما مي‌لنگد، بايد روند اصلاحات را اصلاح كنيم، طرف انگار با دشمن خوني‌اش روبرو شده، همه‌ي كانديداهاي اصلاح‌طلبان را از لبه‌ي تيغ گذرانده و هر چه هم كوتاه مي‌آييم، گام جلوتر مي‌گذارد.

همين ديروز آقاي سردار سرلشكر جعفري فرمانده كل سپاه در همايش مسوولان بسيج دانشجويي درباره‌ي وظيفه‌ي آنها نسبت به انتخابات گفته كه «بسيج براي حفظ وحدت اصولگرايان تلاش مي‌كند». اين برادر ما اصلا توجه ندارد كه دخالت يك نظامي در انتخابات به نفع يك جريان سياسي هم غير قانوني است، هم غير شرعي است، و هم غير عرفي و غير اخلاقي. اما در اين چند روز باقي مانده تا انتخابات واقعا شكايت مي‌توان به كجا برد؟
با شنيدن چنين اظهارات خلاف قانوني و سپردن اجراي انتخابات به دست چند عضو برجسته‌ي سپاه، بوي بدي احساس مي‌كنم، بوي رضا خان و بوي طويله‌ي رضا خاني نه مجلسي كه بتواند در راس امور باشد.

۱۳۸۶ بهمن ۱۷, چهارشنبه

شهاب‌الدين صدر، اسير شيطان شده

تيتر اين خبر چرند خبرگزاري فارس را بخوانيد:

صدر در نشست مسئولان بسيج دانشجويي:




اين خيلي نامردي است، فقط چند روز به انتخابات مجلس هشتم مانده، اكثر كانديداهاي اصلاح‌طلبان ردصلاحيت شده‌اند، و رسانه‌ها و تريبون‌هاي موثر كشور عليه جبهه‌ي اصلاحات هستند، در اين وضعيت جناح اصولگراي غير اصولگرا دروغ‌هاي شاخ‌داري از اين قبيل را مي‌گويد كه باعث تاسف است و تنها بايد از خداوند خواست تا راه را به آنها نشان دهد تا از اين بيراهه‌ها دنبال كسب قدرت نروند، به خدا اينقدر ارزش ندارد، آن صندلي هم جاي قدرت براي خدمت است، پس چه چيزي را فداي آن مي‌كنيد؟



اصولگرايي پيشكش، فقط كمي مرد باشيد، اين راه پيروزي در يك رقابت منصفانه‌ي اسلامي نيست. آقاي صدر قطعا يا مسلمان نبوده و نيست، يا حتي اگر مسلمان‌زاده باشد اسير شيطان شده و الان نمي‌دانم بنده‌ي كيست؟!

اگر كسي در جبهه‌ي اصولگرايان واقعا پايبند به اصولي هست مثل خدا وپيغمبر، يا اين ادعاي آقاي صدر را ثابت كند كه در آن صورت بنده اولين نفري خواهم بود كه دستش را مي‌بوسم و عليه گوينده‌ي آن حرف در جبهه‌ي اصلاح‌طلبان موضع خواهم گرفت، مطمئن هم هستم كه همه‌ي اصلاح‌طلبان چنين كاري خواهند كرد و او را از اين جبهه خواهند راند، زيرا اصلاح طلبان خود را از اصولگرايان اصولگراتر مي‌دانند. اگر هم نتوانستيد ثابت كنيد، خواهش مي‌كنم شجاع باشيد و به اين عمل سياسي غير اخلاقي در آستانه‌ي انتخابات اعتراض كنيد.

حاشيه : خيلي سعي مي‌كنم كه عليه كسي كه چنين حرف‌هايي زده بد و بيراه نگويم، خودم را كنترل مي‌كنم، گاهي دوستانم از نحوه‌ي نوشتنم ناراحت مي‌شوند و در نحوه‌ي واكنش نشان دادن به اين گونه اظهارات با آنها اختلاف نظر دارم. به هر حال اگر ما هم بخواهيم مانند آنها عمل كنيم كه نمي‌توانيم بر خود نام اصلاح طلب را بگذاريم. قبل از همه بايد خود را اصلاح كنيم و با نفس خودمان دائم در حال مبارزه باشيم.

آخرين خبر:
خاتمی: ردصلاحيت‌ها فاجعه بود

۱۳۸۶ بهمن ۱۴, یکشنبه

گناه قابل چيست كه ما نكنيم؟

همانطور كه همه مي‌دانند روحاني عزيز آقاي هادي قابل، دبير شوراي مركزي جبهه‌ي مشاركت به «چهل ماه حبس، خلع لباس و جزاي نقدي» محكوم شده است، در اين باره يك سوال دارم و آن جزئيات دلايل محكوميت اوست تا امروز من نوعي بدانم در اين كشور چه كاري جرم است و چه كاري آزاد.

گيريم الان من خواستم مثلا به زعم خودم فعاليتي سياسي كنم، آن هم مطابق قوانين كشور، مثلا به عضويت فلان حزب يا گروه سياسي دربيايم و طبق قوانين كشور رفتار كنم. حق دارم بدانم آقاي هادي قابل چه كرد كه «به اتهام اقدام عليه امنيت ملي به يك سال حبس تعزيري» محكوم شد يا نه؟ حتي بدانم تا فردا آن عمل را مرتكب نشوم.

گيريم خواستم حرفي بزنم، درباره‌ي نظام و اوضاع كشور، مثلا بگويم فلان كار به نظرم خوب است، فلان رفتار خوب نيست، راهكار فلان مساله به نظرم اين است، و قس علي هذا. قابل در اين باره چگونه حرف زد كه «به اتهام تبليغ عليه نظام به 10 ماه و به اتهام نشر اكاذيب به قصد تشويش اذهان عمومي به 15 ماه حبس» محكوم شده است؟

مقام رهبري چند ماه پيش تاكيد داشتند كه راه نقد را باز مي‌دانند، حتي از خود ايشان چه رسد به ساير مقامات كشور. مي‌خواهيم بدانيم كه هادي قابل چه گفته كه «به اتهام توهين به مقام معظم رهبري به پرداخت 500 هزار تومان جزاي نقدي بدل از حبس» محكوم مي‌شود؟ آيا نقد كرده يا توهين؟ چرا حق نداريم اطلاع داشته باشيم از موضوع تا بدانيم چه بگوييم توهين محسوب مي‌شود؟ خط قرمز كجاست؟ همچنين است درباره‌ي «توهين به رياست قوه‌ي قضاييه، دادستان عمومي و انقلاب تهران و ساير قضات» كه به اتهام آن به يكصد روز حبس تعزيري محكوم شده است.

و اما اتهام آخر آقاي قابل، «هتك حيثيت روحانيت» است، او خود يك روحاني است پس با عقل جود درنمي‌آيد كه حيثيت صنف خود را مورد هتك قرار داده باشد، با شناختي كه از ايشان دارم تصورش هم برايم سخت است كه به انجام چنين جرمي متهم و به ازاي آن خلع لباس شود. البته آقاي احمد قابل برادر ايشان هم كه ملبس به لباس روحانيت بودند چند سال پيش توسط دادگاه ويژه خلع لباس شدند.

بد نيست دستگاه قضايي دقيق‌تر توضيح بفرمايند كه ريز اتهامات آقاي قابل چه بوده تا بلكه ديگران اقدام به چنين اعمال و رفتاري نكنند، اما در صورت عدم اطلاع رساني درست، نه احتمال بلكه يقين پيدا خواهم كرد كه حتي نيت درستي هم در دست زدن به چنين محاكماتي وجود ندارد و قطعا دست‌اندركاران دستگاه قضا با هدفي سياسي مخالفان سياسي خود را به اين شكل از صحنه بيرون مي‌كند.
و آخر اينكه آقاي قابل دبير شوراي مركزي حزب است، اگر ايشان را به خاطر كارهايي كه در اين جايگاه انجام داده محكوم كرده‌اند، مي‌بايست همگي اعضاي حزب تاوان آن را بدهند زيرا همگي در مواضعي كه گرفته شده شريك هستيم، همه‌ي اعضاي حزب، از صدر تا ذيل.
لينك مرتبط:

هاشمي منتظري نيست

احساسم اين است كه جناح راست از انتخابات سال 84 تنها به فكر حذف آقاي هاشمي است، بيشتر توضيح لازم ندارد كه براي چه، اما بالاخره دنبال حذف جدي او هستند، حتي تا انتخابات خبرگان هم آنقدر احساس خطر نمي‌كردند، اما با شكست سنگين جناح آيت الله مصباح يزدي و پيروزي بلامنازع آقاي هاشمي در بدست آوردن رياست مجلس خبرگان، با آن ديدگاه‌هاي متفاوتي كه نسبت به ساختار حكومتي جمهوري اسلامي دارد، واهمه‌ي آنها چند برابر شده است. و البته اين طبيعي است چون هاشمي كسي نيست كه آنها بتوانند به اين راحتي‌ها حذفش كنند، يا با او كنار بيايند.

ائتلاف هاشمي و جناح سياسي نزديك به او در اين انتخابات مجلس هشتم با اصلاح‌طلباني كه اصولگرايان جناح راست و حتي مقام رهبري سخنان صريحي درباره‌ي عملكرد آنها به زبان رانده‌اند، بسيار قابل بررسي و دقت نظر است. مگر آقاي هاشمي مواضع رهبري را در اين باره نمي‌داند؟ مگر در انتخابات مجلس هفتم همين اصلاح‌طلب‌ها توسط شوراي نگهبان ردصلاحيت نشدند كه آقاي هاشمي با آقايان خاتمي و كروبي جلسه مي‌گذارد و خبرش در روزنامه‌ها تيتر مي‌شود كه "شركت در انتخابات غير رقابتي الزامي ندارد"؟
هاشمي ديگر خاتمي و كروبي نيست كه علي رغم ايستادگي و اصرار آنها در زماني كه رييس جمهور و رييس مجلس بودند، انتخاباتي به افتضاحي مجلس هفتم برگزار شود كه بي اغراق آبروي انقلاب بزرگ اسلامي مردم را برد و لكه‌ي ننگي براي ما باقي ماند. كنار گذاشتن حرف هاشمي يعني به صورت رسمي عذر او را خواستن، كه به نظرم در آن سطح هنوز تمايلي براي اين كار وجود نداشته باشد و هم به دليل عواقبش، هنوز وقت آن نرسيده باشد.

كساني را چهار سال پيش افراطي مي‌خواندند، امروز همان حرف‌ها و موضع‌گيري‌ها را از زبان امثال خاتمي و كروبي و هاشمي مي‌شنويم كه مي‌گفتند اينها معتدل هستند و افراطي‌ها از آنها اعتدال را بياموزند! خنده‌دار است، شعار خاتمي چه بود، تبديل معاند به مخالف و سياست فعلي انگار برعكس آن است، هاشمي را هم به سمت و سويي مي‌كشند كه بگويند به جرگه‌ي افراطي‌ها پيوسته است!
به هر حال معتقدم اگر كساني اين تصور غلط را دارند كه مي‌شود سرنوشت هاشمي را هم مانند آيت الله منتظري رقم زد در اشتباهند، شرايط مطابق آن شرايط نيست و هاشمي هم منتظري نيست، بنابر اين تصور مي‌كنم حرف هاشمي روي زمين نمي‌ماند و طرف مقابل مجبور به كوتاه آمدن حداقلي درباره‌ي بررسي صلاحيت‌ها بكند. هاشمي جايي ايستاده كه اگر نايستد جمهوري اسلامي به خطر مي‌افتد، پس از نظر ما اين كه كساني از تكرار عملكرد اشتباه خود كوتاه بيايند، اتفاقا خدمت كرده‌اند و در كنار دشمنان اين مرز و بوم نايستاده‌اند و با بوش در قصد براندازي همراهي نكرده‌اند، ادعايشان هر چقدر مي‌خواهد باشد.

حاشيه : شنبه‌ي هفته‌ي گذشته مجبور شدم براي تشييع جنازه‌ي يكي از اقوام كه در وبلاگ نوشته بودم به تهران بروم، خيلي ناراحت كننده بود، سر راست از فرودگاه امام به غسالخانه‌ي بهشت زهرا رفتم و تا پس فردايش براي ختم در تهران ماندم و بعد از آن با مطهره خانم برگشتم به باكو. ديشب هم خبر فوت آقاي بورقاني را ديدم، خدا بيامرزدش، براي خانواده‌اش آرزوي صبر مي‌كنم.