۱۳۸۷ آذر ۱۰, یکشنبه

فراکسیون "لاریجانی" یا "اقلیت" ؟!

سخنگوی حزب اعتماد ملی گفته "فراكسيون اقلیت مجلس در انجام وظايف قانوني خود كاهلي كرد"! چنان حرف می زند که انگار یادش رفته خودشان در مجلس چه گلی به سر مردم زدند که حالا فراکسیون اقلیت مجلس هشتم را به سخره می گیرند. آیا آقای کروبی در راس مجلس ششم درخواستی غیر از این داشت که همه جزو فراکسیون شخص او باشند؟ مگر الان آقای کروبی فریاد نمی زند که "ما اصولگراییم؟" و تیتر کیهان می شود! مگر خود آقای گرامی مقدم در مجلس هفتم غیر از کروبی کروبی کردن، برای مردم هم کاری کرد؟ مگر آقای کروبی در مجلس ششم از آقای شهرام جزایری پول نگرفت که کیهان به پای شیخ «اصلاحات نوشت»؟ و ...
نمونه بسیار است، اما چرا الان آقای کروبی از اقلیت مجلس ناراحت است؟ چون آنها نمایندگان مردم هستند و زیر بار زیاده خواهی حزب «کروبی محور» نمی روند که تنها خواسته ی آنها حمایت از کاندیداتوری شیخ است! آقای کروبی که با شعار "ماهی 200 هزار تومان" می خواهد پا به عرصه بگذارد را چه به جلب توجه چند نماینده ی مجلس؟ همین شعارتان را علنی مطرح کنید و مانند سال 84 که بالاخره آن شعار 50 هزار تومانی، 5 میلیون رای آورد شاید این دفعه هم بگیرد، فقط آقای گرامی مقدم روی موضوع خواب آقای کروبی کمی کار کند تا بلای آن دفعه سرش نیاید! (چند روز پیش پیامک طنزی برایم آمده بود: «کروبی به اوباما پیغام داده نخواب که من خوابیدم و رای جابجا شد». و احتمالا آقای اوباما شب را نخوابیده بود برای همین هم موفق شد!)
این چه ادبیاتی است که آقای گرامی مقدم می گوید " نام فراکسیون اقلیت را بايد فراكسيون ریيس مجلس بگذاريم!". اتفاقا عملکرد فراکسیون اقلیت با توجه به تعداد اندکی که عضو دارد به نظرم شاهکار است. در همین قضیه ی استیضاح اگر آنها نبودند احتمال زد و بند زیاد بود، مانند هزار اتفاق دیگری که می افتد و ما از آن خبر هم نداریم. اما همین هراس جناح قدرت از این که اقلیت میداندار استیضاح شود آنها را بر آن داشت تا خود میدانداری کنند. اتفاقا نقش اقلیت در ماجرای کردان گیت خیلی پیچیده و خوب بود. اگر از قبل موضع خود را علنی می کردند شاید راستها با هم متحد می شدند و وزیر حقه باز تا انتخابات بر کرسی وزارت کشور باقی می ماند.
یا در دیدار با نمایندگان کنگره ی آمریکا که آقای تابش به عنوان یکی از سه نفر ایرانی بود. آن دیدار تاریخی است، هر چند بازتاب زیادی پیدا نکرد. اولا اصلاح طلبان صلح طلب هستند و همیشه مشوق گفت و گو حتی با دشمن؛ البته بر اساس منافع ملی و در نظر گرفتن استقلال کشور. درباره ی آمریکا هم از تنش زدایی همیشه استقبال کرده اند. در ثانی، بر خلاف دوران اصلاحات، دولت نهم متاسفانه در موضع متزلزلی قرار دارد و پیشنهادهایش برای ارتباط با آمریکا در زمانی که ایران را تحویل نمی گیرد مشکوک است. آنها چهار قطعنامه علیه ما صادر کرده اند و الان آقایان صحبت از آماده بودن زمینه ها حتی برای ایجاد دفتر حافظ منافع می کنند، البته مذاکره که همین طور پیاپی در عراق در جریان است. بنابراین دبیرکل فراکسیون اقلیت به نمایندگی از اصلاح طلبان در آن دیدارها حضور داشت تا بر ارتباط اصولگرایان با آمریکایی ها نظارت داشته باشند و جلوی حاتم بخشی ها را بگیرد.
احتمالا آقای گرامی مقدم نطق ها، سولات و تذکرات اقلیت را گوش نمی دهند، اقلیت در این چند ماه خوب بوده است، هر چند ظرفیت کار خیلی بیشتری دارد. اما واقعا حزب اعتماد ملی برای اقلیت مجلس چه کرده که حالا اینطور بر سرشان می کوبند؟
امیدوارم فراکسیون اقلیت مجلس بی توجه به تخریب هایی از این دست، به راه خود ادامه دهد و ما هم بتوانیم رابطه ی نزدیک تری با آنها برقرار کنیم. قطعا اگر امثال حزب «اختلاف ملی» آقای کروبی شیطنت نکنند، اقلیت مجلس روزهای پرمشغله ای در پیش دارند، از جمله تحقیق درباره ی سفرهای استانی احمدی نژاد که در آنها چه پولهایی که حیف و میل نشده است.

(دو روزی که ننوشته بودم، به مطهره خانم به باکو رفته بودیم. در یادداشت های بعدی در آن باره حتما می نویسم)

۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه

ویژه: اتهام علی مطهری به باهنر

عصری (سه شنبه) رفته بودم دانشگاه شهید بهشتی. آقایان علی مطهری، غلامحسین الهام، احمد توکلی و محمود کاشانی سخنرانی داشتند. همه ی حرف های آنها بجز یک پاراگراف در خبرها آمده است، اما آن یک پاراگراف که آقای مطهری به خبرنگاران گفت ننویسند چه بود؟ چرا گفت ننویسند؟ جلسه که عمومی بود. به نظرم چون سوالات دانشجویان، اصولگراها را عصبانی می کند و دنبال توجیه می گردند اول حرفشان را می زنند و بعد که خیالشان راحت شد آن جمع را توجیه کرده اند، برای این که آبرویشان نرود می گویند به دیگران نگویند تا بلکه گندش کمتر بالا بیاید. به هر حال این آقایان اصولگرا با انتخاب محصولی به عنوان وزیر کشور بد جوری باید به ملت پاسخ بدهند، با هر جان کندنی هست. آنها درباره ی محصولی کاملا در موضع ضعف هستند. و اما آن پاسخ مطهری به آن دانشجو:

سوال یک دانشجو: امام گفته کاخ نشینی، خوی کاخ نشینی می آورد، چطور مرد 160میلیاردی توانست در مجلس رای اعتماد بیاورد؟
علی مطهری: در مورد محصولی خوب عمل نشد. چون بلافاصله بعد از کردان بود، مجلس آمادگی نداشت که رای اعتماد ندهد. نباید رای اعتماد می دادند. در شمارش آرا هم مشکل وجود داشت. افرادی که آنجا بودند گفتند 135 رای بود اما باهنر اعلام کرد 138 تا. با توجه به این که ایشان در این موارد سابقه داشتند (تشویق حضار). یکی که آن بالا بود گفت که یکی از اعضای هیات رییسه دو رای سفید انداخت. این تخلف است. این همه نماینده دور میز جمع شدن، عمدی بود. اگر رای سفید ندهند، کسی برگه های سفید را از آنها نمی گیرد و ممکن است فردی 10 رای سفید در جیبش داشته باشد و در آنجا بریزد. این طرز شمردن آرا مایه ی آبروریزی است. باید فکری کرد، مثلا صحن مجلس را میله ببندند. باهنر فردی است که در مجلس هفتم برای رای آوردن زاهدی هم این کار را کرد؛ سابقه ی مشخصی دارد (دست زدن حضار).
توضیح اضافه ی خودم:
  1. در روز رای گیری، وقتی قرار بود نتیجه ی شمارش آرای رای اعتماد به محصولی اعلام شود، شاید 10 و یا 15 دقیقه معطل کردند. بعد آقای لاریجانی ابتدا اعلام کرد که جمع آرای ریخته شده 275 رای است. بلافاصله گفت که نه، 270 رای است و برای سومین بار گفت 273 رای! این واقعا خنده دار بود. در نمایشگاه مطبوعات، آقای توکلی را در غرفه ی سایت خودش «الف» دیدم که دورش حلقه زده بودند؛ تعدای خبرنگار و تعدادی مردم عادی. من هم رفتم و از او در همین باره توضیح خواستم. گفت برای این که آرا خیلی حساس بود دوباره در اتاقی شمارش شد و آرای اعلام شده دقیق بوده است. اما آقای توکلی انکار کرد که آقای لاریجانی تعداد کل رای دهندگان را سه عدد متفاوت اعلام کرده بود. من که با گوش خودم شنیده بودم حرفش را باور نکردم، حتی اگر ده هزار دفعه ی دیگر هم بگوید. صدایش که ضبط شده موجود است.
  2. آن از تعداد آرای سفید و این هم جمع آرا. وزیر کشوری که رای اعتمادش اینقدر توام با شک و شبهه است که آقای مطهری به صراحت او را متهم می کند، چطور می تواند حافظ آرای ما در انتخابات سال آینده ی ریاست جمهوری باشد؟
  3. آقای باهنر بالاخره باید هم هوای آقای زاهدی را برای وزارت علوم می داشت. آقای زاهدی رییس رستاد انتخاباتی باهنر برای مجلس هفتم بود و باهنر هم همانطور که آقای مطهری می گوید در هل دادن او به سمت صندلی وزارت کم کاری نکرد. آقای محصولی هم که مسوول ستاد انتخاباتی احمدی نژاد بود و آقای رییس جمهور برای دومین بار او را برای وزارت معرفی کرد تا بالاخره این بار وزیر شود. آیا این بده بستان های سیاسی به دوپینگ آقای احمدی نژاد توسط محصولی در وزارت کشور نمی انجامد تا در انتخابات سال آتی با کمال اطمینان آقای شریعتمداری از همین الان برای کیهان روز 23 خرداد 88 تیتر بزند «رای دوباره به اصولگرایی»!
  4. در ابتدای دولت نهم هر چه خودمان را پاره کردیم که ساده زیستی امام با شعارهای احمدی نژادیان تفاوت دارد، صدایمان شنیده نمی شد؛ اما الان از اون یکی طرف بام افتاده اند. جالبه این روزها روزنامه ی کیهان و هفته نامه ی پرتو که مال موسسه ی آقای مصباح است اندر محاسن ثروت می نویسند! بندگان خدا هویت خود را دارند زیر سوال می برند. مگر آقای هاشمی را با همین حربه نمی راندید؟
  5. بالاخره برای این که شک ها برطرف شود بد نیست آقای مطهری و دوستانشان فکری کنند. مثلا پیشنهاد من بازشماری دوباره ی آرای آقای محصولی است و یا این که دوباره در جلسه ای حتی غیر علنی رای گیری شود تا همه از سلامت آن انتخاب مطمئن شوند و با انتخاب یک وزیر سست پایه، بهانه به دست دشمنان ندهند!

۱۳۸۷ آذر ۴, دوشنبه

این حاج آقای باحال

چی بگم؟ این عکس توضیح نداره. فقط این که روز آخر نمایشگاه مطبوعات، روبروی غرفه ی البرز ورزشی دیدم این آقا هی میگه «خیلی ممنون، دیگه بسه» و باز هم این جوونها دوست دارند با حاج آقا عکس بگیرند!
خب من هم که دوربین برای گرفتن این طور عکس ها همیشه توی دستم هست، چیلیک!
البته بالاخره جوون ها وصال می دهند و بنده ی خدا از دست دو آتیشه های عقاب آسیا، استقلال ایران رها شد.
این بنده ی خدا هم آدم است، شاید استقلالی یا پرسپولیسی باشد! نه؟ اما حالا اگر آقای ابطحی این طوری عکس گرفته بود روزنامه ی کیهان می نوشت که ابطحی آبروی روحانیت را برد! و چون ابطحی معاون آقای خاتمی بوده، همه ی اینها را به آقای خاتمی و اصلاحات هم می بست.
مگر آخوند نمی تواند باحال باشد؟ مگر شان آخوندها در غیر طبیعی بودن آنهاست؟ دست کمال تبریزی درد نکند که مارمولک را ساخت، به نظرم خدمتی به این قشر بود.


تو این چند سال چه بسیار روحانی هایی که به خاطر آزاد اندیشی، خلع لباس شدند و به زندان افتادند. آخرین مورد هم آقای هادی قابل عضو شورای مرکزی مشارکت است که دوران زندان را می گذراند. مقاومت ها در برابر آزاد اندیشی خیلی بیشتر است تا رفتارهایی مثل عکس گرفتن با این جوون های با حال.

اصلا به نظرم همین حاج آقای توی عکس به آقای ابطحی اقتدا کرده تا یک کمی آدم معمولی بشه و از آسمون به زمین نزدیک بشه. چه ایرادی داره؟ داره واقعا؟

اگه کسی این بنده ی خدا رو می شناسه، کامنت بذاره لطفا.

۱۳۸۷ آذر ۳, یکشنبه

لباس دختران خورشید

توی نمایشگاه مطبوعات امسال، دولتی ها به خاطر سال نوآوری دست به کارهایی زده بودند که الحق ما نمی توانستیم چنین کنیم؛ یعنی اگر می کردیم چوب توی آستینمان می کردند. یکی همین پخش سی دی تخریب آقای خاتمی بود که هم نوآوری بود و البته به هدف شکوفایی دولت آقای احمدی نژاد. اما ...

در ورودی شبستان - سالن نمایشگاه در مصلا - ، دختر خانم هایی از غرفه ی روزنامه ی دولتی خورشید را می دیدی که با پوششی بر خلاف آنچه دولت و نیروی انتظامی در خیابان ها به مردم دیکته می کنند، شالی نارنجی انداخته اند و ربانی نارنجی به صورت مورب هم بر دوششان است تا به این ترتیب شرکت کنندگان در نمایشگاه جلب روزنامه ی سازمان تامین اجتماعی شوند!
در غرفه ی آن روزنامه هم همین دختران پاسخگوی مراجعه کنندگان بودند و به همین شیوه هم مردم را جلب «محتوای» روزنامه می کردند! از احمدی نژاد گرفته تا وزرا و دیگر اصولگرایان و حسین آقای شریعتمداری و خیل روحانیون سازمان تبلیغات و دیگر شرکت کنندگان اصولگرایی که دم از دم بر نمی آوردند.
حالا تصور کنید اگر در زمان آقای خاتمی این اتفاقات افتاده بود، جمعی کفن پوش می شدند و فریاد وااسلاما سر می دادند که این اصلاح طلبان دارند از ناموس ما سوءاستفاده می کنند. الحمدالله که الان دوره ی خودتان است، روزنامه ی خورشید هم مال خودتان است، هشت روز هم خودتان از بالا تا پایین از دست همین خانم های اینچنینی روزنامه ی خورشید گرفتید و به آنها برای گرداندن خوب غرفه، مزد هم دادید. دستتان درد نکند.
ما که گلایه ای نداریم، می گوییم چرا اینقدر دچار تناقض هستید؟ آقای مشایی در ترکیه رقص زنان ترک را می بیند، در تهران هم که به آن شکل زنان را به حرکاتی و دف زنان می فرستد تا قرآن را حمل کنند، می گوید که «هنوز فكر مي‌كنند روسري يك ذره تكان بخورد، همه عالم به هم مي‌ريزد در حاليكه اين توهمه، دروغه». خب، چرا پس در دانشگاه می خواهند لباس فرم بر تن دانشجویان دختر و پسر کنند؟
بی کار بودم، گفتم یک حالی به وزیر ارشاد داده باشم و البته به تامین اجتماعی و دولت و اصولگرایان با اصول متغیر! این توجیه کردن هایشان ما را کشته!

کلاس روش میلیاردر شدن


خر کردن یعنی همین کاری که آقای محصولی با به اصطلاح خبرنگاران می کند. با عرض پوزش از خبرنگاران قلم به مزد که برای دوزار پول حاضرند قانع شوند!

تو را به خدا بروید مصاحبه ی کیهان و رجانیوز با وزیر کشور را بخوانید، ببینید خبرنگار مربوطه خر شده است یا نه؟ ببینید آقای محصولی چطور به سوال به این واضحی جواب نمی دهد ولی طوری وانمود می کند که جواب داده است. اصلا تیتر خبر را ببینید «در غرفه روزنامه كيهان صورت گرفت پاسخ محصولي به ابهامات مالي درباره خودش» که انگار با این حرف ها، ابهام برطرف شده است.

خبرنگار پرسیده که « اول اينكه اين ميزان ثروت را چگونه به دست آورده ايد و دوم اينكه حضور يك شخص ثروتمند در كابينه دولت دكتر احمدي نژاد كه بنايش بر حمايت از محرومان و مستضعفان جامعه است چه جايگاهي دارد؟»

خب؛ اصلا فکر می کنیم که طبق قانون به قوه ی قضاییه مقدار ثروتش را اعلام می کند، اصلا شاید اینقدر زیاد است که نمی توانسته حفظ کند و به خبرنگار بگوید! بنده ی خدا، واقعا آدم دلش کباب می شود. البته گفته که «ملاك پول داشتن يا نداشتن نيست ملاك تعلق نداشتن است»! فقط نمی دانم چرا تا دیروز سنگ ساده زیستی به سینه می زدند؟!

اصلا بحث من اینها هم نیست، بالاخره که معلوم می شود چقدر پول دارد. اما ما جوانان دوست داریم این وزیر انقلابی دولت انقلابی زحمت بکشد و کلاسی برای ما بگذارد و بگوید چطوری در عرض 10 - 15 سال می شود اینقدر پول درآورد؟ خب این راه را بگوید تا جوانان مملکت ما هم بتوانند پولدار که نه، حداقل از زیر خط فقر بیرون بیایند. جون من بد است؟

آهای آق محصولی یالله، فرموله رو رو کن یالله، ما شاگردتیم یالله، آهای آق محصولی یالله ...

اگر آقای محصولی بگوید چطور می شود ظرف مدت کوتاهی از راه اسلامی میلیاردر شد، دیگر این مردم به دنبال گولدکوئیست و این چیزها نمی روند.

آق محصولی جون، امید نسل جوون

ببینید آق محصولی چی گفته: «بعد از جنگ از سپاه خارج شدم و به بخش خصوصي رفتم و در زمان مسئوليتم كوچكترين كار اقتصادي نكردم. يك ريال هم از وام و رانت در زمان مسئوليتم در سپاه و دولت براي ثروت افزايي استفاده نكرده ام. »

این کشف راه پول درآوردن نمره اش بیسته. نه، بالاتر، حدود سی! حتی از غنی سازی اورانیوم هم مهم تر است. البته ناگفته نماند شهرام جزایری دزد ملعون کثیف پست هم توانسته بود رکوردی در این باره بزند اما چون راه هایش برای پولدار شدن قابل مقایسه با محصولی خان میلیاردر نیست، جزایری به جهنم می رود و جناب آقای محصولی به بهشت.

آقایان اصولگرا، شماره حساب می دهم تا برای تعریف هایی که از آقای محصولی کردم وجه مورد نظر را بریزید، اما تنها خواهشم اینه که روش پولدار شدن را از او بپرسید تا آمار بیکاری هم پایین بیاید.

آقا این رو جدی نوشتم ها، شوخی نگیرید! خبرنگاران محترم کمی از سیب زمینی و گوجه فرنگی بودن خارج شوید تا ببینیم به اسم خصوصی سازی چه رانت هایی به چه کسانی در این چند سال پرداخت شده و سوراخ های سیستم کجاهاست که یک نفر به راحتی ظرف چند سال پولش را پارو می کند ولی مردمی که پدرشان درمی آید هشتشان گروی نهشان است؟

۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

سی دی تخریب خاتمی در نمایشگاه

این چند روز بیشتر وقتم در نمایشگاه مطبوعات می گذرد. هم دوستان را می بینم و هم در بحث های داغ همیشگی نمایشگاه شرکت می کنم. داستان حاشیه های آن را حتما در روزهای بعد می نویسم اما موضوعی را امشب می نویسم هر چند امیدی به نتیجه ی آن ندارم.
موضوع، پخش سی دی تخریب آقای خاتمی است که هر چند من به فعات به مسوولان حراست گفتم و آنها هم به طور موقت جلوی آن را گرفتند اما همچنان در غرفه ی «والفجر» در حال توزیع است. مسوول غرفه را خیلی از نمازجمعه رو ها و هم خبرنگاران می شناسند، فردی به نام جمالی فر که نام مستعارش ابوحنیف است.
ابوحنیف در غرفه اش چند تا سی دی هم می فروشد و البته تعدادی هم رایگان پخش می کند. سی دی ماجرای زمین آقای هادوی و بالا کشیدن آن توسط دانشگاه آزاد، سخنرانی های آقای احمدی نژاد و دو تا سی دی هم مربوط به آقای خاتمی: یکی مراسم شب یلدای چلچراغ با حضور خاتمی که این یکی اشکال ندارد، اما دومین سی دی مربوط به فیلم منتاژ شده ی کذب دست دادن خاتمی با چند خانم در ایتالیاست که به منظور تخریب خاتمی تکثیر می شود.
البته بعضی دوستان می گویند شاید تخریب ها جواب معکوس بدهد! اما من دوست ندارم دل به چنین چیزهایی خوش کنیم، برای همین از دوستان انتظار دارم در چنین مواقعی بیشتر کمک کنند تا جلوی حرکت های تخریبی گرفته شود. دیروز به یکی از دوستان! همراه آقای الهام موضوع را گفتم، اما باز هم فایده ای نداشت! البته من فقط به توصیه و خواهش دل نبسته بودم و آن مردک را تهدید کردم که اگر جمع نکند سی دی ها را می شکنم اما اگر مسوولان برخورد نکنند او همچنان کارش را می کنند و انگار دارند ماموریتشان را انجام می دهند: تخریب خاتمی به خاطر کابوس حضورش در انتخابات.

۱۳۸۷ آبان ۳۰, پنجشنبه

جلسه ی مازنی ها

صبح امروز کلنگ احداث مسجد هدایت (مازندرانی های مقیم مرکز) را در میدان هروی تهران بر زمین زدیم. همین مراسم امروز بهانه ی خوبی بود تا جمعی از دوستان را ببینیم. آیت الله جوادی آملی تشریف آورده بودند و کلنگ را ایشان زدند. صحبت های خوبی هم کردند، یک تیکه ی بزرگ هم به دولت احمدی نژاد انداخت. گفت که با صدقه و کمک امداد نمی شود کشور را اداره کرد، باید کار کرد! (این هم جواب فوری فوتی آقای احمدی نژاد، امروز در زنجان: توزيع يارانه‌‏ مردم، گداپروري نيست)
مازنی های معروفی هم به مراسم آمده بودند، علی آقای کردان، سردار رویانیان که نوشهری است، آقای قشقاوی سخنگوی وزارت خارجه، استاندار و نماینده ی رهبری در مازندران، آقای طاهایی استاندار قزوین که او هم چالوسی است، چند نماینده ی مجلس، تعدادی ازمسوولان سابق مثلا آقایان کشاورزیان و آیت اللهی و جمع زیاد دیگری از مازنی ها.

مراسم با حدود 20 دقیقه تاخیر در نه و 20 دقیقه شروع شد و تا 12 طول کشید. خیلی جالب بود که مجری می خواست بعد از ابتدای جلسه، فارسی حرف برند اما آقای جوادی اشاره کرد و خواست که مازندرانی صحبت شود. خودش البته فارسی سخنرانی کرد اما در بین آن شعری به مازندرانی خواند. یک جا هم خودش توضیح داد که تاکیدم بر صحبت به مازندرانی برای این بود که این طوری احساس خوب و الفت بیشتری بین مازنی ها ایجاد می شود. استاندار مازندران و آقای طاهایی هم در جلسه سخنرانی کردند؛ البته به فارسی. استاندار مازندران طبق وظیفه خیلی از دولت تعریف کرد، با آمارهای هچل جفتی که نمی دانم از کجا در می آورد.

بر خلاف چند روز پیش که کمتر به وضعیت شخصی آقای کردان فکر می کردیم، امروز همه اش به این فکر بودم که این هم استانی ام الان چه می کند؟ آیا توانسته مشکلش را حل کند؟ بالاخره ما که می فهمیم دوستانش او را تنها گذاشتند تا ضایع شود. البته امروز که ظاهرش سر حال بود و می خندید. مجری هم دو دفعه به صورت ویژه از او نام برد.

درباره ی هزینه ی ساخت، قرار شد کمک جمع شود: خود آقای آملی 20 میلیون تومان داد. هيات مديره‌ي مجمع بابلي های مقيم مركز هم 110 ميليون تومان دادند. نفر بعد خود مجری مراسم، مدیر مجله‌ي خانواده‌ي سبز بود که پنج ميليون تومان داد. از سوي دفتر آيت‌الله محمود نظري خادم‌الشريعه هم 500 میلیون تومان نقد و 500 میلیون هم برای اتمام کار در نظر گرفته شد. با بچه های نوشهر چالوس دور هم بودیم، گفتیم این بابلی ها هم اینقدر دادند و ما کم آوردیم. اما نفر آخر آقای ملاميري اهل نوشهر بود که 600 ميليون تومان اهدا کرد تا ما پیش این بابلی ها سرافکنده نشویم!
آقا کریم نصراللهی، دوست و همشهری خوب نوشهری ام به اتفاق چند همشهری و هم استانی دیگر چند روزی برای برپایی مراسم امروز زحمت کشیدند که واقعا باید از آنها تشکر کنیم.

۱۳۸۷ آبان ۲۴, جمعه

رقاصی چند خارجی در برج میلاد

قربون دستت اگه کسی به آقایان کفن پوش دسترسی داره این خبر را هم بده که در برج میلاد در همایش سازمان میراث فرهنگی بعد از افتتاحیه و زمانی که آقای احمدی نژاد داشت از غرفه های نمایشگاه جانبی همایش بازدید می کرد، همین که رد شد چند تا از میهمانان خارجی همراهش با گروهی از هنرمندان هموطن ما، اومدند وسط و کمی خودشان را تکان دادند؛ به عبارتی رقصیدند؛ بله، به قول سازمانی ها داشتند یکی از سنت های کهن اسلامی را حتما اجرا می کردند! تقبل الله! (منبع این خبر، یکی از خبرنگاران حوزه ی دولت!)

خب، آن خارجی ها هم حق داشتند، ساعتی قبل دیده بودند ایران اون طوری ها هم که می گفتند نیست، برای خواندن قرآن هم زنانی دف زنان به خود تکانی می دهند و قرآن را به قاری می رسانند و بعد هم به همان شکل آن را پس می گیرند. حتما شنیده بودند که دو سال پیش آقای مشایی در ترکیه در مجلس رقص ترک ها حضور داشته، و اصلا شاید از آنها الگو برداری کرده است. بابا این بابا خیلی اهل حاله والله. هم شهری من هم که هست، نوشهر و رامسر. اما جدی انگار هر چی بدشانسی یا خرابکاری هست مربوط به ما مازندرانی هاست! اون از رضا شاه، این هم کردان و مشایی! دور از شوخی، شنیدم وقتی دکتر! کردان توی صدا و سیما بوده، به خاطر اقتداری که داشت به رضا شاه معروف بود.

بگذریم. آن همایش برای جذب سرمایه گذاری خارجی در زمینه ی گردشگری بود؛ آقای مشایی هم به هر دری می زند بیچاری این طوری درمیاید. مثلا هنوز یک ماه نیست که به خاطر سخنرانی رهبری دیگر کسی به مشایی گیر نمی دهد که چرا گفته بود ملت اسرائیل یا مردم اسرائیل را دوست دارد؟ این همه ورزشکار ما با بدبختی به المپیک می رسیدند و به خاطر این که رقیبشان یکی از مردم اسرائیل بود با او رقابت نمی کردند، اما معاون آقای احمدی نژاد برای بالا بردن آمار جهانگرد در ایران، یکهو از اون دنده بلند شده بود. آقای احمدی نژاد اون طرفی هی گیر میده به هولوکاست، این هم از معاونش!


خدا نمی گذرد از کسانی که در دوره ی اصلاحات هر نه روز یک بحران برای دولت به وجود می آوردند؛ طبیعی بود که آنها در دامی که خود پهن کرده بیافتند و افتادند. در زمان اصلاحات، وجدانی چنین اتفاقاتی افتاد؟ اما تا توانستند دروغ به اطلاع علما می رساندند و آنها را تحریک می کردند. آن کفن پوشان الان کجا هستند؟ به جرات می شود گفت آنها الان حاظر هستند خاتمی را روی سر بگذارند و حلوا حلوا کنند. در ماجرای اخیر صدای ما در نخواهد آمد، ببینیم می توانند این بار هم این آقای مشایی را نگه دارند؛ آخه با چه رویی؟ علی رغم اون همه شعار برای طرفدارانتان! ماشالله خیلی انعطاف پذیرید؛ براشون یک کف مرتب، ببخشید یک صلوات بفرستید.

  • این هم واکنش دو مرجع تقلیدی که موضع سیاسی این محترمان برای اهل سیاست مشخص است اما ببینیم چقدر به آنها توجه می کنند:
آيت‌الله صافي گلپايگاني: اهانت به قرآن قابل تحمل نيست و کسي که مسوول اين سازمان است صلاحيت ندارد در اين جايگاه باشد ... چنين رفتارهايي، علنا اهانت به احکام دين و قرآن است ... اينجانب اين مصيبت را به حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف و همه علاقه‌مندان به دين و اسلام و کشور و نظام، تسليت مي‌گويم.
آیت الله مکارم شيرازي : مملکت دارد به کجا مي‌رود؟ چرا مسوولين نسبت به اين مسايل دل نمي‌سوزانند؟ اگر اين کار زمان شاه انجام مي‌گرفت، داد همه بلند مي‌شد. اگر بنا هست کارهاي خلافي انجام بگيرد، حداقل آن را از قرآن و امور قرآني جدا کنند. غيرت اسلامي، اجازه نمي‌دهد در برابر چنين کارهايي ساکت بنشينيم و بايد ضمن شناسايي عوامل اين کار، در برابر آن موضع گرفت و اعلام بيزاري جست. ما به وظيفه خود عمل مي‌کنيم و کاري به خوش‌ آمدن يا نيامدن کسي نداريم.

۱۳۸۷ آبان ۲۲, چهارشنبه

چرا محصولی عالی است

دوستان حرف درستی می زنند. می گویند که ما الان باید از آقای محصولی حمایت کنیم چون الی ماشالله نقطه ی ضعف و اصلا اخوی دکتر کردان است! آقای محصولی که دوستان خودشان در مجلس هفتم می گفتند ثروت باد آورده دارد و با بساز بفروشی و بورس بازی به پول ثروت هنگفتی رسیده، خودش به تنهایی باطل بودن شعارهای ساده زیستی آقای احمدی نژاد است. وزیر کشوری که رییس ستاد انتخاباتی رییس جمهور بوده و پول هم دارد! چــه شـــود؟!

در انتخابات 84 وقتی به دور دوم کشیده شد، خیلی ها تنها به خاطر این که تصور می کردند آقای احمدی نژاد و دوستانش ساده زیست هستند به آنها رای دادند چون آنها تبلیغ می کردند که آقای هاشمی پولدار است و چنین و چنان. در همان زمان این آقای محصولی ثروتمند بود که ریاست ستاد انتخاباتی آقای احمدی نژاد را بر عهده داشت اما برای این که کسی از باطن آنها بویی نبرد، تراکت های تبلیغاتی آقای احمدی نژاد را ساده چاپ می کردند تا مردم فکر کنند آنها ضد سرمایه داری هستند. نگو آنها سرمایه را در دست دیگران دوست ندارند اما برای خودشان ضروری هم می دانند، گور بابای مردم.

آقای روح الله حسینیان از سینه چاکان جریان اصولگرایی طرفدار رییس جمهور هم که الان به مجلس رفته، صراحتا گفته : «ساده زیستی با پولداری مغایرت ندارد ... اجازه بدهید یک وزیر ثروتمند هم به کابینه برود». با همین توجیه ها هم حدود 50 نفر از اصولگرایان مجلس با پررویی به استیضاح کردان رای ندادند( 35 نفر مخالف بودند و 13 نفر هم ممتنع) و تعدادی (حدود 30 نفر) از آنها هم اصلا در آن جلسه ی استیضاح شرکت نکردند!
در جلسه ی رای اعتماد به محصولی اما فکر می کنم صدا از آنها بلند نشود، حتی از همان ها که سال اول آقای احمدی نژاد در دوره ی هفتم مجلس علیه کاندیداتوری محصولی حرف می زدند؛ چون آن موقع داغ بودند و تصور می کردند با ظاهر سازی مردم خر می شوند. نخیر؛ اگر مرد هستید حداقل همان حرف ها را بزنید! نزنید، بهتر ما؛ به او رای بدهید تا آبرویتان را ببریم و بگوییم که آن شعارها برای خر کردن مردم بود.

هر چند وجود آقای محصولی با این پول های بادآورده در مقام فعلی یعنی مشاور رییس جمهور هم کفایت می کند تا پشت پرده ی اصولگرایی آنها برای همه روشن شود، اما واقعا وقاحت می خواهد که آدم دم از ساده زیستی بزند و با این چوب دیگران را براند و وزیر کشورش را از ثروتمندان قرار دهد.
بنابراین تصور می کنم جناح راست و احمدی نژاد بعد از رای به وزارت آقای محصولی دیگر نمی توانند دهانشان را باز کنند و بگویند که ساده زیست هستند. اگر این اتفاق هایی از این قبلی یا ماجرای کردان و نمونه های دیگر اتفاق نمی افتاد، شاید آنها می توانستند همچنان از ناآگاهی مردم استفاده کنند. آنها دارند در همان چاهی می افتند که برای دیگران کنده بودند ولی حق خودشان بود.
حــاشــیــه :
آخرین خبر
2 - واکنش آیت الله صافی به توهین به قرآن: مشایی صلاحیت ندارد

۱۳۸۷ آبان ۲۰, دوشنبه

آیا اوباما مرتد است؟

خب حالا که آقای اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برنده شده و در کانون اخبار جهانی است، به نظرم رسید مطلبی بنویسم فقط برای این که طرح بحثی شده باشد؛ «آیا اوبامای مسیحی مسلمان زاده، به دلیل خروج از اسلام، مرتد و مستحق مجازات شرعی اعدام است؟»

آقای «باراک اوباما» یا همان «برکت حسین اوباما»، متولد کنیای آفریقاست از پدری مسلمان. خودش هم تا سالها بعد از این که به آمریکا رفته بود همچنان مسلمان بود. اما بعدا از اسلام خارج و رسما مسیحی شد. در جریان تبلیغات انتخاباتی وقتی از او درباره ی کتاب های مورد علاقه اش پرسیده شد گفته بود: «انجیل اولین کتابی است که بیش از هر کتاب دیگری به ذهن من شکل داد و من را به جلو برد.»

چند ماه پیش در بی بی سی دیدم که یک عالم مسلمان ایتالیایی، مسیحی شده بود و به دست پاپ غسل تعمید داده شد. آن وقت برای من این سوال پیش آمد که آیا پاپ برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی شخصا آن از اسلام برگشته را غسل داد تا بلکه بتواند کمی بر از روند رو به رشد گرایش به اسلام در اروپا جلوگیری کند؟

شاید بد بینم، اما ریاست جمهوری آقای اوباما از این جهت که «یک از اسلام برگشته ی مسیحی» است شاید خود پیامی برای سوءاستفاده به نفع مخالفان اسلام و طرفداران مسیحیت باشد؟ اصلا آیا واقعا اوباما از اسلام خارج شده؟ یا چون تصور می کرده که یک مسلمان نمی تواند از آن مدارج و مراتب در آمریکا بالا برود به صورت مصلحتی چنین چیزی گفته؟ اگر به میل باطنی از اسلام خارج شده و به مسیحیت گرویده، علتش چه بوده است؟ و آیا می دانسته یا نمی دانسته که خروج از اسلام طبق نظر اکثر علمای مسلمان ممنوع است؟ آیا نمی شد که این عمل او رسانه یی نشود؟

به هر حال از نظر غالب علمای اسلامی اعم از شیعه و سنی، اگر مسلمان زاده ای از اسلام برگردد، مرتد فطری است و مجازاتش هم اعدام است. البته دیدگاه متفاوتی در این باره هست از جمله آقای کدیور که می گوید: درباره ی ارتداد اینگونه نیست که هر مسلمانی که از دین برگردد، اعدام یا حبس ابد شود. اولاً: در هیچ جای قرآن برای مرتد، مجازات دنیوی ذکر نشده است و فقط به عقاب اخروی اکتفا شده است. ثانیاً: ارتداد در صدر اسلام نیز ارتداد فکری نبوده بلکه تنها ارتداد سیاسی، اقتصادی، قومی و قبیله‌ای بوده است. در تاریخ صدر اسلام کسی را سراغ نداریم که حد ارتداد بر او جاری شده باشد. برخی هم که مرتد می‌شدند، پس از استتابه و برگشت از ارتداد، ازتقصیرش می‌گذشتند.

بیشتر استناد امثال آقای کدیور، به خود قرآن است به ویژه آنجا که می فرماید «لا اکراه فی الدین». که البته اکثرا در پاسخ می گویند آزاد بودن در انتخاب دین مربوط به قبل از قبول اسلام است و اگر کسی اسلام را پذیرفت دیگر نمی تواند از آن خارج شود. و باقی دلایل که جای توضیح آن در اینجا نیست.

لطفا کسی این یادداشت رو زیاد جدی نگیره، چون شاید آن سوالات خود به خود در ذهن های هر مسلمانی شکل بگیرد و از آنجایی که نمی شود روی سوالات خاک ریخت تا مخفی شوند، این یادداشت را نوشتم تا علمای ما پاسخ هایی متناسب با شرایط روز برایش پیدا کنند.

(خبر: اعضای دفتر سیاسی جبهه ی مشارکت ابراز امیدواری کردند که پیروزی حزب دموکرات در انتخابات آمریکا تاثیر مثبتی در کاهش تنش های بین المللی و بازگرداندن صلح، آرامش و گفت و گو در جامعه ی جهانی داشته باشد. در جلسه ی دفتر سیاسی تاکید شد که پیام تبریکی از جانب دبیرکل حزب به حزب دموکرات آمریکا ارسال و طی آن دیدگاه ها و انتظارات جبهه ی مشارکت از حضور این حزب در نظام حاکم در آمریکا اعلام گردد.)

۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

ضعف های استیضاح کردان

دو نکته را درباره ی دکتر کردان! که دیروز استیضاح و از وزارت کشور عزل شد، باید بگویم. اول این که ماجرای کردان اینقدر افتضاح شده بود و رییس جمهور و خود کردان کوتاهی کردند تا قبل از استیضاح کردان به کناری گذاشته شود، لذا انتظار می رفت که مقام رهبری بر اساس قانون اساسی وارد موضوع شود، گوش این مردک را بگیرد و تذکر بدهد تا آن طور با برگزاری جلسه ی استیضاح، آبروی کشور نرود.

انتظاری که در زمان انتخابات مجلس هفتم قبل از تحصن می رفت اما با سکوت رهبری، سیر طبیعی خود را طی کرد. هم ما در آن اتفاق و هم اصولگرایان در این اتفاق، می گوییم که آنچه پیش آمد اصلش به نفع دموکراسی بود، که البته هم آن تحصن بعد از عملکرد جناحی شورای نگهبان طبیعی بود و هم این جلسه ی استیضاح بعد از برکنار نشدن کردان بعد از افشای دروغ هایش کاملا طبیعی بود.
یکی که از بیرون نگاه می کند آیا نمی پرسد این چه مسلمانی است که قسم دروغ می خورد؟ نمی گویند در این کشور حتما از این آدم ها فراوان هستند؟ به همه شک نمی کنند؟ حداقل اگر من به جای آقای لاریجانی و دوستانشان بودم نمی گذاشتم شش ساعت آبروریزی شود، همان اول صبح فقط رای گیری می کردم و قال قضیه را می کندم.

واقعا دیروز همه گل کاشتند تا بیگانگان آتوی خوبی بگیرند؛ وزیر کشور جمهوری اسلامی هم مضحکه ی عام و خاص شد. آقای احمدی نژاد هم می دانست که چه خبر است و برای همین با نامردی در قبال وزیرش در جلسه شرکت نکرد. البته از احمدی نژاد نمی توان بیشتر از این انتظار داشت، با سایر اعضای کابینه که عزلشان کرده بود هم همین طور برخورد کرد. خود کردان هم اگر امروز اصلا به مجلس نمی آمد و در خانه می نشست و دیگر به محل کارش نمی رفت بهتربود؛ حداقل کمتر آبرویش می رفت؛ البته برای او دلم نمی سوزد.

به هر حال منظورم این است که آبروریزی دیروز فقط به کردان بدبخت برنمی گردد، همه ی ما به نسبت متضرر شدیم. علی القاعده شاید من اصلاح طلب باید از شکست رقبای سیاسی خوشحال شوم اما جلسه ی استیضاح آبروی همه ی مردم ایران را برد که وزیرمان کردان بود. اصولگرایان که بدبخت ها تصور می کردند بازی دیروز برد- برد به نفع اصولگرایان بوده است.

و دوم اینکه؛ دکتر کردان! رسما دروغگو و کلاهبردار است و مستحق محاکمه ی قضایی. استیضاح فقط او را از وزارت کشور انداخت، اما برای حقی که از مردم ضایع کرده و پول بیت المالی که با ناحق گرفته، تدریس در دانشگاه با مدرک تقلبی، کلاه گذاشتن بر سر مردم و نمایندگانشان و غیره، قطعا باید در دادگاه جواب بدهد.چطور جعل مدرک را اگر یک آدم عادی مرتکب می شد پدرش را در می آوردند، اما چون آقای دکتر کردان است، از این به بعد مثلا باید بر کرسی دیگری بنشیند؟ تساهل با این آدم حقه باز چرا؟ من از رسانه ها تشکر می کنم که کاری کردند تا نمایندگان مجلس مجبور شوند برای نریختن بیشتر آبروی خود، رایشان را پس بگیرند. این یک قدم مثبت است اما باید کار را تمام می کردند.
البته انتظار نابجایی از اصولگرایان است در حالی که حاکمیت یک دست شده، اما فقط به آنها تذکر می دهیم که برادران! این همه جوان بی کار در این کشور با دیدن کارهای شما از نظام زده می شوند. آقای محسنی اژه ای قاضی دادگاه آقای کرباسچی بود که به اتهام اهدای یک کامپیوتر از طرف شهرداری تهران به مدرسه ای در گرگان و پرداخت پاداش به مدیران شهرداری، کرباسچی را به حبس و جزای نقدی محکوم کرد. اتفاقا تبلیغاتچی های آن روزگار دوستان آقای احمدی نژاد بودند.
حالا آقای احمدی نژاد و آقای محسنی اژه ای، رییس و همکار کسی هستند که سالها در پست های رسمی با مدرک قلابی دکترا، حقوق می گرفت، در دانشگاه تدریس می کرد و مثل نقل دروغ می گفت. در جلسه ی استیضاح هم آنها به نشانه ی اعتراض به استیضاح کنندگان، نه احمدی نژاد شرکت کرد نه محسنی اژه ای و نه دیگران.شرف ندارید اگر کردان را به دادگاه نکشانید. اگر کردان را دادگاهی نکنید نشانه ی این است که خدای ناکرده اصول شما هم همین دروغ و دغل بازی هاست. هر چند خیلی از مردم مثل من نمی گویند «خدای ناکرده»، آنها یقین دارند که همگی سر و ته یک کرباسید!

آیا این عدالت است که برای شرمنده شدن آقای دکتر کردان! پیش مردم و خانواده اش دل بسوزانیم، اما برای کسانی که با حقوق 400 هزار تومانی، 300 هزار تومانی، 200 هزار تومانی، 100 هزار تومانی که با هزار جان کندن به دست می آورند و یا کسانی که بی کار هستند و پیش خانواده ی خود شرمنده هستند دل نسوزانیم؟ نخیر؛ عدالت این است که کردان و امثال کردان که آقای احمدی نژاد سه روز پیش گفت وجود دارند افشا شوند و آنها را به دست قانون بسپاریم.شایسته است که 1 – آقای احمدی نژاد اسامی آن دیگران همانند آقای دکتر کردان را افشا کند و 2 – نمایندگانی که درباره ی مدرک آقای رحیمی – معاون احمدی نژاد هم شبهه وارد کرده بودند پیگیر شوند و نتیجه را اعلام کنند.