۱۳۸۶ تیر ۹, شنبه

پنج ديپلمات و هشت دانشجو

پنج ديپلمات ايراني بازداشت شده توسط اشغالگران عراق، شايد وضعيتي مشابه هشت دانشجوي اميركبير را دارند كه همچنان در بازداشت هستند و تحت بازجويي.

در اولي، ديپلمات‌هايي كه با هماهنگي دولت عراق در آنجا حضور داشتند به ناحق و بر خلاف قوانين ديپلماتيت از سوي نيروهاي آمريكايي بازداشت شدند و همچنان بعد از حدود چهار پنج ماه در بازداشت هستند. دولت ما هم كوتاهي كرده كه هنوز نتوانسته زمينه‌ي آزادي اين هموطنان ما را فراهم كند. به جايش با آمريكا مذاكره مي‌كند، پز مي‌دهد كه بعد اين همه سال توانسته اين تابو را بشكند، نقي را هم كه در اين باره به جان آمريكايي‌ها زده هيچ كس تحويل نگرفته در حالي كه از روزهاي اول بازداشت آنها همه‌ي دولتمردان مي‌گفتند به زودي آزاد مي‌شوند! اما تا دلتان بخواهد از وضعيت ما در منطقه و اين ور و آن ور پز مي‌دهند!

فكر مي‌كنم اولويت ما قبل از هر مذاكره‌اي بايد آزادي آنها بود كه متاسفانه نبود। آمريكايي‌ها مي‌دانند كه نگهداري غير قانوني بازداشت شدگان هيچ فايده‌اي ندارد و اين كه فردا بگويند اعتراف گرفته‌اند را كسي باور نمي‌كند. تازه اين گونه بازداشت كردن به ديپلمات‌هاي ما هم اجازه مي‌دهد تا پس از آزادي هر داستاني درباره‌ي رفتار آمريكايي‌ها در زمان بازداشت بگويند، چه داستان واقعي باشد و چه تخيلي. پس اين بازداشت چه فايده‌اي داشت؟ هيچ!

و اما در دومي؛ حدود هشت دانشجوي دانشگاه امير كبير كه طبق قانون دانشگاه مانند دانشجويان به فعاليت علمي و سياسي مشغول بودند و طبق همان قانون بايد به اتهامات و تخلفاتشان در دانشگاه رسيدگي شود و قوه‌ي قضاييه هم با توافق شوراي عالي امنيت ملي از چند سال پيش موظف بود رسيدگي به اتهامات دانشجويي دانشجويان را به خود دانشگاه واگذار كند، اما اين هشت دانشجو حدود دو ماهي است كه بازداشت شده‌اند. وزارت علوم در اين مدت مانند بسياري موارد مشابه گذشته كوتاهي كرده و نتوانسته زمينه‌ي آزادي اين جوانان دانشجو را فراهم كند.

دولتيان پز مي‌دهند كه عكس احمدي‌نژاد را جلوي او آتش زده‌اند و لنگه كفش به سمتش پرت كرده‌اند و كسي با آن دانشجويان برخورد نكرده اما در همان دانشگاه وقتي هشت دانشجو به خاطر اتهاماتي ثابت نشده بازداشت مي‌شوند، هنوز نتوانسته براي آزادي آنها كاري كند اما در همين روزها با قوه‌ي قضاييه همايش مي‌گذارد و از همكاري با هم تاكيد مي‌كنند. باز هم معتقدم در چنين موقعيت‌هايي دولتي‌ها بايد به چنين مواردي اشاره كنند كه بر خلاف توافقات گذشته همچنان دانشجويان بازداشت مي‌شوند. موردي كه چند ماه پيش درباره‌ي چند دانشجوي دانشگاه مازندران هم اتفاق افتاده بود و البته پس از چند روز رفع شد. صرف بازداشت دانشجويان آن هم دانشجوياني از طيف منتقداني پرشور، خودش تنش‌زاست، چه برسد به اين كه پس از اين همه مدت اطلاع‌رساني خوبي درباره‌ي آنها نمي‌شود، چه برسد به آنكه سابقه‌ي خوبي از بازداشت شدگان قبلي وجود ندارد، يادمان نمي‌رود چه دانشجوياني در مقابل تلويزيون اعترافاتي كردند كه فرداي همان روز كه آزاد شدند آنها را تكذيب كردند! فكر نمي‌كنم اين گونه بازداشت‌ها هم فايده‌اي داشته باشد براي بازداشت‌كنندگان.

اين پنج ديپلمات و آن هشت دانشجو جزو نگراني‌هاي ما خواهند ماند و انتظاري كه همچنان از دولت داريم هر چند اميدمان به حداقل رسيده است.

۱۳۸۶ تیر ۶, چهارشنبه

آتش پمپ‌بنزين‌ها و سالگرد سوم تير

چه كساني «هيجان‌زده» پمپ بنزين آتش زدند و مغازه غارت كردند؟ شايد خيلي‌ها هم عصباني بودند اما به آن حد كنترلشان را از دست نداده بودند. سوم تير 84 هم همين مردمي كه از فشار اقتصادي به دنبال ناجي بودند با «هيجان» به سوي فرد بي سابقه‌اي رفتند كه فرياد مبارزه با فقر و فساد مي‌داد।

بخشي از وعده‌هاي تو خالي فقط از آقاي احمدي‌نژاد كاريكاتوري مي‌سازد كه هنوز هر روز شعار مي‌دهد «اسامي آنها را افشا مي‌كنم»، «نمي‌گذارند مبارزه كنيم»، «قيمت‌ها بالا نرفته»!

همان راي دهندگان به احمدي‌نژاد شاهدند در اين دو سال نه تنها قدرت خريدشان بيشتر نشده، بلكه رهن و اجاره‌ي خانه‌ها چند برابر شده، بقيه‌ي هزينه‌هاي زندگي هم بيشتر شده، اما درآمدها به آن اندازه رشد نداشته!

«احمد» كارگري است كه پدرش فوت كرده و مادرش با برادرها و خواهرانش در اسلامشهر هستند و خودش براي كار در باكوست. امروز كه به او گفتم بنزين دارد گران مي‌شود و سهميه بندي شده، با نگراني شديد مي‌گفت كه بعد از اين كه حرف گران شدن بنزين مطرح شده، صاحب خانه‌ي مادرش گفته بايد رهن خانه را از سه ميليون تومان به هفت ميليون افزايش بدهند. گفت من نهايت بتوانم يك ميليون كمك كنم، نمي‌دانم چه كنند.

بخش‌هايي از مردم به خاطر نگراني از ادامه‌ي تورم يك سال گذشته، فكر مي‌كنند با سهميه‌بندي و گران شدن بنزين قطعا اقتصاد به هم مي‌ريزد. البته شايد براي امثال من آنقدر مشكلي نباشد، اما فكرش را كنيد، كسي كه فقط يك ماشين پيكان داشته كه 3 ميليون قيمت دارد، حالا توي سرش خورده، بنزين هم كه گران شده، حالا اجاره‌ي خانه‌اش هم رفته بالا. اگر دو سه سر عائله را هم اضافه كنيم با وضعيت جديد بنزين، «گل بود به سبزه نيز آراسته شد».

من قبول دارم كه بايد به آنجا مي‌رسيديم كه سوبسيد يا يارانه‌ي بنزين كاهش پيدا مي‌كرد، الان اينجا در جمهوري آذربايجان بنزين تقريبا ليتري 550 تومان است، اين طوري هيچ كسي هم قصد نمي‌كند كه بنزين ارزان را از داخل به خارج كشور قاچاق كند। درستش هم همينه چون قيمت واقعي است، انتقاد به نحوه‌ي اعلام و اجراس اين سياست است.

خنده دار اين است كه با اين شوكي كه به بخش‌هاي زيادي از مردم آمده، عده‌اي هيجان زده شده‌اند، حالا به اشتباه كارهايي هم كرده‌اند اما خدايي آنها از همين مردم نبودند؟ پس چي؟ آنها هم از غرب پول گرفته‌اند؟ آقاي حداد عادل هم منتظره بگويد كه «افراد تخريب‌كننده از توده‌ي ملت نبوده‌اند.... اين حوادث قابل تصور بود زيرا تصميم بزرگي كه قصد تغيير يك عادت ديرينه را دارد مي‌تـواند براي عده‌اي كه مي‌خواهند خودي نشان دهند، بهانه شود».

به هر حال مطمئنم اين نحوه‌ي اعلام و تغيير سياست عرضه‌ي بنزين در كشورمان اصلا به صلاح نبود و بايد با زمينه سازي درست به تدريج به سمتش رفت.و اما ...

و اما از آنجايي كه احتمال تحريم فروش بنزين به ايران مي‌رود، دولت خواسته با اين كار جامعه‌ي ايران را در مقابل فشار احتمالي تحريم واكسينه كنند.

به نظرم دوستان سياسي آقاي احمدي‌نژاد در اين ساعات گذشته دارند به ماهيت بخش‌هايي از راي دهندگان سوم تير پي مي‌برند.

۱۳۸۶ خرداد ۳۱, پنجشنبه

دست دادن راحت‌تر از تكذيب

سكوت اين چند روزه‌ي امثال من درباره‌ي فيلم دست دادن خاتمي با آن زنان ايتاليايي فقط از اين بابت است كه خاتمي با آن كار راهي به جز سكوت برايمان باقي نگذاشته؛ چه را تكذيب كنيم؟ اصلا چرا تكذيب كنيم؟

واقعا من يكي كه نمي‌توانم باور كنم و توجيه نمي‌شوم كه چطور خاتمي با اين جايگاهش در يك جريان سياسي اجتماعي، چنين گافي داده است كه هزينه‌اش را همه‌ي ما بايد بدهيم। خيلي از دوستان اصلاح‌طلب در جمع‌هاي عمومي و يا حتي نيمه خصوصي، فقط به خاطر اين كه صاحب ديدگاهي اصلاح طلبانه هستند و نمي‌خواهند بهانه‌اي به دست كسي بيافتد تا به خاطر آن همه‌ي اصلاح‌طلبان زير سوال بروند، يك سري كارها را بر خلاق نظر شخصي خود نمي‌كنند و يك سري كارها را باز هم بر خلاف سليقه‌ي خود انجام مي‌دهند.

من شرمنده‌ي همه‌ي دوستاني هستم كه انتظار دارند به تكذيب خشك و خالي آقاي خاتمي بسنده كنيم، من تنها در صورتي باور مي‌كنم كه فيلم واقعي مراسم را نشان دهند؛ نه براي پاسخ گويي به رقباي سياسي كه اين روزها دنبال زمين زدن اقاي خاتمي هستند؛ بلكه به خاطر اين كه «صداقت» آقاي خاتمي را بسنجم، آن هم بعد از 10 سال اعتمادي كه به او كرده‌ايم، چه در دو دوره‌ي رياست جمهوري و چه اكنون كه مي‌خواهيم سكان‌دار كشتي اصلاحات شود।

از بين مراجع عظام تقليد تنها يكي دو نفرشان با شرط و شروط بسيار گفته‌اند كه دست دادن با زن غير مسلمان از لحاظ شرعي اشكال ندارد، اما خاتمي كه به درستي تلاش مي‌كرد اصلاح‌گر باشد نه انقلابي، نبايد چنين مي‌كرد، حتي اگر از نظر شخصي به فاقد اشكال بودن چنين عملي اعتقاد دارد بايد گونه‌اي ديگر عمل مي‌كرد। واقعا كارهاي ديگري نيست كه در اولويت باشد؟! آقاي خاتمي اگر مي‌خواست شجاعتش را نشان دهد بايد عواقب آن را مي‌پذيرفت نه اين كه آن را تكذيب كند.

از همه‌ي اين مسايل كه بگذريم، خنده‌دار اينجاست گروهي از دوستان هم خود را به آن راه زده‌اند و فكر مي‌كنند مردم ساده‌اند و به اين راحتي همين كه بگوئيم «تكذيب مي‌شود»، آنها هم باور كنند، خنده‌دار است। تازه دوستاني هستند كه تلاش مي‌كنند از اين نمد كلاهي بدوزند براي ما! مظلوم نمايي كنيم كه به قول اين دوستان اصولگرايان فيلمنامه‌اي نوشته‌اند و فيلمي را در سايت‌هايشان منتشر مي‌كنند! همه مي‌دانند كه فيلم را يك جوان ايتاليايي گرفته و روي سايت يوتوب قرار داده كه سايتي خارجي است، نه اصولگرا. لينكش را هم اولين بار سايت بالاترين گذاشته بود نه سايت‌هاي اصولگرايان!

نمي‌دانم چه كنم، از دست خودم هم ناراحتم و عصباني؛ به منتقدان فيلم و منتقدان اصلاح‌طلبان هم در اين مورد هيچ پاسخي ندارم و نمي‌توانم از خاتمي دفاع كنم. به نظرم دست دادنش را راحت‌تر مي‌شد توجيه كرد تا تكذيب آن فيلم را.

۱۳۸۶ خرداد ۲۹, سه‌شنبه

آيات شيطاني و علماي ما

سلمان رشدي فقط يك بار آيات شيطاني را نوشت اما چند روز پيش كه ملكه‌ي انگليس به او نشان شواليه داد مثل اين بود كه جلد دوم آن كتاب منتشر شده باشد، چون هدف و تاثير نوشتن آن و تاثير چنين تاييدي يكي است।

البته اين حماقت است كه فكر كنيم سلمان رشدي همه كاره‌ي آن كتاب بود، آيات شيطاني يك سناريو بود و انگليسي‌ها دنبال سست كردن پايه‌هاي ايماني و تحريك مسلمانان بودند كه با هوشياري مسلمانان جلويش گرفته شد।

فتواي قتل او هم باعث شده 18 سال خودش را حبس كند تا عزراييل سراغش نيايد، اين فتوا جزاي آن بازي كردن با اعتقادات ما مسلمانان بود، حتي اگر به آن دنيا اعتقاد نداشته باشد ـ كه ندارد ـ فكر مي‌كنم براي ديگران تجربه‌ي خوبي باشد كه به اعتقادات ديگران احترام گذاشته شود।

هر چند بهتر آن بود كه مي‌شد به همه‌ي مسلمانان گفت اين كتاب شيطاني رشدي را نخوانند اما امروز واقعا نمي‌شود جلوي اشتياق دانستن را گرفت، براي همين توصيه مي‌كنم كساني كه كتاب «نقد آيات شيطاني» آقاي مهاجراني را نخوانده‌اند آن را بخوانند। مهاجراني خيلي خوب رندي را تشريح كرده كه سلمان رشدي در نوشته‌هايش طي كرده و به كتاب آيات شيطاني رسيده است. همچنين مهاجراني ضمن اشاره به برخي پايه‌هاي اصلي كتاب، پاسخ‌هاي جانانه و كاملا مستندي را جمع‌آوري كرده است.

اما در كنار اين كه با شبهه افكناني و شبهه افكني‌هايي بايد برخوردي قاطع داشته باشيم، علماي ما هم بايد تكاني به خود بدهند و بيشتر از اين‌ها در دسترس جوانان باشند، جواناني كه سوال دارند، سوال‌هايي اساسي درباره‌ي اعتقاداتي كه هر روز به آن دعوت مي‌شوند در حالي كه شبهه‌ها و شبهه افكن‌ها به راحتي در دسترسشان است।

ديروز كه قم زلزله آمد، من و مطهره خانم داشتيم خبرها را از اين راه دور پيگيري مي‌كرديم كه حدود نيم ساعت بعد از زلزله در حالي كه هنوز خيلي از خبرگزاري‌ها دقيقا خبرهايش را نداده بودند، اي ميل سايت آقاي صانعي را دريافت كردم : « از جمله مواردي كه نماز آيات بواسطه آن واجب مي شود زلزله است اگرچه كسي هم نترسد. » ببينيد آقاي صانعي در اين گونه موارد چه به موقع نظرش را اعلام كرد। اتفاقا سايت ايشان ساعاتي در چند روز از هفته هم به صورت آنلاين پاسخگوي سوالات است. البته تعداد ديگري از مراجع هم از طريق اينترنت خدماتي البته كمتر از اين دارند.
متاسفم اين را هم بگويم كه نمي‌دانم چرا بايد جلوي امثال آقاي كديور را براي تدريس در دانشگاه بگيرند كه سعي مي‌كند به پرسش‌هاي جوانان امروز با دنيايي از سوالات و شبهات پاسخ بگويد। واقعا امثال آقاي كديور كه وقتش را براي نسل جوان مي‌گذارد تا بلكه سيل شبهات، قربانيان كمتري بگيرد براي جامعه‌ي ما و مسلمانان نعمت هستند وگرنه برخي علما هم هستند كه اتفاقا تاثير حرف‌ها و عملشان بر جامعه فقط تقويت شبهه نسبت به اسلام عزيز است.

البته از لحاظ ديدگاه سياسي آقاي كديور اصلاح طلب است اما منظورم از اين اشاره به ايشان تنها يك مثال بود و بس. ما به امثال او احتياج داريم تا به شبهات پاسخ بدهند. چند روز پيش يكي از دوستان از من آدرس چند سايت را پرسيد تا بتواند از آنها سوالاتي ديني را بپرسد، به سايت آيت الله سيستاني رفته بود و تعدادي از سوال و جواب‌ها را كه خوانده بود برايش اصلا راضي كننده نبود؛ چند سوال براي سايت ايشان فرستاده كه مطمئنا جوابي نخواهد گرفت. قرار شد بگردم چند تا از آقاياني را كه به سوالات آنچناني او پاسخ مي‌دهند را پيدا كنم. اگه كسي مي‌تواند در اين باره راهنمايي كند.

۱۳۸۶ خرداد ۲۷, یکشنبه

بلبشوي خبررساني

1 - شنبه تعطيل بودم و مسنجرم روشن بود؛ ساعت حدود چهار بعد از ظهر ميثم زمان آبادي پيغام فرستاد «آيت الله فاضل لنكراني درگذشت»। به سايت ايسنا سر زدم خبر را نديدم، به فارس رفتم، خبر تيتر اول بود، خبر طوري تنظيم شده بود كه انگار ايشان «ظهر امروز» در يكي از بيمارستان‌هاي لندن درگذشته است. دوست داشتم جزئيات بيشتري بدانم، شايد نيم ساعت بعد خبر را در ايسنا هم ديدم، ننوشته بود كجا، اما در خبري تكميلي نوشت كه «ساعتي پيش» در منزل خود در قم فوت كرد. فارس هم خبرش را از روي سايت «تغيير داد» و نوشت «ساعت 15 در قم». اما مهر هم در ابتدا زمان اتفاق را «صبح امروز» اعلام كرده بود. از همه عجيب‌تر، دو خبر ايلنا بود كه در اولي نوشته شده بود «در لندن»، اما ايلنا آن خبر را برداشت و خبري ديگر به جاي آن گذاشت كه در آن نوشته شده بود «در تهران»! بعد آن خبر را هم از روي سايت برداشت.ايرانيوز ميثم خان هم كه نه زمانش را نوشت و نه مكانش را؛ البته بعدا روي سايتش دو تا خبر ديدم كه معلوم بود اول يك گافي داده بود و بعدش درستش كرده اما بگذريم. آقا ميثم چند بار پيغام مي‌فرستاد كه كدام سايت‌ها و خبرگزاري‌ها زودتر توانسته‌اند خبر را منتشر كنند. فارس اول و ايرانيوز دوم بود!

2 - يكي از راحت‌ترين كارهايي كه بعد از شنيدن خبر فوت آيت الله العظمي فاضل لنكراني مي‌شد كرد، تماس با دفتر ايشان بود، كاري كه به نظرم براي خبرنگاران اين خبرگزاري‌ها از آب خوردن هم راحت‌تر است اما نتيجه‌ي چنين اشتباهي چيست؟ فقط بي اعتماد كردن مخاطبان به بقيه‌ي خبرهايي كه در اين خبرگزاري‌ها درج مي‌شود। واقعا تا ساعت‌ها معلوم نبود كه ايشان چه ساعتي و در كجا فوت كرده. اصلا خود اين مساله در ساعات اوليه از خود خبر بيشتر جلب توجه كرده بود، و چه تحليل‌هايي كه از اين تشويش خبري نشد. دوستان خبررسان با هدف آسيب‌شناسي بايد اينچنين مورد‌هايي را بررسي كنند نه اين كه از كنارش به راحتي بگذرند.

3 - يكي از جنايات خبري به نظرم برداشتن خبري از روي سايت خبرگزاري است। به هر دليلي كه خبري روي سايت مي‌رود براي اصلاح يا تكذيب آن نبايد در خبري كه منتشر مي‌شود دست برد يا آن را از روي سايت برداشت؛ كاري كه در اين اتفاق خبري چندين خبرگزاري دست به آن زدند. تصور كنيد يك نفر خبر را مي‌خواند، دوباره كه به آن آدرس اينترنتي مراجعه مي‌كند خبر برداشته شده يا تغيير يافته است! اين هم مايه‌ي بي اعتماد شدن مخاطب است. تنها كاري كه جايز است، فرستادن توضيح در موارد مورد نياز است، چه اصلاحيه و چه تكذيبيه و توضيح.

4 - پدر آيت الله لنكراني در لنكران كه شهري در جمهوري آذربايجان است به دنيا آمده بود، ايشان هم از آيات عظام تقليد بود। مرحوم آيت الله لنكراني در جمهوري آذربايجان مقلدان بسياري دارد، يكي هم به همين دليل است كه ايشان هم به جمهوري آذربايجان به عنوان سرزمين پدري توجه ويژه‌اي داشت. در ميان شيعيان جمهوري آذربايجان، بيشتر سه تن از مراجع به ترتيب آقايان لنكراني، خامنه‌اي و سيستاني مورد توجه هستند. صبح امروز يكشنبه در بازار «واسموي» شهر باكو در مغازه‌اي كه اقلام اسلامي از لباس گرفته تا كتاب مي‌فروخت با جواني صحبت كردم بيست و يكي دو ساله، كه مقلد آقاي خامنه‌اي بود اما ارادت خاصي به آقاي لنكراني داشت. مي‌گفت كه چند ماه پيش رفته بود قم و آقاي لنكراني را از نزديك ديده، از زمان و مكان به خاك سپاري مي‌پرسيد. برايم جالب بود كه به سرعت خبردار شده است. زياد پرس و جو نكرده‌ام اما انگار در اينجا مراجع نماينده‌ي خاصي ندارند به جز همان نماينده‌ي آقاي خامنه‌اي كه از تعداد ديگري از مراجع هم نمايندگي دارد و در رايزني فرهنگي است. به هر حال كتاب‌هاي آقاي لنكراني در اينجا به زبان‌هاي آذري و روسي موجود است. ديشب هم آقاي ايلغار ابراهيم اوغلو مسوول مركز دفاع از آزادي‌هاي ديني و وجداني پيام تسليتي به مناسبت فوت آقاي لنكراني صادر كرد.

5 - لينك خبر فوت را در سايت بالاترين ديدم، نظراتي كه براي آن گذاشته شده بود را پيگيري كردم، برخي اصلا بي اخلاقي را به حد اعلا رسانده‌اند و به هر كسي كه توهين مي‌كنند، فقط نوشتم با بي اخلاقي در اينترنت نبايد بهانه داد به كساني كه در اينترنت را گل بگيرند چون در آن صورت حق دارند، حتي خود من هم با فيلتر كردن سايت‌هايي كه در آنها اخلاق ناديده گرفته مي‌شود مخالفم। ايا توهين به افراد «آزادي بيان» است يا «بي اخلاقي»؟ واقعا بايد فكري كنيم براي جلوگيري از بي اخلاقي‌ها در اينترنت. من هم با فيلترهاي سياسي مخالفم اما فيلترهاي اخلاقي مطلقا لازم است.

ضايعه‌ي درگذشت دو مرجع عاليقدر تقليد، آيات عظام حاج آقا حسن طباطبايي قمي و حاج شيخ محمد فاضل لنکراني را تسليت مي‌گويم.