۱۳۸۴ شهریور ۷, دوشنبه

اجلاس خبرگان رهبري


86 روحاني كه تقريبا همگي پير هستند، چند روز ديگر باز هم بعد از شش ماه دور هم جمع مي شوند، اما انگار نه انگار كه خبرگان رهبري هستند!

خيلي ساده بگويم، مجلس خبرگان دو وظيفه دارد، 1 - انتخاب رهبر در صورت فقدان رهبر، 2 - نظارت بر رهبر و خلع او در صورت لزوم.

وقتي اين مجلس هر شش ماه تشكيل مي شود، انگار درباره ي هر چيزي صحبت مي كنند الا اصل قضيه، يعني نظارت بر رهبري.
البته جلسات به غير از بخشي از افتتاحيه و اختتاميه، داخلي است و خبرنگاري در آن حضور ندارد، قانون اين كار هم تصميم خودشان است با اين دليل كه «صلاح نيست»!

پيارسال با يكي از آنها _ هاشم زاده هريسي _ صحبت مي كردم، مي گفت نظارت طبق قانون اساسي بر عهده ي همه ي نماينده هاست، اما طبق آيين نامه ي داخلي، كميسيون 11 نفره ي «تحقيق» اين كار را مي كند، اما فقط هر سال يك بار مي گويد «تحقيق كرديم، شرايط خوب است»!

تازه، اسامي اعضاي جديد اين كميسيون كه اسفند 84 براي مدت دو سال انتخاب شده اند، منتشر نشده، اما تركيب اعضاي سابق خيلي جالب بود، از جمله هاشمي شاهرودي، احمد جنتي، محمد يزدي، ... كه منصوب رهبري در مناصب مهم كشور هستند، خودشان قرار است تحقيق كنند كه آيا رهبر هنوز شرايط رهبري را دارد يا خير؟!

بگذريم، بعضي از دوستان مي گويند اي بابا، اين حرف ها چيه، ما اصلا مي خواهيم زيرآب اين نهاد رو بزنيم. عده اي هم به خاطر تقدسي كه براي آنها قائل هستند، اصلا وارد بحث و بررسي عملكرد مجلس خبرگان رهبري نمي شوند!

اما من معتقدم اولا نقد و نظارت طبق قانون اساسي، حق مردم است، ثانيا اگر كسي طرفدار نهادي هم باشه، بايد به فكر نقد باشه تا دچار فساد نشود، ثانيا بهترين راه براي محدود كردن قدرت، افزايش و تقويت ابزارهاي نظارت بر آن است.

خيلي دوست دارم كه هر كسي هر چي درباره ي اين موضوع مي دونه يا هر پرسشي داره مطرح كنه، چون همين آگاهي از مهمترين نهاد ناظر شايد به محدود كردن قدرت كمك كند.

۱۳۸۴ شهریور ۶, یکشنبه

سنتي باشيم يا مدرن؟


امروز احسان شريعتي - پسر مرحوم دكتر شريعتي - اومده بود ايسنا، وقت زيادي نداشت، فقط چند كلمه اي صحبت كرديم، بيشتر نصيحت بود، نه تنها به ما، بلكه به همه ي ايراني ها، به ويژه دانشجوها و روشنفكران.
در يك كلام، مي گفت كه بايد تعادلي بين سنت و مدرنيسم برقرار بشه، بعضي ها از اين ور بوم مي افتند و بعضي از اون ور. مي گفت دكتر براي اين ماندگار شد كه راهي كه ارائه كرد، اعتدال بين اين دو بود.

چند شب پيش با همسرم، مطهره خانم رفته بوديم عروسي پسر عمه ام، رضا. عروس خانم از اقوام نسبتا نزديك مشهورترين روحاني ايران پس از انقلابه(خدا بيامرزدش)، اما اين كجا و آن كجا.

از لباس پوشيدن ها تو اين جشن مختلط كه بگذريم، اينقدر به مظاهر مدرنيته علاقه نشون مي دهند كه حتي عاقد كه معمولا روحاني بود، نه تنها تو اين جشن روحاني نبود، بلكه كراوات هم زده بود، شايد هم براي همين 300 هزار تومان گرفت تا يه خطبه ي عقد بخونه.
يه نكته ي خيلي جالب براي من اين بود كه گروه موزيك كه نمي دونم چقدر هم پول گرفته بود تا آهنگ هاي لس آنجلسي بخونه، به عنوان آخرين آهنگ، سرود « اي ايران » رو خوند.

اين وضع حجاب هم خيلي افتضاح شده، پري شب با مطهره رفتيم تو خيابان ولي عصر، ديگه مانتوي كوتاه كه آستينش تا پايين آرنج باشه يا شلواري كه تا زير زانو باشه، طبيعي شده، تازگي يه چيزي مثل كمربند از روي مانتو، روي باسن ميندازند تا وقاحت رو به حد اعلا برسانند! انگار مطهره با دولت جديد، نسبت به نحوه ي برخورد با بدحجابي به نتايج جديدي رسيده، مي گفت كه بايد احمدي نژاد با بخشي از اين وضعيت برخورد بكنه! بعد كه به برخورد فكر كرد، ياد تجربيات گذشته افتاد، دچار تناقض شد!

اين برهنگي ها رو وقتي در كنار بيانيه ي تشويق به بگير و ببند انصار حزب الله و طرح لباس ملي اصولگراها مي گذارم، ياد شريعتي مي افتم، جمع وتعادل بين سنت و مدرنيته.

۱۳۸۴ مرداد ۳۱, دوشنبه

تريبون هاي سنتي


شايد براي خودم هم تا قبل از اين انتخابات لعنتي نهم، فكر كردن به تريبون هاي سنتي براي فعاليت سياسي، خيلي كم اهميت بود، اما ...
الان كه فكر مي كنم، مي بينم واقعا اصلاح طلب ها _ منظورم همه آنهاست _ با از دست دادن تريبون هاي سنتي يا به عبارت درست تر، غفلت از آنها، از قشرهاي وسيعي از مردم فاصله گرفتند.
به نظرم ما رو جو گرفت، فكر كرديم نوشتن تو روزنامه كافيه، تريبون هاي سنتي را ولش كن، وقتي اونها رو هم بستند، فكر كرديم اينترنت كه هست! وقتي سايت ها رو فيلتر كردند گفتيم نمي دانند كه فيلترشكن كشف شده!
اما چند نفر روزنامه مي خوانند؟ ضريب نفوذ اينترنت تو ايران چقدره؟
قبل از اين كه روزنامه هاي دوم خردادي راه بيفتند، فعالان سياسي به تجمعات خيلي بها مي دادند، اما الان تو تجمعات معمولي آنها به سختي 100 نفر جمع مي شوند!
چند روز پيش تو دانشگاه تهران چند تا برنامه از طرف فعالان دانشجويي عضو انجمن اسلامي برگزار شد كه از تعداد انگشت هاي دست هم كمتر تماشاچي داشت! فقط دلشون به اين خوشه كه برنامه چقدر برد رسانه يي داره؟!
واقعيت اين است كه اصلاح طلب ها دارند خودشون رو به تريبون هايي محدود مي كنند كه ذاتا محدود هستند.
نمي گويم كه مي توان با راديو تلويزيون فراگير _ كه در اختيار جناح راست است _ برابري كرد، اما چرا نبايد اصلاح طلب ها در عين حالي كه از رسانه ها و تريبون هاي جديد استفاده مي كنند، توي هيات ها و مساجد هم تريبون داشته باشند؟
وقتي مي گي هيات و مسجد، بعضي ها دماغشون رو بالا مي كشند كه پيف پيف! چرا نمي خواهند باور كنند كه ما مسلمانيم، ملت مسلمان است، اين ها هم پايگاه هاي مردمي سنتي است كه به اين زودي ها اين تريبون ها جاي خودشون رو به رسانه هاي جديد نمي دهند.
بعضي ها از روي حماقت فكر مي كنند كه دموكرات كسي است كه اسم مسجد، هيات و حسينيه رو نبايد بياره! آخه تا كي تعارف كنيم يا دندان روي جگر بگذاريم از ترس مخالفان؟ بايد خود و دوستانمان رو نقد كنيم.
شب هاي عزاداري يا جشن هاي مذهبي كه مي شود، اصلاح طلب ها يا توي خونه هستند يا تو حسينيه ي ارشاد، البته اين « حسينيه » براي آنها استثناست! اصولگراها اما تو هر محله اي چند تا هيات، حسينيه يا مسجد دارند!
... و اين يكي از غفلت هاي ما بود، هست و خواهد بود، خدا نكند!

۱۳۸۴ مرداد ۲۶, چهارشنبه

غزه، كابينه و حج عمره

بالاخره اين صهيونيست هاي اشغالگر دارند جول و پلاسشون رو از نوار غزه جمع مي كنند، خيلي خوشحالم. ايشالا كه اين آغاز شكست مفتضحانه ي اونها در فلسطين بشه، مردم آواره ي فلسطين بعد از نيم قرن به كشورشون برگردند و با آسايش توش زندگي كنند.

خيلي جالبه، روشنفكرهاي ما هميشه از مردم فلسطين به شدت دفاع مي كردند، اما تو اين چند سال اينقدر كه مسوولان اين بحث ها رو حكومتي كردند، متاسفانه بعضي از روشنفكران جديد ديگه دشمني با صهيونيست هاي اشغالگر رو كه مي بينند پيف پيف مي كنند! نمونه اش آقاي زيدآبادي است، خيلي هم اطلاعات خوبي از اونجا داره اما نمي دونم اصلا بحث هاش رو درباره ي اوضاع فلسطين نمي پسندم، اون ميگه كه با عمليات استشهادي مخالفه، اما نمي گه كه پس اين فلسطيني هاي بدبخت كه به تنگ آمدند بايد چه كار كنند؟ همه با خشونت مخالفيم، اما اشغالگر رو بايد چه کار کرد، نوازش؟ (خبر خوشحالی فلسطینی ها)

خيلي باحالند اين اصولگراها، هنوز هيچي نشده كابينه ي پيشنهادي احمدي نژاد رو هوا كردند رفت پي كارش! اختلاف توي خودشون بالا گرفته، به شدت.

آخه احمدي نژاد هم با اين كابينه چيدنش گند زده، فكر ميكنه بچه بازيه، چهار تا بچه جقل رو به مجلس معرفي كرده، بعدش هم شعار اولين دولت اسلامي سر ميده، مطالبات رو بالا برده حالا همشون توش موندند كه با اين كابينه، اون شعارها محقق نمي شه!
خب معلومه، همه ي اصولگراها كه مغز خر نخوده اند امروز پشت سر احمدي نپاد وايستند به حساب اين كه در اعضاي دولت تحول ايجاد كرده، اما فردا معلوم بشه اين تحول مثبت نيست، سقوطه!
البته بايد ياد همه باشه كه دولت احمدي نژاد وقتي روي كار اومده كه نفت بشكه اي 67 دلاره، 30 ميليارد دلار هم ذخيره داريم، اما خاتمي كه اومد، نفت بشكه اي كمتر از 10 دلار بود، تازه 25 ميليارد دلار هم بدهي داشتيم. شايد اگه هر كس ديگه هم الان رييس جمهور بود خوشي زير دلش رو مي زد، شروع مي كرد به جفتك پرت كردن!
نقد یك اصلاح طلب و یك اصولگرا به كابينه؛ گزارشی از اختلافات اصولگراها

اين نماينده هاي مجلس هفتم آخرش هستند. چند تا از از اونها با رانت نمايندگي به حج عمره رفته اند، «كامران» نماينده ي اصفهان تو مجلس تذكر داده كه چرا به كارشون نمي رسند و به حج عمره مي روند؟ يكي از اون نماينده ها شاكي شده كه چرا آقاي كامران اين حرف ها رو تو مجلس زده؟ شايد تشويش اذهان عمومي بشه، بگويند كه نماينده ها كار نمي كنند!

امروز كامران داشت به اون نمايندهه تذكر مي داد كه چرا شاكي شده، حدادعادل - رييس مجلس - بهش گفت كه اگه از اين سفرها شكايت داري چرا به «نيره اخوان» - ديگر نماينده ي اصفهان - كه همسرته نمي گي؟ (اصل خبر)

اين وضع مملكتمونه، انگار دعوا سر لحاف ملاست، افشا نكن تا افشا نكنم! اگه بگي، منم مي گم!

۱۳۸۴ مرداد ۲۱, جمعه

حق هسته يي، سكوت اصلاح طلبان


وااسفا! كه طيف اصلاح طلبان به پنج دليل غير موجه درباره ي بحران هسته يي در سكوت مطلق به سر مي برند. آنها خود را به خواب زده اند در حالي كه شايد اين بحران، تماميت ارضي ايران عزيزمان را تهديد كند.
1 - بي تفاوتي و بي برنامه بودن نسبت به مساله

بعضي ها مي گويند كه «بحث كردن درباره ي مسائل هسته يي، هزينه ي سياسي داره، الان هم اولويت ما چيزهاي ديگري است، اما حتما بايد درباره ي آن بحث كنيم چون حق ماست»
پاسخ: شما توي ساير مسائل هم همين طوري تصميم گيري مي كنيد؟ اولويت شما براي پرداختن به مسائل چيست؟ شايد براي اين كه تا به حال هم در هر مسووليتي بوديد همين طوري كشور رو اداره كرديد نتيجه ي انتخابات اين طوري شد.
2 - بي تاثير دانستن دخالت در موضوع
برخي هم معتقدند «ما فقط مي تونيم داد و فرياد بزنيم، اما اونها كار خودشون رو مي كنند. كاري از دستمون بر نمياد.»
پاسخ: چطوريست كه درباره ي مساله اي مثل بازداشت يك فعال سياسي، دانشجويي يا روزنامه گار، - كه البته اين ها كم اهميت يا بي اهميت نيستند - يقه ي خودتون رو پاره مي كنيد، اما درباره ي اسن موضوع فوق مهم، دريغ از يك خط بيانيه يا اظهار نظر با پشتوانه ي منطقي يا حتي غير منطقي!
شما كه مي گوييد مي خواهيد از طريق جامعه ي مدني بر روند هاي موجود تاثير بگذاريد، چرا از همين مساله شروع نمي كنيد؟
3 - استفاده از فشارهاي خارجي براي مقاصد داخلي
يك سري هم مي گويند كه «بذارين فشارها روي اينها باشه وگرنه همين قدر نفسي هم كه الام مي كشيم ديگه نخواهيم كشيد» بعضي هم كه اصلا اميدشان به خارجي ها بيشتر از اين حرف هاست!
پاسخ: چرا رك و پوست كنده اين حرف ها رو نمي زنيد؟ مگر مردم غريبه هستند؟ مگر دوران «آگاهي حق مردم است» گذشته؟ بگوييد تا مردم شما را بهتر بشناسند كه حاضر هستيد ايران تهديد بشه اما بلكه از قدرت مانور محافظه كاران كم بشه.
اصلا قصد مقايسه ندارم، اما به خاطر بياوريد كه بيگانگان در سال 32 چطور از اختلافات آيت الله كاشاني و دكتر مصدق بر ضد دولت مردمي كه دستاورد ملت بود استفاده كردند.
4 - حمايت از حق هسته يي، حمايت از نظام است
خيلي ها تصور مي كنند كه اگر بگويند انرژي هسته يي حق ايران است، از نظام حمايت كرده اند، براي همين هم مي گويند «الان مسوولان منتظرند تا ما از انرژي هسته يي حمايت كنيم تا به حساب حمايت ما از نظام بگذارند در صورتي كه ما مخالف اين نظام يا حداقل مسوولانش هستيم، براي همين هم نظراتمان را درباره ي انرژي هسته يي اعلام نمي كنيم»
پاسخ: شايد بخش هايي از حكومت، حمايت هايي را از اين دست به پاي حمايت از خود بگذارد، اما آيا اين بايد باعث شود شما از منافع ملي بگذريد؟ مي خواهيد دستور داده شود كه حمايت از منافع ملي به معني دفاع از تفكر شما باشد؟! يا من بگويم كه حمايت از حق استفاده از انرژي هسته يي، حمايت از من است؟!

5 - ساير
اين يكي رو خالي گذاشتم چون چيزي به عقلم نرسيد، شايد دليل ديگري به غير از چهارتاي بالا باشه كه من نمي دونم!

جبهه ي مشاركت، نهضت آزادي، مجمع روحانيون، ملي مذهبي ها، كارگزاران، روزنامه نگاران، انجمن هاي اسلامي دانشجويان، ... اصلا الان كجاييد؟ توي باغ هستيد يا نه؟ مي دونيد كه پرونده ي ايران در چه وضعيتي است؟
اي اعضاي جامعه ي مدني كه مي خواهيد نقش ناظر را بازي كنيد، كمي به خود بياييد، آژيرها به صدا در آمده، وضعيت بحراني است، ايران نيازمند توجه همه ي ماست، ديگر حكومتي و غير حكومتي ندارد، منافع ملي در خطر است.

۱۳۸۴ مرداد ۱۹, چهارشنبه

گذا از مطلقه به فرامطلقه؟!


هر دم از اين باغ بري مي رسد / تازه تر از تازه تري مي رسد! واقعا داره چه اتفاقي مي افته، بلوفه يا جدي؟ بخوانيد:

امروز تو خبرها اومده بود تعدادي از نماينده هاي مجلس دارند نامه اي تهيه مي كنند خطاب به رهبر تا از او درخواست كنند كه دستور بازنگري قانون اساسي را بدهد، البته در جهت افزايش اختيارات رهبر !

وقتي از آنها پرسيدند كه چرا الان، مگر قبلا مجلس ششمي ها نگفته بودند، مي گويند كه الان «همگرايي بيشتر ميان قوا» فرصت خوبي براي بازنگري است.

طبق قانون اساسي، تنها رهبر مي تونه پيشنهادش رو براي بازنگري در قانون اساسي بده به يك شورايي مركب از تعدادي از مسوولان، بعدش مصوبات اين شورا بايد به تصويب رهبري برسه، در نهايت به راي عمومي گذاشته مي شه؛ بعضي آقايان هم مي گويند كه مردم شرعا بايد به پاي صندوق ها بيايند و راي بدهند! جالب نيست؟ كاملا دموكراتيك. بعد بعضي ها تشويش اذهان عمومي مي كنند كه همه چيز تو اين نظام به يك نفر ختم مي شه!!!

قطعا هر كسي از زاويه ي ديد خودش ايراداتي به قانون اساسي دارد، اما بديهي ترين پرسش اينه كه اين تغيير درخواستي به نفع چه كسي، مردم و نهادهاي مدني يا صاحبان قدرت حكومت؟

از ابتداي انقلاب 57 تنها يك بار 16 سال پيش در سال 68 نيز يك بار قانون اساسي مورد بازنگري قرار گرفت كه در آن مقطع تغييراتي كرد از جمله تغيير عنوان «ولايت فقيه» به «ولايت مطلقه‌ي فقيه».

يكي از اين نمايندگان گفته كه دليلشان اينه كه «از برخي اصول قانون اساسي تفسيرهاي دوگانه‌اي مي‌شود». تو مواردي كه درخواست بازنگري شده، «افزايش برخي اختيارات در برخي قوا و حتي رهبري» هم هست، البته من هم نفهميدم افزايش اختيارات رهبري يعني چي؟ مگه از مطلقه هم بالاتر داريم؟ مثلا فرا مطلقه!

واقعا مي خواهند قانون اساسي را به نفع بيشتر حكومت تغيير بدهند يا اين كه دنبال اين هستند كه آب گل آلود بشته تا ماهي خودشان را از آن بگيرند!
به نظرم مي رسه كه خود رهبري درباره ي اين مساله موضع بگيرند.

۱۳۸۴ مرداد ۱۸, سه‌شنبه

روز خبرنگار، کمربندها را باید بست


شايد امروز فقط بشه يه نگاه اجمالي به يك سال گذشته بياندازيم كه چه اتفاقاتي براي خبرنگاران افتاد و آب از آب تكان نخورد و پس از اين...

با روي كار آمدن مجلس هفتم، يك خبرنگار پارلماني از مجلس اخراج شد، جرمش اين بود كه اسرار هويدا مي كرد به همراه همكارانش، اما قرعه به نام او افتاده بود.
يك نماينده ي محترم مجلس ضمن گوش مالي يك خبرنگار، همه ي خبرنگاران را كذاب خواند و گفت كه همه ي دبيران و سردبيران روزنامه ها و خبرگزاري ها فاسد هستند، چون هر آنچه گفته بود نوشته بودند.
طبق روال، چند روزنامه و نشريه ي ديگر دادگاهي و يا توقيف شدند، از جمله روزنامه ي «اقبال»؛ جرمشان اين بود كه خط قرمزها را خوب رعايت نكردند.
اكبر گنجي، روزنامه نگاري كه پنج سال از زمان محكوميتش را به حبس در زندان اوين گذرانده، اكنون بر اثر ضعف جسماني ناشي از اعتصاب غذا - كه حدود 60 روز پيش آغاز شده - در بيمارستان بستري است، او هم اسرار هويدا مي كرد. مي گويند وضعيتش وخيم است، اما انگار حكومت هم دوست دارد كمك كند كه با آزاد نكردن گنجي در اين مقطع، او را به يك قهرمان تبديل كند!
دادگاه تجديد نظر پرونده ي زهرا كاظمي، خبرنگار عكاس ايراني الاصل كانادايي چند روز پيش برگزار شد، اما به نظر مي رسد كه ديگه بايد بسه! آخه يكي از وكلايش هم خاطر اين كه كار بدي كرده و جاسوس بوده، الان چند روزيه كه داره آب خنك نوش جان مي كنه!
مديرعامل ايسنا هم دو سه روز مانده به روز خبرنگار براي گرفتن لوح تقدير به دادگاه احضار شد و در آنجا طي مراسمي از وي با سوال و جوابي، تقدير به عمل آمد و اكنون با قيد وثيقه آزاد است!
«صفار هرندي» كه تا يك ماه پيش سردبير روزنامه ي كيهان بود، قرار است وزير ارشاد دولت جديد شود. امروز كيهان گزارشي نوشته با اين عنوان كه « نتيجه سياست هاي مطبوعاتي وزارت ارشاد طي سال هاي اخير: مطبوعات هر روز بيشتراز ديروز! ».
هوا شناسي ميگه با اين وضعيت، شرايط از الان تا چهار سال بعد، ابري توام با باران پيش بيني مي شود! کمربندها را باید بست.

۱۳۸۴ مرداد ۱۵, شنبه

گفت‌وگو با عامل ترور قاضي مقدس


/ طـنـز / عصر امروز عامل ترور قاضي حسن احمدي مقدس، قاضي پرونده ي اكبر گنجي با هوشياري سربازان گمنام دستگير شد و به درخواست خود طي گفت‌وگویی با خبرنگار صداوسيما، به اشتباهات خود اعتراف كرد.
_ چه شد كه دست به ترور آقاي قاضي مقدس زديد؟
+ من به خاطر دفاع از گنجي دست به ترور زدم و الان پشيمانم و مي خواهم خودم را تخليه كنم.
_ از چه زماني با گنجي آشنا شدي؟
+ از دوران نوجواني که اوج احساسات جواني است آنها ما را با شعار آزادي و بي بند و باري جذب كردند، تقريبا از سال 76 هم با نوشته هاي اكبر گنجي در روزنامه ها عليه نظام مقدس آشنا شدم و متاسفانه براي هما شعار آزادي ازش خوشم آمد.
_ چه روزنامه‌اي مي‌خواندي؟
+ روزنامه هاي توقيف شده، جامعه، توس، نشاط، عصر آزادگان، آفتاب، وقايع اتفاقيه، اقبال، صبح امروز، مشاركت، حيات نو، فتح، بيان، خرداد، سلام، هم ميهن، دوران، آزاد، آريا، نوروز، ...
_ ارتباط اين روزنامه ها با خشونت و ترور چطور بود؟
+ اين روزنامه ها هميشه ما رو به خشونت تشويق مي كردند، بعد اين طور وانمود مي كردند كه آيت ا... مصباح طرفدار خشونت است!
_ حالا چرا ترور؟
+ هميشه مصطفي تاج زاده به ما مي گفت كه اقتدار دادستاني، قاضي مرتضوي و دوستانش مثل جام بلوري است كه بايد آن را بشكنيم، به هر وسيله ي ممكن.
_ چرا تو انتخاب شدي براي تروركردن؟
+ من مجبور شدم، البته پول هم مي دادند.
_ يعني تهديدت مي كردند؟
+ آره، به من گفتند اگر اين كار را نكني، توي روزنامه هاي زنجيره يي مي نويسيم كه تو محافظه كاري و از تو يك چهره ي خشن نشان مي دهيم.
_ از چه كسي پول مي گرفتي؟
+ پول ها رو به واسطه ي سيامك پورزند مي گرفتم، بيشتر اوقات دلاز بود، گاهي هم چك پول خودمون.
_ با پول ها چه كار مي كردي؟
+ البته چيزي براي خودم نمي ماند، چون بيشتر اين پول ها صرف تهاجم فرهنگي مي شد.
_ شما تو تهاجم فرهنگي هم دست داشتيد؟
+ تا حدودي. آخه اين طرح تو دستور كار جبهه ي مشاركت و دوستان ديگر اصلاح طلبشون است. آنها با توسعه ي فرهنگي به شيوه ي آقاي دكتر احمدي نژاد در شهرداري اصلا موافق نيستند، چون مي خواهد جلوي اين تهاجم ها را بگيرد.
_ برگرديم سر اصل مطلب! برنامه ي ترور فقط به خواست خانواده ي گنجي بود؟
+ نه، چند نفر بودند كه از من خواستند تا قاضي مقدس رو كه پرونده ي كنفرانس برلين است بزنم.
_ چه كساني؟
+ خانواده ي اكبر گنجي، خانم مهرانگيز كار، آقاي علوي تبار، يوسفي اشكوري، ...
_ از خارج هم خط مي گرفتي يا فشاري بود؟
+ بله، اين اواخر فشار خانواده ي گنجي و تعدادي از جبهه ي مشاركتي ها، اون بخش تندروي دفتر تحكيم، نهضت به اصطلاح آزادي، ملي مذهبي ها، ... همگي از يك طرف و فشار جورج بوش و توني بلر و چند تا كشور ديگه زياد شده بود.
_ از چه كسي مستقيما دستور مي گرفتي؟
+ سعيد حجاريان، گاهي تاج زاده، عبدي، ابراهيم يزدي، كديور، ... براي رد گم كنی همه با هم فرماندهي مي كنند.
_ نقش شيرين عبادي چه بود؟
+ خانم عبادي بيشتر قرار بود فشارهاي بين المللي بياورد، البته نه صرفا براي آزادي گنجي، بلكه با هدف براندازي.
_ پس چرا دوستان به اصطلاح اصلاح طلب شما عليه ترور قاضي مقدس اطلاعيه مي‌دهند؟
+ از اول هم قرار اين بود كه براي اين كه لو نرويم، بعد از ترور متواري شوم و آنها هم ترور را محكوم كنند!
_ چه احساسي داري كه حقيقت را گفتي؟
+ اميدوارم همه ي فعالان سياسي درس بگيرند، من اين ها را گفتم تا بلكه به اصطلاح دوستان من هم نادم شوند و از حركت هاي خشونت طلبانه ي خود مانند قتل هاي زنجيره يي در اين هشت سال گذشته دست بكشند.
- در پايان چيزي براي گفتن داري؟
+ اولا از مقام [...] تقاضاي ندامت مي کنم. ثانيا خواهش مي كنم دستگاه ها با این به اصطلاح اصلاح طلبان آمريكايي كه روي حمله ي بوش خيلي حساب كرده اند، برخورد كند.
(راستي، من هم به نوبه ي خودم اين عمل را با هر نيتی كه بوده محكوم مي كنم و به خانواده اش تسليت مي گويم. اينقدر گفتمان زنده باد مخالف من خوب جا افتاده كه فكر نمي كنم كسي ديگر در ايران از مرگ حتي دشمن خود هم خوشحال شود)

۱۳۸۴ مرداد ۱۳, پنجشنبه

سقوط از تقدس زدايي به دست بوسي


دوربين هاي خبرنگاران روشن بود و مستقيم مراسم را پخش كرد كه آقاي دكتر احمدي نژاد دولا شد، دست بوسيد و با تنفيذ رهبر، رييس جمهور شد.
اين لحظه همزمان بود با رفتن خاتمي عزيز با همه ي ناتواني هايش و گلايه هاي ما، رفتن خاتمي از سرير قدرت و آمدن او به متن جامعه؛ اما مهم ترين كار او در اين هشت سال چه بود كه احمدي نژاد از همين روز اول نشان داد راهش مخالف اوست؟
تقدس زدايي از حكومت جمهوري اسلامي، كاري بود كه خاتمي توانست به خوبي از عهده ي آن برآيد، هر چند كارهاي بسياري را به هر دليل انجام نداد.
برداشت من از دست بوسي رهبر توسط احمدي نژاد در آغاز دوره ي رياست جمهوري، اين است كه تلاش خواهد كرد تقدس حكومت را در دوران خود به دوران قبل از خاتمي بازگرداند كه حكومت قدسي بود و كسي نمي توانست به مسوولان آن و خود آن انتقاد و يا خداي ناكرده بي احترامي كند!
معتقدم روند زميني كردن حكومت با تلاش هاي دولت هاي پس از خاتمي قطعا تغيير نخواهد كرد، لذا اين دست بوسي اولين گروه را از طرفداران احمدي جدا خواهد كرد.
من البته خاتمي را قهرمان اين كارزار نمي دانم، در سال 76 مردم به ناطق نوري راي ندادند تا به خاتمي بفهمانند براي آنها حمايت اكثريت مطلق عالمان ديني از ناطق، هيچ تقدسي ندارد، به عبارتي خواستار تقدس زدايي از حكومتي بودند كه بسياري از عالمان ديني به آن معتقد بودند.
حالا هم كه حتي تندروترين گرايش محافظه كاران به زدودن ظواهر تقدس مي پردازد و خود در راس دو قوه ي مجريه و مقننه كساني را قرار داده كه عالم ديني نيستند، آيا مي تواند باز هم به تقديس حكومت بپردازد؟

راستي، بعد از مراسم من در بيرون محل مراسم منتظر بودم تا شخصيت ها بيايند و با چند تا از آنها مصاحبه كنم، پس از چند دقيقه يكي از ماموران آنجا بهم گير داد و نگذاشت كارم را بكنم، گفتم من حداقل چهار سال است كه مي آيم و در اينجا مصاحبه مي گيرم، گفت ديگر از اين به بعد وضعيت فرق كرده است. البته من اين نظر او را خيلي جدي نگرفتم، اما شايد راست مي گفت!

۱۳۸۴ مرداد ۱۲, چهارشنبه

سانسور اقرار رسمي به سانسور

آقاي خاتمي 72 ساعت به پايان دوران هشت ساله ي رياست جمهوري خود، رسما در مراسم «سلام خاتمي» اقرار كرد كه در ايران سانسور هست! واقعا به اين مي گويند علم غيب!
البته گفت كه سانسورچي دولتش را به اتهام زير بار نرفتن در برخي موارد بركنار كرده اند! خاتمي بعدش تاكيد داشت كه سانسور را «آب در هاون كوبيدن مي داند» و در اين سالها سعي كرده سانسور را حداقل ضابطه مند كند تا تكليف همه معلوم باشد.
يه مثالي زد اين آقاي خاتمي كه هيچ وقت يادم نمي ره، گفت كه زمان رضا شاه به يكي گفتند پا روي دم رضا شاه گذاشته، پرسيد كه دم ايشان چقدري است؟ حالا ما سعي كرديم حداقل خط قرمز را مشخص كنيم.
من چون تو جلسه بودم مستقيما اين حرفها رو شنيدم اما همون طور كه مطمئن بودم، صدا و سيما وقتي مشروح اين جلسه رو پخش كرد، اين جمله هاي خاتمي رو سانسور كرد تا حرف خاتمي درباره ي سانسور، اثبات بشه.
هر چند من مثل خيلي ها گله دارم كه چرا خاتمي از جايگاه رياست جمهوري نتوانست جلوي سانسور را بگيرد، اما معتقدم به دلايل مختلف نتوانست نه اين كه نخواست؛ مثل خيلي موارد ديگر!