يك سال از شكست با تمام نيرويمان گذشت، هنوز بيشترمان ـ چه اصلاحطلبان شركتكنندگان و چه ديگراني كه در انتخابات شركت نكرده بودند ـ توهم داريم كه در انتخابات تقلب شد وگرنه ما ميبرديم! هنوز هستند بسياري كه فكر ميكنند احمدينژاد چند ماه بيشتر دوام نميآورد! خب، منصفانه الان كه يك سال گذشته ببينيم چه مشكلاتي داشتيم و آيا توي اين يك سال بر طرف شده؟!
به نظرم كه توهم ورمان داشته بود، توي هر سايتي ميرفتي كه نظرسنجي كرده بود، معين اول بود يا دوم! توي همهي آنها هم كروبي و احمدينژاد آخر بودند! يك بار هم نكرديم از كوچه و بازار بپرسيم، از روستاها خبر بگيريم. خدايي عكسها و تراكتهامون خيلي قشنگ بود و به دل خودمون مينشست اما يه قانون تبليغات ميگه كه الزاما تبليغات قشنگ نميفروشه، يعني اگه يه تبليغاتي خيلي قشنگ بود نبايد مطمئن باشيد كه حتما كسي رو جذب كنه! و دربارهي كانديداي ما همين طور بود كه ديديم نفروخت!
برخي از ما بهانه ميآوريم كه «
در انتخابات سوم تير تنها رايها متفرق شد و ما شكست خورديم»، اما توجه نميكنند كه در مرحلهي دوم كه همهي عالم و آدم شناخته شده و احزاب و گروهها پشت سر هاشمي ايستادند كه ما هم از او حمايت ميكرديم، ولي شكست خورديم. هاشمي گزينهي خوبي براي حمايت نبود، اشتباه كرديم، تاريخ مصرف او گذشته است، حتي اگر براي مردم قسم بخوري كه آدم خوبي است يا بهتر از ديگران است هم بسياري از او متنفر هستند. اشتباه كرديم، اتفاقا معتقدم حمايت از هاشمي راي اصلاحطلبها را كم كرد، قطعا بسياري از اصلاحطبهايي كه در 27 خرداد به معين، كروبي و مهرعليزاده راي داده بودند در 3 تير به هاشمي راي ندادند وگرنه آراي او به علاوهي حاميانش در 27 خرداد بايد به حدود 16 ميليون ميرسيد نه 10 ميليون.
معتقدم آقاي خاتمي و ديگر منتخبان اصلاحطلبان در دولت و مجلس اصلاحات اينقدر كم گذاشتند كه مردم ديگه به ما فرصت آزمون و خطا نميدهند كه آيا ميتوانيم يا نه؟ شعار كه براي مردم آب و نان نميشود، تا خودمان و تواناييمان را ثابت نكنيم هيچ كس ديگر تحويلمان نميگيرد. به زبان سادهتر، به نظرم ما بايد در حوزهي جامعهي مدني و با ابزارهاي در اختيارمان توانايي و لياقت خودمان را اثبات كنيم وگر نه، مگر مردم - و خود من هم - خل و چل هستيم كه به مثل خاتمي راي بدهيم كه خيلي از فرصتها را از دست بدهد و انتخاباتي مثل مجلس هفتم را برگزار كند؟!
مشكل مردم چي بود؟ زبان مردم را ديگر نميدانستيم، حرفمان بين مردم خريدار نداشت، يا حداقل حرفمان را نميفهميدند چون به اصطلاح در پز روشنفكري بوديم و به جاي مشكلات روزمرهي آنها از حقوق بشر دم ميزديم، از آزادي فردي ميگفتيم در صورتي كه عموم مردم از ناهنجاريهاي اجتماعي و ولنگاري جوانان نگران هستند. جامعه ديني است، اصلا يادمان رفته بود مردم نگران از دست رفتن ارزشهاي ديني هستند و امثال شريعتي كه اين روزها سالگرد وفاتش است به خاطر جمع بين سنت و مدرنيته محبوب عام و خاص بودند. از دموكراسي ميگفتيم ولي نشان داده بوديم كه مثل شوراي شهر اول تهران خودمان آنچنان كه مدعي هستيم دموكرات نيستيم و كار را روي زمين ميگذاريم و به جان هم ميافتيم.
البته بايد ببينيم مشكل تحريميها چيه، اما زيادي در آن انتخابات به دنبال راضي كردن آنها بوديم. واقعا جامعه در بد وضعيتي است، اگه همين طور تعداد تحريم كنندهها بيشتر بشه، جامعهي ايران دچار مشكل ميشه و به سمت انقلاب ميره كه خيلي خطرناكه، انقلابي كه خواستههاي انقلابيونش اصلا معلوم نيست، هيچ كس نميدونه چي ميخواهند، چي نميخواهند، فقط كساني با تحريك آنها جامعه را نامتعادل ميكنند تا از آب گلآلودش ماهي بگيرند. شناختن اينها از نان شب واجبتره، ناراضياني ناشناخته ميتوانند خيلي ويرانكننده باشند.
هفتهي پيش با سعيد پسر 14 سالهاي در فاميل صحبت ميكردم، بين حرفهايي دربارهي مسائل مورد علاقهاش كه بيشتر ماشين و موبايل بود، ازش دربارهي انتخابات پارسال پرسيدم كه گفت اگه ميتونست راي بده حتما به احمدينژاد راي ميداد، توي مدرسه هم خيلي از دوستانش طرفدار احمدينژاد بودند. باباش و عمويش از چپيهاي نزديك به اصلاحطلبها هستند، مطمئنم به كانديداهاي اصلاحطلبها راي دادهاند. گفتم چرا احمدينژاد؟ سعيد گفت كه با بقيه فرق ميكرد، ساده بود و به دل مينشست.
راستي ما توي نقد عملكرد دولت چقدر منصفيم؟ اصلا چقدر توانا هستيم؟ چرا دولت سايه رو فعال نكرديم؟ مردم انتظار دارند، به ويژه طرفداران كه اين همه سال حمايت كردند از شعارهاي اصلاح طلبانه. بايد دولت سايه تشكيل دهيم تا به نقد همهجانبهي دولت بپردازيم و البته ميتوانيم ضمن نقد آنها، راهكار پيشنهاد كنيم كه اين كار هم از ديد مردم بسيار مهم است. خيلي از دوستان بدون بررسي كارشناسي فقط چرت و پرت ميگويند و جز فحاشي نسبت به دولت نميتوانيم چيزي از آنها بشنويم، قطعا آنها در مخالفت با جريان اصلاحي حركت ميكنند، چون روششان اصلاحطلبانه نيست. من در اين يك سال در چند مورد چيزهايي نوشتم كه تاييد كنندهي چند سياست دولت احمدينژاد بود، دوستاني بدون بررسي اصل موضوع، صرفا انتقاد كردند كه راستي شدهام! دوست دارم اين
يادداشت دكتر ابراهيم يزدي رو كه چند روز پيش سرمقالهي روزنامهي شرق بود حتما بخونيد و ببينيد كه پيرمرد سياسي چطور فارغ از تفاوت ديدگاههايش با دولت احمدينژاد، به طرح ديدگاههاي منصفانهاش دربارهي بستهي پيشنهادي اروپا پرداخته، انگار هنوز وزير خارجهي دولت موقته و دارد به مهندس بازرگان مشاوره ميدهد. كدام يكي از ماها در اين يك سال با اين انصاف عملكرد دولت را قضاوت كردهايم؟ مطمئنا هيچ كدام؛ ما فقط ادعا و فقط فحش!
خارج از موضوع:
* اين رفيقمون
احمد آقاي حائري يه يادداشت گزندهاي نوشته دربارهي پيامبر جديد!
* وبلاگ
مرتضي اصلاحچي از فعالان دانشجويي پاك شده! يعني صفحهي خالي بلاگفا بالا ميآيد.