جالبه که وبلاگ نويسي فارسي کارش به دليل محدوديت هاي رسانه ها در انتشار سياسي نويسي رونق گرفت اما الان سياسي نويسي بين وبلاگ نويسان کم شده در حالي که جاش رو هيچ چيزي نگرفته، براي آگاهي از يک پژوهش مي توان به وبلاگ آقاي ضيايي پرور سري زد که هر چند ماه گزارش خوبي تو اين زمينه ارائه مي دهد. اين کاهش دليلش مي تونه سياست زدگي باشه، نااميدي و خستگي سياسي نويسان و يکي هم برخوردهايي که با تعدادي از سياسي نويسان شد.
البته به شخصه فکر نمي کنم فضا در اينترنت براي سياسي نويسي محدود باشه، آن چند مورد برخورد هم هر چند اشتباه بوده اما تنها به اين دليل هم نبود، حالا طرف وبلاگ هم داشته، مثلا دوست خوبم فريد مدرسي هم روزنامه نگاره، هم عضو شوراي مرکزي تحکيم و وبلاگ هم مي نويسه.
بالاخره سياسي نويسي هزينه داره، چه تو وبلاگ بااشه چه روزنامه و چه کسي در پشت تريبوني آن حرف ها را بزنه يا بيانيه صادر کنه، فرقي نداره، کسي هم که اهل هزينه دادن نيست نبايد وارد سياست بشه؛ يا حامي قدرت باشه تا کسي کاري به کارش نداشته باشه، اما بايد بدونه که هر روز که قدرت جابجا شد بايد رنگ عوض کنه. عده اي هم که غير آگاه به وضع جامعه هستند و بر آنها هرجي نيست اما اين خيانت است که آگاهي داشته باشي به کمبود ها ولي حرکت نکني، به قول شاعر که گفته «بيچاره آن کسي که گرفتار عقل شد، خوشبخت آن که کره خر آمد الاغ رفت».
چطور در زمان انتخابات که مي شود همه شروع مي کنند به نوشتن براي گدايي «راي»! بعد علاقه ي آنها به سياست کم مي شود و در «دکانلاگ» رنگ کاري را مي بندند تا انتخابات بعدي.
پيوست : يادداشت جنگولک بازي وبلاگي سياسيون
حاشيه : سخنان اخير آقاي خاتمي در ديدار بچه هاي ايلنا درباره ي مجلس خبرگان خوب بود، به شرطي که چنين سخناني بازتر شود و دوستان اصلاح طلب فضاي بحث آن را فراهم کنند. مجلس خبرگان خيلي جاي بحث دارد. نکته اي هم درباره ي عبور از نظام داشت، آن هم جالب بود. از آنجايي که به بحث درباره ي خبرگان علاقه ي وافري دارم حتما درباره ي ساز و کار آن که خاتمي گفته بيشتر مي نويسم.
حاشيه 2: رفته بودم توي وبلاگ سرکار خانم همسر ديدم به به، گير داده به اين و اون، نمي دونم از بي کاريه حتما! تقصير من بود، خب روزگار هم کمک کرد که اين طوري بشه، تهران که خونه نداريم، مطهره خانم رفته بود تهران براي تحويل دادن خونه که برگرده اما پروازش کنسل شدبعدش هم قرار شد چون من بايد يه سري توي اين هفته بيام ايران او بمونه که با هم برگرديم، حالا همه ي برنامه هايش به هم خورده، بالاخره زندگي ما هم اينطوري شده ديگه. تا کسي زندگي اش اين طوري آلاخون والاخون نشه نمي فهمه من چي ميگم و مطهره چي مي کشه، تازه وقتي با هم برگرديم باکو بايد دنبال يه خونه ي جديد بگرديم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com