عبدالکريم خان تابش امروز صبح زود اس ام اسي زد و نوشت که « "22 مهر" شصت و سومين سالروز تولد اسوه ي صبر و شکيبايي "سيد محمد خاتمي" را گرامي مي داريم »!
دوست عزيز و جوانم هر چه خاتمي يا به قول خودش «حاجي» زحمت کشيده بود را دوست داره به باد بده، خاتمي مي گفت قهرمان سازي نکنيد، اين چنين کارهايي دقيقا در جهت قهرمان سازي از چنين کسي است. يا حتما ديده ايد بعضي رسانه ها طوري از يه آدم خبر و عکس تهيه مي کنند انگار مي خواهند چهره ي قهرمان يک فيلم رو از طرف بسازند، که چي؟ منظورم به خاتمي نيست فقط، ببينيد تلويزيون ديدارهاي رهبري را چگونه فيلمبرداري مي کند، قبل و بعد از آن هم معمولا بخشي از آن را اسلومويشن نشان مي دهد!
بعضي از دوستان را ديده ام وقتي به ديدار خاتمي مي روند مجذوب عينک و عبا و ريخت و قيافه و خوش تيپي و اين جور چيزهاي او مي شوند، من يه چيزي ميگم يه چيزي مي شنويد، اصلا فکر مي کنند او آمده تا آنها را نجات دهد و تنها کسي که مي تواند آنها را نجات دهد هيمن آدمي است که مثل بقيه ي ما به عنوان يک انسان حق اشتباه کردن دارد.
دوست عزيزم عبدالکريم! انسان انسان است، فرقي با هم ندارند، براي خاتمي به خاطر خود او از اين جور جشن ها نگير، بگذار او هم مثل بقيه ي ما باشد. اگر ناطق نوري به جاي خاتمي در آن سال انتخاب مي شد چه بسا نحوه ي انتخابات مجلس هفتم به اين صورت نبود و يا نتيجه ي انتخابات رياست جمهوري نهم اين چنين نمي شد! نمي دانم، همه ي اين ها حدس و گمان است، مهم اين که دوست من هيچ کدام از ما تخم دو زرده نمي گذاريم.
دوست جوانم! اگر جامعه ي اصلاح طلبان نتوانست جايگزيني پس از هشت سال براي ادامه ي مسير او پيدا کند يا بپروراند، فکر نکنيم که همو يگانه انسان اصلاح گري است.
از اين گذشته، «اسوه ي صبر و شکيبايي» در چه؟ اگر چنين او را بخواهي بالا ببري، مجبورم من هم با افراط از اين طرف بوم بيفتم و بپرسم "صبوري" يا "وقت تلف کردن"؛ "شکيبايي"، يا "کوتاه آمدن از خواست هاي ملي".
اصلا نيازي به باز کردن اين بحث ها نيست، که زياد است مصاديق عيب هاي خاتمي، از آن تا حدي چشم مي پوشيم چون او را يک انسان خطا پذير مي دانيم، و من يکي که حاضر نيستم کمک کنم او نيز بت شود، بت شدن يک انسان يعني کور شدن ديگران.
حاشیه : آقا ديگه از ترس مادرزن جان نمي شه تو وبلاگ هم چيزي پشت سرش نوشت. سحرگاه ديروز - جمعه - مطهره خانم قرار بود بياد باکو اما هوا خراب بود و پرواز انجام نشد، يه ذره برنامه ي من هم بهم خورد، قرار شد فعلا بمونه تهران. شب قبلش تو وبلاگ نوشته بودم که بالاخره مادر زن باخت و مطهره خانم داره بر مي گرده، مادر زن جان ديروز بعد از اين که دخترش تو تهران موند، رفته تو اينترنت! وبلاگم رو ديده و کامنت گذاشته که «خيلي سعي کردم نبازي، اما بازم باختي». اولش که ديدم فکر کردم يکي از بچه ها اين کار رو کرده، تا وقتي که شب خودش زنگ زد و گفت «حالا ميري تو وبلاگ پشت سرم حرف مي زني؟، خوندي برات چي نوشتم». بله دوستان گرامي، اينه که من از مادر زن هي مي نويسم و ميگم زن نگيريد نه براي اينه که زن بده، بلکه […]. نمونه اش همين آقا مهدي فراهاني که امروز باهاش تلفني صحبت کردم، چند روزي بيشتر نيست که به اين درد مبتلا شده، انگار نصايح ما هم فايده نداره، اصلا به من چي، برو پنج تا بگير، دندت نرم. تا اونجا که من از مادر زن جماعت شناخت پيدا کردم هر چا بري حضور داره مگه بري زير گل! يا اين که به قول حميد ماهي صفت بذاريش روي سرت.
دوست عزيز و جوانم هر چه خاتمي يا به قول خودش «حاجي» زحمت کشيده بود را دوست داره به باد بده، خاتمي مي گفت قهرمان سازي نکنيد، اين چنين کارهايي دقيقا در جهت قهرمان سازي از چنين کسي است. يا حتما ديده ايد بعضي رسانه ها طوري از يه آدم خبر و عکس تهيه مي کنند انگار مي خواهند چهره ي قهرمان يک فيلم رو از طرف بسازند، که چي؟ منظورم به خاتمي نيست فقط، ببينيد تلويزيون ديدارهاي رهبري را چگونه فيلمبرداري مي کند، قبل و بعد از آن هم معمولا بخشي از آن را اسلومويشن نشان مي دهد!
بعضي از دوستان را ديده ام وقتي به ديدار خاتمي مي روند مجذوب عينک و عبا و ريخت و قيافه و خوش تيپي و اين جور چيزهاي او مي شوند، من يه چيزي ميگم يه چيزي مي شنويد، اصلا فکر مي کنند او آمده تا آنها را نجات دهد و تنها کسي که مي تواند آنها را نجات دهد هيمن آدمي است که مثل بقيه ي ما به عنوان يک انسان حق اشتباه کردن دارد.
دوست عزيزم عبدالکريم! انسان انسان است، فرقي با هم ندارند، براي خاتمي به خاطر خود او از اين جور جشن ها نگير، بگذار او هم مثل بقيه ي ما باشد. اگر ناطق نوري به جاي خاتمي در آن سال انتخاب مي شد چه بسا نحوه ي انتخابات مجلس هفتم به اين صورت نبود و يا نتيجه ي انتخابات رياست جمهوري نهم اين چنين نمي شد! نمي دانم، همه ي اين ها حدس و گمان است، مهم اين که دوست من هيچ کدام از ما تخم دو زرده نمي گذاريم.
دوست جوانم! اگر جامعه ي اصلاح طلبان نتوانست جايگزيني پس از هشت سال براي ادامه ي مسير او پيدا کند يا بپروراند، فکر نکنيم که همو يگانه انسان اصلاح گري است.
از اين گذشته، «اسوه ي صبر و شکيبايي» در چه؟ اگر چنين او را بخواهي بالا ببري، مجبورم من هم با افراط از اين طرف بوم بيفتم و بپرسم "صبوري" يا "وقت تلف کردن"؛ "شکيبايي"، يا "کوتاه آمدن از خواست هاي ملي".
اصلا نيازي به باز کردن اين بحث ها نيست، که زياد است مصاديق عيب هاي خاتمي، از آن تا حدي چشم مي پوشيم چون او را يک انسان خطا پذير مي دانيم، و من يکي که حاضر نيستم کمک کنم او نيز بت شود، بت شدن يک انسان يعني کور شدن ديگران.
حاشیه : آقا ديگه از ترس مادرزن جان نمي شه تو وبلاگ هم چيزي پشت سرش نوشت. سحرگاه ديروز - جمعه - مطهره خانم قرار بود بياد باکو اما هوا خراب بود و پرواز انجام نشد، يه ذره برنامه ي من هم بهم خورد، قرار شد فعلا بمونه تهران. شب قبلش تو وبلاگ نوشته بودم که بالاخره مادر زن باخت و مطهره خانم داره بر مي گرده، مادر زن جان ديروز بعد از اين که دخترش تو تهران موند، رفته تو اينترنت! وبلاگم رو ديده و کامنت گذاشته که «خيلي سعي کردم نبازي، اما بازم باختي». اولش که ديدم فکر کردم يکي از بچه ها اين کار رو کرده، تا وقتي که شب خودش زنگ زد و گفت «حالا ميري تو وبلاگ پشت سرم حرف مي زني؟، خوندي برات چي نوشتم». بله دوستان گرامي، اينه که من از مادر زن هي مي نويسم و ميگم زن نگيريد نه براي اينه که زن بده، بلکه […]. نمونه اش همين آقا مهدي فراهاني که امروز باهاش تلفني صحبت کردم، چند روزي بيشتر نيست که به اين درد مبتلا شده، انگار نصايح ما هم فايده نداره، اصلا به من چي، برو پنج تا بگير، دندت نرم. تا اونجا که من از مادر زن جماعت شناخت پيدا کردم هر چا بري حضور داره مگه بري زير گل! يا اين که به قول حميد ماهي صفت بذاريش روي سرت.
عکس : سعيد رضوي فقيه، از اون فعالان سياسي جوان و بسيار زيرک است که در تحولات تحکيم چند سال اخير نقش بسياري داشت، خيلي رازها درباره ي تحکيم هست که معدود کساني از جمله او مي دانند. سعيد توانايي خوبي در جمع کردن مسائل پيش آمده داشت، البته سن او از باقي اعضا بيشتر بود و اين هم فاکتور مهمي در تاثيرگذاري اش بود. در دو سال اخير که به فرانسه رفته، از طريق اي ميل چندين بار با او در ارتباط بودم، بارها براي مصاحبه با ايسنا از او درخواست کردم اما نمي خواست تا مدتي اظهارنظر کند، علي رغم اين که بسيار حرف براي گفتن داشت. از انتخاب او به عنوان دبير تشکيلات اتحاديه ي انجمن هاي اسلامي دانشجويان ايراني در اروپا خوشحال شدم. اميدوارم موفق باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com