۱۳۸۵ تیر ۲۹, پنجشنبه

سفر به باكو

امروز صبح به قصد بررسي يك پيشنهاد كاري به باكو، پايتخت جمهوري آذربايجان آمدم، كار در يك كارخانه! ببين دنيا با سرنوشت آدمها چه ها كه نمي كنه.
مطهره خيلي ناراحت بود، آخه مامانش هم ديشب به همراه عروس مطهره اينا به حج مشرف شدند، خوش به حالشان.
من اما در سرزمين "بادكوبه" با زبان نفهمي خودم دست به گريبانم، كشوري با وضعيتي به مراتب از ايران ما اسفتاك تر. اميدوارم بتوانم هفته ي آينده برگردم و اگر خوب بود با مطهره براي چند وقتي در باكو مستقر شوم.
امروز نتوانستم عكسي بگذارم، فردا بيشتر مي نويسم و البته با عكس.عكس الهام علي اف و پدرش بر در و ديوار شهر آويزان است، نمي دانم اگر در عكس چسباندن مسابقه اي باشد مسوولان ايراني اول مي شوند يا آذري ها؟!

راستي چه مي كنه اين عباس آقاي عبدي. من كه كارش را مي پسندم، رك است و عيوب همه را مي گويد. مصاحبه ي عبدي با روز را خواندم، خيلي با او احساس نزديكي مي كنم، خدا قوتش بدهد كه سعي در به فكر فرو بردن اصلاح طلب ها را دارد.

۳ نظر:

  1. marg bar farsssssssssssssss

    پاسخحذف
  2. ما که از سفرمون به باکو بسیار رنجیده شدیم رشوه گیری پلیسهاو گرفتن رشوه های کلان به خاطر عبور از چراغ واقعا سفرو به کاممون تلخ کردو در نهایت در نهایت بی ادبی تصدیقمون رو گرفتن با ما که آذری هستیم اینطور رفتار کردن .شرح کامل سفرمو در سایت محمد عاشق سفر نوشتم یه نگاهی بهش بندازید

    پاسخحذف
  3. تو گو خوردي اذري هستي تو فارس سگي

    پاسخحذف

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com