همهي ما در رسيدن گنجي به وضعيت و ديدگاه فعلي مقصريم. وقتي اكبر پس از شش سال از زندان آزاد شد ميدانستم كه اگر او را دوره نكنيم و به نقدش نكشيم تا فضاي واقعي بيرون را درك كند، فضاي ذهني و اعمال او در نهايت به نفع محافظهكاران سوق پيدا ميكند و اتفاقا اينچنين شد. كوتاهي از ما هم بود، قبول كنيم، انگار گنجي جزام داشت، به غير از تعدادي امثال خودش، باقي از او دوري ميكردند، يك بار هم نشنيدم جلسهاي جدي با او گذاشته بشود و دربارهي دوران اصلاحات با او گفتوگوي جدي كنند.
قبل از آزادياش حداقل دو بار اين مساله را كه اصلاحطلبان پس از آزادي گنجي ميخواهند با او چه كنند را مطرح كردم تا به فكر برويم كه راهكار «مسالهي گنجي» براي اصلاحطلبان چيست؟ نه من به نتيجهاي رسيدم و نه ديگران و حاصل آن تلاش طاقتفرساي ما همين است كه ميبينيم! او در توهم ضرورت انقلابي جديد به سرميبرد و كسي كنارش نمانده به جز حاصل تنهاييهاي زندانش، مانيفست جمهوريخواهي! گرد و خاكي كرد كه از آن سر دنيا ميخواهد اعتصاب غذايي سه روزه در سراسر گيتي راه بياندازد، نهايتش 20 نفر هم در مقابل سازمان ملل جمع نشدند! مضحكهي عام و خاص شد كه چرا فراخوانش را پاسخ ندادهاند، هر چند مانور خبري رسانههاي غربي فريبنده بود. حالا هم شايد تصور شود بايد به او بي اعتنايي كرد، اصلا بايد فرياد زد كه با او نيستيم! چرا؟ چون او متفاوت با ما ميانديشد كه آن را نميپسنديم! خب او هم راهكارهاي ما را نميپسندد، همچنانكه در انتخابات پارسال اكثريت مطلق مردم چنان نظري داشتند. نميشود كه همهي دوستان سابق را به همين بهانه كنار گذارد، ميشود؟ آن هم كسي را كه به خاطر اصلاحات هزينه داده است.
شايد پرسيده شود كه چرا اصلاحطلبان بايد او را حتما توجيه ميكردند؟! چون او يك اصلاحطلب بود، انگار كنيد كه برادرتان مثلا معتاد شده است، آيا بايد از او دوري كنيد؟ نه بر عكس، بايد بيش از گذشته به او نزديك شويد، با او صحبت كنيد تا آن راهي را كه براي برون رفت از شرايط ذهنياش پي گرفته بود، ترك كند. شايد توهم لزوم تلاش براي براندازي نظام كه معلوم نيست از درون آن چه درميآيد، از نظر اصلاحطلبي بدتر از اعتياد هم باشد، براي همين هم چنين مثالي زدم.
درون گنجي پر است از استعداد، انگيزه و انرژي كه فقط بايد آن را در راستاي بهترين راه اصلاح و توسعهي ايران سوق داد، او فرصت ميخواهد تا با فضايي كه شش سال از آن بيخبر بود دوباره اخت شود. بخواهيم يا نه، گنجي را تا پايان عمرش با اصلاحطلبيهايش ميشناسند، بايد خودمان جمع و جورش كنيم، بگذاريم نظراتش را بدهد، با او گرم بگيريم، ببينيم از كداممان براي چه دلخور است، انتقاداتش چيست، و ... بالاخره اگر چنين نكنيم، هم از كيسهي اصلاحطلبان رفته كه نميتوانند يك دوست قديمي را همراه كنند، هم بهانهاي به دست محافظهكاران ميافتد براي تنگ كردن فضا. مگر ما هماني نبوديم كه مدعي بوديم بايد معاند را به مخالف و مخالف را به موافق تبديل كرد؟! گنجي امروز به گذشته و گذشتهگان اعتماد ندارد، چگونه اعتمادش را جلب كنيم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com