۱۳۸۵ مرداد ۹, دوشنبه

پيامد فوت اکبر محمدي

اکبر محمدي که اسمش حالا به اندازه‌ي اکبر گنجي شناخته شده است، امروز در زندان اوين فوت کرد، در خبرها آمده بود که ديروز دهمين روز اعتصاب غذايش است. او که بود که به اين اندازه مهم شده است و شناخته شده، مگر شناخته‌شدنش دليلي غير از کوتاهي حکومت در برخورد صحيح با بحران دارد؟ اکبر محمدي و برادرش منوچهر معروف به منوچ مورچه، در حوادث کوي دانشگاه تهران در سال ۷۸ کوچکترين اهميتي از لحاظ تاثير گذاري بر حرکت دانشجويان نداشتند و اتفاقا دانشجويان آنها را طرد مي‌کردند اما با دستگيري و محکوميت آن دو به همراه دانشجويي مثل احمد باطبي که کمترين تاثيري در آن حوادث نداشت، در واقع تمام وقايع را به نام آنها نوشتند و تريبوني را دو دستي به آنها تقديم کردند تا از موضع دانشجويان سخن بگويند، هر چند حرف آنها در داخل در بين دانشجويان آگاه نفوذي نداشت. بالاخره اين که همين امروز وقتي چندين بار اس ام اس هاي خبر فوت محمدي را از طرف سه دوست خواندم، فهميدم چه خاکي دوباره بر سر فعالان اجتماعي سياسي جامعه آمده و آن اينکه از امروز منوچهر محمدي و همفکرانش او را شهيد مي‌خوانند، شهيد راهي که در کوي دانشگاه هيچ طرفداري نداشت، اما امروز به يمن و برکت پرورش شخصيت‌هاي ناشناس در زندان‌ها، آنها مي‌توانند کمبودهاي فکري خود را اينچنين جبران و جاي نيروهاي آگاه جامعه را تنگ‌تر از پيش کنند. من واقعا نمي‌فهمم اگر در زندان نگهداشتن امثال محمدي‌ها فايده‌اي غير از به شهرت رسيدن آنها داشته است؟
از سوي ديگر، يک زنداني هر که مي‌خواهد باشد حق دارد زنده بماند، وقتي اعتصاب غذا مي‌کند يعني اعتراض دارد، بايد به وضعيتش رسيدگي شود، غذا نخود که بميرد، اعتراض داشت، بايد به بهداري و بيمارستان منتقل مي‌شد، هر چقدر هم که در اخبار بگويند قبلش خوب بود فايده ندارد، جوان ه به اين راحتي نمي‌ميرد، مگر وضعيتش خيلي خراب بوده باشد، بالاخره بهتر است اين ان جي او ي آقاي باقي گروهي را براي تحقيق درباره‌ي موضوع بفرستد و نمايندگان اقليت مجلس هم که ديروز به اوين رفتند و در روزنامه‌ها به به‌به و چه‌چه کردن پرداختند کمي بيشتر دقت کنند که در زندان‌ها چه مي‌گذرد.
خدا بيامرزدش اکبر محمدي را، چندين بار با او تلفني صحبت کرده‌ام، از زندان اوين تماس مي‌گرفت و مي‌خواست که وضعيتش در رسانه‌ها منعکس شود، منوچهر هم همين‌طور. پدر و مادر و خواهرشان هم هميشه آه ناله داشتند، بندگان خدا نمي‌دانستند از دست اين بچه‌ها چه کنند، درباره‌ي افکارشان که هيچ نمي‌دانند، اما فرزند است و امروز به داغ يکي از آنها نشستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com