۱۳۸۵ تیر ۱۷, شنبه

روزنامه‌نگار مستقل نداريم

چند روز پيش ديدم يكي از اعضاي انجمن صنفي روزنامه‌نگاران اين اصل را كه «روزنامه‌نگار كسي است كه از اين كار ارتزاق كند»، باز هم خده‌ام گرفت، با اين كه شايد هزار بار اين جمله را مي‌شنوم و روي آن فكر مي‌كنم. اگر معني روزنامه‌نگار اين است كه ما در ايران اصلا چنين كسي را نداريم، البته مي‌دانم كه كساني با اين تعريف نسبتي دارند كه شايد كمي نزديك و يا دور باشند. كساني را كه ما به نام روزنامه‌نگار مي‌شناسيم اكثرشان از طريق كاري كه مي‌كنند روزي مي‌گذرانند اما آيا همه‌ي آنها روزنامه‌نگار هستند؟! مطمئنا من معتقدم همه‌ي آنها روزنامه‌نگار نيستند چون رسالت روزنامه‌نگاري را نمي‌توانند و يا نمي‌خواهند پي بگيرند. من خودم در رسانه‌اي سال‌ها كار مي‌كردم كه دولتي بود، كنترلش در دست دولت بود(خواهش مي‌كنم دوستانم در ايسنا گير ندهند كه چرا مي‌گويي ايسنا دولتي است، جهاد دانشگاهي هم دولت است، هر چند دولتي در دولت)، خبرگزاري‌هاي موجود ديگر هم اينچنين هستند، يا مستقيما دولتي يا زير نظر نهادي دولتي، روزنامه‌ها هم همين‌طور، يكسري كه مثل روزنامه‌ي ايران ارگان دولت هستند، يكسري هم مثل كيهان نماينده‌ي رهبري مدير آن است، يكسري هم مثل شرق، پشتوانه‌ي هاشمي رفسنجاني را با خود دارد كه از صد تا دولت هم حكومتي‌تر است، يا مثل اعتماد ملي پشتش به شيخ مهدي كروبي گرم است كه عضو مجمع تشخيص و مشاور رهبري و چند دوره رييس مجلس و ... بوده، رسالت مدير مسوولش مرتضي نبوي عضو مجمع مصلحت نظام است، همشهري مال شهرداري است، آفرينش را هم دانشگاه آزاد جاسبي چاپ مي‌كند و ... اطلاعات، حمايت، جمهوري اسلامي هم دولتي هستند، مي‌ماند چند تا روزنامه‌ي درپيت نيمچه مستقل كه هيچ حمايتي نمي‌شوند، يعني اين كه نهادهاي دولتي تعدادي از اين روزنامه‌ها را هر روز مي‌خرند و در ادارات توزيع مي‌كنند، يا آگهي تبليغاتي نهادهاي دولتي فقط به روزنامه‌هاي به اصطلاح خودي و نور چشمي داده مي‌شود تا خداي نكرده ضرر نكنند، مستقل‌ها هم بروند بميرند، اما كسي نمي‌رود بميرد، استقلال را هم كسي انتخاب نمي‌كند، هر كس انتخاب كرد ديگر نمي‌تواند از اين راه نان بخورد، پس در نتيجه روزنامه‌نگاري كه به طور طبيعي بتواند مستقل باشد و بنويسد نداريم، هر چند به كساني كه مجبورند سانسور كنند و حقايق را نگويند يا برعكس جلوه دهند هم عنوان «روزنامه‌نگار» تعلق مي‌گيرد.

راستي روز چهارشنبه ديدم آقاي منتجبي يادداشت كوتاهي در شرق نوشته و در آن مدعي شده كه «آقاي خاتمي در زمان رياست جمهوري‌اش حتي براي پرهيز از هزينه‌ها خبرنگاران را نيز با خود همراه نمي‌برد و تنها نماينده يكى دو رسانه چون خبرگزاري جمهوري اسلامي و صدا و سيما را براى انعكاس اخبار با تيم همراه مي‌كرد». ديدم شايد انصاف نباشد خاطره‌اي را نگويم، در اسفند 82 به عنوان خبرنگار ايسنا همراه آقاي خاتمي به ونزوئلا رفتيم، آن سر دنيا، 15 ساعت پرواز، براي شركت در اجلاس دو روزه‌ي جي‌15، هواپيماي 300 نفره‌ي اختصاصي كه با حدود 70 نفر رفتيم و با حدود 100 نفر برگشتيم، اختلاف تعداد به اين دليل بود كه بخشي از هيات همراه قبل از ما رفته بود، من به همراه مرتضي فرج آبادي از ايسنا كه عكاس است، يك خبرنگار از ايرنا، يك خبرنگار هم كه يادم نيست از كجا بود، يكي از واحد مركزي و چند گروه خبري تلويزيون. اما هيچ كاري در آنجا نداشتيم، به غير از اين كه متن سخنراني آقاي خاتمي در اجلاس را كه در جنب هتل محل اقامت بود و متن تنظيم شده‌ي ديدارهاي او را كه در همان هتل انجام شده بود را با آژانس‌هاي خبري خودمان فاكس كنيم، واقعا تاسف خوردم، شده بودم يك عنصر بي خاصيت كه اين همه راه را براي هيچ رفتم. اما در سفر يك هفته‌يي كه اسفند 83 با حدادعادل به هند رفتم، تنها خبرنگار هيات 25 نفره بودم، يك گروه خبري از صدا و سيما هم بود، البته من تنها عكاس هم بودم، آنهاخواسته بودند خبرنگاري بيايد كه عكاسي هم كند، هيات بسيار جمع و جور بود، من هم به خبرنگاري رسيدم و هم به عكاسي، همه‌اش در حال كار بودم، وقت اضافي هم نداشتم. سر فرصت درباره‌ي اين دو سفر بيشتر مي‌نويسم، اما منظورم به اين مقايسه‌ي هيات‌هاي همراه و تعداد خبرنگاران بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com