۱۳۸۵ تیر ۱۲, دوشنبه

براي مطهره خانم

چند روز ديگر روز زن است، بالاخره براي پاچه خواري هم كه شده من بايد از همه‌ي ديگر متاهل‌ها جلو بزنم و براي او بنويسم. مطهره همسر مهربانم كه البته شايد با ديگران مانند من مهربان نباشد ـ كه نيست ـ نزديك به دو سال است كه مرا با دنيايي از به هم ريختگي‌ها تحمل مي‌كند. خدايي توقعي ندارد، يا بهتر است بگويم توقعاتش بسيار اندك است. از همان ابتدا به او گفتم كه اميدوارم بتواني مرا تحمل كني، چون من با غريبه‌ها هم مي‌سازم چه برسد به همسرم، مهم اين است كه كسي بتواند با اخلاق من بسازد، قبول كرد اما چه سخت مي‌گذرد برايش. به دلايلي كه دوست ندارم توضيح دهم دكتر به او گفته بهتر است كار نكني، نبايد عصباني شوي، نبايد در محيط گرم بروي، ... اما او هم كار مي‌كند، چون حقوق من كفاف زندگي مشتركمان را نمي‌دهد، البته با شغل جديدم به نظرم به تدريج بتوانم در يك بازه‌ي زماني از كاركردن او بكاهم يا حداقل اين امكان را فراهم كنم كه كمتر كار كند. عصباني هم مي‌شود چون هم خبرنگاري كاري با استرس است و هم من گاهي اعصابش را به هم مي‌ريزم، به خدا قصد ندارم اما زندگي است ديگر، البته بايد سعي كنم اصلاح شوم. هواي گرم را هم كه نمي‌توانم كاري كنم، وقتي مجبور است براي انجام كار به بيرون برود و هوا هم گرم است راهي برايش نمي‌ماند، يك پرايد داريم كه او با خود مي‌برد اما كولر ندارد، هوا هم كه اين روزها در تهران خيلي گرم شده. بالاخره وقتي با هم گپ مي‌زنيم بيشتر پي مي‌برم كه زندگي شهري هم دليل مضاعفي شده بر همه‌ي مشكلات ديگر كه مطهره خانم را آنطور كه بايد قدرش را ندانم، عصري بعد از كار بالاخره كارهاي جانبي پيش مي‌آيد و ساعت 8 يا نه و يا 10 شب خسته او را به خانه مي‌برم، دير كه مي‌شود غر مي‌زند اما مي‌داند كه شرايط من هم خوب نيست، البته همه‌ي زندگي بد نيست، اين كار كردن و مسائل زندگي لذت دارد، زندگي بدون آنها كه هيچ است، منظورم از نوشتن اين چند خط ناقابل فقط تقديري بود با تمام عشق از زني كه با صداقت تمام به من در رسيدن به هدفم و هدف مشتركمان كمكم مي‌كند؛ و البته از او به خاطر همه‌ي ناتواني‌هايم در تامين نيازهايش معذرت مي‌خواهم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com