داشتم اخبار ايسنا را ميديدم، چه حالي به خبر نشست خبري رييس سازمان بسيج به اصطلاح دانشجويي دادهاند و خبرشان يك روز و يك شب در جايگاه خبر اول صفحهي سياسي بود! كاري كه هيچ وقت راضي به آن نشده بودم، اين را فقط از باب تذكر نوشتم تا تكرار نشود. همين طور كيهان دو روز پيش را ميخواندم، ديدم سردار حجازي فرماندهي بسيج «بايد»هايي را براي «جنبش دانشجويي» ترسيم كرده. براي همين بد نديدم اشارهاي كنم به رتبههاي اعضاي سازمان بسيج دانشجويي! كاري كه كد آوردن از آن كار آساني نيست و هزينه دارد ولي براي يك خبرنگار جذاب است. انتظار دارم پس از خواندنش دوستان خبرنگارم كمي به فكر فرو بروند كه از درج اخبار بي خاصيت كمي فاصله بگيرند و چيزهايي را بنويسند كه برخي را قلقلك ميدهد، حتي اگر كمي هزينهبر باشد.
سال گذشته كه در ايسنا بودم خبري از شهرستان محمودآباد برايم فاكس شد، بيانيهي تعدادي از اعضاي بسيج دانشجويي در حمايت از طرح مجلس دانشجويي كه يكي از اعضايشان طرحش را به وزارت علوم داده است. اين بيانيه به همراه نامهاي بود از سوي مسوول بسيج دانشجويي شهرستان محمودآباد براي اين كه آن بيانيه منتشر شود. معمولا كسي نامهي روي بيانيه را كه در آن نوشته شده لطفا فلان بيانيه در آن رسانه منعكس شود را روي خط نمي فرستد، اما من منتظر گاف اين دوستان بودم! امضاي مسوول دفتر بسيج دانشجويي شهرستان محمود آباد، آقاي سرگرد پاسدار «سيدصمد علوي» بود. تازه به چند جا رونوشت شده بود، از جمله «فرماندهي منطقهي مقاومت بسيج استان مازندران، ناحيهي بسيج دانشجويي استان مازندران، فرماندهي سپاه ناحيهي محمودآباد». از آنجايي كه حاشيهي اين بيانيه مهمتر از خودش بود، خبر را به طور عجيب و غير معمولي تنظيم كردم و با سه خبرنگاري كه با من در بخش دانشجويي سرويس سياسي كار ميكردند مشورت كردم و گفتم كه ميخواهم اين كار را بكنم، گفتند آنها ناراحت ميشوند، گفتم بشوند، گفتند با ما لج ميشوند، گفتم بشوند. بالاخره خبر را فرستادم روي خط و طبق پيش بيني ما چند ساعت نگذشته بود كه تلفن زدند و خواستند كه «خبر را از روي سايت برداريد»! گفتم شرمنده، نميشود، اگر توضيحي داريد بفرسيتد. سريع با كساني كه خبر را فرستاده بودند و خود جناب سرگرد پاسدار علوي تماس گرفتم و صحت ماجرا را تلفني از آنها دوباره تاييد گرفتم و صدايشان را ضبط كردم. تا فردايش بحث داشتيم و تلفن پشت تلفن كه چرا خبر را كار كردهايد؟! فردايش توضيحي فرستادند كه اصل بيانيه را تكذيب و نامه را تكذيب ميكرد! با بالاترين مسوولشان در سازمان بسيج دانشجويي تلفني صحبت كردم و گفتم بيانيه در آن شهرستان يك ماه پيش منتشر شده، همه هم آن را تاييد كردهاند، اين توضيح را بفرستم حتما عين صدايشان را هم كه ضبط كردهام به همراهش مي فرستم. آنها قبول كردند كه در توضيحشان فقط درج شود سازمان بسيج دانشجويي از نامه و بيانيه اطلاع نداشته. بگذريم، هزينهي زيادي داديم تا همه بدانند كه مسوولان سرگرد پاسدار هم در ساختار بسيج دانشجويي وجود دارد و اين كه ميگويند ما دانشجويي هستيم يعني چه.
چند روز قبلش هم البته خبر ديگري از خراسان آمده بود كه سرهنگ شريفان به عنوان اولين فرماندهي ناحيهي بسيج دانشجويي خراسان شمالي منصوب شده است. اينها كه سهل است، پس از اين كه عليرضا زاكاني پس از سالها از رياست سازمان بسيج دانشجويي كنار رفت، آقايي به نام مهران لهراسبي رييس آن سازمان شد كه سردار سپاه است. اما اين كه آيا «زاكاني» و يا آقاي «مرداني» كه در حال حاضر سمت نظامي دارند يا خير، اطلاع ندارم، اما با عقل جور در نميآيد كه در چارت سازماني آنها رييس نظامي نباشد اما زيردستان او مانند مسوولان استانها و شهرستانها نظامي باشند.
چه بهتر است كه با نگاه اصلاحي حتي به بسيج دانشجويي نگاه كنيم و آنها را به دموكراتيك عمل كردن تشويق كنيم، اول اين كه فرماندهي نظامي بي نظامي، يعني اول از فاز نظامي بودن خارج شوند و بعد هم انتخابي شوند، اگر اين دو كار را بكنند، كه قطعا با پافشاري بدنهي آنها به نتيجه ميرسد، نهادي نظامي و يا حداقل شبه نظامي و از بالا به پايين، به نهادي از پايين به بالا و دانشجويي تبديل ميشود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com