۱۳۸۵ دی ۳۰, شنبه

طلب شفاي بيماران


مطهره خانم 10 روز پيش رفت تهران براي يك كار اداري! سه روز بعد، يعني دوشنبه‌ي گذشته برگشت به باكو؛ چهارشنبه گفت پهلوهايم درد مي‌كند، كليه‌اش بود، رفتيم كلينيك پيش «جان حكيمي»، نگران شديم؛ قرار شد متخصص او را ببيند؛ همان شب دوباره رفت تهران. امروز بعد از ظهر كه شنبه است در تهران رفت پيش دكتر اما قرار شد آزمايش بدهد تا دكتر ببيند چيست؟ دلم پيش اوست، نگرانم.


الهي به همه‌ي بيماران شفا بده كه سلامتي بزرگترين نعمت است. الهي هيچ كسي بيمار نشود؛ مطهره در اين موارد خيلي صبور است و گلايه‌اي نمي‌كند، هميشه معتقد است كه اينها امتحان خداست و مي‌گفت كه خدايا شكر، چه امتحان‌هاي ساده‌اي پيش پاي ما مي‌گذاري.


راست مي‌گويد، وقتي چشمي به دور و بر مي‌اندازي مي‌بيني هر كسي يك طوري دارد امتحان مي‌شود، بيماري از راحت‌ترين‌هايش است. اما همين راحت‌ترين هم چه سخت است!


همين پريشب فهميدم كه خواهر جوان علي شمس دوست خوبم در ايسنا، فوت كرده، فكرش را بكنيد كه آن خانواده چطور دارد امتحان مي‌شود. خدا بيامرزد او را و صبر بدهد به بازماندگانش.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com