انا لله و انا اليه راجعون. انفجار چند ساعت پيش حسينيهاي در شيراز بسيار ناراحت كننده بود و باعث كشته و زخمي شدن بسياري شد. خبرش را از لحظهي اولي كه فارس منتشر كرد تا دقايقي پيش پيگيري ميكردم و الان ديگر خوابم گرفت. آن طور كه مسوولان گفتهاند تا به حال به اين نتيجه نرسيدهاند كه بمبگذاري در كار بوده است، بنابر اين بايد منتظر بررسي آنها باشيم.
بمبگذاري كه جنايت است و جاي خود را دارد، اما اگر بمب گذاري نبوده و بر اثر سهل انگاري، دليل ديگري داشته، آنوقت باز هم جنايت است. پيش داوري نكنيم در اين شرايط بهتر است، منتظر نتيجهي تحقيق بمانيم.
اما با چند تا از شيرازيها كه صحبت كردم ميگفتند احتمالا كار بهاييهاست كه از دست روحاني جوان آقاي انجوي ناراحتند چون اين حسينيه جوانان و نوجوانان شيرازي رو جلب كرده بود. انگار جلسات آقاي انجوي مورد استقبال نسل جوان شيراز قرار گرفته و يك كانون فرهنگي كه در آن حسينيه فعال است به نام رهپويان وصال، سايت خوبي هم دارد كه بسيار پيشرفته است و حتي امكان پخش مستقيم سخنرانيهاي آقاي انجوي روي اينترنت را هم داشتند.
در اين بين اخبار اين حادثهي ناگوار، يكي از سايتهاي سياسي راستگرا متن يك سخنراني آقاي انجوي را روي اينترنت قرار داد و نوشت كه انجوي به دليل چنين سخناني در تلويزيون ممنون التصوير شده است. يكي از دوستان هم ميگفت كه ديدگاه مستقلي دارد و به آقاي خاتمي هم ارادت خاصي دارد.
دوستي از جهرم ميگفت كه شيراز و حتي شهرهاي ديگر اطراف آن هم حالت فوق العادهاي دارد و تلفنها خوب كار نميكنند. گفتم ببين هر چند كشتهها و زخميهاي اين حادثه خيلي مهم هستند، اما به هر حال اتفاقي اينچنين شهر را برهم ميريزد و مثلا كمبود خون و بيمارستان و پزشك و خدمات ميتواند خيلي راحت باعث بحرانهايي شود و كساني از روي عصبانيت نظم شهر را دچار اختلال كنند. همين كه الان بايد شهر خلوت باشد تا بتوان به بيشتر از 100 مجروح حادثه خدمات پزشكي داد، با حضور مردمي كه يا فك و فاميل و دوست مجروحين هستند يا مشتاق هستند بدانند كه در شهر چه خبري شده است، امكان ندارد، همه دور و بر محل حادثه و بيمارستانها جمع شدهاند، خب حالا مشكل امنيتي به وجود ميآيد.
به هر حال براي پيگيري خبرها بيشتر از خبرگزاريها مجبور بودم از طريق سيستم بالاترين دنبال كنم چون تازه ترين خبرها را از منابع متنوع جمعآوري ميكرد. يكي ديگر از منابع جالب، تالارهاي گفتوگويي بود كه شيرازيها در آن مينوشتند و خبرهاي آنها بيسار جالب بود. مثلا يكي به نقل از خالهاش يه برادرش و يا دوستش كه شاهد قضيه بوده تعريف ميكرد.
بعد از منتشر شدن تعدادي خبر، دنبال عكس بوديم كه آن هم از حوزهي شخصي منتشر شد، يك بلاگر عكاس كه با دوربين خودش چند عكس گرفته و روي وبلاگ گذاشته بود. در اين اتفاق من اخبارم را بيشتر از منابع رسمي از غير رسميها گرفتم و راضي هم بودم و هيچ احساس نكردم كه بايد حتما مورد تاييد منابع رسمي قرار بگيرد و به راحتي براي من قابل باور بود، حتي بيشتر از خبرهايي كه خبرگزاريها منتشر ميكنند. هرچند آن كساني كه از حادثه نوشته بودند خبرنگار نبودند و آن عكسها را هم با آن موبايل، هيچ عكاسي از لحاظ حرفهيي تاييد نميكند!
فكر كنم تعداد خيلي بيشتر از 300 يا 400 تا كشته باشه....ولي خوب اعلام نمي شه كه....
پاسخحذفممنون از لینک.
پاسخحذفمن هنوز عذاب وجدان دارم که چرا با دوربین حرفه ای که همراهم بود عکس نگرفتم.البته خاطره چند برخوردی که تا به حال با ماموران حراست و نیروی انتظامی داشتم موجب این تصمیم شده بود.