گويا دوستان اصلاحطلب براي تحليل دور اول انتخابات و شركت يا عدم شركت در دور دوم در ترديد هستند. گويا براي تهران به غير از برخي كانديداها يا بخش از حاميان آنها كه به دور دوم راه يافتهاند، مشي مشاركت غيرفعال اتخاذ خواهد شد.
فقط يك لحظه تصور كنيد كه اگر به جاي 30 تا 35 درصد ميزان مشاركت در تهران در دور اول، در دور دوم بيشتر از 50 يا 60 درصد مردم شركت كنند چه نتيجهاي حاصل ميشود؟ مثلا شايد كساني از كانديداهاي اصلاحطلب بتوانند چند برابر آقاي حداد عادل راي بياورند، فقط تاثير رواني چنين آرايي را را در نظر بگيريد.
«شتر در خواب بيند پنبه دانه»، اما اينجا ايران است و مانند سالهاي 76 و 84، كه نتيجهي انتخابات تا يك هفتهي قبل قابل پيشبيني نبود، شايد اين تعداد در دور دوم شركت كنند. تهران بالاي 6.5 ميليون واجد شرايط راي دادن دارد كه تنها 1.9 ميليون نفر از آنها در دور اول شركت كردند و 200 هزار راي آن هم باطله بود.
فكر كردن دربارهي مسائلي كه مردم كلانشهر تهران را به پاي صندوقها نكشاند، آدم را به اين نتيجه ميرساند كه از آن طرف چه پتانسيلي هم اين شركت نكردهها دارند كه اگر به پاي صندوقها بيايند غوغايي ميشود. مشكل اينجاست كه ما هنوز درست درك نكردهايم كه نيامدنشان بهر چه بوده تا بگوييم بهر فلان شعار ما بياييد. در دور اول هر آنچه شعار بود همه دادند و تبليغات صدا و سيما هم كه گوش همه را كر كرد، اما در سياسيترين شهر ميزان مشاركت تكان نخورد.
فقط يك لحظه تصور كنيد كه اگر به جاي 30 تا 35 درصد ميزان مشاركت در تهران در دور اول، در دور دوم بيشتر از 50 يا 60 درصد مردم شركت كنند چه نتيجهاي حاصل ميشود؟ مثلا شايد كساني از كانديداهاي اصلاحطلب بتوانند چند برابر آقاي حداد عادل راي بياورند، فقط تاثير رواني چنين آرايي را را در نظر بگيريد.
«شتر در خواب بيند پنبه دانه»، اما اينجا ايران است و مانند سالهاي 76 و 84، كه نتيجهي انتخابات تا يك هفتهي قبل قابل پيشبيني نبود، شايد اين تعداد در دور دوم شركت كنند. تهران بالاي 6.5 ميليون واجد شرايط راي دادن دارد كه تنها 1.9 ميليون نفر از آنها در دور اول شركت كردند و 200 هزار راي آن هم باطله بود.
فكر كردن دربارهي مسائلي كه مردم كلانشهر تهران را به پاي صندوقها نكشاند، آدم را به اين نتيجه ميرساند كه از آن طرف چه پتانسيلي هم اين شركت نكردهها دارند كه اگر به پاي صندوقها بيايند غوغايي ميشود. مشكل اينجاست كه ما هنوز درست درك نكردهايم كه نيامدنشان بهر چه بوده تا بگوييم بهر فلان شعار ما بياييد. در دور اول هر آنچه شعار بود همه دادند و تبليغات صدا و سيما هم كه گوش همه را كر كرد، اما در سياسيترين شهر ميزان مشاركت تكان نخورد.
كمتر كسي در شهرستانها متوجه ردصلاحيتهاي گستردهي اصلاحطلبان شده كه ما با اين آب و تاب ميگوييم، نتيجهي كلي انتخابات را دست راستيها با تبليغاتشان بر سر ما ميكوبند و خيليها هم باور ميكنند كه ما اصلا راي نداشتيم! برداشت كلي را ميگويم كه تصور نكنيم همه نشستهاند و براي ما غصه ميخورند، خير، زندگي جريان دارد و آب از آب تكان نخورده. ما نيازمند يك تحول در نحوهي نگاهمان به آنچه هستيم كه بر ما ميگذرد.
ترس اصلي ما شايد اين است كه اصلا كسي در تهران در انتخابات شركت نميكند كه بخواهد به ما راي بدهد، تنها همان 30 درصد در انتخابات مشاركت دارند كه همه جزو طرفداران سنتي جناح اصولگرا هستند. وقتي همگي ميدانيم كه در دور اول اينطوري بوده، پس چطور به اشتباه اينقدر فكر ميكنيم بايد نسبت آراي ما در دور اول در صندوقها بيشتر ميبود؟ خب اين آراي سنتي آنهاست.
ننه من غريبم بازي فايده ندارد كه برخي از دوستان - البته از اين بهانه برخي از جناح رقيب هم كه انتخاب نشدند استفاده كردند - مانند داستان دو سال پيش آقاي كروبي ميگويند رايشان جزو نفرات اول بوده اما نشمردهاند، يا يكي گفته بود در نظرسنجيهاي قبل از انتخابات فلان طور بوده ولي نتيجه متفاوت است، خب شايد نظرسنجي درست نبوده يا نظرسنجي اينترنتي انجام شده كه من بارها از به دام افتادن در اين گونه توهمات هشدار داده بودم.
همهي آنهايي كه در انتخابات سر صندوقها حاضر ميشوند ميدانند كه احتمال تقلب در رايگيري چقدر كم است، و انگ تقلب در آرا پذيرفتني نيست، البته از آن طرف اگر به هر دليلي شبههاي به وجود بيايد مشوولان بايد رفع شبهه كنند كه در مورد دور اول در تهران زير بار نرفتند. به شخصه مطمئنم كه نتايج اعلام شده از سوي وزارت كشور و شوراي نگهبان درست است.
اعتراض ما به ردصلاحيتها به جاي خودش باقي است و واقعا شوراي نگهبان در اين زمينه كار را از بدسليقگي گذرانده و نميدانم كه بايد از دست كارهاي آنها به كجا شكايت كرد؟ ادعا ندارم كه اگر سر كانديداهاي پاك و مسلمان اصلاحطلبان با تيغ رد صلاحيت نميبريدند، حتما آنها همگي راي ميآوردند كه اين خيالي باطل است و خود اين را ميدانيم، اما شوراي نگهبان با اين كارها هر روز وجاهت قانوني و شرعي خود را تنزل ميدهد. طبق اخبار منتشر شدهي موثق، براي تعدادي از ردصلاحيتشدگان هيچ دليل قانع كنندهاي نداشتهاند. از اين بگذيرم.
انگار دوستاني ميترسند كه ما در دور دوم راي نياوريم، كسي كه ميگويد من اصلاحطلبم، بايد پوست كلفت داشته باشد، كي خسته شده؟ «دشمن»! نااميدي از توانايي ترغيب مردم به حضور در پاي صندوقها را به كناري بگذاريم و در قدم اول بگرديم دو برنامه را در دستور كارهاي خود بگذاريم، يكي جلب آراي كساني كه قصد شركت دارند و دوم ترغيب آراي خاموش به شركت. و بدانيم كه در دور اول، از هر 10 نفر تهراني واجد شرايط، تنها 3 نفر شركت كرده و نتيجهي دور اول حاصل آن است.
البته كه راه اصلاحات هميشه از هر انتخاباتي با هر ويژگيهايي كه داشته باشد نميگذرد، اما در نبود نهادهاي اجتماعي قوي، نداشتن جاي پا در نهادهاي قدرت براي پا گرفتن و پايدار كردن نهادهاي اجتماعي لازم است. بنابراين تصور ميكنم حضور اقليتي قدرتمند در مجلس هشتم كه حساب شده كار كنند، ميتواند در اصلاحات مورد نظر ما موثر باشد.
به هر حال دوست دارم در اين باره كساني كه نميخواهند در انتخابات شركت كنند هم نظر خود را مطرح كنند، يا ما آنها را قانع ميكنيم و يا آنها ما را!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com