اين پست كه گزارشي از چت من با يكي از دوستان مشاركتيام در يك شهرستان است رو دوباره ارسال كردم، چون اين دوستم وقتي تو وبلاگ اون رو خوند، يه اصلاحاتي توش انجام داد! چون به قول خودش «موجب حرف و حدیثهایی!! ميشود». البته چند جمله هم به انتهاي آن اضافه كرد. توصيه ميكنم بخونيدش، خيلي جالبه!ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
sadegh: ما دهه فجر ميخوايم رسماً فعاليت شاخه جوانان جبهه مشاركت حوزهي [...] رو شروع كنيم(به عنوان اولين كار حزبي) چون هنوز مشاركتش هم فعال نيست. واقعا خيلي اوضاع بده، جوونا يه تشكل منسجم برا فعاليت ندارن، مشاركت حوزه هم بد جور بينشون اختلافه
aliasghar: فقط تو را به خدا حواست رو جمع كن، مواضع درستي بگير، جوگير نشو، احساسات رو كنار بگذار، الان وقت كار منطقي است
sadegh: از مركز و منطقهي [...] بعد از مذاكره با من قرار شد شروع كنم تا ببينيم چي ميشه، فقط كار ما سازماندهي و آموزش هست، والسلام، حتي بيانيه و جلسات عمومي هم نداريم، فقط برا اعضا، چون فضا فضاي جو گير شدن نيست چون يه اشتباه آخرين اشتباهه
aliasghar: مردم قاضي خطرناكي هستند، البته به معناي عادل بودن
sadegh: هنوز هيچ كاري نكرده اداره اطلاعات بدجوري حساس شده، گرچه من تا حالا 2-3 بار باهاشون صحبت كردم و به اصطلاح حساسيت زدايي كردم، چون توي شهر تا حالا كارهاي سياسي سنتي و صنفي بوده، خيلي ترسيدن كه ما شهر رو بهم نزنيم ... منم اطمينان دارم بعد از بيانيهي اعلام موجوديت فقط كار دروني داريم نه عمومي
aliasghar: الان متاسفانه دوستان ما در مشاركت هم گاهي تصور ميكنند كه ميتوان مردم را با شعار سياسي نگه داشت، دوره تغيير كرده، مردم تغيير كرده اند، نبايد از مردم جا ماند، انتخابات سوم تير بسيار مهم بود، بايد درس گرفت، مگر ميتوان مثلا دين مردم را ناديده گرفت؟ مگر مي توان مشكلات اقتصادي مردم رو نديد؟
sadegh: بله، درسته، حق با شماس، متاسفانه بعضي دوستانمون هنوز نفهميدن به كجاشون خورده......هنوز نميخوان باور كنن پنجم شدن...همه اش نخبه نخبه ميكنن، حتی بعضی با لحن پیروز مندانه صحبت میکنن هنوز!!
aliasghar: بايد به دنبال يك نوع نگاه جامع تر بود
sadegh: بله درسته
aliasghar: البته نبايد از مواضع قبلي كاملا كنار آمد اما، بايد به ميان مردم رفت و خواسته هاي آنها درك كرد
sadegh: مواضع احتياج به كمي باز سازي و تطبيق بيشتر با جامعه داره
aliasghar: احسنت، بايد نقد خود را جدي گرفت، نقد بي رحمانه، نيازي به محافظه كاري نيست، بايد در اصلاحات اصلاحات كرد، همين و بس، اصلاحات در اصلاحات
sadegh: من ديروز تو جلسه شوراي شاخه كه صحبت ميكردم گفتم همهاش نگيم نيمه پر ليوان خاتمي رو ببينيم. اقلا خودمون تو جلساتمون نيمه خالي رو نقد كنيم، چرا؟چون بايد چراغ راه آينده باشه تجربه مون از خاتمي، علي رغم اينكه كه ميگيم خاتمي در خيلي امور موفق بود، در اموري كه موفق نبود هم بايد علت يابي بشه تا ديگه تكرار نشه، يعني همان كه ميگن آزموده را آزمون خطاست
aliasghar: يه سري به وبلاگم بزن و ببين به خاطر يه ارزيابي مستقلانه چه پيامهايي برايم گذاشته اند!
sadegh: بله دارم ميخونم ادبيات چهار تا خواننده رو
aliasghar: تصميم گرفته ام نسبت به گذشته ي خودم نقادانه نگاه كنم، به دوستانم هم گفته ام، با خودم تعارف ندارم، اين تعارف ها پدر ما رو در آورد، مردم به تعارفات ما كاري ندارند، مردم قضاوت ميكنند و ميگويند كه اينجاها تو راست ميگويي و آنجاها اشتباه مي كني، نمي گويند هر چه تو مي گويي درست است و هر چه او مي گويد غلط، چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد. راستي يادداشتم با عنوان «چارچوب اصلاحات؟» را بخوان و رويش فكر كن، اگه به جوابي رسيدي به من هم بگو، نمي شود به دنبال هيچ دويد
sadegh: خوبه. چون نقادي گذشته ميتونه تجربه آينده باشه ولي اعصاب آدم رو خورد ميكنه، خودم بعضي كارام رو روش فكر كردم بعد از مدتي يا همون نقادي كه شما ميگي خيلي اعصابم خورد شد كه چرا اين كارا رو كردم، يادداشت چهار چوب اصلاحات رو قبلا خوندم
aliasghar: جوابت چيه؟
sadegh: اول بايد تعريف كرد كه اصلاح طلب كيست؟ يعني اينكه هر 2 خردادي اصلاح طلب نيست
aliasghar: اصلا دوم خرداد چيست؟ هيچ كس با صراحت پاسخ نميدهد
sadegh: منظورم من از 2 خردادي يعني نيروهاي چپي
aliasghar: چپي يعني چي؟
sadegh: يعني اينكه من امثال منتجب نيا و يا اصلا حتي بعضی اصلاح طلبان پیشرو را اصلاً اصلاح طلب نميدونم، يعني اصلاح طلب كليات تفکرات نيست جزئيات است، چپي همون نيروهاي خط امامي يا حامي خاتمي در 76
aliasghar: به غير از خط اماميها كسي در 76 از خاتمي حمايت نكرد؟!
sadegh: چرا، حمايت كرد، من ميخوام بگم، اونايي كه اومدن و شدن جبهه اصلاحات دليلي بر اصلاح طلب بودن اونا نيست و اونايي هم كه نشدن دليلي بر اصلاح طلب نبودن اونا نيست مثلا من عماد افروغ رو نزديك تر ميدونم به افکار اصلاح طلبانه تا سيد محمود دعايي، چرا؟ چون اقلا توي اين قضاياي راي اعتماد به وزرا يه صحبتي كرد و خودي نشون داد اما دعايي 6 دوره مجلس بود من يكي كه سراغ ندارم كاري كرده باشه، مشكل و درد جبهه اصلاحات هم همينان.کسی که مسائل فلسطین براش مهمتر از مسائل کشورمونه میتونه در 4 چوب اصلاح طلبا باشه؟
aliasghar: درسته، بالاخره بايد به چارچوب درست و شفافي رسيد
sadegh: الان تو همين حوزهي [...]، مشاركتي هاش چند تاشون به خدا به احمدي نژاد نزديك تر بودن تا معين، يه عده شون كه اصلا به هاشمي راي دادن، و بعضي كروبي، اينا مثلا شوراي حوزه هستن، همه اين حرفا رو تو دفتر مركزي كه ميگفتم فهميدم حوزهي ما مشتي نمونه خروار است، رئيس شاخه [...] مركز از ستادي ديگه سر در آورده يا اصلا مشاركت كرمان مرحله اول برا هاشمي اطلاعيه داده یا اصلا همین رئیس منطقه ما تو ستاد کسی دیگه سینه میزده . اين برميگرده به عدم شناخت درست نسبت به تفكرات نيروهاي اصلاح طلب، يعني هر كي گفت درود بر خاتمي گفتن بيا، يعني تعبير من اينه كه به جاي حزبي عمل كردن هيئتي عمل كردند، واقعا تعبيري از اين بهتر سراغ داري؟
aliasghar: بايد مشاركت رو دوباره زنده كرد، با نقد، بايد پالايش شود، به همين صراحت، تصميم گيران آن در انتخابات اشتباه كردند، اما اين را نمي گويند، فقط به گردن ديگران مياندازند
sadegh: مثلا من براي تشکیل شوراي شاخه و انتخاب نيرو ميدوني چيكار كردم....روي وايت برد نوشتم امير انتظام.....هر كس بگه ايران براي همه ايرانيان شامل او ميشه؟ بله، درسته، مثلا يكي ميگفت خائنه، يكي گفت حتي ميتونه رئيس جمهور بشه اگه مردم رايش دادن، يعني قشنگ 180 درجه اختلاف نظر
aliasghar: و اين فاجعه است
sadegh: طبق اين مثال من، بايد چنين كارايي در سطح كلان انجام بشه، واقعا لازمه، حتي ميخوام بگم اگه به جاي پرداختن به موضوع انتخابات اين كار انجام بشه خيلي واجب تر و لازم تره، حتي اگه به قيمت واگذار كردن يه انتخابات باشه
aliasghar: موافقم با اين ديدگاه
sadegh: چون تكليف معلوم ميشه. معلوم ميشه نيروهايي كه مثلا 90% همفكر هستن كيا هستن، بعد ميشه بد جور حالگيري سياسي از احزاب دیگه (غیر همفکر) كرد، حتي بعد از اين مرحله، كسايي كه وارد سياست و حزب شدن برا اقتصاد يعني از دريچه اقتصاد به سياست و تحزب نگاه ميكنن علاوه بر مرز بندي بايد بصورت شفاف از بدنه جدا بشن و رسوا، چون عامل اصلي بد بيني مردم به تحزب اينا هستن
aliasghar: راستي نگاه مشاركت به دين رو چطور مي بيني؟ مردم چه نظري دارند؟ دين از نظر اعضاي مشاركت چه نقشي در عرصه ي اجتماعي داره؟ اصلا به اندازهي كافي اعضا به دين توجه دارند؟
sadegh: يعني ميخواي بگي كه دين در بين اعضاي مشاركت محلي از اعراب داره يا نه؟
aliasghar: آره و اينكه مردم از نوع نگاه مشاركتي ها به دين تاكنون راضي هستند؟
sadegh: در سطح مسئولين مركزي و استاني و شهرستاني خوبه ولي بعضی اعضای شاخه هاي جوانان چه اونايي كه در مركز چه منطقه و چه در حوزه خودمون ديدم خيلي ضعيف، يعني حتي يه چيزي مثل نماز رو اصلا پايبند نيستن
aliasghar: و چه بايد كرد؟
sadegh: نميدونم، ، چون دست حزب نيست، یعنی بوجود آمدن این تفکرات به خاطر جو جامعه است، مثلا يكي به من و يكي ديگه اعضاي شوراي مركزي حوزهي [...] ميگفت، من نماز نميخونم، هم از شما خوشگل ترم، هم پولدارتر، هم مرفهتر، هم درسام بهتر، خلاصه به قول معروف 30 تموم. اما شما كه نماز رو حتما ميخونين و بعضي كاراي ديگه دين هم انجام ميدين هيچكدوم اينا رو ندارين! ما جواب اين رو چي بديم، جدا چي بديم؟ جفتمون به هم نگاه كرديم، و حرف عوض كرديم، ميگفت وقتي ميبينم دين مداران ما يه چيز خيلي ساده مثل اخلاق و ادب رو عايت نميكنن دليلي نميبينم ديندار باشم، نظر خودتون چيه؟
aliasghar: تو اين سالها نه اينكه به دين بياعتقاد شده باشند، اما تصور كردند بايد شيك بود و روشنفكري يعني اينكه دين را خرافات دونست
sadegh: يعني به جاي پرداختن به سه شعار "معنويت و عدالت و آزادي" فقط گفتن " آزادي و آزادي و آزادي"
aliasghar: بله و اين اشتباه فاحشي بود، چه بايد كرد؟
sadegh: چون متوازن عمل نکردیم. كارامون بالانس نداشت
aliasghar: حتما بايد روي اين مساله فكر كرد كه از اين پس چه بايد كرد؟
sadegh: در همین حوزه ما حالا که من شروع به کار کردم (حتی هنوز اعلام موجودیت نکردیم) دست به کار شدن دوستان دیگر شورای حوزه برای به اصطلاح زیر اب زنی ما.یعنی نوعی رقابت درون حزبی!!؟ یعنی حتی حاضر نیستن کاری رو که طی 6 سال خودشون نکردن یکی دیگه هم بکنه. اینم یه آفت دیگه است که به همین دلیل من زیر بار نمیرفتم برا تشکیل شاخه جوانان حوزه.
کسی که یه حرفایی میزنه مثلا: شیرین عبادی و دکتر احسان نراقی رو طاغوتی میدونه و میگه ما با اینا مرز بندی داریم و نمیتونیم با هم فعالیت کنیم،خدایی باورت میشه مشارکتی باشه؟اونم تو شورای حوزه؟
کسی که یه حرفایی میزنه مثلا: شیرین عبادی و دکتر احسان نراقی رو طاغوتی میدونه و میگه ما با اینا مرز بندی داریم و نمیتونیم با هم فعالیت کنیم،خدایی باورت میشه مشارکتی باشه؟اونم تو شورای حوزه؟
سلام
پاسخحذفمطالب وبلاگ را خواندم. موفق باشی.
برای شما و همسرت آرزوی خوشبختی دارم.