وقتي خبر جلسهي «چ مثل چمران» را خواندم از خود پرسيدم چطور بسيج دانشجويي ميتواند با كمونيستهاي «بي خدا»ي آمريكاي لاتين حس مشتركي داشته باشد؟ البته كه دارد يا احساس ميكند كه دارد، وقتي در آن همايش پر حرف و حديث برگزار شد، خبرنگار فارس با «سجاد صفار هرندي» تماس گرفت، پسر وزير ارشاد اسلامي دولت آقاي احمدينژاد كه مسوول بسيج دانشجويي دانشگاه تهران است.
آقا سجاد هم براي توجيه گفته كه « ... ملت كوبا با ما دشمن مشتركي دارند و در بعضي مواقع با آنها منافع مشترك نيز داريم ... ».
«دشمن مشترك»! جالب است، يعني پسر وزير ارشاد نميداند كه «ملت كوبا» همگي مانند «چه گوآرا» بي خدا هستند و پيغمبرشان هم مانند «چه»، فقط «فيدل كاسترو» بوده و هست؟!
به هر حال به نظر ميرسد بسيج دانشجويي صرفا دشمن خود را «سرمايه داري و استكبار جهاني» ميداند و كاري ندارد كه با كساني در اين راه همكاري كند كه بر خلاف فطرت بشري، خدا را نفي ميكنند. كمونيسم خط بطلان بر تمامي انديشهها و عقايد ديني ميزند همانطور كه در «مانیفست کمونیست» آمده است: «برای پرولتاریا قانون، اخلاق و مذهب چیزی جز اغراض بورژوایی نیستند که منافع بورژوازی در پس آنها نهان است.»
جنبشهاي رهاييبخش آمريكاي لاتين دنبال رها كردن ملتها از سرمايه داري بودند، حال آن كه سيستم حكومت خود ما در ايران كه سوسياليستي نيست، براي همين الان سالهاست كه بخشهايي از دانشجويان پيدا شدهاند و پرچم سوسياليسم را بلند كردهاند.
پس بهتر نيست بسيج دانشجويي به جاي «رفقاي خارجي» با اين «رفقاي داخلي» خود يعني دانشجوهاي كمونيست داخل دانشگاهها كه در چند سال اخير پا گرفتهاند همكاري كنند تا هم كشور از بابت واردات كمونيست از آمريكاي لاتين خودكفا شود و هم از سوي ديگر اين دانشجوهاي كمونيست به انجمنهاي اسلامي دانشجويان كه تشكلي با قدمت است رخنه نكنند؟
تعداد دانشجوهاي چپ هر چقدر هم كم باشد اما چون براي فعاليت علني در دانشگاه محدوديت دارند، مجبورند در تلاشي غير اخلاقي وارد انجمنهاي اسلامي دانشجويان شوند، ناموفق هم نبودهاند، وضعيت فعلي دفتر تحكيم وحدت تا حدي به اين مشكل هم برميگردد، مانند وضعيتي كه بر سر يهوديها در اروپا آمد و آنها هم به فلسطين رفتند و بخشي از خاك آنها را غصب كردند!
به هر حال اگر پيشنهاد من همكاري بسيج دانشجويي با «رفقاي داخلي»شان بود تا سبب دو خير پيش گفته شوند.
پي نوشت:
در پرانتز بگويم چه خوشمان بيايد و چه نه، چپها هم در ايران كنوني ما وجود دارند و در دانشگاههاي تهران هم غير رسمي فعاليت ميكنند و نشرياتي هم دارند، آنها هم آدم هستند و حق دارند. بايد به وعدهاي كه ابتداي انقلاب داده شده عمل كرد و ماركسيستها هم بتوانند ديدگاههاي خودشان را مطرح كنند.
معتقدم «اسلام» باكي از مطرح شدن ايدئولوژيهاي غير الهي ندارد، ترس از جانب برخي «سياستمداران» است كه بايد ايمانشان را به حقانيت اسلام تقويت كنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com