يكي از دوستان كه مرا از شناختنش بي نصيب گذاشته، برايم نوشته كه: «به جاي آنكه تازيانهي زبان و قلمت را متوجه سوخته دلاني كني كه به هر حال با اين قبيل كارها درد خود را از ظلم و ستمي كه بر مسلمانان ميرود تسكين ميدهند برو و بر حال دفتر تحكيم و انجمنهاي اسلامي دانشجويان گريه كن كه بعد از سالها ادعاي انقلابيگري و روشنفكري ديني اعضايش يك به يك يا به دامن آمريكا ميگريزند يا در رفتاري ارتجاعي به زير بيرق ماركسيسم ميروند. چند روز ديگر علي افشاري و اكبر عطري و فاطمه حقيقتجو به دعوت دو سناتور صهيونيست در كنگرهي آمريكا سخنراني ميكنند. چند عضو دفتر تحكيم نيز رسما اعلام كردهاند كه از دين بريده و ماركسيست شدهاند. برو و به عنوان يك مدعي روشنفكري ديني و دست پروردهي ابوالفضل فاتح بر اين مسائل گريه كن، نه اينكه فرم استشهادي چند بچه بسيجي را درج كني و به سخره بگيري. بچههايي كه حداقل اندك صداقتي در وجود خود دارند. نه به اسم انجمن اسلامي پرچم ليبراليسم و ماركسيسم را برافرازند.»
قبول است، تسليمم، براي آنها به جاي خودش ميپردازم، خيلي هم نگرانم، البته بي كار هم نيستم، اصلا مگر كار ديگري هم دارم؟يك چيز هم بگويم، نبايد يه طرفه به قاضي رفت، چرا همهي اعضاي يك گروه را با يك چشم بايد ديد؟ به ويژه كه من دربارهي دين افراد اصلا خط كش نميگذارم، مگر من دستگاه سنجش دين دارم كه بفهمم برداشت فلاني از اسلام درست است يا نه؟ من شلوار خودم را نميتوانم بالا بكشم، چه برسه به اين كه بگويم اين هنوز مسلمان است و آن ديگر نيست! تو دوست عزيز را نميدانم، شايد بتواني.
اين كه نوشتهاي «دست پرورده»ي فلاني، بسيار سبك است، عزيزم من و همكارانم چون ديديم ميتوانيم با آقاي فاتح در ايسنا كار كنيم دعوتش را پذيرفتيم، هر چند قطعا از او چيزهاي بسياري در اين شش سال آموختهام، اما هيچ دو نفري يافت نميشوند كه ديدگاههاي مشابهي داشته باشند، لذا من هم در بسياري موارد با او اختلاف نظر اساسي داشتم، البته دربارهي انجمنهاي اسلامي نظرمان نزديك به هم بود. افتخار ميكنم كه آقاي فاتح عزيز از اين نظر بسيار به تكثر ديدگاهها در مجموعه احترام ميگذاشت و رمز پيشرفت ايسنا را همين ميديد.
دربارهي شخص افشاري و شخص عطري كه من به شخصه نظرم را دوست ندارم ارائه بدهم، فقط ميگويم كه آنها با اهدافي كه برايم اصلا روشن نيست، در اين چند سال از خود هم عبور كردند! فقط حيف كه آن علي افشاري سال 78 - 79 به اين روز افتاد؛ همه چيز از بعد از بازداشت او شروع شد ... نمونهي آخر ابهامات دربارهي او اينكه يكي نيست بپرسد آقاي افشاري كه به پنج سال حبس محكوم شده بود چطور يك هفتهي بعد، از فرودگاه مهرآباد از كشور خارج شد، اما در همان هفته احمد قابل كه محكوم هم نشده است نتوانست به خارج برود؟ حتما با امداد غيبي!
امروز جامعه غير سياسي شده، مجموعههاي سياسي و دانشجويي همگي دچار بحران هويت هستند، انجمنهاي اسلامي دانشجويان فقط زودتر اين وضعيت را نشان ميدهند، معتقدم بايد كمك كرد هويت جديد خود را هر چه زودتر پيدا كنند، البته قبول دارم كه به لحاظ منطقي نميتواند هويت جديد در تناقض و تضاد با هدف موسسان آن باشد. به هر حال از اينكه علاقهام را براي اينكه از اين پس دربارهي حوزهي سياسي دانشگاهها تحريك كردي ممنونم، چون تا به حال قصد نوشتن در اين باره را نداشتم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com