پیش پریروز، سه شنبه با کریم رفتیم به نمایشگاه فرصت های بازسازی افغانستان رفتیم که در هتل المپیک برگزار شده بود. وقتی وارد چادر نمایشگاه شدیم، دیدیم فقط شرکت های ایرانی غرفه دارند و منتظرند تا بازدیدکنندگان افغان را ببینند نه ایرانی ها را. اما نفهمیدیم پس چرا این نمایشگاه را در خود افغانستان برگزار نکردند؟! واقعا خنده دار بود، شاید به خاطر شرایط امنیتی افغانستان باشد.در کنار نمایشگاه، در واقع اصل برنامه یک همایش بود که تعدادی از بازرگانان و مقامات افغان در آن شرکت کرده بودند. در ساعات مختلف با موضوعات مختلف، نشست های تخصصی برگزار می شد و ما هم بنا به علاقه در نشست کمیسیون مواد غذایی و کشاورزی شرکت کردیم. تعدادی از تجار و تولید کنندگان ایرانی در آن بودند که هر کدام نیازها و توانایی های خود را مطرح کردند و از طرف دیگر، دو بازرگان و آقای عبدالکریم هاشمی نماینده ی مجلس افغانستان هم در جلسه بودند که درباره ی نیازهای افغانستان توضیح دادند.
طرف افغان گله داشت که ایرانی ها جنس های بنجل به افغانستان فرستاده اند و برای همین جنس های ایرانی در آنجا به بی کیفیت بودند شهره اند! ایرانی های حاضر در جلسه هم همگی از این موضوع ابراز ناراحتی می کردند و خود را مبرا از این مساله نشان می دادند! یکی از مسائل دیگر، قوانین دست و پا گیر طرف ایرانی بود. آقای هاشمی گفت که صبح همان روز با آقای هاشمی رفسنجانی دیدار داشته اند و در آن دیدار خواسته اند که از میزان بروکراسی برای صادرات و واردات بین دو کشور کاسته شود. البته در اخبار ما درباره ی این جلسه، فقط نصیحت های ایرانی ها به افغان ها درباره ی مسائل سیاسی در روزنامه ها بازتاب داشت. مثل جلسه ای که همین گروه با رییس جمهور داشته اند.
بازرگانان افغان دوست داشتند به ایرانی ها بقبولانند که وضعیت امنیت در افغانستان با آنچه در خبرها منعکس است تفاوت دارد. آنها می گفتند خود شما هم بعد از انقلاب مدتی با مشکلاتی روبرو بودید، که به مرور همه چیز به وضعیت طبیعی برگشت، مانند امروز افغانستان. به نظرم حرف آنها درست است و وضع در آنجا آن طوری هم نیست که می شنویم.
بالاخره جلسه ی خوبی بود، با کریم تصمیم گرفتیم حتما یک سری به افغانستان برویم و شرایط را از نزدیک ببینیم. این بار سومی است که قصد دارم به افغانستان بروم؛ امیدوارم برخلاف دو بار گذشته، این بار عملی شود. اولین بار، اواخر دوره ی طالبان بود که آماده شده بودیم برای تهیه ی خبر از طرف ایسنا برویم که به حمله ی آمریکا برخورد کرد و نرفتیم. بار دوم، سال 85 بود که برای یک فرصت کاری در یک تلویزیون خصوصی بود که ویزا هم گرفتم اما مسیرم عوض شد و به باکو رفتم! ببینیم این بار خدا چه می خواهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com