
توان اصلاحطلبان براي به دست آوردن اکثريت در انتخابات خبرگان دروغ است، يعني اصلا آنقدر نيرو ندارند، اين رو گفتم که بعدا محافظه کارها نگويند اصلاح طلب ها باختند، اما اصلاح طلب ها مي توانند پيروز شوند از لحاظ اين که چند ايده رو توي اين انتخابات به کرسي بنشانند، يکي پاسخگو کردن نمايندگان فعلي قبل از انتخابات آتيتیآآ، يعني اولا نشست بگذارند و گزارش عملکرد بگذارند، شرط حمايت از آنها را هم همين کار قرار دهند، حتما هم نبايد دنبال سخت ها بروند، مثلا شايد آقاي ايکس که از لحاظ اعتقادي نمي خواهد پاسخ بدهد، اصرار بي جا نبايد کنيم، برويم سراغ آنها که ادعاي پاسخگويي دارند، حتي نبايد بر روي آنها نام اصلاح طلب و غير اصلاح طلب بگذاريم، اگر کسي به من هم بگويد که اصلاح طلب نيستي من از لج آنها هم که شده به طرف مقابل رو مي کنم، چه رسد به علماي بزرگواري که خيلي از آنها خدايي جزو هيچ باندي نيستند، چرا به او تلقين کنيم که او به دنبال اصلاح نيست و فقط «ما» اصلاح طلبيم!
از حرف اصلي دور شدم، بهتره گروه هاي دانشجويي که تمايل دارند به نقد قدرت، با آنها جلسه بگذارند، بيانيه صادر کنند، نامه بنويسند، حالا يا علني يا غير علني، از آنها گزارش عملکرد بخواهند و قول بگيرند که در دور جديد هر از گاهي گزارش مي دهند.
اين که فقط بگوئيم چه کساني مي خواهند کانديدا شوند کافي نيست، آقايان مجيد انصاري، هاشم زاده هريسي، طاهري اصفهاني، هاشمي رفسنجاني، نورمفيدي، محسن موسوي تبريزي، ... حداقل دانشجويان، خبرنگاران و نيروهاي سياسي اصلاح طلب به اينها که راحت دسترسي دارند، از آنها بخواهند که توضيح بدهند در اين 24 سال خبرگان چه کرده و چه مي خواهد بکند، به آنها هم بگويند که چه انتظارهايي دارند. اگر دست روي هم بگذاريم، قول از آنها و کانديداهاي جديد نگيريم، مثل همين سه دور گذشته مي شود که يک خط گزارش از آن بيرون نمي آيد.
درباره ي خبرنگان دوست دارم زياد بنويسم، موضوع هم خيلي زياده، اما به تدريج سعي مي کنم به آنها بپردازم. از دوستان ديگر هم انتظار دارم بيشتر به اين نهاد مهم در جمهوري اسلامي بپردازند، خيلي جاي کار دارد. اصلا يکي از هدف هاي اصلاحي در اين باره همين عمومي کردن بحثش است.
حاشيه:يادم مياد در سال 77 قبل از انتخابات خبرگان سوم در دانشگاه آزاد علي آباد کتول! ميزگردي براي بررسي انتخابات خبرگان برگزار کرديم. اين که نوشتم برگزار کرديم، نه اين که چند نفر باشيم، کار خيلي سخت بود، ما نه گروهي داشتيم نه چيزي، نامه از طرف «جمعي از دانشجويان» به رييس دانشگاه نوشتيم و درخواست ميزگرد کرديم، البته به اين ترتيب بود که من نامه مي نوشتم، بعد مي گشتم دنبال چند تا از دوستان که اگر متن را قبول دارند در «جمع» شدن کمک کنند و امضايي بدهند، نوشتن بيانيه هايي با امضاي «جمعي از دانشجويان» هم در آن سال ها همين طوري بود، کارم از سال 76 همين بود، يعني دقيقا از وقتي براي حمايت از خاتمي امضا جمع کردم، براي نوشتن متن طومار پدرم کمکم کرد، امضا پشت امضا، دانشجو و استاد نداشت، همه بودند، اولش که کم بود خيلي ها مي ترسيدند، آخه رييس دانشگاه موتلفه يي بود، مرحوم دکتر صادقي که بعدها نماينده ي مجلس شد و توي حادثه ي ياک40 فوت شد. دانشجوهاي انجمني قدر همين انجمن رو بدونند که ما توي آن سالها هيچ تشکلي نداشتيم، مقاله هايمان را بر در و ديوار نصب مي کرديم، البته با پررويي و پس از اين که از طرف «حاج آقا» ي دانشگاه تاييد مي شد! به هر بيانيه اي طومار جمع مي کرديم و بيانيه صادر مي شد، آخرينش هم قضيه ي اعتراض به عمل تلويزيون در مورد کنفرانس برلين بود که چند روز بعد از آن ديگر با دانشگاه تسويه حساب کردم.
انوشه خانم انصاري هم يک ايراني ديگر که اين روزها همه از او حرف مي زنند با هر زباني حتي روسي! اين يه مجله ي روسي است که عکس انوشه رو صفحه ي اول انداخته و روزنامه فروش هم اون رو روي دکه اش گذاشته بود. جالبه که همين مجله رو توي يه دکه ديگه در کنار مجله اي با عکس بزرگ احمدي نژاد و عکس کوچک بوش ديدم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com