
دوست عزيزم آقاي محمدرضا ويژه مجددا پاسخي دادهاند، ضمن آوردن آن پاسخ خود را نيز در پي آن نوشتهام.
پاسخ آقاي ويژه:
«در پاسخ به فرمايش جنابعالي(1 - 2)، بايد توضيح دهم كه به يقين شما از بنده آگاه تريد (به دليل شغلي كه داشتيد) كه نه مردم افغانستان و نه مردم عراق از پس حكومتهاي خويش برنميآمدند. نيز بهتر از من ميدانيد كه اين حكومتهاي وحشي وقتي قدرت داشتند چه تهديدي براي امنيت ملي ما به شمار ميآمدند. حال اگر دري به تخته بخورد و يك ابرقدرت آنها را در هم بكوبد، براي ما بد است؟ من از واقعيتها سخن ميگويم و استفاده از فرصتها كه مناقشههاي بينالمللي براي سياست ورزان فراهم ميآورد و البته هنر آنها در استفاده از اين فرصتهاست ...
چرا شما اتحاد يا حداقل توافق با آدم خواراني چون طالبان و بعثيهايي كه هشت سال جوانان ما را به خاك و خون كشيدند را تجويز ميكنيد ولي دوستي با آمريكا را رد ميكنيد؟ آيا تهديد آنها براي ما بيشتر از آمريكا نبود؟ گواينكه به نظرم نه آنها اتحاد ما را قبول داشتند و نه. به يقين به خاطر داريد آن بزرگوار كه در جنگ نخست خليج فارس اتحاد با عراق را پيشنهاد ميكرد و اگر نبود درايت آن زمان سياست ورزان ما معلوم نبود در كجا بوديم. كوتاه سخن آنكه، به نظر من تعامل در سياست خارجي خوب است ولي با بازيگراني كه اين تعامل به سود منافع ملي ما باشد.»
پاسخ من:
البته قبول دارم كه تا قبل از حملهي آمريكا به افغانستان و عراق، حكومتهاي طالبان و رژيم بعثي در آن كشورها مخالفان بسياري داشتند و آن اكثريت براي تغيير شرايط به شرايطي مورد خواست خود با مشكل مواجه بودند، اما مگر رژيم تا دندان مسلح محمدرضا شاه پهلوي هيولا نبود، وقتي مردم خواستند به راحتي شرايط را تغيير دادند. اما فكر نميكنم آن وضعيت عراق و افغانستان دليلي باشد كه ما دخالت خارجي در آنها را تاييد كنيم، آن هم مانند دخالتهاي اينچنين؛ زيرا در واقع اين مشروعيت بخشيدن به دخالت نظامي در امور كشورهاي ديگر است، شايد مردم افغانستان تا قبل از اين از شرايط حكومتشان راضيتر بودند، من نميدانم، فكر هم نميكنم كسي بتواند به غير از خود آنها دربارهي مقايسهي اين شرايط حرفي بزند.
به هر حال موافقت با دخالت خارجي در آن دو كشور همسايه، قطعا دخالت احتمالي در ديگر كشورها از جمله خودمان را هم رسميت ميبخشد.
در واقع دشمن اصلي ما آمريكاست نه طالبان در حاشيهي امروز و صدام سقط شده. اين هم كه به جنگ اول خليج فارس اشاره شده، اتفاقا منظورم مخالفت با هر گونه كشورگشايي است، يعني حفظ مرزهاي بين المللي در منطقه كه در آن زمان با همكاري تلويحي ايران جلوي كشورگشايي عراق گرفته شد، لذا من با آن همكاري موافق بودم.
قطعا تعامل در سياست خارجي خوب است، همچنان كه بعد از آتش بس آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان رييس جمهور، در نامهاش خطاب به رييس جمهور عراق، «صدام يزيد كافر» را «برادر صدام حسين» خطاب كرد يا شعار «بريده باد دست فهد» زماني جايش را به دست دادن با آل سعود داد.
بنابراين با همان سياستي كه صدام يزيد كافر را ميتوانستيم برادر خطاب كنيم، نميبايست براي حفظ ثبات در منطقه از دخالت نظامي كشوري در ديگري دفاع كنيم؛ اتفاقا بايد مقابل چنين تغييراتي ايستاد. اين طور نيست؟
يادداشتهاي مرتبط:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com