رفتار سياسي آقاي كروبي خندهدار نيست، گريهدار است. زماني حدودا تا سالهاي اول اصلاحات تلاش ميكند كه «آيت الله» خوانده شود نه «حجت الاسلام« يا «حجت الاسلام والمسلمين»؛ بعد وقتي ميبيند دورهي اصلاحات است، خود را «شيخ اصلاحات» ميخواند و آن را تبليغ ميكند، به اعتبار ريس سفيدش او را بر صدارت مجلس تاريخي مينشانند. در دورهي بعد يعني انتخابات رياست جمهوري سال 84 در خبرهايي كه دفترش تنظيم ميكند او «آقاي كروبي» ميخواند و دوست ندارد كه حتي «آيت الله» يا «شيخ اصلاحات» خوانده شود. حدود يك ماه پيش در جمع جوانان حزب جديدش پلاكاردي بود با عنوان «شيخ مهدي».
زماني دبيركل مجمع روحانيون مبارز تهران بود اما به دليل اين كه نتوانست نظر شوراي مركزي را به كانديداتوري خودش در انتخابات سال 84 جلب كند و ديگر اصلاحطلبان هم از شعار پنجان هزار توماني او حمايت نكردند از آن حزب رفت و حزبي راه انداخت تا بر كرسي صدارت آن بنشيند و همچنان رييس باشد.
كروبي از آن تاريخ كينهاي از «اصلاحطلبان» به دل گرفت، نه حتي، از «اصلاحات» كينهاي به دل گرفت، كينهاي شتري. او از آن زمان در هر جا نشست از جمله در روزنامهي كيهان و خبرگزاري فارس، از اصلاحات بد گفت و اصلاحطلبان. آنها هم تا توانستند او را دوشيدند تا در ازاي آن شيخ تصور كند صلاحيت اعضايش در انتخابات تاييد ميشود. اما شيخ خود را سوزاند، نه راه پيش دارد و نه راه پس. بندهي خدا سختي زيادي كشيد، يك مورد را قبلا نوشتم كه تا قبل از انتخابات رياست جمهوري 84 در اتاق ملاقاتش تنها عكس امام نصب بود، بعد از انتخابات يكهو آن عكس را عوض كرد و عكس امام و رهبري را گذاشت و چند ماه بعد آن هر دو را برداشت، يعني يك چيزي تو مايهي قرهاي رقص لري.
امروز مصاحبهاي ديگر از او ديدم كه تيتر يك فارس بود و قطعا فردا تيتر چند روزنامهي راست خواهد شد. نوش جانشان كه دارند از سادگي شيخ استفاده ميكنند و خوب سواري هم ميگيرند. مصاحبه در واقع ترجمهي گفتوگوي شيخ است با هفتهنامهي نيوزويك. شيخ مهدي در آن گفتوگو در پاسخ به اين سوال كه مهمترين انتقاد وي دربارهي جنبش اصلاحطلبي در دورهي آقاي خاتمي چيست گفت: «مهمتر از همه شيوهي تخريبي آنها بود. آنها بخش اسلامي جمهوري اسلامي را زير سوال ميبردند.»
اولا اصلاحات هيچ گاه چنين برنامهاي نداشته و هميشه از دو وجههي آن دفاع ميكرده و ميكند، اين اصلاحات مادر مرده را اينقدر به لجن نكشيد، دورهاي همه با هم بوديم و اگر اشتباهي هم بوده كه قطعا اشتباه هم بوده، آيا بايد كل حركت را زير سوال برد؟ ثانيا اين «آنها» چه كساني هستند؟ اصلاحطلبان؟ خب تو كه خودت را شيخ آنها ميخواندي ناسلامتي. مگر با اين عنوان سالها پز نميدادي؟ مگر با اين عنوان تو را بر كرسي رياست مجلس ننشاندند؟ اين اوج نامردي است، قطعا دربارهي آدمهايي مثل او يك يادداشت جداگانه خواهم نوشت كه از اين طرف به آن طرف يا برعكس ميپرند به اميد فرصت تا فرصتطلبي كنند.
از طرفي چه بگويم كه آخوندي از او بيسوادتر تا به حال نديدهام، والله آدم طلبههايي را ميبيند كه سوادشان از اين پيرمرد بيشتر است، بندهي خدا از آنجاها مانده و به نظرم اين آقاي دبيركل حزب بالا به پايين «اعتماد ملي» با اين كارهايش از صحنهي سياست هم به زودي محو ميشود، به عنوان كسي كه هيچ اعتمادي به او نيست.
in martike ghoromsagh sadeh nist, teshney-e ghodrateh va hazereh vasash hatta az koon-e mobarakesham mayeh bezareh.
پاسخحذفبرای شناخت این آدم کافی است به نامه مشترک او و آقای حمید روحانی به آیه الله منتظری که در واقع آتش تهیه حملات بعدی به منتظری بود توجه کنید. همچنین به نامه وی به احمد منتظری
پاسخحذف