اول از همه رفتيم قيزقلعهسي. من در اين يك سال و نيم زياد رفته بودم اما هيچ وقت به بالاي برج نرفته بودم. علي گفت برويم، من هم رفتم. نفري دو منات (هر منات جديد حدود 1150 تومان است) بود اما چانه زديم و نصف قيمت رفتيم بالا. از آن بالا منظرهي شهر در كنار دريا بسيار زيباست. در ايام تعطيلات نوروز امسال، بيشتر بازديد كنندگان از قيزقلعهسي ايراني هستند، اصلا هر نقطهي شهر را كه ميبيني ايرانيها فراوان هستند. در بالاي برج با چند جوان ايراني همصحبت شديم كه زميني آمده بودند اما به خاطر سختي راه، براي برگشتن به تهران ميخواستند هوايي برگردند.

در منطقهي تارگوي كه بازار گران فروشان است هم تابي خورديم، براي اينكه علي اول كاري بفهمد كه قيمتهاي آنجا چطوري است به او گفتم بيا برويم يك كت و شلوار قيمت كنيم، يك كت تك را نشانش دادم و گفتم يك حدسي بزند، چون ميدانست كه بايد گران باشد گفت كه حدود دويست هزار تومان؟ از فروشنده پرسيدم، گفت سه هزار و نهصد و چند منات، يعني بيشتر از چهار ميليون تومان! برق اول كاري از كلهي علي آقاي ما پريد و درگر چيزي را در آن بازار قيمت نكرد.
مجسمهي نظامي گنجوي هم در همان بخش شهر است، در كنارش چند تا عكس گرفتيم. چند ماهي بود كه آنجا را براي تعمير بسته بودند و تازه ديوارهاي موقت را از دور و بر مجسمه برداشتهاند.
براي غذا چون بيشتر بيرون بوديم اولين بار به يكي از «لاهماجون» فروشيهاي تنوري بردم كه روبروي آكادمي ملي علوم است، بعد از آن سه بار ديگر به آنجا رفتيم چون علي از آن خوشش آمده بود. لاهماجون يك غذاي تركيهيي است، يك چيزي تو مايهي پيتزا اما از نظر من خيلي خوشمزهتر است، قيمتش هم خيلي خوب است، يك منات. دو دفعهي آخري در آنجا «مرجي سوپ»، كه سوپ عدس قرمز است هم خوديم. مرجي در هواي سرد كه خيلي ميچسبد. يك بار هم از كباب تركيهاي رستوران شائورما خريديم، لاواشهاي آنجا خيلي خوشمزه هستند، كمتر از يك منات و نيم. جاي همه خالي!
علي هي ميپرسيد كه سوغاتي چي بخرم و براي فك و فاميل و دوست و اشنا ببرم، به خصوص براي بچههاي ايسنا. آخرش هم به نتيجه نرسيديم و چند تا خرت وپرت خريد. البته روز دوم به بازار معروف آيراپورت هم رفتيم اما زياد نمانديم و برگشتيم.
روز آخر به شهيدلر و قبرستان مشاهير رفتيم. شهيدلر قبرستان شهداي زمان استقلال در سال 1990 و شهداي جنگ قره باغ است و برج زيباي آن كه در شب از لب ساحل ميدرخشد يكي از ديدنيهاي باكوست. از كنار آن برج هم كه در بلندي قرار دارد شهر و ساحل و دريا بسيار خوب ديده ميشوند. امروز باد بسيار شديدي ميآمد و در آنجا كه ديگر كولاكي بود.
قبرستان مشاهير هم جالب است، براي هر كدام از مشاهير علمي، هنري و سياسي يك مجسمه ساختهاند كه بسيار زيباست. علي گير داده بود كه تمام آنها را بشناسد و از همهي آنها عكس بگيرد. دوربين عكاسي و فيلمبرداريش هم كه هر لحظه در دستش بود، فقط من دعا ميكردم كه باطري دوربينش تمام شود تا خيالم راحت شود.
علي از همان لحظهي اول ميپرسيد، ميپرسيد و ميپرسيد! توي اين سه روز نظرش صد دفعه دربارهي باكو و جمهوري آذربايجان تغيير كرد، اينقدر كه زود قضاوت ميكرد. اين شايد طبيعي باشد و هر كسي كه با يك ملت تازه آشنا شوند طول بكشد تا درك كند كه آن ملت از چه سطح فرهنگي برخوردار است.
به هر حال الان كه دارم مينويسم احتمالا سه ساعتي هست كه علي از شهر باكو دور شده و در مسير آستاراست.
پي نوشت: تعداد عكسها بيشتر بود اما چند تا از آنها را دو هفته بعد از ارسال حذف كردم.
پایگاه اینترنتی جام نیوز به روز شد.
پاسخحذفنظر سنجی : به نظر شما آياد دولت به تنهايي مي تواند در امر مبارزه با گراني موفق باشد؟
- سید مرتضی از زبان نزدیک ترین همراهان:شعارشان خانه نشین کردن آوینی بود!
- مدرسه “مركاز هراب” كانون تروريسم و پروش رهبران افراطي رژيم صهيونيستي
- پیشنهادی به رجوی !