۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

ماجراي مشكوك كيهان و داستان ايسنا

«در بخشي ديگر از پاسخ آقاي فاتح آمده است كه «ايسنا» به گواهي بزرگان كشور از دو جناح همواره از صادق‌ترين و مومن‌ترين رسانه‌ها به ارزش‌هاي بنيادين انقلاب بوده است. چرا اصرار داريد كه ايران اسلامي را فقط به دو جناح تقسيم كنيد؟ چرا جهانبيني ذهني شما محصور در يك دايره‌ي محدود است و دغدغه‌هاي منتقداني را كه خارج از الگوهاي تعريف شده‌ي دو جناح سياسي فكر مي‌كنند، نمي‌بينيد؟» (منبع: كيهان)

پاراگراف بالا بخشي از جواب كيهان است به پاسخي كه آقاي دكتر فاتح به كيهان داده بود. حاشيه‌ي موضوع كه پاراگراف بالاست از اصل ماجرا مهم‌تر است، خيلي هم مهم‌تر است.

نگراني اين است كه كيهاني‌ها انگار دارند كل جناح‌ها را كنار مي‌گذارند، يعني همه را بي اعتبار مي‌دانند. اگر ناطق نوري و حداد عادل و توكلي و محسن رضايي و بسياري ديگر از بزرگان جريان اصولگرايي و نيز همچنين بزرگان جريان اصلاح‌طلبي كه همه از معتقدان و محورهاي انقلاب هستند به قول كيهان كنار بروند، چه كسي يا جرياني مي‌ماند؟ جريان مورد نظر و جايگزيني كه كيهان به آن پشت گرم است چه جرياني است؟

واقعا اين جريان چه جرياني است كه دنبال كنار گذاشتن دو جناح اصلي كشور است؟ آقاي فاتح هميشه در سياستگذاري سرويس سياسي تاكيد داشت که امام و رهبری جناح‌ها را بال‌های انقلاب نامیده‌اند و اين بايد مبناي نگاه متوازن به جريانات سياسي كشور باشد. فقط مي‌توان گفت كه اين جريان اخير كيهان مشكوك است و بحثي كه درباره‌ي ايسنا مطرح كرده هم تنها بهانه‌اي است تا يكي از پايگاه‌هاي انقلاب اسلامي كه مورد اعتماد هر دو جناح است را تخريب كند. همه‌ي بزرگان كشور همانطور كه آقاي فاتح گفته است هميشه به صداقت ايسنا و در راه انقلاب بودن آن ارعان داشته‌اند و به راحتي و صراحت مي‌توان آن را در اظهارنظراتشان درباره‌ي ايسنا يافت.

بگذاريد حالا كه اينطور شد حدس خودم را بگويم، آن هم به صراحت تمام. من اول از همه به كيهان مشكوكم و به برادر عزيزم آقاي شريعتمداري برادرانه هشدار مي‌دهم كه در مجموعه‌ي خود ريشه‌ي اين شك را بيابد. به شخصه بيشتر شكم به جريانات نفوذي در روزنامه‌ي اصولگراي كيهان است كه متاسفانه نشانه‌هاي آن بدجوري سو سو مي‌زند. مثلا يكي از آنها خود نويسنده‌ي آن دو يادداشتي است كه منجر به پاسخ آقاي فاتح شد. البته تا آنجاي قضيه موضوع يك چيز بود و وقتي نويسنده‌ي مذكور در ذيل پاسخ، آن جملات را نوشت، موضوع نگراني ما عيان شد.

نويسنده‌ي مذكور به نام «پ.ف» سال‌ها عضو شوراي مديريت سايت گويا بوده است و با سايت‌هاي ضدايراني «پیک ایران»، «مهدیس»، «اخبار روز»، «عصر ایران»، «ایران اشپیگل« و «شهروند» همكاري داشته است. در سوابق او بازداشت، دادگاه و حبس در زندان اوين هم ديده مي‌شود. حالا حق بدهيد كه حداقل به عنوان اولين ظن، ذهن‌ها به سوي او سوق مي‌يابد.

و اما اصل ماجرا؛ روزنامه‌ي كيهان چهارم و پنجم اسفند ماه 86 در يادداشت‌هايي به عقده گشايي نسبت به عملكرد دوره‌ي نخست ايسنا يعني در دوران اصلاحات پرداخت. ايسنا تقريبا روزي 700 خبر ارسال مي‌كند، در سال مي‌شود حدود 210 هزار خبر. اين امكان وجود ندارد كه درباره‌ي همه‌ي كساني كه در خبرها از آنها نام برده مي‌شود پرونده درست شود و از گذشته‌ي آنها تحقيقات دقيق شود، چه برسد كه انتظار داشته باشيم خبرگزاري قول بدهد كسي كه در خبري از او نام برده شده در آينده هم مرتكب جرمي نمي‌شود! گيري كه كيهان بهانه كرده از همين دست است. البته خدا را شكر كه از جوابشان پيداست عقب نشسته‌اند و بحث خود را به موضوع تنها خبرهاي يك فرد مشخص محدود كرده‌اند كه ارزش بحث هم ندارد.

انتشار اظهارنظر و سخنراني دانشگاهيان، آن هم در محيط دانشگاه توسط ايسنا به نظر كار طبيعي باشد و بيش از ديگر رسانه‌ها از ايسنا انتظار مي‌رود، اما حالا اين كه يك فرد سخنراني بعدها از سوي يك دادگاهي متهم شود، نمي‌تواند دليلي باشد كه بگوييم ايسنا غرض داشته، ايسنا كه كف دستش را بو نكرده بوده، ايسنا كه دستگاه اطلاعاتي نيست، تازه دستگاه‌هاي اطلاعاتي هم اگر زودتر متوجه مي‌شدند حتما زودتر او را دستگير مي‌كردند. در تاريخ 23 ارديبهشت ماه 85 كه تازه چند روز بود جهانبگلو دستگير شده بود، كيهان نوشته بود كه آقاي حداد عادل رييس مجلس شوراي اسلامي گفته «من به دنبال اين هستم تا بدانم كه جهانبگلو به خاطر انديشه هايش بازداشت شده و يا به خاطر مسائل ديگري؛ كه در گفت وگويي كه با وزير اطلاعات داشته‌ام، وي اعلام كرده است جهانبگلو به دليل افكارش بازداشت نشده است...». مي‌بينيد كه رييس مجلس هم مانند كيهان در آن زمان نمي‌دانست آن استاد دانشگاه چرا بازداشت شده؟! لذا اين كوتاهي ايسنا نيست، از اين نظر روزنامه‌ي كيهان گويا ماهيتش مانند ايسنا رسانه‌يي نيست و برعكس، كيهان خود را بولتن يك نهاد اطلاعاتي تعريف مي‌كند كه هميشه دست به پيشگويي از عالم غيب مي‌زند!

فرد مذكور تا آن تاريخ نه محكوم بوده، نه كسي درباره‌ي او به رسانه‌ها هشداري داده بود، عضو گروه فلسفه‌ي دانشگاه تهران هم بود و بيش از 20 عنوان از او كتاب در جمهوري اسلامي ايران چاپ شده است و هنوز هم در كتابفروشي‌ها به فروش مي‌رسد.

ايسنا كه برگزار كننده‌ي مراسمي نبوده كه دختر چه‌گوآراي كمونيست بي خدا را به دانشگاه تهران بياورد تا در پشت تريبون بگويد پدرم غير از فيدل پيامبري را نمي‌شناخت! ايسنا يك خبرگزاري است كه بنا به وظيفه‌ي گزارش كردن اتفاقات، سعي مي‌كرد اظهار نظرات منتشر شده در دانشگاه‌ها را منعكس كند.

هر چند به توصيه‌ي دوستان بهتر بود اين نكته را نگويم اما دلم نمي‌آيد. رسانه‌هاي همخط سياسي روزنامه‌ي كيهان، خود در آن زمان‌ها به انتشار اظهارنظرات، سخنراني‌ها، اعلام برنامه‌ي نشست‌ها و سخنراني‌ها، اعلام تازه‌هاي كتاب آقاي جهانبگلو مي‌پرداخته‌اند، از جمله همين خبرگزاري اصولگراي فارس. مثال:
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8312100243
رامين جهانبگلو و پديدار‌شناسي روح هگل
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8204280085
تازه‌ترين كتاب رامين جهانبگلو
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8409280519
رامين جهانبگلو ‌در نشست آكادمي علوم انساني‌

يا فصلنامه‌ي «مجلس و پژوهش» به صاحب امتيازي «مركز پژوهش‌هاي مجلس شوراي اسلامي» و مدير مسئولي آقاي دكتر احمد توكلي، رييس مركز پژوهش‌هاي مجلس كه از اعضاي اصلي اصولگرايان است، در شماره‌ي 43، بهار 1383، در صفحه‌ي 379 مصاحبه‌اي تفصيلي با آقاي رامين جهانبگلو كرده است. مصاحبه‌ي تفصيلي مجله‌ي تاثيرگذار مجلس بر تصميمات و تصميم‌گيران كشور بيشتر از يك خبر خلاصه از سخنراني نيست؟ آيا آقاي توكلي به عنوان رييس مركز پژوهش‌هاي مجلس توان شناخت مصاحبه‌شوندگان را نداشت؟ بگذريم، بيشتر ديگر مته به خشخاش گذاشتن است.

و يك گلايه اينكه اعضاي جهاد دانشگاهي هميشه آماده بودند كه در كنار ايسنا عكس يادگاري بگيرند، زماني كه آقاي خاتمي مي‌خواست به ايسنا بيايد اينقدر اعضاي جهاد در سالن محل سخنراني جمع شده بودند كه جا براي بچه‌هاي ايسنا نبود. در حياط وقتي داشتيم با آقاي خاتمي عكس يادگاري مي‌گرفتيم، بزرگشان اينقدر مي‌خواست در مركز عكس باشد كه صداي آقاي خاتمي درآمد و به طعنه به او گفت كه بابا اينها مي‌خواهند با من عكس بگيرند! حالا وقتي ايسنا را كساني اينچنين متهم مي‌كنند آن دوستان نه صدايشان درمي‌آيد و نه ككشان مي‌گزد. حداقل به خاطر خودتان هم شده صدايتان دربيايد!

حاشيه:
ديروز اتفاقي مطلبي ديدم كه نوشته بود «با نگاهی به ستون کیهان و خوانندگان در آرشیو روزنامه کیهان می توان مشاهده کرد که ۵۷ پیام از فردی به نام «علیمردانی» به چاپ رسیده است». جالب اين كه به نام عليمرداني هم روز 12 و هم روز 13 اسفند ماه هم پيام درج شده است. آخرين پيام يعني 13 اسفند هم مربوط است به آقاي فاتح. اين عليمرداني معروف جواب‌هاي دو طرف را مثلا خوانده و آقاي فاتح را محكوم دانسته كه بايد «...چه بهتر كه بخاطر تقصيرات و كوتاهي‌هاي خود از مردم عذرخواهي مي‌كرد»! اين آقا يا خانم عليمرداني ماشالله چه پركار است، خسته نباشند!

مرتبط:

«درباره يك تواب» سعید نوایی

« ایسنا و کیهان و آبروی مومن» احسان بیگی

۱ نظر:

  1. راست ميگيد اون بيانيه 170 امضايي را منتشر كنيد تا ببينيم مثل رييستون نقره داغ مي شويد يا نه.

    پاسخحذف

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com