آقاي معين توي ديدار اخير مسوولان نظام با آقاي خامنهاي بوده، يكي از كساني كه توي اون جلسه بود وقتي اين خبر رو داد و انتظار داشت تعجب كنم كه تا حدي هم كردم، اما نه از اين جهت كه حضور پيدا كرده بود بلكه اين كه چرا تكليفمون با خودمون معلوم نيست، يه روز چنين ديداري اه اه و يه روز به به!
الان كشور توي شرايط مهمي است و من معتقدم همهي نيروهاي اصلاحطلب كه خارج قدرتند بايد به هر شكل ممكن نظراتشان را به تصميم گيران برسانند پس قطعا با ديدار مشاركت و موتلفه، لاريجاني و ناطق مخالف نيستم حتي معتقدم با صاحب قدرت اول كشور بايد گفتوگو انجام بشه، فقط بايد اين تابو شكسته بشه كه اگر اصلاح طلبي با بالاترين مقام مملكت ديدار كرد اين تصور ايجاد نشه كه اين كارش «از ايدز هم بدتر است»! خب بروند حرفهايشان را بزنند، انتقاداتشان را بگويند، پيشنهاداتشان با اعلام كنند، نصيحت كنند، اصلا هر چه ميخواهند بگويند، از آن طرف با امثال گنجي و ديگران هم بنشينند، حرفش را گوش دهند، انتقاداتش را گوش دهند، نقدش كنند، ...
آقاي ابراهيم يزدي كه يكي از پيران سياست است و همهاش به براندازي متهم ميشود و دبير كل حزبي است كه جمهوري اسلامي آن را غير قانوني ميداند؛ هم ارتباطاتي داشته و احتمالا الان هم دارد، همچنانكه در بدو بازگشتش از آمريكا كه اوج بگيربگير نهضتيها بود اخبار زيادي در اين باره منتشر شد، در آن مقطع آمريكاييها به شدت دنبال امثال دكتر يزدي بودند ولي شنيده ميشد كه "فلاني" ازش خواسته بيايد و او آمده؛ اتفاقا وقتي آمد هم پينهاد كرد كه آشتي ملي شكل بگيرد.
اصل تعامل با "ديگران" چه اشكالي ميتواند داشته باشد؟ اين ديگران ميتواند گروههاي پوزسيون، اپوزسيون، داخل قدرت، بيرون قدرت، ايرانيها و غير ايرانيها، و هر "ديگري" باشند؛ اصلا مگر بدون تعامل ميتوان زندگي كرد؟
البته محتواي ديدار، مذاكره و گفتوگو قطعا مهم است كه زد و بند به معناي عبور از ديدگاهها خود نبايد باشد هر چند تساهل و مدارا هم از اصول غير قابل انكاري است كه بي آن شايد گفتوگو گاهي بي معنا شود.
چرا برخي از ماها حاضريم دولت با آمريكاييها كه دشمن جمهوري اسلامي محسوب ميشود هم حتي مذاكره كند اما خودمان با مخالفان فكري و سياسي حتي حاضر نيستيم سلام عليك داشته باشيم و اين خشك انديشي ما در اين سالها باعث شده كه وقتي مشاركتيها با موتلفهييها ديدار ميكنند همه شاخ در ميآورند!
قبول دارم كه الان كه يك دفعه اين ديدار انجام شده و يا معين به ديدار رهبر رفته شايد از اين كار برداشت شود كه چون در موضع ضعف هستند اين كارها را كردهاند، اما چه خوب است دايرهي گفتوگوها وسيع و همهجانبه شود و به سرعت با همهي نيروهاي سياسي ديدار و گفتوگو شود و به صراحت مبناي اين كار كه "تعاول با ديگران" است را فرياد بزنند وگرنه هر كسي حق دارد برداشتي كند حتا بر خلاف نيت ملاقات كنندگان.
من در اين سالها نديدم مشاركتيها مثلا با انصار حزب الله، جبههي مليها، مقام رهبري، حتي گروههايي كه به دنبال براندازي هستند، جامعهي روحانيت، جامعهي مدرسين، و امثالهم تعامل و گفتوگو كند، با دانشجويان هم كه ارتباطشان بسيار ضعيف شده. دوستان مشاركتي! تا به حال به اينها فكر كردهايد؟ آيا اصلا اين گروههاي "ديگر" شما را براي چند دقيقه هم كه شده گفتوگو خواهند پذيرفت؟
[تكمله: امشب در حاشيهي جلسهي «چه بايد كرد؟» مشاركت، آقاي شكوريراد را ديدم، توي پرسش و پاسخ با حاضران گفته بود كه ما حتي با دشمن هم گفتگو ميكنيم موتلفه كه قابلي ندارد، آن هم دربارهي منافع ملي. ازش پرسيدم كه با رهبري هم گفتوگو خواهيد كرد؟ گفت كه مدتّهاست دو طرف براي اين كار به سمت هم نرفتهاند، تقصير را بيشتر به گردن طرف مقابل ميانداخت اما نميگفت كه خودشان تلاشي كردهاند و نشده، ميگفت كه مشاركتيها ميخواهند كه جلسهي ديدار جاي «بحث و گفتوگو» باشد نه اين كه دو طرف به طور جداگانه در آن جلسه حرف خود را بزنند.]
{ راستي سيستم پيام گذاري وبلاگم هم از بیشتر آياسپيها فيلتر شده است! هنوز برايش فكري نكرده ام، كسي نميتونه راهنمايي كنه؟ aliasghar55@gmail.com }
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com