امروز خسته از مدتها داشتن مسووليت در سرويس سياسي، بالاخره باري از دوشم برداشته شد، خوشحالم تنها از همين نظر اما دل كندن از سياست به ويژه دانشجويان سياسي برايم سخت است، هر چند كه شايد وقتي ديگر بازگردم، وقتي كه براي رسيدنش لحظه شماري ميكنم.
بيشتر نگرانم، شايد هم تاكنون از اين منظر حساسيتهاي آن را به جان خريده بودم، براي همين هم هست كه مطهره خانم اين پيشآمد را «راحت شدن» من ميخواند چون چند وقت ميتوانم به چيزهاي بدون استرس فكر كنم! خيليها را ميبينم كه ميپرسد از من چرا؟ خيلي دمق هستم.
شايد باور كردني نباشد اما استرس كار با دانشجويان سياسي از شخصيتها سختتر است خيلي، به ويژه كه تمام فلشها به خاطر نفوذ آنها در مردم، به سمت آنها نشانه ميروند، پوزسيون و اپوزسيون هم ندارد، همه! حالا در اين آشفته بازار جرات داري خبر بفرست، گروههاي فشار هر كدام وارد عمل ميشوند، «رسانهي ايدهآل آن است كه فقط مرا تبليغ كند و ديگران را به رسميت نشناسد»!
خدا نكند كه مغضوب شوي، به هر چيزي متهمت ميكنند، چپ، راست، ميانه، بالا، پايين، ... شايد هم بيانيه عليهات صادر كنند يا برايت چيزهايي تهيه كنند شبيه كيفرخواست. يكي ميگويد از وزارت اطلاعات پول گرفتي، ديگري ميگويد اطلاع موثق دارد كه فلان كس از اطلاعات دستور دارد تا جنبش دانشجويي را از هم بپاشد! بالاخره شلم شوربايي است، مثل ميدان مين ميماند. من هم در اين مدت پيشنهادها ديدم، به ميزان متنابهي فحش خوردم و حرف شنيدم ولي دم بر نياوردم، فقط صبر كردم و حرفها و رازها در سينه نگه داشتم.
خيليها از فعالان! دانشجويي هم خدا خدا ميكردند كه بروم، حالا رفتم، از اين پس در بخشي ديگر از ايسنا مشغول ميشوم، بخشي به وسعت تمام ميهن، يا علي!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com