۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

آیا میرحسین دیکتاتور نیست

« ... آنانی که به جنون قدرت مبتلا هستند، اگر بخت آنها را یاری کند و نحوه تفکرشان با نیاز تحولات اجتماعی زمانه هم خوانی داشته باشد ، آینده بسیار درخشانی در پیش خواهند داشت. سرنوشت این افراد زمانی رقم می خورد که علاوه بر داشتن این باور که آن ها ویژگی های خاصی داشته و بار رسالت مهمی را بر دوش می کشند ، پیام آور یک نظریه ریشه دار اجتماعی نیز شوند که درآن شرایط خاص اجتماعی قابلیت پاسخ دهی به برخی از مسائل را داشته باشد. در چنین شرایطی پس از مدت کوتاهی فرد قدرت طلب را در راس یک تشکیلات یا جنبش می بینیم. او به سرعت رشد می کند. او از آرمان انقلاب سخن خواهد گفت و خود را پیام رسان و مبلغ آن آرمان معرفی خواهد کرد. او در حالی که خود را تجسم آن "آرمان" می داند ، فریاد خواهد زد : " برای استقرار آرمان های مقدس انقلاب به پیش !" که البته مقصود آن است که با "تلاش خود مرا بر اسب قدرت بنشانید" و چون این گونه شد ، یک بار دیگر تاریخ فرصتی خواهد یافت تا به خیل بی شمار انسان ها در خصوص "نظام استبداد و خود کامگی" درس عبرتی دیگر بدهد.» 


سالها پیش کتاب «نقد جباریت» مانس اشپربر، روانشناس اتریشی را خوانده بودم که این جملات بخشی از آن بود. اشپربر، به خوبی تشریح می کند که این روحیه ی جباریت درخیلی ها وجود دارد، اما آن کسی که فرصتش را پیدا کند آن را بروز می دهد؛ حتی در احوالات شخصی. زیاد فکر نکنید و شبیه سازی نکنید که منظورم کیست، منظورم همگی ماهاست.

بیایید درباره ی شعار «مرگ بر دیکتاتور» که در تجمعات سبزها اخیرا گسترش پیدا کرده کمی فکر کنیم. این شعار سالهاست که به صورت بسیار پراکنده شنیده می شد و البته در برخی تجمعات دانشجویی. بعد از انتخابات 22 خرداد 88، در تجمعاتی که تاکنون برگزار شده هم سر داده می شد، اما بسیار پراکنده. ولی به طور مشخص، در تشییع جنازه ی آیت الله منتظری ( که مهندس موسوی و آقای کروبی هم در آنجا حضور داشتند ) و در روز عاشورا، قریب به اتفاق شرکت کنندگان این شعار را یا مشابه آن (و بسیار سبک تر از آن) را سر می دادند.

شعاردهندگان منظورشان که یا چه کسانی هستند؟ کاملا واضح است، اما آیا صرفا تصمیمات حکومت وضع کشور را اینچنین بحرانی کرده است؟ هر چند همیشه اولین کسی که متهم می شود، حکومت کنندگان هستند، ولی بی انصافی نکنیم و لحظه ای بیاندیشیم که آیا احتمال (حتی فقط احتمال) دارد اشکال در خودمان هم باشد؟ حتی یک سر سوزن؟ نیست که نیست، ها؟ عجب!

قصد توجیه کردن عمل اشتباه هیچ شخص و گروهی را ندارم، دیدگاه و خط سیاسیم هم کاملا روشن است، اما یک سوزن به خودمان بزنیم و یک جوالدوز به دیگران. یعنی تمام اشتباهات مربوط به دیگران است و ما پاک پاک؟!

با افتخار می گویم که به میرحسین موسوی ارادت داشته ام؛ اتفاقا در بین دوستان مشارکتی ام، شاید از اولین کسانی بودم که تاکیدم بر لزوم کاندیداتوری او بود و وقتی دوستانم یادداشت های تندی علیه او می نوشتند یا درباره اش بی انصافی می کردند، از او حمایت می کردم، اما بیاییم با احدی تعارف نداشته باشیم و منصفانه به عملکرد همه ی نیروها بعد از انتخابات نگاه کنیم تا راه گم نشود.

با یک سوال شروع کنم: آیا رفتار و منش مهندس موسوی در دوران نخست وزیری اش نماد احترام به رای مردم و دموکراسی بوده که الان برخی او را دموکرات ترین دموکراتان می دانند؟ آیا نحوه ی خاص استفاده از حمایت امام خمینی(س)، در برابر رای مجلس در آن دوران، احترام به رای مردم بود؟ خب اگر این طور بود که آن نماینده ی مجلس نمی گفت بهتر بود پوزه بند برای نمایندگان بفرستند!

در این بیست سال هم که آقای موسوی اصلا کسی را تحویل نمی گرفت و هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشت. حالا طوری رفتار می کند که انگار باید همه در کشور دست به سینه ی او باشند؛ حرف، حرف اوست و راه فقط راه اوست و او سخنگوی همه ی مردم ایران زمین است.

هیچگاه رفتاری را که موقع کاندیداتوری با آقای خاتمی کرد، فراموش نمی کنم. یک طوری از موضع قدرت، خاتمی بنده ی خدا را ضایع کرد که اگر با دیگری اینچنین کرده بود، بر خلاف منش خاتمی، جواب موسوی را طوری دیگر می داد. همین رفتار، بعد از انتخابات طور دیگری ادامه پیدا کرده است.

چند وقت پیش، در محفلی خانوادگی، یکی از اقوام هی گفت و گفت و یک طرفه به قاضی رفت. از او پرسیدم آیا از زمان انتخابات تاکنون، در عملکرد آقای موسوی ایرادی می بینی؟ هیچ اشتباهی در این مدت نداشته؟ کمی فکر کرد و با صراحت و قاطعیت جواب داد که "نه". گفتم هیچ؟ مکثی کرد و با تاکید گفت "نه". خیل عظیمی از سبزها، باور کرده اند که در رهبران سیاسی آنها ایرادی وجود ندارد و اساسا آنها هر کاری می کنند عین راستی و البته ذاتی آنهاست.


من روحیه ی آقای میرحسین موسوی را آن قدرها بی شباهت به آقای احمدی نژاد نمی دانم. همانطور که آقای موسوی در تصمیمگیری هایش فردی عمل می کند و قابل پیش بینی نیست، تیم اندکی را دور خود جمع کرده، به حرکت حزبی و گروهی اعتقاد ندارد، دقیقا آقای احمدی نژاد همین ویژگی ها را دارد؛ با کمی تفاوت و البته راه های متفاوت سیاسی. طرفداران هر کدام از آن دو که بتوانند آنها را زودتر و بهتر کنترل کنند، در این مبازره ی سیاسی پیروز می شوند و آینده از آن آنها خواهد بود وگرنه، این هر دو رهی که می روند، به ترکستان است.


بیایید تلاش کنیم برای باز کردن این گره ی پیچیده، خودمان پیش قدم شویم و واقعی به اتفاقات دور و برمان نگاه کنیم. نباید باورمان شود که این بزرگانی که از بین مردم یارگیری کرده اند، یکی دیو است و دیگری فرشته. نه این دیو و نه آن فرشته است، نه این یزید و نه آن حسین(ع) است. اما هر دو طرف اگر کنترل نشوند، بشری هستند مانند دیگران و زمینه ی این را دارند که تبدیل به دیکتاتور شوند؛ چه در قدرت باشند و چه خارج از آن.


باز تاکید می کنم که بنا بر مخالفت با راه گذشته ندارم، کسی را هم به این کار فرا نمی خوانم، تنها می گویم هر کسی ببیند کیست، دنبال چیست، آیا راهی که رفته به آنجا ختم می شود که فکر می کرده است؟ اصلاح طلبی که از اصلاح رفتار خود ابا داشته باشد، اصلاح طلب نیست؛ اما مطمئنم که ما می توانیم. در این یادداشت، صرفا می خواستم قبول شود که ما هم می توانیم اشتباهاتی بعد از انتخابات داشته باشیم؛ صرفا همین.



پی نوشت:
اول اینکه واقعا از ساحت دوستان عذرخواهی می کنم که اینچنین خط قرمزی را زیر پا گذاشته ام. چون دوستان چند ماهی است ( و فقط چند ماهی است ) که انتقاد از میرحسین را هم جزو خط قرمزها تصور می کنند! دوم هم اینکه تا کی می شود دست روی دست گذاشت تا میدان در دست افراطیون باشد؟ سعی می کنم نوشتنم را قطع نکنم و از دوستانم هم درخواست می کنم هم من را نقد کنید و هم خودتان با رویکرد انتقاد از خود برای اصلاح، بنویسند. می گویم انتقاد از خود، چون ساده ترین کار برای اصلاح است، اکا اگر فقط از طرف مقابل انتقاد کنیم، باید دست به دامنش شویم تا اصلاح کند، اما ایرادات خودمان را بلافاصله بعد از ایستادن مقابل آینه و مشاهده، می توان برطرف کرد.

۱۲ نظر:

  1. دوست خوبم علی جان سلام. اگرچه با هم در تماس نبودیم ولی همیشه جویای احوال بدوم مخصوصا زمانی که مشکلی برایت پیش آمده بود بارها با دکتر فاتح صحبت کردم. امیدوارم حال همسر گرامی هم خوب باشد. دوست دارم زودتر ببینمت اگر قدم رنجه کنی تا زمانی من اینجا هستم تشریف بیارید بسیار خوشحال می شوم. هر امری داشتی برایم پیغام بگذار حتما جواب می دهم.
    در مورد میرحسین عزیز نیز از ماه ها قبل از انتخابات یادداشت هایی می نوشتم ولی بعد از انتخابات وبلاگم رو بستن و دیگر حال نوشتن نداشتم اگرچه روزها و ساعت ها پیگیر اخبار ایران هستم.
    بسیار دوستت دارم و همیشه به یادت. خدانگهدارت دوست عزیزم

    پاسخحذف
  2. سلام برادر. فکر میکنم درست متوجه منظورت نشدم! یعنی تو اول اصرار به حمایت از موسوی داشتی و حتی با دوستان در این رابطه بحث میکردی اما بعدا (خیلی بعدا)تمام این ایرادها و اشکالات رو متوجه شدی؟؟!!

    پاسخحذف
  3. سلام برادر
    خسته نباشی
    وبلاگم عوض شده آدرسش رو عوض کنید.رفتم توی وردپرس:

    ishiq.wordpress.com

    پاسخحذف
  4. سلام برادر

    من از خوندن این متن بسیار لذت بردم . چند وقتی بود که بهش فکر می کردم ولی از اینکه یکی از همراهان آقای موسوی این مطلب را نوشت برام جالب بود . این خیلی خوبه که بدون واهمه ای به آسیب شناسی رفتار و عملکرد خودمان و همفکرانمان بنشیتم این اصلاحات واقعی است . اگر ما هم نتوانیم از خودمان انتقاد کنیم که می شیم مثل برخی دیگه . با اشاره به قسمتی از متن که درباره شباهت های احمدی نژاد و موسوی نوشتی می گم که به نظر من ادم ها می تون گاهی شباهت های عملکردی داشته باشند با تفادت رفتار . شاید این تحلیل تو هم به نوعی درست باشه . من هم معتقدم که باید اصلاحات از خودمان شروع بشه تا اینکه به یک جریان تبدیل بشه . این مهم هست نه اینکه آقایان اسم خودشون رو اصلاح طلب بذارن ولی اعتقادی درونی بدان نداشته باشند .

    پاسخحذف
  5. خيلي خوبه، فردا كيهان و وطن امروز هم ازت نقل مي كنند. تشبيهي كه تو درباره مهندس و احمدي نژاد به كار بردي مثل اين مي مونه كه من بگم تو و حسين شريعتمداري خيلي بهم شبيهيد چون هردوتون عادت داريد آب بخوريد، نان بخوريد، كار كنيد، روزنامه نگاريدو.... اينكه نشد حرف رفيق.

    پاسخحذف
  6. با یکی از دوستان صحبت می کردم، همین که یادداشت رو دید، گفت:
    «علي اين چيه نوشتي من نخوندمش
    منظورت اينه كه ميرحسين ديكتاتوره؟»
    گفتم بخونش. گفت «اگه فحش داده باشي خيلي نامرديه».
    خوند و گفت: «علي چون صريح گفتي منم مي گم
    مقاله ات از نظر مستندات تاريخي ضعيف
    از نظر تحليلي كاملا اشتباه
    و تو اين هاگيرواگير كه همه موسوي رو دارن له مي كنن تو هم ضعيف كش هستي. نمي فهمم چي شده يه دفه ياد اين حرفا افتادي. واقعا متاسفم. تو در مورد درگيري هاي امام با مخالفان موسوي چي مي دوني كه اين طوري قضاوت كردي».
    گفتم تو دلایلت رو بیار، این که نشد نقد کردن. فقط میگی نامردی کردی!
    گفت: «اگه الف كثيف اين كارو كرده بود جوابشو مي نوشتم
    ولي براي تو نمي نويسم چون داري خودزني مي كني.
    نامردي كردي در حق ميرحسين

    اگه منطقي تو صحبتات بود باز يه چيزي
    ولي حرف بي منطق جواب منطقي لازم نداره برادر
    حرف بي منطق نقد بر نمي داره
    امثال شماها دستتون بازه براي نقد اما آيا دست كساني كه مي تونن دفاع كنن بازه؟
    برو حاجي. خدا ايشالله عاقبت همه مونو ختم به خير كنه»

    به هر حال، هر چی گفتم برادر من! تو که نمی تونی من رو قانع کنی، جواب نمی دهی، چطور فکر می کنی می شود بقیه را قانع کرد؟ من که کیهان نیستم، من همین وبلاگ را دارم و می گویم نقد کن، دست خودت هم نست که چه بنویسی.
    والله چی بگم از دست این دوست که ذوب در آدم ها می شود و نمی تواند لحظه ای بیرون بیاید!

    پاسخحذف
  7. سلام
    دنیای شما سیاست ورزان از این پستی بلندی ها زیاد دارد . و چه راحت به تحلیل شخصیت می پردازید . عمریست که سینه زن هیچ هیئتی نبوده ام ، بنابراین فارغ از دلبستگی های سیاسیون هستم . بخشی از فرمایش شما صحیح است و طبیعی ! اگر آقای موسوی کرسی دوست نمی داشت ، پا به عرصه انتخابات نمی نهاد . و این نیز به نظر درست می رسد که فعالیت حزبی در بیانات ایشان کم رنگ است . اما قیاس با آقای احمدی نژاد به نظر درست نمی آید . به مصداق : از کوزه همان برون تراود که دراوست . تراوشات کوزه این دو فرد خیلی متفاوت است . کوتاه کنم . گروهی احمدی نژاد پرست شده اند و گروهی موسوی پرست . اما به گمانم آنچه در بطن جامعه در حال شکل گیری و و قوع است ، فارغ از این دواست .
    برخی شبها می دیدم که بانگ الله اکبر اعتراضی را جوانان و نو جوانان سر می دهند . و این گوش شنوا می خواهد و ذهن تحلیل گر . پس مساله فراتر از آقای موسوی واین حرفهاست .

    پاسخحذف
  8. سلام برادر غيور
    تو همان برادری نبودی که از طرح "دروغ بودن هولاکاست" (کشتار دسته جمعی يهوديان و دگرانديشان در دوران فاشيسم هيتلری) توسط احمدی نژاد حمايت می کردی؟ مثل اينکه عادت داری گهگاه فيل هوا کنی! خدا شفای خير به شما عنايت کند.

    پاسخحذف
  9. علی آقا من مهندس موسوی رو اصلاح طلبی بیش اصول گرا می دانم. هدف و نظر او و کروبی دو طرف یک خط هست که حرکتی ناموزون داره
    نمی دونم این رفقای عزیز ما احساسات رو بر عقل گرایی هزینه می کنند.
    مهمترین دشمن ملت ما عدم اعتماد اجتماعی بود . هزینه این مسائل سرمایه ملی بود که فدا شد.
    به نظرم شما دوس نداری مهندس رو تنها بذاریم . اما نظر شما این هست که مشایی برای احمدی نژاد مثل برخی ها برای مهندس هستند. حلقه بسته ایشان نظر شما و خیلی بود بد برداشت شد.
    اما سخنان خاتمی از افراطی گری امروز هدف باشد خخوب است.

    پاسخحذف
  10. عليرضا خامسيان۲۹ دی ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۴۰

    زمان مناسبي براي طرح اين موضوع نيست زماني كه اكثر اصلاح طلبان و اصحاب رسانه دربند هستند نبايد با برخي سخنان هر چند منطق و در خور توجه اذهان را به از آن چه كه اصل هست منحرف كرد هر چند همان عده محدودي كه به گفته تو اطراف مير حسين هستند در زمان انتخابات هم بودند و ما همان زمان بارها اين نقطه ضعف را مطرح كرديم ولي چه سود كه از سوي دوستان شما كه اكنون در لندن هستندمتهم به... شديم.

    پاسخحذف
  11. من اصلن نمی دونم چه جوری سر از اینجا در آوردم و نمی دونم چرا دارم واست کامنت می زارم چون عادت به این کار ندارم. اما حالا که شده. ببینید نقد شما رو خوندم. فارق از اینکه این نقد وارده یا نه یه مسئله مهم هست که قبلش باید به اون بپردازیم. می گن جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت. اصلن الان وقت نوشتن همچین مطلبیه یا نه ؟ فقط این نقد نیستاااااا. مثل به آقای کروبی هم نقد زیاده. به خاتمی می شه انتقاد کرد. از سکوت محمدرضا خاتمی می شه گله کرد. می شه شخصیت میرحسین رو تحلیل انتقادی کرد. و خیلی کارای دیگه. اما نه در روزها و شرایطی که اصلاح طلب ها و معترضین به روال های تند حاکمیت در فقر تریبون برای مطرح کردن اساسی ترین مطالباتشون به سر می برند. نه وقتی که خبر زندان رفتن و دادگاه فرمایشی و کشتن و حمله به خانه افراد برامون عادت هر روزه شده. فکر می کنم موقعیت شناسی این نقد نمره قبولی نمی گیره. البته اگر در یک جمع تخصصی مطرح بشه باز خوبه اما نه در یک تریبون عمومی هر چند کوچک. در مورد تحلیل شما هم شکل نگارش و ادبیات شما تمیز نیست. قیاس احمدی نژاد و موسوی به نظر من فقط یک حرکت تخریبیه نه اصلاحی. یعنی من خیر توش احساس نمی کنم. و اینکه در مورد نقل رفرنس هایی که طرح کردید بی احتیاط عمل کردید مثل جریان حضور موسوی و کنار رفتن خاتمی در انتخابات که لااقل در این مورد که بنده اطلاع دقیق دارم اصلن شکل ماجرا اینقدر احساسی و عجولانه که شما طرح کردید و سر از نجابت خاتمی و توتالیتریانیسم فردی میرحسین در آوردید نیست. قضیه کاملن سیاسی و از پیش تعیین شده بوده . موفق باشید mansourinbox@gmail.com

    پاسخحذف
  12. سلام
    علی، گفته بودی وبلاگ را بخوانم، تازه رسیدم، پست بعدی را هم خواندم

    "هیچگاه رفتاری را که موقع کاندیداتوری با آقای خاتمی کرد، فراموش نمی کنم. یک طوری از موضع قدرت، خاتمی بنده ی خدا را ضایع کرد که اگر با دیگری اینچنین کرده بود، بر خلاف منش خاتمی، جواب موسوی را طوری دیگر می داد. همین رفتار، بعد از انتخابات طور دیگری ادامه پیدا کرده است"

    یک چیز هم یاد من مانده؛ کنار متروی شریف بودم و راجع به سایت خبری ات که قرار بود برنامه نویسی شه با هم تلفنی صحبت می کردیم، و تو می گفتی موسوی حتما میاد از قول فاتح. و من خبر دیدار خاتمی - موسوی را گفتم و گفتم برخورد موسوی بد هست و خودخواهانه. و تو با جدیت حق را به مهندس موسوی می دادی و رفتارش را کملا طبیعی و اخلاقی میدانستی
    حالا چی را نمی تونی فراموش کنی هیچگاه ؟ احساسی که آن موقع مفقود بود را؟

    پاسخحذف

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com