۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

تبرئه شدم اما

بالاخره دادگاه ویژه ی کارکنان دولت و رسانه ها، در پرونده ی شکایت آقای سرهنگ طایران فرمانده ی سابق بسیج وزارت علوم، تبرئه کرد. جناب سرهنگ البته راضی نشد و تجدیدنظر خواهی کرد که البته دادگاه تجدید نظر استان تهران هم حکم دادگاه بدوی را تایید کرد و تبرئه ی من دو قفله شد!

رای دادگاه بدوی را که دیدم، خیلی خوشحال شدم، نه از این نظر که من تبرئه شده ام، بلکه از این نظر که خیلی ها با شنیدن چنین خبرهایی، دیگر همه ی قضات و دستگاه قضایی را به یک چشم نگاه نمی کنند و نخواهند گفت که همگی سیاسی هستند و وجدان کاری ندارند. البته که بخش هایی از آنها سیاست را وارد کار می کنند اما نباید همه را به یک چشم نگاه کرد.

اتفاقا آقای سرهنگ طایران بنده ی خدا هم مثل خیلی ها، این نگاه اشتباهی را داشت و به همین خاطر رفت و آن طور شکایت کرد. وقتی در اردیبهشت ماه ابتدا به اداره ی آگاهی و بعد هم به دادسرا مراجعه کردم، به نظرم رسید که آقای سرهنگ ما، طوری برخورد کرده که انگار جنایتی کرده ام و کارم تمام است! همان لحظه برایم قرار کفالت صادر شد و اگر یکی از دوستان که همان نزدیکی ها بود، برای گذاشتن مدارک کفالت، نیم ساعت  دیرتر می رسید، با پایان وقت اداری، آن سب را باید آب خنک می خوردم.

در این فضا که دفتر جبهه ی مشارکت را بسته اند، دبیر کل و تعدادی از شورای مرکزی آن در زندان هستند، مطمئنم سرهنگ تصور می کرد من عضو مشارکت که اتفاقا در دفاع از مشارکت به او اعتراض کرده بودم، باید در دادگاه سوسک می شدم. زهی خیال باطل که آن حرف ها را کاملا بجا و مطمئن نوشته بودم، و مو لای درزش نمی رفت و نرفت.



ماجرا چه بود؟


ماجرا این بود که سه سال پیش جناب سرهنگ طایران، که آن وقت فرمانده ی بسیج وزارت علوم بود، در دانشگاه تربیت معلم گفته بود که مشارکتی ها نماینده ی آمریکا و انگلیس در ایران بودند(ایسنا: کد خبر 8412-11586). من هم همان موقع نوشتم که برادر من! این گونه اتهام زدن ها به جای کمک به وحدت، انشقاق ایجاد می کند. و با همین نگاه، یادداشتی البته گزنده نوشتم.


در رای شعبه ی 1083 دادگاه ویژه، آمده : "از توجه به مجموع اوراق و محتویات پرونده و ملاحظه ی متن مورد نظر شاکی، آنچه که متهم به عنوان ارتباط نامشروع شاکی عنوان کرده در قالب سوالی از وی بوده که آیا ایراد اتهام به افراد و ... جایز است؟ اگر جایز است، پس بنده هم این اتهام را به شما وارد می کنم و ... که به نظر دادگاه متن فوق حاوی ایراد افترا یا نشر اکاذیب نسبت به شاکی نبوده فلذا دادگاه ضمن رد اتهام انتسابی در کیفرخواست مستندا به اصل 37 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و نیز ماده ی 177 قانون آیین دادرسی کیفری به لحاظ عدم احراز بزه رای برائت صادر و اعلام می نماید رای صادره ظرف 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر در مرجع تجدیدنظر استان تهران می باشد."

خب، آقای سرهنگ طایران فرزند غضنفر که احتمالا با توجه به دفاعیات بنده متوجه شده بود احتمال شکایت من بعد از اتمام این پرونده وجود دارد، تجدیدنظر خواهی کرد تا شاید در آن دادگاه محکوم شوم؛ که نشدم و در رای شعبه ی 11 دادگاه تجدیدنظر هم آمده است که "رای دادگاه مطابق موازین و مقررات قانونی و با استدلال صحیح اصدار یافته"، برای همین اعتراض رد و رای دادگاه بدوی عینا تایید شد.

آقای صالح نیکبخت وکالتم را پذیرفته بود اما قبل از ورودش به پرونده، دادگاه حکم را داد و خلاص! جرئیات ماجرا بیش از این حرف هاست، مثلا اظهارات بدتر از گناه وکیل آقای طایران که می گفت جناب سرهنگ آن حرف ها را با دستور مقام بالاتر از خود زده بوده! و من هم این حرف او را دقیقا در بخشی از دفاعیاتم به عنوان اشتباه دیگرش نوشتم و آن را هم نقد کردم.

بگذریم. یادم می آید وقتی آن روز خبر دادند(یعنی تلفنی احضار کردند) که باید به آگاهی و بعد به دادسرا مراجعه کنم، چه استرسی به خانمم مطهره، وارد شد. آیا ارزشش را داشت که این همه مدت گرفتار یک پرونده ی بی خود بشویم؟ مگر من غیر از نصیحت آن برادر بسیجی و دعوت او به وحدت و پرهیز دادنش به نکاشتن تخم نفرت از هم، هدف دیگری داشتم که باید گرفتار دادگاه شوم؟


حالا الان، من مانده ام و اتفاقا وعده ای که همان سه سال پیش داده بودم که اگر سرهنگ طایران روزی برود و برای این نوشته ی من شکایت کند، من هم از او شکایت می کنم! امروز اما من برائت گرفته ام و حالا اوست که باید برود حرفش را ثابت کند. البته فعلا در این فضا چنین قصدی ندارم و به بخشش او فکر می کنم. اصرار مطهره هم بر بخشش اوست. اما پس آن حرف هایی که درباره ی من و دوستانم زده بود چه؟ پس این دادگاه و استرسی که به خانواده ام وارد شد چه؟ آیا باید او را ببخشم؟



جمله ی آخر همان یادداشت سه سال پیشم خطاب به آقای طایران این جمله بود که " دلت رو دريا کن، وقتي گذشت کني، فکرت آزاد مي شه که پيشرفت کني و بري جلو، ولي نفرت، کينه و عداوت مانع پيشرفت مي شه. دلم نمي خواست به گفته هاي اين آقاي سرهنگ اصلا فکر کنم، فقط بهانه بود، که بگم نه من دشمنم، نه تو، هيچ کسي هم دلش براي تک تک ماها نمي سوزه، فقط وقتي تک باشيم راحت مي شکنندمان."

آیا باید او را ببخشم؟


آن یادداشت ضمیمه ی پرونده است، بد نیست آقای طایران یک بار دیگر آن را بخواند. برای این روزها هم همین اتفاقات تکرار خواهد شد. قصه، قصه ی من تنها و دیروز و امروز نیست، برای فرداها دیگر هم داستان همین است.

پی نوشت:
دفعه ی قبلی که گفتم دوباره می نویسم، ننوشتم. اما این بار ضرورت ایجاب می کند که دوباره بنویسم.

۱۱ نظر:

  1. اقای شفیعیان سلام خسته نباشیدوحدت خوب است نصیحت هم خوب امازبان انتخابی شما درست بود اگر شما باان جمله که این بنده خدارامورد سئوال قرار دادی می توانی نزدیکان خودرا مورد خطاب قراردهید معلوم میشودکه شمابرخلاف اخلاق عمل کردی تبرئ خوب است امااگر یک دردصداحتمال دارد کارشمابا عث هتک حرمت درخانه و محل کار ایشان شدباشد چه؟ ایا شما مسئول هستید یانه؟
    سنرانی ایشان موجود شما انرا نقد کنید بدون انکه کلمه زشت وناسزا ؟ اخلاق نویسندگی خوب است ارزو توفیق دارم

    پاسخحذف
  2. منتظر پاسخ شم دروبلاگ گذار هستیم

    پاسخحذف
  3. عزیز دل! چه نوشته بودم که باعث هتک حرمت شود؟ انگار توی باغ نیستی دوست عزیز! نوشته بودم که آیا خوب است من هم از روی باد شکم به شما اتهامی وارد کنم؟ اما آن بنده ی خدا جمله ی پرسشی من را برده بود پیش قاضی و گفته بود که فلانی گفته من با یکی راه دارم! خب، کسی که اینقدر درباره ی اتهام زدن به خودش حتی اگر فرضی باشد، قبل از خواندن درست جمله می رود به دادگاه و شکایت می کند، باید نسبت به آبروز دیگران کمی مراعات کند و همین طور کشکی کسی را به جرمی یا فعلی متهم نکند اخوی!

    پاسخحذف
  4. باسلام بنظر می رسد اهل گفتکو وتحقیق هستید خوب است 1-دوباره مطلب خود را بخوانید این جمله: (ارتباط جنسی جناب سرهنگ ) درگوگل حرف ویا کلمه ویا جله پرسشی است یا نه2-درباره بکار بردن نام پدر بدون نیازبنده خدادر رسانه عمومی چطورهمسئولیت دارد یانه؟ 3-کلمه هفده میلیون گاو...دروبلاگ شما موجود است چطور ؟؟فمن مثقال ذره.....چطور غرض روشن شدن است وگرنه به دفتر حقوقی ریئس جمهور وتبرئ کننده مربوط میشود باز منتظر نظر تان هستم احساس می کنم دنبال اصلاح هستی تاانتقام

    پاسخحذف
  5. سلام دوباره.
    1. عزیز دل برادر! هر خری آن یادداشت من را بخواند، منظورم را متوجه می شود و شده است. برای همین هم هیچ احدی آن را به عنوان خبر یک اتفاق، در جایی نقل نکرد، بلکه منظور نویسنده را متوجه شد. قضات محترم دادگاه بدوی و تجدیدنظر هم همینطور. نمی دانم واقعا شما تاکیدتان برای چیست؟ من نویسنده، تمام خوانندگان، قضات دادگاه، همه اشتباه می کنیم، آن وقت شما می گویید منظور بنده چیز دیگری بوده؟ البته شاید کسی که از یادداشت صریح بنده برداشت اشتباهی کرده، شاید فارسی بلد نبوده.
    2. دوست عزیز! ایشان شاکی پرونده ی من بوده، رفته و طوری شکایت کرده بود که همان لحظه ی حضورم در دادسرا، برایم قرار صادر شد. توپ ایشان وقت شکایت و دادگاهی کردن بنده ماشالله خوب پر بود. آیا بی دلیل یا به دلیل واهی، به آگاهی و دادسرا و دادگاه کشانندن افراد، هیچ گناهی ندارد؟ آیا این بازی با آبروی افراد نیست؟ تازه اینکه من از ایشان گذشتم و خدا را باید شاکر باشد که شکایت متقابل نمی کنم وگرنه باید می رفت و پاسخگوی تهمت ناروایی که زده بود می شد. آن را به خدا واگذار می کنم و وجدان خود جناب سرهنگ. حالا اینکه من بعد از صدور حکم دادگاه های بدوی و تجدیدنظر، بگویم حکم صادره درباره ی شکایت "فلانی" علیه "من"، چه بوده، آیا ایراد دارد؟ این که نه در عرف و شرع، و نه در قانون ایراد ندارد.
    3. دوست عزیز! قطعا من را نمی شناسی و ادبیاتم را نمی دانی؛ چرا که من از این جور الفاظ هیچ گاه به کار نبرده ام. نمی دانم این قضه ی "گاو" را از کجا درآورده ای؟ نه یک دفعه، که چند دفعه چک کردم، چنین چیزی نیافتم. از خودم که مطمئن بودم، حتی در کامنت های دیگران هم چنین چیزی نبود. الحمدالله در این باره با بودن گوگل و امکان "کش" گوگل که نوشته ها را ذخیره می کند، کسی نمی تواند چیزی را پاک کند، چون در گوگل می ماند. اگر پیدا کردید - که نیست و نگردید - من معذرت خواهی خواهم کرد و نیز خودم را مستحق گاو خواندن می دانم اما اگر کسی که چنین کشفی کرده، نتواند آن را ثابت کند، باید گردنش طناب انداخت. چون که "فمن مثقال ذره"!
    4. دوست عزیز نادیده! مرد باش و اول خودت را معرفی کن. در ثانی، به جای انتظار پاسخ من ماندن، زحمت بکش و یک بار دیگر آن یادداشت که در پرونده هست و این یادداشت را که درباره ی تبرئه شدن است، بخوان. اگر خواستی دو یا سه بار بخواند. اصلا بیا و صد بار بخوان. خودت را جای آقای طایران بگذار و ببین آیا جای ناراحتی داشت؟ آیا ارزشش را داشت که به جای قبول پیام آن یادداشت که دعوت به وحدت بود، کار به دادگاه کشیده شود؟
    5. برادر من! البته ما به دنبال اصلاح امور هستیم. اموری که برخی با برداشت های عجیب مانع از اصلاح آنها می شوند، در حالی که اگر متوجه حرف ما بشوند، راهمان یکی است، هدفمان یکی است و همگی به قول معروف در یک کشتی هستیم. به جای این به هم پریدن ها، باید به فکر ساختن کشور باشیم. یا علی

    پاسخحذف
  6. دوست عزيز
    آيا اطلاق عنوان «خر» به خوانندگانتان به دور از آداب و اخلاق انساني و حرفه اي نيست؟
    آيا خطابي اينچنين از سوي شما در تقابل با سخنان پيشينتان نشان از شخصيتي دوگانه و پارادوكسي از شما نيست؟
    والسلام.....................

    پاسخحذف
  7. عزیز دل
    من به خوانندگان توهین نکرده و نمی کنم؛ لطفا از خودتان چیز درنیاورید. این در اصطلاح است که می گویند "حتی اگر یک خری ...".
    به هر حال، باز تکرار می کنم که هر کس آن یادداشت را بخواند می فهمد که منظور چه بوده؛ همانطور که کسی اشتباه برداشت نکرده بود. یعنی می گویید بعد از شکایت آقای سرهنگ طایران و حکم دو قاضی درباره ی آن، هنوز کسی هست که با این وجود فکر کند منظور آن یادداشت چیز دیگری بوده است؟!
    دوست عزیز! خب اگر کسی با این وجود بر برداشت اشتباه خود اصرار کند، شما سطح فهم آن فرد را در چه حدی می دانید؟ بالاتر از خریت، نمره ی دیگری می گیرد؟
    برادر یا خواهر گرامی! که جرات معرفی خود را گویا ندارید، چرا نتوانستید پاسخ کامنت قبلی من را بدهید و پراکنده گویی می کنید؟ چی شد قضیه ی ساختگی گوگل؟
    شما که اینقدر پیگیری، فکر کن که خوانندگان این وبلاگ هم کامنت های شما را دارند می بینند و هم جواب های من را. به جای این کارها، اشتباه خود را قبول کنید.

    پاسخحذف
  8. دوست عزيز سلام بنظر شما هدف وسيله را توجيه مي كند يانه ؟ منتظرپاسخ تان هستم چون به قول خودتان قرض اسلاح نانتقام؟

    پاسخحذف
  9. عزیز دل! می دانم که چون در دو دادگاه بدوی و تجدید نظر حکم برائت صادر شده، جنابعالی داری می سوزی.
    بگذار من از تو بپرسم که آیا حاضری با وسیله قرار دادن شرافت، به پول یا مقامی برسی؟
    برخی از آدم ها با زدن اتهامات واهی به دیگران، شرافتشان را به حراج می گذارند اما الحمدالله قضات مستقلی در این کشور هستند که خدا را بالای سرشان می بینند و قضاوت می کنند.

    پاسخحذف
  10. دوست عزیز ما اطلاع داریم رأی تبرئه شما به شاکی ابلاغ نشده و دلیلش اشتباه دادگاه بوده که آدرس شاکی و متهم را یکی قلمداد کرده(آتی ساز ...) حال شما با توجه به ناخوانا بودن حکم دادگاه در وبلاگتان لطف کنید یک نسخه خوانا برای ایشان بفرستید. شاید حق با شما باشد و شاید بخواهیداعمال ماده 27 نمایید.

    پاسخحذف
  11. خب بالاخره بعد از این همه وقت معلوم شد که این کسی که کامنت می گذارد همین طوری از این بغل ها رد نمی شده، از همه چیز "اطلاع" دارد؛ ما که بخیل نیستیم، داشته باشد! با این حال هنوز دوست دارد ناشناس بماند، خب بماند.

    اما جالب است که مدعی است حکم "به شاکی ابلاغ نشده"، در حالی که اطلاع دارد که در آن چه نوشته شده بوده و آدرس درج شده چه بوده است. دوست عزیز! این گفته هایت دارای تناقض های خنده داری است.

    حالا خوب شد نگفته کدام حکم برائت، در دادگاه بدوی یا تجدید نظر؟ فکر نمی کنم مدعی شود که حکم بدوی ابلاغ نشده، چون روی آن شکایت کرده بوده، بنابر این حکم دادگاه بدوی را که قبلا به شاکی ابلاغ کرده اند، حکم تجدید نظر هم با توجه به نوشته ی این دوست ناشناس قطعا به استحضارشان رسیده وگرنه نمی دانستد که آدرس آن چه بوده است!

    به هر حال، بنده نمی دانم ماده ی 27 که نوشته اید چیست و به چه دردی می خورد، خوشحال می شوم این دوست عزیز درباره ی آن توضیح بدهند. فقط لطف کنند نام مبارکشان را هم درج کنند.

    پاسخحذف

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com