يكم: به مناسبت دوم خرداد، انتخاب خاتمي
شرايط دوم خرداد سال 76 يك طوري بود و شرايط امروز طوري ديگر. زمانه آن زمانه نيست، دولت آقاي هاشمي از بس دنبال توسعه بود توان قشرهاي كمدرآمد را بريد و امروز دولت آقاي احمدينژاد به هواي تامين عدالت، از بس ضد توسعه است امان مردم را بريده.
انرژيهايي در اين سالها تخليه شده كه نميدانم هنوز بازسازي شدهاند يا خير؟ مثلا دانشجويان در اين سالها اينقدر لطمه خودهاند كه تاكنون به وضعيت طبيعي نرسيدهاند، در انتخاباتهاي سالهاي اخير به خوبي كسل بودن و سرخوردگي در آنها مشهود بود، آنها هيچ تاثيري در پويايي فضاي سياسي نداشتند.
از طرفي مخالفان اصلاح امور، راههايي براي مخالفت پيدا كردهاند كه در اثر هشت سال تجربه كسب شده. آنها از قبل بهتر ميتوانند مقاومت كنند، نحوهي ردصلاحيت در انتخابات مجلس هفتم و هشتم كاملا اين حرف را تاييد ميكند.
و اما دربارهي چگونگي تغيير اين شرايط هم نگاهها تغيير كرده است. كساني هستند كه تصور نميكنند با انتخابات بايد درصدد تغيير شرايط موجود برآمد، در حالي كه در سال 76 خيليها چنين تصوري داشتند و براي همين به پاي صندوقها آمدند و به آقاي خاتمي راي دادند.
الان تصور مردم هم دربارهي خاتمي تغيير كرده، گروهي روي كار آمدن امثال خاتمي را راه چاره نميدانند، از طرفي هستند كساني كه در واقع بعد از سالها مخالفت با او، الان به برگشت جريان او دل بستهاند، چون كاملا راه او را ميشناسند و آن شرايط آرام را به شرايط هيجاني و ماجراجويي دويا احمدينژاد ترجيح ميدهند.
نگاه خود خاتمي و يارانش و تجربهي آنها هم نسبت به سال 76 كاملا دگرگون شده است. هشت سال بودن در دولت، آشنايي به قابليتهاي دولت با شرايط فعلي و وجود نهادهايي كه ميتوانند مقاومتهايي براي دولت ايجاد كنند، تجربهاي است كه همهي ملت ايران هزينهي بالايي براي آن پرداخت كردهاند.
قصد من نوشتن مقاله در اين باره نيست، ميخواستم در دو خط بگويم شرايط ما متفاوت با گذشته است، ميپرسم خاتمي زمانهي ما كه همهي دلها به او بسته بود تا شرايط تغيير كند كيست؟
دوم: به مناسبت سوم خرداد، فتح خرمشهر
في الواقع صدام زمانه كيست؟ خرمشهر زمانه كجاست؟ آنكه به ايران حمله كرده بود و جوانان وطن سوم خرداد روزي با افتخار خرمشهر را از دست آن دشمن آزاد كردند. فكر ميكنم الان دشمن زمان ما هم شايد مثلا كساني هستند كه با هر نيتي اجازه ميدهند جوانان ايران ما در منجلاب اعتياد دست و پا بزنند. اعتياد البته هدف معتاد نيست(منظورم بيشتر جوان معتاد است)، بي خيالي از واقعيتها هدف يك جوان معتاد است، وگرنه هيچ عاقلي دنبال ضربه زدن به خود نيست. بيكاري، اقتصاد نابسامان و فقر، نداشتن هيچ تفريح و شادي، محدوديتهاي اجتماعي و سياسي، و در آخر فت و فراواني مواد مخدر.
بي كاري آدم را ديوانه ميكند، جواني كه ميخواهد ازدواج كند و كار ندارد يا درآمدش پايين است، سنگ كه نيست، روحيهاش آمادگي پذيرش هر مسكني را دارد، چه مسكني در دسترستر از كراك و شيشه و ترياك و هروئين و هشيش؟ جوان پر است از انرژي، نه تفريحي نه چيزي، به خدا طبيعي است كه به سمت اين چيزها كشيده شود. تكان بخورد ميگوييم خلاف قانون است، آن كار را نكن. تنگ نظريهاي اجتماعي و سياسي به هر نامي انجام شود محكوم است چون نتيجهاي جز سرخوردگي براي جوانان ندارد، جواناني كه سرمايهي كشور هستند. مگر به اعتياد كشاندن اين همه جوانان ايران به اعتياد، از حملهي عراق و گرفتن خاك ايران بي ارزشتر است؟ والله كه نيست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com