يكي از روزهاي تعطيل هفتهي گذشته بي كار بودم، به اتفاق يكي از بچهها توي خيابانهاي دوري باكو زديم. عكس زير، يكي از ويترينهاي يك سي دي فروشي است كه آهنگهاي ايراني داشت، از شهرام كاشاني و معين و داريوش و گوگوش و مهستي. جالبه كه مردم اينجا گوگوش رو از قديميها و آرش را از جديديها خيلي دوست دارند. آهنگهاي آرش را در خيلي جاها ميشود شنيد، حتي در تلويزيونهايشان هم پخش ميكنند. ديشب يكي از خوانندگان قديمي كه آذري است داشت ترانهاي از گوگوش را ميخواند، هيچ كدام از مخاطبانش كه نميفهميدند چه ميگويد، نميدانم آيا خودش ميدانست معني آن ترانه چه بود يا نه؟

در يك كتاب فروشي، ويتريني داشت كه در آن مدالهاي قديمي و يك سري پولهاي كشورهاي ديگر را براي فروش گذاشته بود، ديدم جالبه، عكسش را گرفتم.

دو پسر خارجي را ديدم كه به همراه سه سگ در حال شلنگ تخته انداختن بودند، به نظر اروپايي ميآمدند، فقط يك لحظه از آنها خواستم بايستند تا از آنها عكس بگيرم، يكي از آنها كه آذري را شكسته صحبت ميكرد، با خنده گفت «بش منات». منظورش اين بود كه پنج منات بده و عكس بگير، گفتم شما هم اومدين اينجا و پولكي شدين؟ حق دارند، از بس هر كسي براي هر چيزي پول ميگيرد، اينها هم گفتن كاسبي كرده باشند!
بابا اینجا خوبیش به همینه فقط پول بده دیگه هر کاری دلت میخواد بکن
پاسخحذف