دوست عزيز ناديدهام، آقاي «برهان حشمتي» مدير سيماي آذري شبكه سحر به يادداشت «پاسخ ايراني مقيم باكو به محقق تبريزي» كه در آن نكاتي را دربارهي «نامهي يك محقق تبريزي به علياف» نوشته بودم، جوابي دادهاند. آقاي حشمتي در سال 85 كه تازه به باكو آمده بودم تا پارسال نمايندهي برون مرزي صدا و سيما در باكو بود و غير مستقيم از طريق مطهره خانم ايشان را ميشناختم. جواب ايشان را عينا در زير مينويسم، اما خدا شاهد است كه چه حالي پيدا كردم وقتي اين را ديدم؛ خيلي ناراحتم و اصلا حالم خوب نيست. سعي ميكنم به آن پاسخ بدهم. فقط بگويم كه من آن يادداشت را فقط براي نصيحت به كساني نوشتم كه تصوراتي گاه تخيلي از بيرون ايران دارند. نه به انگيزهي آن محقق تبريزي كار داشتم و ميدانستم كه براي چه آن را نوشته، نه ميدانستم سايتي به نام مديا فروم وجود دارد و اين يادداشت وبلاگ بنده در آن هم منعكس شده است. جوابش را تا فردا روي وبلاگ ميگذارم. ما ايراني ها تا وقتي که امثال شماها که بخاطر بازکردن دکان و راه انداختن کاروکاسبي بخور و نمير در باکو به هر شرايطي جهت زندگي در باکو تن مي دهيد / نيازي به ارسال نامه هاي گزنده و فحش آلود از باکو نداريم. نامه آن محقق تبريزي به الهام علي اف در واقع پاسخ به نامه صابر رستمخانلو بود. کاش همانقدر که از نامه آن محقق تبريزي عصبي شده ايد/ از نامه صابر رستمخانلو که مملو از دروغ و جفنگيات بود و آذريهاي ايران را همانند برده و توسري خور و منگل جلوه مي داد ، ناراحت مي شديد و پاسخي به آن مي داديد.
شما چطور فرق ميان مناقشه قره باغ و فلسطين را تشخيص نمي دهيد. در مناقشه قره باغ / خود جمهوري آذربايجان بطور دوآتشه به دنبال صلح و مذاکرات با ارمنستان است و هيچ گونه ترديدي در مورد اصل موجوديت و مشروعيت دولت ارمنستان ندارد و حتي به موازات مذاکرات صلح / بطور قاچاق منابع استراتژيکي همچون بنزين و گازويين از جمهوري آذربايجان به ارمنستان ارسال مي شود. ايران نيز مساله اشغال اراضي جمهوري آذربايجان را محکوم کرده و حتي بطور عملي کمکهاي زيادي به جمهوري آذربايجان براي خارج شدن از اين وضعيت کرده است که هنوز کمکهاي نظامي ايران به جمهوري آذربايجان براي مقابله با هجوم ارامنه و حتي آزادي اراضي اشغالي قره باغ از يادمان نرفته است. اما دولت باکو با پيش گرفتن مشي نزديکي به غرب و امريکا و رژيم صهيونيستي از اين کمکهاي ايران امتناع کرد. اما موضع اصولي ايران هنوز تغيير نکرده است.
نمي شود چون يک ديپلمات ايراني خوب نمي تواند حرف بزند/ کل موضع نظام اسلامي را زير سئوال برد و به بهانه نامتناسب بودن سخنان سفير ايران بگوييم که ببينيد چطور مي پيچانيم.
بيسوادي يکي از سخنراناني که به گفته شما ( البته اگر راست گفته باشيد) توسط رايزن فرهنگي ايران به باکو دعوت شده است / چه ارتباطي با موضوع بحث ان نامه داشت که شما سعي کرده ايد با طرح ان اصل مطالب ذکر شده در آن نامه را زير سوال ببريد.
اينکه بالانشينان در جمهوري آذربايجان به شهدايشان احترام نمي گذارند / درددل هزاران شهروند جمهوري آذربايجان مي باشد که شما برغم اقامت و کسب و کار منجر به وابستگي تان در باکو متوجه آن نشده ايد. چطور مي شود که بالانشينان در باکو حتي حاضر مي شوند در روز اشغال شوشا و لاچين جشن گشايش خيابان دوستي با اسراييل در باکو برگزار کنند و خيابان دوستي با اسراييل بگشايند.
در نهايت استقبالي که سايت مديافوروم از به اصطلاح جوابيه شما به محقق تبريزي کرده است / با توجه به ضدايراني بودن اين سايت قوم گرا که دائما به تحريکات قومگرايانه عليه ايران و بخصوص فارسهاي ايران مشغول است / انشاء الله که شما را به خود آورد و براي رسيدن به يک لقمه نان بخور و نمير در باکو اين گونه عليه ميهن خود فعاليت نکنيد.


از آنها! كه چنين توجيهي را قبول كردند ميپرسم بر اساس كدام حروف الفبايي؟ آذري؟ انگليسي؟ روسي؟ فارسي؟ چيني؟ ميخي؟ بابا يك كمي اون دوگوله رو به كار بياندازيد تو را به خدا، پرچمهاي آمريكا، روسيه، ايران و چين كدام از كدام طرف بايد اول باشد؟ چطور از سمت راست اولي اسرائيل و دومي ايران است و آمريكا و چين و روسيه سمت چپ آنها قرار ميگيرند؟!






اولا خاتمي حرف بدي نزده بود، بر يك حرف حسابي كه هر عاقلي آن را ميگويد تاكيد كرده بود، اگر معترضان منظورشان اين است كه آن كار، كار خوبي است، در اشتباهند، نخير، اصلا كار خوبي نيست، چون هيچ خيري ندارد.




نوروز امسال در خيابان انقلاب تهران داشتم از جلوي انتشاراتي دانشگاه آزاد رد مي شدم كه كتابي توجهم را جلب كرد، كتابي كه روي جلد آن عكس بزرگ دكتر جاسبي خودنمايي مي كرد، اول فكر مي كني كه حتما كتاب زندگينامه ي جاسبي است! بعد كه عنوانش را خواندم ديدم درباره ي «زن در كستره ي اجتماع» است! خنده دار نيست كه من كتابي بنويسم درباره ي مثلا خرس ها، بعد روي جلد آن عكس خودم را چاپ كنم؟ خب، اين نمونه اي خود بزرگ بيني و ديكتاتور مآبي آقاي جاسبي است كه اجازه مي دهد دست در جيبمان بگذاريم و دست به يخه شدن راستي ها با جاسبي را تماشا كنيم، هر از چندي هم وقتي يكي از آن دو به ديگري ضربه اي كاري زد، از روي خوشحالي لبخندي بزنيم!