۱۳۸۶ دی ۳۰, یکشنبه

عاشوراي باكو

دو رو بر كارخانه در منطقه‌ي «بلبله» و «اميرجان» چند تا مسجد است، يكي مسجد امير المومنين(ع)، يكي امام خميني و يكي هم مسجد جامع اميرجان به نام «مرتضي مختار مسجدي». ديروز يعني عاشورا رفتم به مسجد جامع، با اين كه مسجد وسيله‌ي گرم كننده نداشت اما محفل حسيني گرم بود، نوحه خوان آذري مي‌خواند و جمع همراهي مي‌كرد، بيشترشان روي پايشان مي‌كوبيدند به جاي اين كه مثل ما بر سينه بزنند. يكي از كارگران فني سابق كارخانه هم بعد از من آمد، خيلي وقت بود نديده بودمش. يك ساعتي آنجا بودم و بعد رفتم.

ماشين داشتم، رفتم به زيارت‌گاه «آقا سيد علي، مير ابوطالب اوغلو، ميرمويسوم‌زاده»، معروف به «ات آقا». «ات آقا» در زبان آذري يعني «گوشت آقا»، چون معروف است كه آن مرحوم كه بين سال‌هاي 1883 تا 1950 زندگي مي‌كرده، استخوان نداشته، عكس‌هايي از او هم كه در ماشين و مغازه‌ها و خانه‌ها مردم نگه مي‌دارند او را در حالي نشان مي‌دهد كه روي صندلي نشسته اما بدنش بسيار شل به نظر مي‌رسد. در جمهوري آذربايجان به او اعتقاد عجيبي وجود دارد كه در زمان خودش بيماران را شفا مي‌داده و بعد از فوتش هم مردم براي گرفتن حاجاتشان بر سر مقبره‌ي او حضور مي‌يافته‌اند. چند ماه پيش هم به آنجا رفته بودم، اما اين بار رفتم چون روز گذشته‌اش يكي گفته بود روز عاشورا هم خيلي‌ها به آنجا مي‌روند.


زيارت‌گاهش در «مردكان» است، منطقه‌اي در شرق شبه جزيره‌ي آبشوران؛ باكو هم در همين شبه جزيره قرار دارد اما در جنوب غربي آن. در مسير كه مي‌رفتم چندين جا در كنار خيابان نذري مي‌دادند، كنار يكي از آنها ايستادم، با رويي خوش چاييبرايم ريختند. دو تاز سماورهايشان زغالي بود و يكي برقي.

در كنار چاي، خرما، قند و شكلات، ليمو، حلوا با گردو، حلوا لاي نان لواش، و يك غذايي كه حبوبات پخته كه اينجا خيلي مرسوم است به عنوان نذري به سوگواران داده مي‌شد. خيلي هم با سليقه همه چيز را چيده بودند و روي باز استقبال مي‌كنند.


يكي از مسائلي كه ناراحت كننده است، اين كه هر جا زيارت‌گاهي شيعي هست، حتما يك مشت گدا هم جمع هستند، اين چهره‌ي خيلي بدي است كه حداقل من در چند جا به غير از ايران ديده‌ام، در دهلي هندوستان هم يك زيارت‌گاه شيعيان هست كه اطراف آن از وجود گداها موج مي‌زند، در مسجدي ديگر در همان دهلي هم كه رفته بودم باز همين وضعيت وجود داشت. بالاخره اينجا هم در چند جايي كه رفته‌ام گدا به وفور يافت مي‌شود كه براي دريافت پول هم از دين مايه مي‌گذارند.


در دور و بر زيارت‌گاه، چند نفري بودند كه از مردم براي خواندن قرآن و دعانويسي ثبت نام مي‌كردند و در ازاي آن مردم پول مي‌دادند. مي‌توانستند اسم خود يا كسي را بنويسند كه بيمار است يا حاجتي دارد.



بازار خريد و فروش شمايل ائمه اينجا خوب گرم است، همه هم چاپ چاپخانه‌هاي ايراني است، مثلا چند تا از آنها را كه ديدم چاپ «درياي پوستر» بود كه در خيابان ناصر خسروي تهران است. نمي‌دانم آيا چاپ جديد است يا قبل از ممنوعيت چاپ شده. به هر حال اين شمايل همه‌ي ائمه بود كه بين ملت به فروش خوبي هم مي‌رسيد.


پارسال هم روز عاشورا رفتم به امام زاده بي‌بي رحيمه يا رحيمه خاتون در نارداران كه روستايي است در حومه‌ي باكو. رحيمه خاتون خواهر امام رضا(ع) است و جالب اين كه مقبره‌ي يكي ديگر از خواهران امام رضا نيز در باكوست به نام بيبي هيبت كه يك ماه پيش در مسير راه زميني به طرف آستارا، وقتي از باكو خارج شديم از كنار آن گذشتيم. گزارشي از امام زاده رحيمه خاتون پارسال نوشته بودم و عكس‌هايي هم از آنجا گرفتم كه روي وبلاگ گذاشته بودم و مي‌توانيد در لينك‌هاي زير ببينيد.

۱ نظر:

  1. اونجا از طبل و علم و به قولی ارگ و پیانو خبری نبود؟! کسی برای نذری گرفتن پای کسی رو له نمی کر؟! اونجا کسی میدونست واسه چی داره عذا داری میکنه؟! اینجا که به نظر میرسه همه چی ظاهریه و اصل فراموش شده!

    پاسخحذف

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com