۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

چرا ماجرای مهدی هاشمی به اینجا رسید

دوستانی که به خاطر مهدی هاشمی زندانی شدند
زمستان 88 در یادداشتی با عنوان "قربانیان ناخواسته ی مهدی هاشمی رفسنجانی" نوشتم و امروز که مهدی هاشمی هنوز بازنگشته از علتی می نویسم که ماجرای او را به اینجا کشانده است.

آن روز می گفتم که که دوستان روزنامه نگاری به خاطر در دسترس نبودن مهدی هاشمی به زندان افتاده اند و تحت فشارند و انتظار می رود تا بیاید و به اتهاماتش پاسخ بدهد و از خود دفاع کند. امروز می گویم که دوستان ما مانند مرد آن دوران سخت را بین دادگاه و زندان سپری کردند، همان زمانی که مهدی هاشمی بین لندن و دوبی در رفت و آمد بود.

آن زمان پرونده آنقدر سنگین نبود، تبلیغات طرفداران افراطی دولت به این حد نرسیده بود اما امروز دیگر دفاع های آن زمان کارایی خود را از دست داده اند؛ همین اتلاف وقت خود بر اصل اتهاماتی که شاید واهی هم بوده اند، سنگینی می کند و همه می پرسند به راستی چرا پسر فلانی از مهلکه گریخت؟

زمستان پارسال نوشتم مهدی چون پسر آقای هاشمی است باید به او سخت تر گرفت، نه اینکه زمینه را فراهم کنیم که مردم از هاشمی رفسنجانی به خاطر کینه از پسرش متنفر شوند. مردم ما حساسند، مردم عادی به راحتی با هر شکایتی دادگاهی می شوند و باید بروند و جواب پس بدهند، اما وقتی می بینند که پسر فلانی یا بهمانی اصلا به جایی جوابگو نیست و به راحتی از کشور خارج می شود، هم از دستگاه قضا تنفر پیدا می کنند، هم آن شخصیت!

بخشی از مردم قبول؛ آنها راضی می شوند اما اکثریت مردم ما این دیرکرد را نشانه ی قلدری، زورمداری و بی قانونی می دانند؛ وقتی فرزند آقای هاشمی از کشور فرار می کند و به دادگاه نمی رود چطور می توان انتظار داشت که آقا به مر قانون عمل کنید و قاضی مرتضوی و سردار مشفق را هم محاکمه کنید! حق دارند، ندارند؟ اگر زور قانون باشد آنها بیشترش را دارند.
این شبه فرار آقا مهدی بیش از همه به وجاهت آقای هاشمی ضربه می زند، از آن طرف افتادگی حسین آقای مرعشی که از نزدیکان آقای هاشمی است البته کمی توانست تاثیر مثبت داشته باشد اما معلوم بود که ضرر نبود مهدی را هیچ چیزی پر نمی کرد و نکرد.

حالا تصور کنیم که در کشور می ماند یا اگر سفری از قبل برنامه ریزی داشت، می رفت و به موقع بر می گشت، چه اتفاقی می افتاد؟ مطمئنم مانند فائزه ی هاشمی می توانست به زندگی خود ادامه بدهد و بر فرض محال به خاطر یک پرونده شاید دادگاهی می شد اما می توانست به راحتی از خود دفاع کند؛ کاری که با نبودش بسیار دشوار شده است. طرف مقابل هم آن بچه های سایت جمهوریت را که زیر نظر مهدی هاشمی بود محاکمه و زندانی کرد و هم حالا منتظر مهدی هاشمی است.

حداقل اتفاقی که افتاده این است که متاسفانه خیلی ها که عمری به دنبال بهانه بودند امروز رویشان به آقای هاشمی باز شده و هر چه توانستند به این بهانه نثار او کردند، ایشان هم مجبور به مداخله و پادرمیانی شده است، اما با این حال جو کاملا علیه اوست و طرفداران دولت به اندازه ی کافی علیه مهدی و خانواده ی هاشمی فضا سازی کرده اند. آن زمان هیچ کسی نمی گفت که در فرودگاه دستگیرش کنید الان اما از تریبون های رسمی می گویند که هر لحظه گرفتیدش به قل و زنجیرش بکشید تا درنرود؛ انگار که دارند درباره ی حیوانی وحشی حرف می زنند.

این نوشته ها از روی دلسوزی است، بخشی هم دلسوزی برای جماعتی که به بهانه ی مهدی هاشمی فحش ها می خورند، آنها یک مهدی هاشمی می گویند و به بهانه ی نام او همه ی اصلاحات و سبز و همه چیز را زیر سوال می برند؛ مهدی هاشمی خود بهانه بود، بهانه سازی هم کرد تا بیشتر به منتقدان دولت فشار بیاید متاسفانه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com