۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

خاطرات مسوول دفتر امام خمینی

خبر فوتش را دوستم کریم نصراللهی برایم اس ام اس کرد، خیلی ناراحت شدم. گه گاهي براي مصاحبه با دفتر آيت الله توسلي تماس مي گرفتم، اما پيرمرد در اين سال ها كمتر اهل صحبت كردن بود، چندين دفعه كه به دفتر امام تماس گرفتم گوشي را برداشت، خيلي صريح و ساده گفت كه وارد موضوعات سياسي روز نمي شود، تنها حاظر است درباره ي امام صحبت كند. يك بار پنج شنبه بود كه حاجي نادعلي زاده تماس گرفت و گفت زود بيا جماران دفتر امام، روز تعطيل بود بنابراين با مطهره رفتم، مرتضي فرج آبادي هم آمد، دو ساعتي پيش مرحوم آيت الله توسلي بوديم تا از خاطراتش بگويد. واقعا اين طور آدم ها را تا زنده هستند بايد دو دستي چسبيد، وگرنه وقتي از دنيا رفتند ديگر پيام تسليت دادن و شركت كردن در مراسم تشييع جنازه چه فايده اي دارد؟
مثلا صدا و سيما حرف هاي آيت الله توسلي را پخش نمي كرد، اما وقتي فوت شد و ديگر مطمئن كه نيست، برايش عزاداري مي كند! خب چرا تا زنده بود صدايش را نمي شنيديد؟
همچنين بود وضعيت دكتر سحابي، مهندس بازرگان، حاج داوود كريمي، و امثالهم. البته من قصد مقايسه ي شخصيت آنها را با هم نداشتم، تنها مثال زدم. آيت الله توسلي هم در جايگاه خودش شايد از انگشت شمار كساني بود كه مي توانست حقايق زندگي بنيانگذار جمهوري اسلامي را بگويد.
فقط براي مثال اين چند جمله ي آن مرحوم در مصاحبه اي كه دو سال پيش با ايسنا كرده بود را بخوانيد كه با چه ظرافتي تذكر مي داد:
«
اگر كسي از امام تعريف مي‌كرد بسيار ناراحت مي‌شد. يادم هست در اولين دوره‌ ي مجلس، نمايندگان در تاريخ 4/3/1359 با ايشان ديدار داشتند، آقاي فخرالدين حجازي در ابتدا به سخنراني پرداخت و خطاب به امام گفت «بأبي انت و امي» و بعد شروع كرد به تعريف و تمجيد از حضرت امام. امام (ره) بلافاصله در پاسخ گفتند: «خوف اين را دارم مطالبي كه آقاي حجازي درباره ي من فرمودند باورم بيايد و غرور و انحطاط پيش آيد. به خداي تبارك و تعالي پناه مي‌برم.» وقتي ائمه ي جماعات در تاريخ 7/7/66 براي ديدن امام به حسينيه ي جماران آمده بودند، آقاي مشكيني به عنوان امام جمعه قم شروع به تعريف كردن از امام كرد، امام (ره) بلافاصله فرمودند «قبلا از آقاي مشكيني گله كنم، ما همين قدر كه گرفتار نفس خود هستيم كافي است، ديگر مسائلي نفرماييد كه در نفوس ما انباشته شود و ما را به عقب برگرداند. شما دعا كنيد كه ما آدم بشويم.» روزي ديدم مرحوم حاج احمد آقا به يكي از دوستان مي‌گويد امروز پيش امام نرو. چون امروز در سخنراني‌ات كه از راديو پخش مي‌شد از امام تعريف كرده بودي و امام از اين تعاريف ناراحت شده است. امام مي‌گفت: «من هم يك فرد عادي هستم و بي جا از من تعريف نكنيد.» اگر كسي در تعريف از امام غلو مي‌كرد، باعث ناراحتي ايشان مي‌شد. يادم هست محمد هاشمي، رييس سابق سازمان صدا و سيما، خدمت امام آمد و گفت دستور دادم مجريان برنامه‌هاي سيما ريش بگذارند. امام در پاسخ گفتند: محمد! مردم را وادار به ريا نكن كه از ريش بهره ي‌ ديني ببرند. امام به محمد هاشمي انتقاد مي‌كرد كه چرا اين‌قدر اسم مرا در راديو تلويزيون مي‌بريد؟ از اين وضع راديو و تلويزيون خوشم نمي‌آيد. واقع آن است كه آن قدر كه پابرهنگان به گردن راديو تلويزيون حق دارند ما نداريم. آن ها اين نظام را درست كردند و اين نهضت را به وجود آوردند. ما بايد به مردم ارزش بدهيم و خودمان كنار بايستيم. ملاقات امروز من و شما ديگر جاي طرح در راديو تلويزيون ندارد. اين كارها مردم را خسته مي‌كند. محمد هاشمي نيز خطاب به امام گفت شما در قلب مردم جا داريد و امام هم فرمود قلب مردم غير از اينهاست. امام از اين كه مدام تصويرش از تلويزيون پخش شود نارحت مي‌شد. آن چه كه امام را امام كرد، مهذب بودن و اخلاق او بود كه توانست چنين نظامي را پايه‌گذاري كند.خطاب به آقاياني كه اكنون ادعاي رويت امام زمان را مطرح مي‌كنند اين است كه نگذاريد فتح باب شود. اصلا بابيت از همين جا ريشه مي‌گيرد. روزي سه نفر (يك زن و دو مرد جوان) كه دو نفر از بزرگان كشور را واسطه قرار داده بودند خدمت امام برسند، نزد ايشان آمدند و ادعا كردند مي‌توانند خدمت امام زمان برسند. امام فرمودند من سه مساله دارم اول آن ها را با حضرت مطرح كنيد و جواب بياوريد بعد من با شما صحبت مي‌كنم. رفتند كه جواب بياورند، امام به احمدآقا گفت به آن ها بگو «شيادها دست از اين كارها برداريد.» متاسفانه اين قبيل كارها الان در حال شايع شدن است. فلان خانم جلسه تشكيل مي‌دهد مي‌گويد امام زمان (ع) در آن جلسه حضور دارد ، فلان آقا در فلان جلسه مي‌گويد امام زمان (ع) اين جا نشسته است. نسبت دروغ دادن به امام زمان (ع) از گناهان كبيره است. امام (ره) با اين قبيل مسائل به شدت برخورد مي‌كرد. امام (ره) نابغه ي عصر ما و تاريخ تشيع است. بعضي افراد از كارهايي كه امام (ره) كرد ناراحتند و در نهايت هم انتقام خود را از امام مي‌گيرند و الان هم مشغول اين كار هستند.
»
خدا بيامرزدش. اين عكس را در همان جلسه ي مصاحبه گرفتم، وقتي مرتضي داشت از او عكس مي گرفت!
پيوست: متن كمل نطق ناتمام توسلي درمجمع تشخيص مصلحت نظام

۱ نظر:

  1. بابک دادبخش ، زنداني اعتصابي در آستانه مرگ
    امروز اين خبر را حامل هستم براي نجات جانش بنويسيد

    کلمات قابل فهم آنچه در فايل صوتي ايراد ميشود در ذيل درج ميگردد : ( من باب .. بابک دادبخش هستم بعد از چهل و چند روز اعتصاب از تمام.. کسايي که در اين مدت برخلاف -- رذالت داره-از من حمايت کردند متشکرم و سپاس گذارم ، تمام فعالهاي سياسي و حقوق بشري ، دوستان ، مبارزان و فعالان اميدوارم که باز روز ... اين جنايتکارها ..... از دستشان خارج بشويم ... نابود بشوند ..... اگر کسي --------- از اينجا ميگم با اين وضعيت زنده باد آزادي ، زنده باد دموکراسي ، مرگ بر ديکتاتوري )

    اخرين جملات يک فرد زنده که با بي توجهي به کام مرگ فرستاده ميشود

    پاسخحذف

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com