چندي پيش آقاي «حسن حیدری باقرآبادي» در وبلاگ خود يادداشتي نوشت با عنوان «خبرگزاري دانشجويان ايران عليه دانشجويان ايران». از آنجا كه او تنها به بخش دانشجويي ايسنا پرداخته، به او قول دادم جوابي برايش تهيه كنم؛ تنها به عنوان مسوول سابق آن بخش.
اولا ايسنا خبرگزاري كاملا دولتي نيست، وابسته به يك نهاد عمومي است به نام جهاد دانشگاهي؛ در انتصاب مديرانش هم مجموعهاي از نمايندگان دولت و مجلس و شوراي عالي انقلاب فرهنگي تاثير دارند، مانند بودجهي آن كه باز هم نمايندگان مجلس آن را تصويب ميكنند. ثانيا منظور از دولتي خواندن شايد از آن نظر باشد كه گروهي بگويند بايد تمجيد دولت را بگويد و انتقادي را مطرح نكند.
آقاي حيدري باقرآبادي در يادداشتش ميخواهد بگويد كه ايسنا «بخش كثيري از حوزه دانشجويي خود را به تبليغ، انعكاس و طرح نظرات افراد و گروههايي كرده كه با اطمينان ميتوان گفت كه نيم درصد از دانشجويان را نيز نمايندگي نميكنند». اين بخش را با دو جمله پاسخ ميدهم:
الف: سعي ايسنا هميشه اين بوده كه در تمام سرويسهاي خبري از زاويهي نگاه دانشگاهيان به موضوعات بپردازد؛ اتفاقا علاقهي ايسنا به نگاه انتقادي به عرصههاي مختلف ناشي از همين نگاه است. ايسنا در مقاطع زيادي در دورهي اصلاحات هم از دولت و مجلس انتقادهاي شديدي را مطرح ميكرد كه اتفاقا بيشتر آنها هم از زبان منتقدان سياسي دولت وقت مطرح ميشد. البته در حال حاضر فشارهاي زيادي بر ايسنا وجود دارد كه هيچ انتقادي به دولت جديد را منتشر نكند و مانند رسانههاي حزبي محافظهكارن، «دولتي» شود، به معناي روابط عمومي.
ب: دربارهي بخش دانشجويي سرويس سياسي كه تنها يكي از سرويسهاي ايسناست و معتقدم نبايد به تنهايي به عملكرد آن پرداخت، اما حرف زياد است. اولا همانطور كه همه ميدانند امروز دانشجويان ما نسبت به گذشته غير سياسيتر شدهاند، لذا بخشهايي از مطالبات دانشجويان در سرويسهاي ديگر ايسنا پيگيري ميشود، حتي در سرويسهاي ورزشي و هنري و صنفي و علمي و ...ثانيا همهي دانشجوياني كه سياسي هستند كه اعضاي گروههاي دانشجويي موجود در دانشگاه نيستند، در حال حاضر تشكلهاي دانشجويي از پشتيباني بسيار پايين دانشجويان برخوردارند، هر چند هر كدام از آنها خود را مورد پشتيباني اكثريت دانشجويان ميخوانند و معتقد به وجود جنبش دانشجويي هستند در حالي كه امروز جنبش دانشجويي ديده نميشود. هر چند بقاياي تحكيم همچنان بيشترين طرفدار و تاثيرگذاري را در بين ساير تشكلها دارد و بسيج دانشجويي هم بيشترين دفتر و عضو را كه متناسب با «امكانات» سازمان بسيج دانشجويي است؛ امكاناتي گسترده با بودجهي عمومي، به اضافهي اين كه عضويت در بسيج دانشجويي براي اعضاي آن امكاناتي مانند كاهش دورهي سربازي را هم به دنبال دارد و همين عامل بسيار خوبي براي جذب عضو است. ثالثا ايسنا هميشه سعي كرده كه تريبون صداي تمام دانشجويان در دانشگاه باشد، تاسيس دفاتر در تمام دانشگاههاي كشور و انعكاس صداي طيف گستردهاي از دانشجويان از تمام گروهها به همين سبب است. هر چند خط قرمزهايي هم براي انعكاس نظرات تفكرات مختلف وجود داشته و دارد، براي همين اعتراض بخش منتقد جريان دانشجويي هميشه وجود داشته، همان بخشي كه آقاي حیدری باقرآبادي معتقد است «نيم درصد از دانشجويان را نيز نمايندگي نميكنند»!
به نظرم اين دوست نويسنده از اعضا يا نزديكان انجمنهاي مستقل است، دربارهي تحكيم نوشته كه پس از انحرافات فكري، عقيدتي برخي اعضاي تحكيم، چند معترض اتحاديهي مستقلها را تشكيل دادهاند. به دو شقه و بعد هم چند شقه شدن تحكيم هم اشاره كرده و پرسيده «پس چرا ايسنا خبرهاي طيف علامه را همچنان منتشر ميكند؟ و چرا نظر مخالفان نشستهاي آنها از دو فراكسيون روشنگري و دموكراسيخواه را نميپرسد؟». تقريبا نصف يادداشت گويا در حمايت از بخشي از اعضاي تحكيم است و در اعتراض به پوشش اخبار بخشي ديگر از اعضاي تحكيم؛ به اقليت و اكثريت بودن اين دو بخش كاري ندارم. البته مشي ايسنا ورود به دعواهاي درون تشكلها نبوده، همچنانكه به اختلاف داخلي برخي از مستقلها(!) در چند سال گذشته نپرداخته بود. به نظرم اجازه دهيم اين «مشكل» بين خود تحكيميها و بچههاي ايسنا حل شود؛ بلكه آنها قيم نخواهند. دربارهي انحراف فكري و عقيدتي هم فكر ميكنم اگر انحرافي صورت گرفته باشد ميزان انحراف مستقلها از بقيه بيشتر بود كه پرداختن به آن وقتي ديگر ميطلبد.
در بخشي ديگر از يادداشت، آمده است: «حمايت اين خبرگزاري از انجمنهايي كه با وجود حكم هياتهاي نظارت بر تشكلهاي اسلامي غيرقانوني شناخته شدهاند نيز جالب و قابل تامل است، نمونهي آن را در انعكاس اخبار اعضاي انجمن غيرقانوني دانشگاه اميركبير ميتوان نام برد كه با وجود انحلال آن از سوي دانشگاه، ايسنا خود به عنوان مرجع تشخيص قانون عمل كرده و اخبار آنها را تحت عنوان «دانشجويان منتخب خردادماه دانشگاه اميركبير» منعكس ميكند.»
اولا مگر به «اسرائيل» نميگوييم «رژيم اشغالگر»؟، چون مشروعيت ندارد يا ما آن را قبول نداريم. البته فقط به عنوان مثال عرض كردم، اما وقتي به گروهي كه بر خلاف قانون موجود دانشگاه همچنان معتقد هستند انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اميركبير هستند آيا ميتوان گفت «دانشجويان منتخب خردادماه دانشگاه اميركبير»؟ هر چند من شخصا معتقدم دانشگاه نبايد در مسالهي انجمن اسلامي دانشجويان كه تشكلي دانشجويي است دخالت ميكرد. ثانيا مگر آقاي حیدری باقرآبادي متقد نيست ايسنا بايد حرف دانشجو را منعكس و از دانشجو حمايت كند؟ پس چطور دربارهي دخالت هياتهاي نظارت بر تشكلهاي اسلامي، چشم بسته طرف دانشگاه را ميگيرد و معتقد است نبايد صداي اعتراض آنها و مدافعاتشان را منعكس كرد؟
دربارهي اخبار مربوط به چاپ نشريات جعلي توهين كننده در دانشگاه اميركبير هم ايسنا به موقع با انعكاس اخبار درست توانست تا حدي جلوي موج سواري كساني را بگيرد كه ميخواستند از آب گلآلود ماهي بگيرند، هر چند سناريويي كه به عقيدهي من بيرون دانشگاه نوشته شده بود و دانشجويان با ديدگاههاي مختلف را به جان هم انداخت تا حدي در هدف شومش موفق شد؛ تعدادي از دانشجويان مانند همين مستقلها را تحريك كرد و تعدادي ديگر را به اتهام انجام گناهي كه روحشان از انجام آن خبر نداشت دچار مشكلاتي كرد كه همچنان ادامه دارد.
فقط در آخر يك نكته را بهتر است رك بگويم، الحمدالله گروههايي مثل بسيج دانشجويي، جامعهي اسلامي و انجمنهاي مستقل، حمايت مطلق رسانهي فراگير صدا و سيما را در اختيار كامل خود دارند كه حتي در زمان اصلاحات كه اكثريت مطلق جامعه طرفدار دولت وقت بودند، تريبون آنها بود كه حرفهاي مخالف يا ضد دولت ميزدند و دربارهي اوضاع كشور سياهنمايي ميكردند؛ اما در همان زمان هم ايسنا نظرات دانشجويان مخالف خاتمي را هم به صراحت منعكس ميكرد. آيا امثال آقاي حیدری باقرآبادي يك بار هم كه شده از رسانههايي دولتي مانند صدا و سيما، ايرنا و كيهان و ديگر خبرگزاريها و روزنامههاي محافظهكار مانند فارس، مهر، رسالت و سياستروز و ... خواستهاند كه در كنار انعكاس تبليغاتي نظرات دوستانشان، دربارهي خبرها و نظارت نمايندگان آن نيم درصد دانشجويان انصاف داشته باشند؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com