انگشتان خبرنگار جماعت خيلي اگر ايراد پيدا كند جوهري ميشود، ديشب داشتم با آقاي فاتح صحبت ميكردم، از احوالم پرسيد، گفتم كه پوست دستهايم خشك ميشود و ترك ميخورد، اثر سوختگي و بريدگي هم دارد، با ارهاي كار ميكنم كه اگر يك كم حواسم نباشد كار دستم ساخته، دارم تراشكاري را هم در كنار كارم ياد ميگيرم براي وقت مبادا. ببين كارها چقدر با هم فرق دارند، دستان سالم و كمي رنگي كجا و اين انگشتان زخم و زيلي كجا؛ اين شرايط براي من تازگي دارد اما براي آنها كه تمام عمرشان اين طوري بوده چه؟
برايش تعريف كردم شرايطم الان مانند ماههاي اولي است كه در ايسنا كار خبري ميكردم، در شهرستان با هزينهي خودم خبر تهيه ميكردم و از ادارهي پست ميفرستادم، 78 و 79 كمتر كسي در شهرستان ايسنا را ميشناخت، امروز كه شناخته شده ديگر تهيهي خبر براي ايسنا آن دشواري ابتدايي را ندارد، اعتماد همه را به دست آورده. بله، وضع در شغل جديد دقيقا مانند همان اوايل ايسناست، بايد محصولات توليد شده را به مردم بشناسانم، تحويل نميگيرند، بايد كم كم اعتمادشان را به دست بياورم، آن هم در يك كشور غريب، با زبان تركي كه كم و بيش ديگر ميتوانم صحبت كنم.به هر حال از اول شروع كردم، از اول اول، ناراضي نيستم، اين هم تجربهاي بسيار مفيد است برايم، هيچ غصه نميخورم كه چرا وضعم چنين است، تجربهي كار در محيط كارگري، آن هم در كشوري ديگر، تجربهي مديريت البته در اشل كوچك، تجربهى كار توليدي حتي اگر دستمال كاغذي باشد، تجربهي داد و ستد پول، فروش محصول در بازاري رقابتي.
امروز داشتم به دوستي ميگفتم ببين وضعم به كجا كشيده كه بايد فكر كنم مخاطبانم يا همان مشتريانم آيا از دستمالهاي توليدي شركت ما خوششان ميآيد يا نه؟! هيچ بد نميدانم اين هم كاري است اتفاقا الان به مردم نزديكتر شدهام و بيشتر ميتوانم مردم را درك كنم، خواستههايشان را از دولت و حكومت.
راستي به آقاي فاتح نگفتم كه آن بندهي خدا يوسف اسدي اشتباهي كرده و آن دري وريها را به او نسبت داده، ديدم فايدهاي كه ندارد فقط ناراحت ميشود، اما پيش خودم فكر ميكنم واقعا چه بايد كرد كه چنين بداخلاقيهايي تكرار نشود؟ هيچي انگار، يعني راهي ندارد، همين الان من هم ميتوانم به دروغ بنويسم كه مثلا آقاي فضائلي مدير عامل خبرگزاري فارس فلان كامنت را در وبلاگ من گذاشته، اين كه كاري ندارد، اما فقط برميگردد به اين كه اگر دين هم نداشته باشم آيا به اخلاق پايبندم يا نه. توي اين فضاي مجازي هر كسي ميتواند به نام ديگري سايت يا وبلاگ و اي ميل راه بياندازد، اين كه كاري ندارد، انگار جنگل است، تنها اخلاق است كه افراد اين جامعهي مجازي را از چنين كارهايي بازميدارد.
(سعيد معلم، يكي از بچههاي كارخانه، اهل نخجوان، مجسمهي حيدر علياف كه او هم اهل نخجوان بوده)
براي آمدن به ايران ثانيه شماري ميكنم، همانطور كه براي برگشتن و ادامهي كارم. باورتان نميشود همان قدر كه دوست دارم بعد از چهار پنج ماه زودتر بروم تهران و نوشهر و ديدار با دوست و فاميل؛ اما به همان اندازه هم دوست داشتم وقفه در كارم نميافتاد حتي همين هفت هشت روز. به هر حال هشت روز ديگه ميام.
.
پي نوشت :
يك ساعت بعد از فرستادن اين يادداشت اطلاع پيدا كردم آقاي اسدي كامنتي كه به آقاي فاتح نسبت داده بود را حذف كرده و در توضيح آن توشته كه :(در این کامنت یکی از خوانندگان خود را به نام ابوالفضل فاتح معرفی کرد و پس از درج نظر خود پست الکترونیک آقای فاتح که در ایسنا فعالیت داشت را درج کرده بود. اینجانب ضمن عذر خواهی از محضر آقای فاتح به اطلاع می رساند که چون پست الکترونیک را باز نکرده بودم متوجه نشدم که آن پست مربوط به آقای فاتح مدیرعامل سابق ایسناست. از آنجا که در این کامنت مطلبی خلاف واقع به نقل از آقای فاتح بیان شده بود آن را حذف کردم. به اطلاع آقای فاتح می رساند از آنجا که در ابتدا نظر خواهی برای این مطلب فعال بود کامنت مورد نظر پس از ارسال درج شد و پس از آن برای جلوگیری از درج اینگونه مطالب نظرات پس از تایید فعال می شود. از حذف دیر هنگام آن مطلب هم عذرخواهی می شود.)
البته آقاي اسدي خود ميداند كه كامنتهايش را همگي خودش كنترل ميكند، همه با تاييد خودش ارسال شده اما به هر حال معذرت خواهي كرد. اين از اشتباهش دربارهي آقاي فاتح؛ اما بقيهي بچههاي ايسنا براي كامنتهايي كه بر خلاف واقع به نام بچههاي ايسنا عليه ايسنا نوشته شده و نيز دربارهي مطالب غير واقعي كه در آن يادداشت نوشته به شدت از دست آقاي اسدي ناراحت هستند و بايد ايشان از ايسنا معذرت خواهي كند.
يك ساعت بعد از فرستادن اين يادداشت اطلاع پيدا كردم آقاي اسدي كامنتي كه به آقاي فاتح نسبت داده بود را حذف كرده و در توضيح آن توشته كه :(در این کامنت یکی از خوانندگان خود را به نام ابوالفضل فاتح معرفی کرد و پس از درج نظر خود پست الکترونیک آقای فاتح که در ایسنا فعالیت داشت را درج کرده بود. اینجانب ضمن عذر خواهی از محضر آقای فاتح به اطلاع می رساند که چون پست الکترونیک را باز نکرده بودم متوجه نشدم که آن پست مربوط به آقای فاتح مدیرعامل سابق ایسناست. از آنجا که در این کامنت مطلبی خلاف واقع به نقل از آقای فاتح بیان شده بود آن را حذف کردم. به اطلاع آقای فاتح می رساند از آنجا که در ابتدا نظر خواهی برای این مطلب فعال بود کامنت مورد نظر پس از ارسال درج شد و پس از آن برای جلوگیری از درج اینگونه مطالب نظرات پس از تایید فعال می شود. از حذف دیر هنگام آن مطلب هم عذرخواهی می شود.)
البته آقاي اسدي خود ميداند كه كامنتهايش را همگي خودش كنترل ميكند، همه با تاييد خودش ارسال شده اما به هر حال معذرت خواهي كرد. اين از اشتباهش دربارهي آقاي فاتح؛ اما بقيهي بچههاي ايسنا براي كامنتهايي كه بر خلاف واقع به نام بچههاي ايسنا عليه ايسنا نوشته شده و نيز دربارهي مطالب غير واقعي كه در آن يادداشت نوشته به شدت از دست آقاي اسدي ناراحت هستند و بايد ايشان از ايسنا معذرت خواهي كند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com